توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : *^*خاطرات و حكايتها - جلد هشتم *^*
R A H A
02-07-2012, 11:22 PM
به نام خدا
خاطرات و حكايتها جلد هشتم
(80 خاطره و حكايت از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامى )
گردآورى و تدوين : موسسه فرهنگى قدر ولايت
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-07-2012, 11:22 PM
پيشگفتار
جمعه بنده روزى بود مثل ساير روزها
پى گيرى كردم ديدم اقدام مورد نظر صورت نگرفته است
اين چه ربطى به درس شما در دانشگاه دارد؟
خصوصيات برجسته اصفهان
اشغال آن پست براى او حرام شرعى است
آمريكا درخواست رئيس يك كشور را در داخل همان كشور رد مى كنند
چرا مردم را مى كوبيد؟
حالا كه به سلطنت رسيده ام ، انتقام مى گيرم
داستانى كه هرگز از ياد اين ملتها نخواهد رفت
محاكمه امريكا روى كشتى و در آبهاى آزاد
اينها مبهوت مانده بودند
آمريكاييهاى به اين نازنينى !!
اگر به شما حلمه نظامى نمى شد، تعجب مى كردم !
نسخه رسوا شده و دروغين اومانيسم و ليبراليسم
خيانت مى كنند، اسمش را تجديد نظرطلبى مى گذارند
همان آدمها، حالا فرش قرمز پهن مى كنند!!
من تحزب رااين نمى دانم
امام باقر عليه السلام فرزند خود را به اين منطقه گسيل داشت
در حق فيض كاشانى ظلم شده است
ايت الله كاشانى و نهضت ملى شدن نفت و عبرتهاى آن
نقش روشنفكران خودباخته در انحراف مشروطه و استيلاى رضاخان
فرمول قديمى دشمن در انقلاب اسلامى تحقق پيدا نكرد
نظريه ليبرال دمكراسى پاسخى ندارد
با تعجب گفت : آيا اين واقعيت دارد؟
من فهميدم كه اين بذر، سبز شد
شمردم ، ديدم بجاى 120 تانك ، 17 تانك دارند
راه واقعى چيست ؟
تزريق تفاله هاى دست دوم فرهنگ غرب به ملت
غربزده ها چه چيزى را از غرب گرفته اند؟
سوغات رضاخان از غرب
اين مدرنيزم به درد نمى خورد
هر دو شهيد شدند، اما اين قهرمانى ماند
R A H A
02-07-2012, 11:25 PM
در وسط جنگلهاى گيلان در مظلوميت مرد ولى شخصيتى خودش را در تاريخ ثبت كرد
نكته اى كه در نامه به يكى از رزمندگان كشور نوشتم
گرايش كشورهاى منطقه به حركت ملت ايران
اى كاش ، پهلويها، مثل نادر شاه و آقا محمد خان بودند
استفاده سازمان سيا از هنر
خودگويى و خودخندى
رضاخان چكمه پوش كجا، شعار مشروطيت كجا
مردم سالارى دينى
يك چيز عجيبتر به تو بگويم
ما در مردم سالارى دنيا شبهه مى كنيم .
مردم سالارى فقط در سايه اسلام و جمهورى اسلامى ممكن است .
وزير، پشت كار تابلها ديده نمى شد
وزير، مثل مربى يك تيم ورزشى است
شما اين پل را دو ساله تحويل بدهيد
بهانه اى براى تجمل سازى
اگر اطلاع داشتم جلوگيرى مى كردم
اين فعل حرام است
پدر بزرگ بنده ، مدرس تفسير و علم اخلاق بود
خواب ديده ايد، خير باشد
اينها جفا به انقلاب و كشور است
ايمان خود را بين دودهنه گازانبرى نگه داشتند
نقشه هاى دشمنان براى ايجاد شكاف ، نفوذ و تشديد در گيريهاو حمايت از برخىاشخاص و گروه ها
در يك سال ، دو سه مرتبه پيش من درددل كرد
تجربه كوچك و موفق
R A H A
02-07-2012, 11:28 PM
حمايت آنها ننگ است ، افتخار نيست
اقتدار ملى يعنى چه و عناصر اصلى آن چيست ؟
انقلاب احتياج به تجديد نظر ندارد.
امروز جنگهاى صليبى به پايان رسيد
جرقه اى كه به انفجار خشم مردم و انتفاضه بيت المقدس انجاميد
فقط 18 سال به درازا كشيد
روى كوه نوشتند: ما مى توانيم
وقتى اين مطلب را به من گفت ، چهره اش پر از غم بود
انى معبر، با عشق و ايمان باز شد.
گروهها خودشان را رساندند تا ما را تهديد كنند
من به هيچ وجه نپسنديدم
مى خواستم قضيه فلسطين را در اينجا پياده كنند ولى به اسم مسيحيت !!
در چنين فضايى وارد قم شديم
حقيقتا دندان او كشيده شد!
چرا بايد در همه جاى تهران نغمه ى اذان شنيده نشود؟!
اين طور روحانى ، ديگر روحانى نيست !
ما چنين چيزى نفهميديم !
چگونه مى شود در قلب اروپا، گروهى با شعار دين عليه كمونيستها بپاخيزند، آن هم از كارگرها؟!
بايد افكار را توجيه كرد.
خاطرات گذشته ذهنم بيدار شد
آرزوى هزار ساله
اگر احمد را بگيرند، من متاءثر نمى شوم !
من خودم ، در اين درسها، در اصفهان شركت كردم
اى فرشته در لباس انسان ، تو با چشم خود چه مى بينى ؟
مثالهاى روشنى از دخالتهاى آمريكا
فقط اين قسمتش را منتشر كردند
روشنفكران اجاره ى آمريكايى
شما حاضرين همين سخنرانى را در آمريكا پخش كنيد؟
حاليا چشم جهان نگران من و توست
R A H A
02-07-2012, 11:29 PM
پيشگفتار
دموكراسى غرب كه سيستم سياسى تفكر ليبرال غربى است در جهان گشايى مدرن خود، عناصر اصلى هويت ملتها را به عنوان ((آماج و اهداف )) تهاجم خود شناسايى نمود و به آنها حمله ور گرديد. از جمله اين عناصر، تاريخ ملتهاست .
مهاجمين اطو كشيده و كروات زده غربى ، قلم به دست و با زبان هنر و ابزار پيشرفته ، تاريخ و مفاخر و الگوهاى ملتهاى مورد تهاجم را، دستخوش تحريف و دستبرد قرار دادند و تاريخ آنان را انكار نموده و ازعناصر برانگيزاننده و هيجان آفرين خود تهى نمودند.
آنان با اين تهاجم ناجوانمردانه ، به ملتها مخصوصا جوانان آنان اينگونه مى باورانند كه نسلى بى ريشه و بى هويت هستند؛ هيچ نقطه مثبتى در تاريخ خود ندارند؛ ملتى وحشى و بودن تمدن هستند؛ در واقع ظروفى تهى هستند كه بايستى محتواى آن را از غرب بگيرند و تنها در اين صورت است كه مى توانند متمدن باشند و داراى اصل و نسب گردند!
تهاجم به تاريخ ملتهاى تحت سلطه ، از جمله نقاط استراتژيك در طراحى ((تهاجم فرهنگى )) است كه اثر آن سالهاى طولانى باقى مى ماند. بيگانگى از سمبلهاى مقاومت و ايثار و استقلال و تمدن درخشان و فكر غنى و باورهاى انسانى دينى ، در نسل جوان ، از هدفهاى اين تهاجم است .
رد پاى مستشرقين و جاسوسان غربى در اين تهاجم بخوبى مشهود است . آنان با همكارى قلم به مزدهاى مرعوب شده داخلى ، وظيفه جاده صاف كنى قلدران و مستبدانِ در چهره ليبرال را بعهده گرفتند و موفق شدند هويت ملى و دينى درخشان ملت اسلام را در چشمان او كوچك و بى مقدار و گاه مشمئز كننده نمايش دهند!
نمونه روشن اين تهاجم را اين روزها مى توان مشاهده نمود. تاريخ 24 سال انقلاب اسلامى ، مجموعه وقايع و رخدادها و افتخاراتى را در بر مى گيرد كه در مقابل چشمان بخش عظيمى از مردم اين كشور و با حضور آنان شكل گرفته است . انكار واقعيتهايى اين چنين ملموس و درخشان ، با شركت رسانه هاى تبليغى دنياى غرب و ميلياردها دلار هزينه و بكارگيرى عناصر و اداره سياسى و وابسته فرهنگى ، براى نسل جوان اين كشور كه بخشى از آن وقايع و افتخارات درخشان را نديده است ؛ نمونه بارزى است از دروغگويى و وقاحت مدعيان دموكراسى و ليبراليسم غربى ، كه در حال حاضر دارد اتفاق مى افتد. انكار نتيجه درخشان پيروزى انقلاب اسلامى در سرنگونى رژيم مستبد و خونخوار و وابسته پهلوى ، انكار هدايتگريها و تدابير سرنوشت ساز حضرت امام خمينى در رهبرى ملت و فضايل درخشنده آن وجود حكيم و كم نظير، انكار و دگرگون سازى نتايج درخشان دفاع مقدس هشت ساله اين ملت ، انكار پيشرفتها و سازندگيهاى آبادانى در مدت كوتاه حكومت جمهورى اسلامى ، انكار آثار و فضايل وجودى بسيج و نيروهاى مؤ من در امنيت و دفاع و سازندگى كشور، همگى نشان از تلاش بى وقفه دشمنى مى كنند كه مستبدانه مى خواهد همه را تحت لواى تفكر خود درآورد تا دهكده جهانى صهيونيزم را تحقق بخشد.
در برابر اين واقعيت ، ما چه بايد بكنيم ؟ آيا انكار آن يا تسامح در برابر آن ، ميدان دادن به مهاجمين نيست ؟ قطعا هيچ خردمندى ، غفلت و خواب زدگى در برابر چنين تهاجم گسترده و خطرناكى را بر نمى تابد. بيان واقعيتهاى تاريخ غنى و درخشان كشور و طرح الگوهاى ممتاز و برجسته خودى ، با زبانهاى مناسب و در اشكال مختلف بويژه زبان هنر و تفهيم آن به جوانان و نوجوانان ، ازجمله اركان دفاع در برابر اين تهاجم است . مسؤ ولان نظام جمهورى اسلامى ، بويژه دست اندركاران فرهنگى نظام ، مسئوليتى دو چندان در اين عرصه به عهده دارند كه در پيشگاه ملت و خداوند آگاه و حاكم پاسخگو خواهند بود. نوجوانان و جوانان نيز در اين ميدان ، مسؤ وليت سنگينى به عهده دارند. آنان بايستى به آگاهيهاى تاريخى و آشنايى با الگوهاى برجسته خود بيافزايند و درست در عكس جهتى حركت كنند كه دشمن مى خواهد. ظرف وجودى خود را با هويت ملى و اسلامى درخشان و پرافتخار و كارآمد و سعادت بخش پر كنند. بى نيازى خود را از محتوا و الگوهاى ناقص و غالبا دروغين غربى نشان دهند. تسليم فشارهاى تبليغاتى و روانى دشمن نشوند.
مجموعه ((خاطرات و حكايتها)) چنين هدفى را دنبال مى كند و تلاش مى نمايد تا در قالب قطعات كوتاه خاطره اى ، آنهم از زبان رهبر صادق و حاضر در صحنه ها، مظروف و محتوا و الگوى صحيحى را فراروى نسل نوجوان و جوان كشور قرار دهد. استقبال از اين مجموعه ، نشان داده است كه جهت گيرى و نوع ارائه ، صحيح بوده است . اميدواريم با تداوم اين تلاش و همكارى همه عزيزانى كه مى خواهند سهمى در مقابله با تهاجم فرهنگى بعهده داشته باشند، بيش از پيش به انجام رسالت خود در اين برهه حساس ، موفق گرديم . انشاء الله تعالى
مؤ سسه فرهنگى قدر ولايت
R A H A
02-07-2012, 11:29 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
جمعه بنده روزى بود مثل ساير روزها
آنچه كه من را نگران مى كند، اين است كه استاد و مدير، شغل موظفى داشته باشد؛ اما همت اصلى او، آن شغل موظف نباشد. راجع به شركت وزرا در احزاب ، من جمله يى گفتم بعضى از وزرا واقعا متدين اند و علاقه مندند و اصرار هم دارند كه در احكام شرعى ، طبق نظر ما عمل كنند پيغام دادند كه ما عضو فلان حزبيم ؛ اين كه شما مى گوييد، چگونه است . من گفتم دو ملاك در اينجا وجود دارد؛ يكى اين كه وقت مفيد شما مطلقا صرف حزب نشود. اگر حزب ، همين طورى قبولتان دارد، باشيد؛ اما وقت مفيد شما متعلق به وزارت است . ما وقتى وزير مى شويم ، ساعت كار ما، هفت صبح تا يك بعد از ظهر يا حتى دو وقته نيست ؛ وقت مديرى در حد وزير، بيست و چهار ساعته است . بنده خودم از اول انقلاب تا وقتى كه رئيس جمهور شدم ، بعد هم تا جمعه ، روزى بود مثل پنجشنبه ، مثل شنبه ، مثل چهارشنبه ؛ از قبل از آفتاب تا پاسى از شب . فقط فرق جمعه ى ما با غير جمعه اين بود كه من روزهاى جمعه چون نماز جمعه مى رفتم ، وقتى بر مى گشتم ، در خانه ناهار مى خوردم و يك ساعت و نيم مى خوابيدم ؛ كه اين خوابِ هفته يى يك بار، لذت عجيبى هم داشت ! مسؤ ولانى كه در اين سطوح اند، بايد اين طورى كار كنند.(1)
R A H A
02-07-2012, 11:29 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
پى گيرى كردم ديدم اقدام مورد نظر صورت نگرفته است
اين مساءله ى ربط فناورى و صنعت به علم كه الآن دو سه نفر از دوستان در اين جا مطرح كردند همان چيزى است كه من در زمان رياست جمهورى آقاى هاشمى رفسنجانى به ايشان گفتم ، كه البته متاءسفانه در آن موقع تحقق پيدا نكرد؛ بعد زمان آقاى خاتمى به ايشان گفتم ، ايشان استقبال كردند و بنا شد اقدام كنند. بعد از مدتى كه من پيگيرى كردم ، ديدم اقدام مورد نظر صورت نگرفته است ؛ گويا در فهم مساءله ، اشتباهى پيش آمده بود. آقاى خاتمى با من مشورت كردند و گفتند چطور است اين قضيه ى ارتباط صنعت با دانشگاه را به دكتر ابتكار كه از دنيا رفت و خدا رحمتش كند بگويم ؛ من گفتم خوب است . آن شخص پيش من آمد، از او پرسيدم اين موضوعى كه قرار بود آقاى خاتمى با شما مطرح كنند، به كجا رسيد؟ و شرح دادم آنچه را كه در ذهنم بود. ايشان خيلى خوشحال شد و گفت اگر اين كارى كه شما مى گوييد، بشود، تحولى در امر علم و صنعت پيش مى آيد. واقعش هم همين است ؛ اگر لولاى نرم و مناسبى بتواند اين دو لنگه ى علم را در كشور، بدون تشريفات به همديگر وصل كند، هم علم جهش پيدا خواهد كرد، هم صنعت از يتيمى خارج خواهد شد؛ يعنى اين دو همديگر را پيدا مى كنند؛ اينها مثل آن عاشق و معشوقى هستند كه دنبال همديگر مى گردند و نمى دانند كجايند؛ اين نمى داند او كجاست ، او نمى داند اين كجاست . اخيرا در ديدار هياءت دولت ، من دوباره عمدا در جمع ، همين قضيه را در ميان گذاشتم تا مسؤ ولان محترم آقاى وزير علوم ، آقاى رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزى ، آقاى معاون اول (كه او مى تواند نقش زيادى در اين زمينه داشته باشد) بشنوند و اين كار را دنبال كنند. پس اينها دغدغه هاى ماست و همه ى اين كارها شدنى است .(2)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-07-2012, 11:29 PM
اين چه ربطى به درس شما در دانشگاه دارد؟
يكى از مضرترين چيزهايى كه اين حالت خرسندكننده . زيبا را به هم مى زند، گرايشهاى سياسى يى است كه متاءسفانه در بعضى از شما وجود دارد. البته در اين جلسه چيزى فهميده نشد، امام من خبر دارم . من ، هم از دانشگاه صنعتى شريف خبر دارم ، هم از دانشگاه صنعتى اصفهان خبر دارم ، هم از دانشگاه اصفهان خبر دارم ، هم از دانشگاه پزشكى اصفهان خبر دارم . متاءسفانه انگيزه هاى سياسى ، يكى از بزرگترين بلاهايى كه به جان بعضى از شما افتاده است و نمى گذارد كار كنيد، درست فكر كنيد و درست بفهميد، همين جا يكى از برادرها گفتند كه دانشگاه چنين مى شود، چنان مى شود، مغزها فلان مى شود؛ براى خاطر اين كه به دانشگاه خرم آباد حمله شده است ! در قضاياى فوتبال ، پسر چند مسؤ ول در دانشگاه ، يا يك عده ى ديگر دستگير شدند؛ اين چه ربطى به درس شما در دانشگاه دارد؟! چرا مسائل سياسى يى را كه هيچ ارتباطى با محيط كارى شما ندارد، به زيان محيط كارى تان وارد مى كنيد؟ بله ، آدم سياسى از اين طور كارها خوشش مى آيد. من سياسى ام و به اندازه ى عمر اكثر شما در ميدان سياسى بوده ام ؛ مى دانم سياست چه انگيزه ها و چه حركاتى دارد؛ اما براى اين كارى كه شما مى خواهيد، مضر است . براى جمهورى اسلامى آنچه كه لازم است ، پرداختن و متمركز شدن روى مسائل و نقاط معين و همان جا را علاج كردن است ؛ اين فقط مى تواند چاره ى مشكلات باشد؛ والّا اگر در كلاس درس گرايشهاى خطى را رواج دهند، از هدف اصلى دور مى شوند. در اين كشور، بالاخره هر كسى از زيد خوشش مى آيد، از عمرو بدش مى آيد؛ يا از عمرو خوشش مى آيد، از زيد بدش مى آيد؛ يا از هر دو بدش مى آيد و مى خواهد سر به تن هر دو نباشد؛ اگر اين گرايشها وارد كلاس و محيط علمى شد و ملاك گزينش قرار گرفت ، مضر خواهد بود؛ اين همان چيزى است كه شما از آن مى ناليد؛ من از اين خائفم ؛ بشدت هم توصيه مى كنم نگذاريد اين طور شود. رؤ ساى دانشگاها نگذارند كه اين طور چيزها بروز پيدا كند.(3)
R A H A
02-07-2012, 11:30 PM
خصوصيات برجسته اصفهان
اصفهان داراى خصوصيات متعددى است ؛ اما برجسته ترين آنها، علم و ايمان و جهاد شجاعانه و هنر و صنعت است . پانصد سال است كه هر كس در هر دوره يى به اين شهر نگاه مى كند، اين خصوصيات را مى بيند. شخصيتهاى علمى برجسته ى اين شهر، امثال مجلسى و وحيد بهبهانى كه البته اصفهانى است و فقهاى بزرگ و فلاسفه ى عالى قدر و نامدارى كه يا متعلق به اين شهر و يا فرآوردخ و تربيت شده ى حوزه هاى علمى اين شهرند، در يك شمارش معمولى و در مدت كوتاه قابل احصاء نيستند. ايمان مردم اصفهان هميشه زبانزد بوده است . در دوران ستمشاهى من مكرر به اصفهان آمده بودم . حتّى در همان دوران كه همه ى دستگاهها و دستها سعى مى كردندمظاهر دينى را كمرنگ و محدود كنند، در اصفهان پرچمهاى ديندارى به شكلهاى مختلف و در بخشهاى متعددى برافراشته بود. در دوره ى كسادى بازار دين و رواج غربگرايى و غربزدگى ، عوامل فرهنگى مهرب نتوانست روى مرد و زن اصفهان اصر منفى بگذارد.
از لحاظ جهاد شجاعانه ، اصفهان نمونه است . جنگ هشت ساله و دوره ى دفاع مقدس ، نام اصفهان را در سرلوه ى افتخار انسانى خود دارد؛ فقط هم دوره ى دفاع مقدس نيست ؛ شهداى اصفهانى و نام آوران جانباخته ى از اين مردم ، در ميدانهاى مختلف اين فداكاريها را كرده اند؛ شهيد آية اللّه مدرس در يك ميدان ، شهيد آية اللّه بهشتى در يك ميدان ، و شهيد خرازى و شهيد همت و امثال اين عزيزان در ميدان ديگر. اين شهداى نامدار كه فهرستى طولانى ستارگان شهيد اين شهر و اين استان را نمى شود به اين آسانى فراهم كرد آن چنان نام اصفهان را ابدى ساختند و در شمار برجسته ترين مناطق كشورمان از لحاظ چهاد شجاعانه ثبت كردند كه هيچ نقطه ى ديگرى در اين جهت ، با اين شهر و اين استان رقابت نمى كند.
هنر و صنعت اين شهر هم زبانزد همه و در برخى از بخشها، در دنيا يگانه و نمونه است . امروز اصفهان بحمداللّه مركز عمده يى از مراكز صنايع كشور است ؛ ديروز هم اين طور بود، آينده هم اين طور خواهد بود. در فرداى تاريخ و آينده ى شما جوانان اين كشور نيز بايد همين خصوصيات برجسته ، ان شاءاللّه با قوّت بيشتر رشد مى كند. از گذشته نام مى بريم تا وظيفه ى خود را براى آينده بدانيم . اين جا بايد همچنان شهر علم ، ايمان ، جهاد شجاعانه و هنر و صنعت باقى بماند؛ و من مى دانم كه با اين همه استعداد درخشان در اين شهر و استان ، با اين روحيه هاى شاد و دلهاى درخشان از نور معرفت ، و با اين احساسات جوشان ، به فضل خدا همين طور خواهد شد.(4)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-11.jpg
R A H A
02-07-2012, 11:38 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
اشغال آن پست براى او حرام شرعى است
يكى از توطئه هاى دشمن در چند سال اخير اين بوده است كه بتواند آدمهاى نامعتقد به آرمان اسلامى را در صفوف مسؤ ولان بالاى كشور نفوذ دهد؛ براى مديران كشور انسجام مدبران ارشد كشور به هم بخورد؛ اين خطر بزرگى است . البته مديران كشور هم مثل بقيه ى مردم در هر مساءله يى دارند و عقايد آنها براى خودشان محترم است ؛ ولى دو نكته وجود دارد: يكى اين كه اگر كسى در نظام جمهورى اسلامى در مسؤ وليتى كار است ، ولى آرمانهاى نظام جمهورى اسلامى را آن طورى كه امام بزرگوار ترسيم كرده است و در قانون اساسى تجسم پيدا كرده ، در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست براى او حرام شرعى است . آن جايى كه صحبت از مسائل اساسى نظام است ، آن جايى كه وحدت دين و سياست مطرج است ، آن جايى كه اصول قانون اساسى مورد نظر است ، آن جايى كه الزام به تبعيت از دين و شريعت مطرح است ، اگر يك مسؤ ول عقيده يى غير از اين دارد، مى تواند شهروند جمهورى اسلامى باشد مانعى ندارد اما نمى تواند مسؤ ول باشد؛ بخصوص مسؤ وليتهاى بالا. مديران ارشد، نمايندگان مجلس و مسؤ ولان عالى مقام قوه ى قضايى ، در عين حال كه مسؤ وليت مهمى در نظام جمهورى اسلامى دارند، نمى توانند به آرمانهاى نظام جمهورى اسلامى و اصول قانون اساسى اعتقاد نداشته باشند؛ چون اعتقاد انسان در عمل و گفتار او اثر مى گذارد.
نكته ى دوم اين است كه آن جايى كه با مسؤ ولان و غير مسائل اصلى نظام در مسائل كارى ، ادارى ، فهم يك قانون با هم اختلاف نظرى دارند، بايد اين اختلاف تطر جلوى چشم مردم قرار نگيرد و به كوى و بازار كشيده نشود. اختلاف نظر نبايد نشاندهنده ى اختلاف مسؤ ولان باشد؛ چرااء چون مردم را ماءيوس و نگران و دشمن را خوشحال مى كند. البته اختلاف بين مسؤ ولان در فهم يك وظيفه ، يك چيز متوقع است . مثلا ممكن است رئيس جمهور محترم و رئيس محترم قوه ى قضاييه درباره ى نقطه اى از نقاط، داراى دو ديد بينش باشند و هر كدام هم براى خود استدلالى داشته باشند؛ بسيار خوب ، اين راه حل دارد. در قانون اساسى راه حل اينها معين شده است ؛ هماهنگ كننده ى سه قوه ، رهبر است ؛ رهبرى مى تواند اين مشكلات را بر طرف كند. معيار همكارى ، قانون اساسى است ؛ در قانون اساسى ، كه وظايف ، حكم موارد اختلاف و تنازع ، و حكم مرجع را هم معلوم كرده است . در قانون اساسى ، قوه ى مجريه وظايفى دارد كه مشخص است . مديريتهاى عمده ى كشور، بر عهده ى قوه ى مجريه است . وظيفه ى قوه ى مقننه عبارت است از قانونگذارى و نظارت بر عملكرد مسؤ ولان دولتى . وظيفه ى قوه ى قضاييه عبارت است از تعقيب متخلفان از قانون و احقاق حق ، تا كسى به كسى ظلم و تعدى و تجاوز نكند. اگر هر كدام از قوا وظايف خود را انجام دهند، اين قدر كار و جهاد خداپسند در اين مجموعه ى كارها وجود دارد كه ديگر وقتى باقى نمى ماند. وظيفه ى رهبرى هم در قانون معلوم شده است . رهبرى در كارهاى اجرايى كشور هيچ دخالت مستقيمى نمى كند؛ نه در قوه ى مجريه ، نه در قوه ى قضاييه و نه در قوه ى مقننه . مهمترين كار رهبرى عبارت است از تعيين سياستهاى كلان كشور؛ يعنى آن چيزهايى كه جهتگيرى كشور را مشخص مى كند؛ كه همه ى قوانين ، مقررات و عملكردها بايد در اين جهت باشد. حضور رهبرى در همه ى بخشهاى كشور، به معناى حضور سياستهاى رهبرى است كه بايد با دقت اجرا شود. و من به شما عرض مى كنم ، هرجايى كه اين سياستها اجرا شده ، كشور سود كرده است ؛ اما در طول سالهاى گذشته از ده ، دوازده سال پيش تاكنون هر جا از اين سياستها تخلف شده ، كشور ضرر كرده است ؛ كه گاهى ضررش را فهميده اند، گاهى هم بعد از گذشت مدتى ضررش را فهميده اند. بنابراين حضور رهبرى ، جدى است .
البته ممكن است در بخشى از مسائلى كه اين سياستها متضمن آن است ، مسؤ ولانى نظرات دگرگونه يى داشته باشند؛ ايرادى ندارد، اينها مى آيند و نظرات خود را مطرح مى كنند. اتخاذ اين سياستها هم يك روند بسيار معقول و منطقى دارد؛ در دستگاه موظف اين كار در دولت ، طراحى مى شود و بعد درجه درجه بالا مى آيد تا به مجمع تشخيص مصلحت مى رسد؛ بنابراين تمام جوانب مراعات مى شود؛ در عين حال ممكن است يك نفر مخالف باشد؛ ايرادى ندارد؛ ليكن همچنان كه يك قانون تا وقتى قانون است ، مخالفت با آن جايز نيست ؛ سياست هم كه مضمون قانون اساسى است مرتبه ى سياستها از قانون بالاتر است ؛ در حد قانون اساسى است تا وقتى تغيير پيدا نكرده است ، ولو كسى نظر ديگرى داشته باشد، نبايد بر طبق نظر خود عمل يا تبليغ كند. بحث در مجامع علمى و فنى و تخصصى بسيار خوب است ؛ اما قضاسازى در كشور به شكلى كه اغواى افكار عمومى بشود، غلط و بر خلاف مصالح كشور است .(5)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-07-2012, 11:46 PM
آمريكا درخواست رئيس يك كشور را در داخل همان كشور رد مى كنند
ما با ملاحضه ى همه جوانب ، با مطالعه ى همه ى تجربه هاى كشور خود و كشورهاى همسايه ، و با مشورت با صاحب نظران عمده و داراى راءى ، به اين نتيجه مى رسيم كه نه فقط رابطه ى با امريكا، بلكه مذاكره ى با دولت امريكا امروز برخلاف مصالح ملى و منافع ملت است ؛ اين يك نظر متعصبانه نيست ؛ اين يك انديشه و فكر است ؛ بررسى شده و با ملاحضه ى همه ى جوانب است . مذاكره با آمريكا چه در قضاياى كنونى و چه در مسائل ديگر به معناى باز كردن باب توقعات و طلبكاريهاى امريكاست . كسانى كه دم از مذاكره مى زنند كه البته سوء نيت ندارند؛ دچار غفلتند توجه ندارند كه مذاكره ى با امريكا در هر يك از قضايايى كه اين دولت در آن براى خودش ايده و منفعتى تعريف كرده است مثل همين قضيه ى افغانستان هيچ فايده يى ندارد؛ چرا؟ چون او مستكبر است و تسليم نمى شود. مذاكره ى آمريكا با يك دولت ، به معناى اين نيست كه مى خواهد نظرات آن دولت را تعيين كند؛ حتى نظرات مجامع جهانى را قبول نمى كند! همين حالا كه در آفريقا در يك كنفرانس ، بحث گرم شدن زمين و مساءله ى گازهاى گلخانه يى در دنيا مطرح است و همه ى دنيا لازم دانستند در اين خصوص تلاش كنند، امريكا زير بار نمى رود؛ يعنى حتى با رفقاى اروپايى خودش هم كنار نمى آيد! چند روز پيش در خبرها خواندم كه رئيس جمهور پاكستان از امريكاييها درخواست مى كند كه براى حمله به افغانستان ، از فلان فرودگاه استفاده نكنند؛ از بقيه ى فرودگاهها استفاده كنند؛ اما امريكاييها خواسته ى او را رد مى كنند! يعنى به نظر مشورتى رئيس آن كشور در مورد يك فرودگاه اعتناء نمى كنند! كداميك از كشورهايى كه با امريكا رابطه دارند، توانسته اند در يك مساءله ى مهم ، نظرشان را به امريكا تحميل مى كنند؟ بعضى از كشورهاى عربى تملق امريكا را مى گويند؛ بعضى از آنها هرچه مى توانند، نظرات امريكا را در همه ى بخشها رعايت و به آن عمل مى كنند؛ اما امريكا به كدام خواسته ى اين كشورها در مقابل رژيم صهيونيستى غاصب يا در مسائل مهم جهان ترتيب اثر دارد؟ اين غفلت بزرگى است كه بعضيها دارند.(6)
R A H A
02-07-2012, 11:46 PM
چرا مردم را مى كوبيد؟
مساءله ى مربوط به مسائل خارجى ، فاجعه ى افغانستان است . البته من حرفهاى خود را در باب مساءلهى افغانستان عرض كرده ام ؛ آنچه كه در اين جا به شما مردم عزيز مى خواهم عرض كنم ، چند نكته است :
نكته ى اول اين است كه سعى امريكاييها اين بود كه پاى ايران را به اين مناقشه بكشانند. البته نفس اين كه متهم كردن آن مجموعه ى افغانى يا عرب چقدر درست و چقدر غلط است ، چه دليلى دارد، يا دارد يا ندارد، به كنار كه امريكاييها تاكنون به هيچ كس دليل قانع كننده يى نشان نداده اند اما بر فرض كه اين تهمت راست باشد، آنها به جاى اين كه با متهمان خودشان روبه رو بجنگند و مبارزه كنند، ملت افغانستان را هدف قرار داده اند! الان هم بيست ودو سه روز است كه دارند مرتب شهرها و مردم مظلوم افغانستان را مى كوبند. اصرار داشتند ما را وارد اين مناقشه كنند: فضايتان را بدهيد و زمينتان را در اختيار بگذاريد تا ما بتوانيم عبور كنيم ! اگر دولت از اول آن موضع قاطع را نمى گرفت ، توقعشان روزبه روز بيشتر مى شد. يكى از هدفهاى آنها اين بود كه به توده هاى عظيمى كه در سرتاسر دنياى اسلام براى ملت ايران و نظام اسلامى اخترام قائلند، بگويند آن قدرى كه هم شما خيال مى كنيد، ايران به اصول اسلامى پايبندند نيست . هدف ديگرشان اين بود كه براى مسلمان كشى مجوز كسب كنند. ملت افغانستان را دارند دارند قتل عام مى كنند؛ چه مجوزى از اين بهتر كه بگويند ايران هم خبر دارد و با ما همراه است ؟ ما اصرار ورزيديم كه مواضع خود را بدون هيچ گونه ابهامى براى دنيا بيان كنيم . من به مسؤ ولان كشور گفتم بايد در موضعگريها هيچ گونه دو پهلويى وجود نداشته باشد؛ صريح روشن بايد بگويد ما با تروريسم مخالفيم ؛ با حمله ى امريكا به افغانستان هم مخالفيم ؛ در هيچ ائتلافى هم كه رهبر آن امريكا باشد، شركت نخواهيم كرد.
نكته ى بعد اين است كه امريكاييها با حمله ى به افغانستان ضرر كردند. آنها چه به مقاصد نظامى خود در اين جا برسند، چه نرسند، دو ضررى است كه دنياى غرب در آن با امريكا شريك است .آن ضرر عمده يى كه خود آمريكا و دنياى غرب مشتركا در اين قضيه تحمل كردند، اين است كه چهره ى ليبراليزم غربى يك بار ديگر افشاء شد. در دنيا اين قدر با افتخار از ليبرال دمكراسى غرب نام مى آورند و مى گويند و در غرب ، آزادى و تمدن و دمكراسى و احترام به آراء مردم وجود دارد. بله ، زبان جاى نرمى است و هر طور بخواهند، مى توانند آن را بگردانند؛ اما در ميدان آزمايش معلوم مى شود كه هر كس چكاره است . افغانستان ميدان آزمايش جديدى براى ليبراليزم غرب شد تا نشان داده شود اينها آن جايى كه منافع و خواست استكبارى شان اقتضاء كند، از هيچ عملى فرو گذار نمى كنند و حاضرند يك كشور و ملت را بدون هيچ دليلى به خاك و خون بكشند. در قضيه ى حمله ى به عراق ، دولت آمريكا دليل گونه و بهانه يى داشت ؛ مى گفت عراق به كويت حمله كرده است ؛ البته آن دليل هم كافى نبود. اگر عراق به كويت حمله مى كردند. چرا بايد به شهرهاى عراق حمله كنند؟! به نيروهاى نظامى بايد حمله مى كردند. بنابر اين آن جا اين دليل ، كاملا قانع كننده نبود؛ اما اين جا همان هم نيست . اينها خودشان هم اعتراف مى كنند كه مردم هرات ، قندهار، كابل و جلال آباد هيچ تقصيرى ندارد؛ بلكه يك گروه يا چند نفر انگشت شمار مسؤ وليت دارند؛ پس چرا مردم را مى كوبيد؟! براى اينكه بتوانند به ملت امريكا جوابى بدهند، براى خود مجوز درست كرده اند و از روى خشم ، چنين حركت وحشيانه اى را مرتكب مى شوند و مردم افغانستان را قتل عام مى كنند. بنابر اين چهره ى ليبراليزو غربى يك بار ديگر افشاء شد و معلوم گرديد در زير دسته گلى كه نشان مى دهند، چماق مخفى كرده اند و در زير اين ظواهر ادكلن زده ى كروات بسته ى منظم و مرتب ، يك چهره ى مخوف پنهان است ؛ اين را دنيا فهميده است .
اما آن ضررى كه مخصوص امريكاست ، اين است كه نهضت جهانى اسلام را با شعار ((مرگ بر آمريكا)) تسريع شد و نشان داده شد ((استكبار))ى كه ايران تكرار مى كند، يعنى چه . وقتى گفته مى شود دليل بياوريد كه اين اشخاصى كه شما مى گوييد، متهم قضيه ى بيستم شهريور نيويورك و واشنگتن اند، دليل نمى آورند؛ مى گويند اينها مجرمند! وقتى گفته مى شود به مردم افغانستان حمله نكنيد، حمله مى كنند؛ حتى دوستان اروپايى شان هم كه صريحا حاضر نيستند حمله را محكوم كنند، ولى با زبانهاى گوناگون اين كار را زشت مى شمرند؛ در عين حال باز امريكاييها دست بر نمى دارند! وقتى به آنها مى گويند مردم دارند در افغانستان كشته مى شوند، آقا بر مى دارد مصاحبه مى كند كه نه ، اين عكسهايى كه شما از بچه ها و زنهاى مجروح در تلويزيون نشان داديد، جعلى است ؛ ما هيچ كس را نكشته ايم ! اين همه خانه را خراب كردند، مراكز هلال احمر را زدند، مراكز نظامى را به طور آشكار نابود و ويران كردند؛ اما مثل آدمى كه ((ان راه استغنى )) است ، با يك حالت تكبر مى گويد نه ؛ همين چيزى است كه من مى گويم ! وقتى به آنهامى گويند ماه رمضان نزديك است ، به مناسبت اين ماه حملات خود را قطع كنيد، مى گويند نه ؛ ما براى ماه رمضان حملات را متوقف نمى كنيم ! وقتى به آنها مى گويند بمبها و موشكهاى آن چنانى در افغانستان جنايت به بار مى آورد، با خونسردى تمام مصاحبه مى كنند و مى گويند ما تصميم داريم اين نوع بمبها و موشكها را همچنان بر سر اين كشور ببارانيم ! استكبار يعنى همين كه گوششان بدهكار هيچ حرف حسابى در دنيا نباشد. اينها توقع دارند پاى كشورهاى اسلامى و ايران اسلامى به مناقشه يى كه به هيچ وجه نمى شود موضع اين مستكبر ظالم متجاوز را در آن تاءييد كرد، كشانده شود. سعى دولت جمهورى اسلامى و مسؤ ولان كشور بر اين بوده است كه كشور را از اين مناقشه دور نگهدارند؛ اما در عين حال مواضعشان را به همه ى دنيا بگويند. و من به شما عرض كنم ، نشانه ى رشد نظام اسلامى و انگيزه هاى اسلامى در دنيا همين بود كه اين پيام از سوى ملتهاى مسلمان گرفته شد. خيليها دلشان مى خواست در روزهاى اول چيزى بگويند؛اما تهديدها اجازه نمى داد. وقتى جمهورى اسلامى حرف خود را بيان كرد، ديگران هم جراءت پيدا كردند و حرفشان را گفتند.(7)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-07-2012, 11:46 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
حالا كه به سلطنت رسيده ام ، انتقام مى گيرم
سلطنت يك ايدولوژى دارد؛ ايدئولوژى سلطنت همان چيزى است كه شما در همه ى سلطنتهاى دنيا با انواع و اقسامش مشاهده مى كنيد؛ يعنى استبداد، بهره منديهاى اختصاصى و زورگويى ؛ آن جايى كه به زورگويى نياز داشته باشند. يك روز هم پيدا مى شود كه همين انوشيروان كه سعى كردند اسم او را عادل بگذارند در يك روز دهها هزار مزدكى را به قتل مى رساند؛ به خاطر يك كينه ى شخصى از دوره ى جوانى ! نقل مى كند كه در دوره ى جوانى ، پدرم قباد گفت به پاى مزدك بيفت (چون قباد، مريد مزدك بود)؛ هنوز بوى گند پاى مزدك در شامه ى من هست و حالا كه به سلطنت رسيده ام ، انتقام مى گيرم نه از خود مزدك ، از دهها هزار مزدكى !
پادشاهان صفوى مايه ى افتخار ما هستند مى دانيد، ما براى پادشاهان صفوى ارزش و اعتبارى قائليم ؛ چون پيرو مكتب اهل بيت بودند و استقلال و تماميت ارضى ايران را حفظ كردند اما شما ببينيد همين شاه عباس كه يك چهره ى برجسته است ، چقدر ظلم ناشى از خودكامگى محض كرده است . اين قدر از خويشاوندان خود را كشت و كور كرد كه بعضيها مجبور شدند برخى از شاهزاده هاى صفوى را به گوشه يى ببرند و گم و گور كنند تا شاه از وجود آنها مطلع نباشد! مثلا دستور داد چهار پسر امام قلى خان را سر ببرند و جلوى او بگذارند؛ در صورتى كه امام قلى خان جزو افرادى بود كه به صفويه خيلى خدمت كرده بود؛ جزو خدام كه قديمى كه صفويه و سرداران و سياستمدارهاى صفويه بود؛ اما به خاطر وجود روح ديكتاتورى و استبداد در شاه ، اين بلا سر او آمد و ظلم و جور، مخصوص محمد رضا و رضاخان نبود؛ در ايدئولوژى سلطنت ، ظلم و جور ناشى از استبداد، قدرت مطلقه و متعهد نبودن به هيچ مسؤ وليتى و هيچ عهد الهى و مردمى وجود دارد. نظام اسلامى درمقابل ايدئولوژى سلطنت قيام كرد؛ در حالى كه كشورهاى ما قرنهاى متوالى دچار اين حالت بود؛ چه قبل از اسلام ، چه حتى بعد از آمدن اسلام . اسلام در مدينه به معناى واقعى كلمه ، متضمن آزادى و به تعبير امروز ما مردم سالارى بود. در مدينه و زادگاه و پايگاه نبوت ، اين طور بود؛ اما در مناطق دور دستى كه فلان سردار اموى در خراسان يا اصفهان مشغول حكومت بود، اين خبرها وجود نداشت ؛ بلكه هر سردارى براى خود يك پادشاه مستبد بود و هر كارى مى توانست ، مى كرد. البته ايمان مردم ايران به اسلام ، به خاطر اين شخصيتها و اين سردارها نبود؛ به خاطر پيام اسلام بود، كه خود داستان و ماجراى ديگرى دارد. از ايدئولوژى سلطنت كه استبداد يك ركن ذاتى است ، از صد سال پيش به اين طرف ، آفتهاى ديگرى هم در كشور ما بروز كرد، كه يكى از آنها وابستگى بود؛ ديگرى فساد سلطنت و اطرافيان و درباريان بود؛ فساد جنسى ، فساد اخلاقى و فساد فراوان مالى .
اينها براى مردم ، شاه و قدرت مطلقه بودند؛ اما در مقابل بيگانگان تسليم و مطيع ؛ ((اسد على و فى الحروب نعامة ))! در مهمترين مسائل ، مطلبى به آنها ديكته مى شد؛ نه به وسيله ى يك رئيس جمهور، بلكه به وسيله ى سفير! سفير انگليس به دربار مراجعه مى كرد و مى گفت مصلحت شما اين است كه اين طور باشد؛ شاه هم مى فهميد ((مصلحت شما اين است )) يعنى چه ! در كنار وابستگى مطلق و مطيع بودن در مقابل بيگانگان ، بى كفايتى هم كه الى ما شاء الله وجود داشت .
من به شما عرض كنم ؛ در صد سال اخير، به معناى حقيقى كلمه ، براى اين كشور هيچ كار اساسى يى قبل از انقلاب انجام گرفته است . امروز در محيط دانشگاه چشم شما به حقايق علمى باز شده است ؛ مى بينيد كه ما چقدر كار نكرده و راه نرفته داريم . مى شد اين راهها را رفت ، مى شد با كاروان علم همراه شد، مى شد علم و عالم و دانشمند و تحقيق و استقلال در علم و تحقيق را در كشور آزمايش كرد؛ اما اين كار را نكردند؛ بلكه بعكس عمل كردند.
در دوران ورود دانش جديد به كشور ما، آنچه كه وارد شد، عبارت بود از تقليد و ترجمه . البته منظورم ترجمه ى يك اثر ارزشمند نيست كه يك كار لازم است منظورم فكر و ذائقه و روحيه ى ترجمه يى است ؛ يعنى قدرت ابتكار را از يك ملت گرفتن ؛ شجاعت حرف نو را از يك ملت گرفتن ؛ همه اش توى سر او زدن ؛ به او اين طور تلقين كردن كه اگر مى خواهى به جايى برسى و آدم شوى ، بايد همان كارى را بكنى كه غربيها كردند و از آن سر سورنى تخطى نكنى . به مردم ما و محيطهاى علمى ، اين گونه ياد داده اند؛ اجازه اى ابتكار و نوآورى و خلاقيت علم را ندادند. علم و فكر را بايد توليد كرد. اينها نه در علوم تجربى ، نه در علوم انسانى ، نه در علوم سياسى و اجتماعى ، براى آفرينش علمى ميدان ندادند؛ لذا وضع اين گونه است كه امروز ملاحظه مى كنيد.
البته در اين بيست سال بعد از انقلاب ، با همه ى گرفتاريهايى كه وجود داشته ، ورق برگردانده شده است ؛ والا قبل از آن كه انقلاب به ميدان بيايد و شجاعت خواستن ، انديشيدن ، اعتماد به نفس و اتكاء به استعداد ايرانى در كشور مطرح شود كه اينها از بركات انقلاب بود غايت آمال و آرزوى يك انسان اين بود كه بتواند بر طبق نسخه يى كه غربيها عمل كرده اند، عمل كند؛ يعنى افراد اصلا به خود اجازه نمى داند كه از آن روند تخطى كنند. پس استبداد، وابستگى ، فساد، عدم ابتكار، عدم پيشرفت و بى كفايتى وجود داشت ؛ اما انقلاب و نظام اسلامى در مقابل همه ى اينها قد علم كرد و شورشى عليه همه ى اينها بود. اين انقلاب و اين نظام ، كار يك دسته و يگ گروه خاص نبود؛ كار ملت بود.
قرن بيستم ، قرن تحولات كوچك و بزرگ سياسى در دنياست و انقلابها و كودتاها و تحولات زيادى در آن صورت گرفته است . در قرن بيستم هر چه كه شما چشم بگردانيد، هيچيك از اين تحولات را نمى بينيد كه تحت تاءثير ساخت و پاختهاى پشت پرده و اعمال نفوذ قدرتهاى بيگانه نباشد. البته در بين همه ى اينها انقلاب اكتبر شوروى مستثناست كه آن ، نوع ديگرى بود اما بقيه ى تحولات سياسى كه در دنيا اتفاق افتاد، يا تحت تاءثير گروههاى حزبى و پشت سرش شوروى بود، يا يك كودتاى قدرت طلبانه ى چند نفر نظامى بود؛ بنابر اين كار مردم نبود؛ به شكلى كه در ايران اتفاق افتاد. انقلاب اكتبر شوروى هم مردمى نبود، كه عرض كردم تحليل و تفسير آن انقلاب ، داستان مفصل ديگرى دارد.
انقلاب اسلامى ايران صد در صد مردمى بود. در دوران انقلاب ، شما وقتى به هر روستايى از روستايى هاى اين كشور مى رفتيد، مى ديديد كه در آن جا مردم بر انگيخته اند، حرف دارند، مطالبه دارند. شعار دارند و همه ى اين مطالبات و حرفها هم حول محور واحدى حركت مى كرد؛ حول پيام اسلام كه مظهر آن را در امام عزيز و بزرگوار ما مى ديدند. اهميت نظام اسلامى از لحاظ ابعاد ايرانى در اينهاست ؛ اولا صد در صد مردمى است ؛ ثانيا نقطه اى مقابل چيزى است كه قرنهاى متمادى كشور ما از آن رنج برده بود؛ يعنى ايدئولوژى سلطنت و كارگزاران سلطنتى . شما هيچ مليتى را پيدا نمى كنيد كه بتواند چنين انگيزه هاى عميقى را در دلهاى تك تك مردم به وجود آورد. يكايك آحاد مردم ، اين انقلاب و اين نظام را با همه ى وجود خود مطالبه و دنبال مى كردند؛بى تفاوت ترين آدمها در اين حركت سهيم بودند؛ اين ابعاد ايرانى است .(8)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-21.jpg
R A H A
02-07-2012, 11:46 PM
داستانى كه هرگز از ياد اين ملتها نخواهد رفت
يك مليت معمولا در داخل مرزهاى خود زندانى است ؛ بيرون مرز، هيچ گونه ارزش و جاذبه و احترامى ندارد، اما نظام اسلامى در سر تا سر دنياى اسلام و هر جا كه مسلمانى وجود داشت ، هويت اسلامى و احساس شخصيت را زنده كرد؛ هم در افراد هم در ملتها. اقليتهاى مسلمان كه در دنيا متفرق بودند، احساس شخصيت كردند. ملتهاى مسلمان ، بخصوص در منطقه ى خاور ميانه و شمال آفريقا يعنى در واقع اجزاى امپراتورى متلاشى قديمى عثمانى كه سالهاى سال رنج استعمار را تحمل كرده بودند احساس كردند مجددا نسيمى ورزيده است . البته ما امپراتورى عثمانى را اصلا تاءييد نمى كنيم . يك حكومت سلطنتى بود مثل بقيه ى حكومتهاى سلطنتى ، با همان مشكلات و گرفتاريها؛ اما اروپاييها - فاتحان جنگ بين الملل اول وقتى اين حكومت بزرگ را كه از منطقه ى بالكان تا تمام آسياى صغير و خاور ميانه و شمال آفريقا گسترش داشت - از بوسنى و هرزگوين تا مصر و تركيه ى كنونى و عراق و سوريه و فلسطين متلاشى كردند، به اين اكتفا نكردند كه حكومت را زايل كنند؛ از ملتها انتقام كشيدند و آنها را تحقير كردند! قطعه قطعه ى بخشهاى اين حكومت دست يكى از دولتهاى اروپايى افتاد و از تاريخ آنها زايل نخواهد شد. در يك كشور، بيگانه يى بيايد حكومت كند و تمام امكانات آن كشور مجبور باشند از بيگانه يى كه بر آنها حكومت مى كند، اطاعت كنند و جراءت نكنند اندكى بر خلاف مصالح او حرف بزنند يا حركت كنند؛ واقعيت استعمار اين بود.
آن جاهايى كه استعمار مستقيم نكردند مثل عراق حكومت پادشاهى درست كردند و آدم غير عراقى را (خانواده ى فيصل ، خانواده ى سلطنتى عراقى نبودند) آوردند و بر مردم حاكم كردند؛ اما در واقع انگليسيها بود و مردم عراق تسليم و مقهور سياست انگليسيها بود؛ خواست ، شما ببينيد براى يك ملت ، كدام تحقير از اين بالاتر است ؟ همه چيزشان را تحقير كردند و دين و دنيا و شخصيت و ادب و فرهنگ و استقلالشان را بكلى از بين بردند.
آن روزى هم كه به اصطلاح موج مدرنيته را وارد اين منطقه كردند، در واقع بايد گفت فاضلابهاى مدرنيته را به اين منطقه فرستادند؛ علم و اتبكار و اختراعات جديد و پيشرفت فكرى و دانشگاههاى پيشرو كه به كشور الجزاير و مصر و عراق و بقيه ى مناطق تحت استعمار نياوردند؛ اول چيزى كه آوردند، ابتذال فرهنگى و كشف حجاب و كالاهاى مصرفى پسمانده را آوردند، يا حداكثر نظامهاى نسخ شده ى درجه ى دو و سه آموزش و پرورش خود را آوردند؛ يعنى مردم را از همه جهت تحقير كردند.
وقتى موج چپ در دنيا بلند شد، خيلى از روشنفكرها در دنياى اسلام شعارهاى چپ سوسياليستى و ماركسيستى مى داند و در واقع مى خواستند از غرب انتقام بگيرند؛ اما وقتى نظام اسلامى و انقلاب اسلامى پديد آمد، غوغا به پا شد و تمام كشورهاى اسلامى از اين كه ديدند يك ملت آمده و پرچم اسلام را بلند كرده و در مقابل سخت ترين تهديدها ايستاده است ، نه فقط در مقابل غرب ، بلكه در مقابل شرق و غرب ، شعار ((نه شرقى ، و نه غربى )) مى دهد و در مقابل جذابترين تطميعها، بى اعتنايى نشان مى دهد، يكپارچه نشان مى دهد، يكپارچه هيجان شدند.(9)
R A H A
02-07-2012, 11:47 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
محاكمه امريكا روى كشتى و در آبهاى آزاد
در زمان جنگ ويتنام كه عليه امريكا تبليغات خيلى بود، اما كسى گوشش بدهكار نبود و اعتنا نمى كرد، ژان پل سارتر نويسنده و فيلسوف فرانسوى ، و برتراندراسل فيلسوف و نويسنده ى انگليسى و چند نفر ديگر دور هم جمع شدند و گفتند بياييم عليه امريكا دادگاهى تشكيل دهيم و جنايات اين رژيم در ويتنام را در اين دادگاه محاكمه كنيم . آن طور كه به ذهنم مى آيد، برتراندراسل به عنوان دادستان ، ژان پل سارتر به عنوان رئيس دادگاه ، و چند نفر ديگر هم از متفكران سياسى غرب بوند. آنها در ديا هيچ نقطه يى را پيدا نكردند كه اين دادگاه را در آن جا تشكيل دهند 1 كشورهاى غربى از جمله فرانسه و انگليس كشورهاى خود اينها بود و شريك جرم امريكا بودند؛ بنابر اين معنا نداشت چنين دادگاهى در اين كشورها تشكيل شود. در كشورهاى كمونيستى هم اگر اين دادگاه تشكيل مى شد، صبغه ى كمونيستى پيدا مى كرد؛ و چون اينها ضد ماركسيسم بودند. نمى خواستند در اين كشورها برگزار شود. بنابر اين هيچ نقطه ى آزادى در دنيا وجود نداشت كه اينها دادگاه را در آن جا تشكيل دهند. راه حلى كه به نظرشان رسيد، اين بود كه رفتند يك كشتى اجاره كردند و در آبهاى آزاد اقيانوس اين دادگاه نمايشى را تشكيل دادند! بنابر اين وقتى عده يى متفكر مى خواستند به جنايات آشكار امريكا در ويتنام اعتراض كنند، يا بايد به اعتراضات خيابانى متوسل مى شدند مثل همين كارهايى كه امروز در دنيا عليه جهانى گرى مى شود؛ هر جا كنفرانس جهانى سازى تشكيل مى شود(گلوباليسم تحت رهبرى امريكا)، تظاهرات خيابانى شكل مى گيرد و شعار مى دهند و چهار نفر پليس هم با توام مى آيند؛ ولى چندان اهميتى ندارند و تاءثير گذار نيست ؛ صرف يك ابزار اعتراض است يا اگر مى خواستند كارى بكنند كه بتواند در افكار عمومى دنيا اثر بگذارد، هيچ نقطه يى در دنيا وجود نداشت كه آنها بتوانند به آن متكى باشند؛ لذا يك كشتى انتخاب كردند و وسط آبها رفتند و بدون اتصال به هيچ مردمى و بدون داشتن امتداد ملى يى ، اين كار را كردند.(10)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-07-2012, 11:47 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
اينها مبهوت مانده بودند
من در زمان رياست جمهورى ، در كنفرانس غير متعهدها در زيمباوه شركت كردم . كنفرانس غير متعهدها عمدتا در اختيار چپ ها بود. البته دولتهاى متمايل به غرب و امريكا هم در آن جا بودند؛ اما كارگردان عمده ، يكى رابرت موگابه بود، يكى فيدل كاسترو بود كه اينها چپ بودند بقيه ى روساى جمهور چپ دنيا هم كه طرفدار شوروى بودند، حضور داشتند و عمده ى كارگردانى در دست آنها بود. من رفتم در آن جا سخنرانى كردم . سخنرانى من صد در صد ضد امريكايى و ضد استكبارى بود. حقايق انقلاب ، حقايق كشورم ، جرايم امريكا، جرايم عليه ملت ايران ، مسائل مربوط به جنگ تحميلى و امثال اينها را گفتم . بعد با همان صراحت و شدت ، به تجاوز شوروى به افغانستان حمله كردم ؛ اينها مبهوت مانده بودند! يكى از رؤ ساى جمهورى چپ به من گفت ، تنها غير متعهد در اين كنفرانس ، ايران است . ببينيد، نظام اسلامى در ابعاد جهانى ، اين طور اهميت و جلوه پيدا مى كند و حتى دشمنانش مجبور مى شوند به او احترام كنند.(11)
R A H A
02-07-2012, 11:48 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
آمريكاييهاى به اين نازنينى !!
همان طور كه آن روز در ميدان امام به آن جمعيت عظيم عرض كردم ، آنها مكر و توطئه مى كنند؛ ما بايد در مقابل آنها ضد مكر، ضد توطئه و ضد حمله بكنيم ؛ ((و مكروا و مكرالله ))؛ ((انهم يكيدون كيدا و اكيد كيدا)). اگر از دشمنى آنهاغفلت كرديم ، باخته ايم . اگر براى ضد حمله ى آنها چاره يى نينديشيم ، دشمن را به دست خود موفق كرده ايم . اين كه من مرتب به مسؤ ولان ، به مردم و بخصوص به جوانها هشدار مى دهم ، به خاطر اين است .
ما امروز در دوران حساسى هستيم ؛ آيا جوان مى تواند بى تفاوت بماند؟ حمله ى دشمن به ما يك امر طبيعى است . هيچ لازم نيست كه ما دستگاههاى ويژه داشته باشيم تا از اعماق كارهاى آنها براى ما خبر بياورند كه البته خبرهاى ويژه هم داريم ؛ اين طور نيست كه نداشته باشيم اما اگر آن خبرها را هم نداشتيم ، خيلى واضح و منطقى و طبيعى است كه دشمن عليه ما توطئه كند. عده يى مى آيند و بحث توهم توطئه را مطرح مى كنند. در دانشگاه و محيط روشنفكرى كشور، انسانى خجالت نكشد و بگويد توطئه توهم است ؛ دشمن عليه ما توطئه نمى كند؛ امريكا عليه ما توطئه نمى كند! گفت : مادر من چه اشتباه مى كند؛ به خيالش كه گربه هم لولوست ! امريكاييهاى به اين نازنينى !(12)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-07-2012, 11:49 PM
اگر به شما حلمه نظامى نمى شد، تعجب مى كردم !
در دوره ى جنگ تحميلى شخصيتهاى متعددى به ايران مى آمدند و مى رفتند. يكى از شخصيتهايى كه من او را فراموش نمى كنم ، احمد سكوتوره است . او رئيس جمهور گينه ى كوناكرى در غرب آفريقا و يكى از شخصيتهاى برجسته و خيلى محترم در قاره آفريقا بود. متاءسفانه مطالعات تاريخى سياسى جوانان ما ضعيف است ؛ اينها را بايد شما خيلى مطالعه كنيد و بدانيد. در كشور غنا در غرب آفريقا انقلاب شد و شخصيت آفريقايى خيلى برجسته يى به نام قوام نكرومه سر كار آمد كه بعد عليه او توطئه هاى زيادى توطئه هاى غربى و امريكايى و غير امريكايى صورت گرفت . در يكى از سفرهايى كه قوام نكرومه به خارج رفته بود، در غياب او يك كودتاى دسته راستى غربى در اين كشور راه انداختند كه و ديگر مجبور شد به كشورش نيايد. همان موقع احمد سكوتوره از قوام نكرومه دعوت كرد و گفت به كشور من بيا و تو رئيس جمهور كشور من باش . چنين شخصيتى ، قوام نكرومه را به كشور خودش آورد. در زمان رياست جمهورى و آن دوره يى كه بنده در سياست خارجى به طور اجرايى و عملى فعال بودم ، از رجال سياسى دنيا، كمتر شخصيتى را به قوت او ديدم . او تقريبا سه مرتبه به ايران آمد. البته فشار آورده بودند تا براى ميانجيگرى جنگ به ايران بيايد. او در ديدارهاى خصوصى داخل اتومبيل و در رفت و آمدها حرفهاى خوبى مى زد. مى گفت اگر بعد از انقلاب به شما حمله ى نظامى نمى شد، من تعجب مى كردم ؛ بنابر اين تعجبى ندارد كه به شما حمله كرده اند. تصريح مى كرد كه حمله ى عراق عليه شما، سازمان يافته ، از پيش طراحى شده و كار بين المللى است ، نه كار كشور عراق . راست هم مى گفت ، همين طور بود. حمله ى نظامى كردند، به خيالشان قضايا تمام مى شود، اما نشد؛ محاصره ى اقتصادى كردند، اما نشد. اين بيست و دو سال مرتب دارند فشار مى آورند و اذيت مى كنند. اين دشمنيها طبيعى است . راه مقابله ى با اين دشمنيها تسليم شدن نيست .(13)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-07-2012, 11:50 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
نسخه رسوا شده و دروغين اومانيسم و ليبراليسم
ليبرال دمكراسى غرب يك روز گفته مى شد اوج تكامل فكر و عمل انسان است و بالاتر از آن چيزى وجود ندارد كه به نظر من خود اين حرف نشانه ى كوته فكرى است كه آدم نقطه يى را پيدا كند و بگويد از اين بالاتر ممكن نيست انسان حركت كند؛ نه ، انسان در حركت خود بى نهايت است امروز به دست خود، خودش را رسوا كرده است . اين ليبراليسم ، همان چيزى است كه امروز ماجراى افغانستان و سالهاست مساءله ى فلسطين را به وجود آورده است . اين اومانيسم دروغين غرب همان چيزى است كه پنجاه سال ملت فلسطين را نديده مى گيرد و مى خواهد آن را بكلى حذف كند. از خودشان سؤ ال نمى كنند كه اصلا ملت فلسطين در دنيا وجود داشته يا دروغ است . اگر قبول داريد سرزمينى به نام فلسطين وجود دارد، پس كو آن ملت ؟ خواستند يك ملت و يك نام جغرافيايى را بكلى از روى كره ى زمين حذف كنند. امروز اومانيسم و ليبراليسم و دموكراسى آنها به اختناق و خفقانى رسيده است كه حتّى نمى خواهند به يك رسانه ى خارجى اجازه دهند كه اخبار افغانستان را پخش كند! اين ، جريان آزاد خبر از نظر غرب است . اين نسخه ، رسوا شده و غلط از آب در آمده است ؛ در عين حال فلان مسؤ ول ما كه به بركت انقلاب اسلامى عزت و احترامى پيدا كرده است و به خاطر اظهار طرفدار ليبرال دمكراسى غربى بشود كه نقطه ى مقابل مردم سالارى اسلامى است ! اصلا مردم سالارى اسلامى و آزادى در اسلام ، آن نيست ؛ يك حقيقت ديگر است . گاهى چنين چيزهايى بندرت پيدا مى شود. البته من خدا را شكر مى كنم كه مسؤ ولان طراز اول كشور، عميقا معتقد به مبانى اسلامى اند. دشمن نتوانسته است نفوذ فكرى و سياسى خود را به جاهاى حساس برساند. امروز رؤ ساى سه قوه و مسؤ ولان طراز اول عميقا به آرمان امام و انقلاب معتقدند؛ اما در بعضى از دستگاهها چنين چيزهايى پيدا مى شود كه من آن روز هم اشاره يى كردم .(14)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-07-2012, 11:50 PM
خيانت مى كنند، اسمش را تجديد نظرطلبى مى گذارند
در حوزه ى انديشه : قانون شكنى مى كنند. حوزه ى انديشه و فكر هم قوانينى دارد و بايد از آنها پيروى كرد. اگر كسى درباره ى يك مبناى فكرى شبهه يى دارد، قانونش اين است كه آن را در مراكز تخصصى و محافل علمى مطرح كند. يا بايد شبهه را برطرف كرد و از ذهن خود زدود، يا اگر شبهه اشكال واقعى است ، آن را به يك نظريه تبديل كرد و ذهنهاى اهل علم و اهل نظر را نسبت به آن منقاد كرد. اين حضرت از اين قانون پيروى نمى كنند؛ شبهه يى به ذهن آنها مى آيد، خودشان دچار بى اعتقادى مى شوند و بر اثر هزار جور ابتلاء و گرفتارى ، پايه هاى ايمان عميق قلبى شان را موريانه ى هوى و هوس و رفاه زدگى و دنياطلبى مى جود و مى خورد و شبهه دار مى شوند؛ آنگاه مى آيند شبهه را در افكار عمومى مطرح مى كنند؛ اسمش را هم تجديد نظر مى گذارند! اين خيانت به افكار عمومى است . تجديد نظر يعنى چه ؟ يك وقت معناى تجديد نظر اين است كه انسان از خطايى ، انديشمندانه و منصفانه بر مى گردد؛ اين چيز خيلى خوبى است ؛ اما تجديد نظرهاى سياسى ، مصلحتى و ناشى از تغيير موقعيتها و تطميع دشمن ، تجديد نظر نيست ، اينها هرهرى مسلكى است .
ما در اسلام اجتهاد دايم داريم . اجتهاد دايم ، يعنى انسان صاحب نظر هميشه در صدد تكميل فكر حود است . در راه تكامل ، گاهى انسان خطايى را تصحيح مى كند؛ اين درست و خوب است . در طريق فكر اسلامى ، صاحب نظران ، انديشمندان و انسانهايى كه قدرت اجتهاد و استنباط در مبانى فكرى و نظرى انقلاب را دارند - نه هر كسى كه ادعا دارد، نه كسى كه صلاحيتهاى علمى و فكرى لازم را كسب نكرده است - دايم بايد فكر كنند و انديشه را تكميل نمايند؛ اين چيز خوبى است .
نبايد تابع حزب باد باشيم و هر روز به هر طرف وزيد، آن گونه تصميم بگيريم ؛ يا نگاه كنيم ببينيم دشمن چه ژستى مى گيرد، ما هم ژست خود را با او تطبيق كنيم ؛ اگر او اخم كرد، ما چهره ى ترس آلود بگيريم ؛ اگر او حرف تندى زد، ما چهره ى معذرت طلبانه به خود بگيريم ؛ اين كه نشد.(15)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-29.jpg
R A H A
02-07-2012, 11:55 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
همان آدمها، حالا فرش قرمز پهن مى كنند!!
انسان اگر زندگى سياسى بعضيها را از اول انقلاب تا حالا نگاه كند، مى بيند ملقمه ى عجيبى از انواع و اقسام فكر هاست ! يك روز بود كه چنين آدمهايى به اين اكتفا نمى كردند كه در شعارها مردم فقط ((مرگ بر آمريكا و مرگ بر شوروى )) بگويند؛ مى گفتند بايد بگوييم ((مرگ بر شرق و غرب ))! ما مى گفتيم شوروى سمبل يك تفكر و يك راه غلط است ؛ امريكا سمبل جنايت و ستم است ؛ چه دليلى دارد شما بگوييد ((مرگ بر شرق و غرب ))؟! مى گفتند شما محافظه كار و سازش طلبيد! از جمله ى همين حضرات ، الان كسانى هستند كه حاضرند بروند رسما در مقابل امريكا و انگليس عذر خواهى كنند و بگويند ما غلط كرديم ، اشتباه كرديم به شما بدگويى كرديم ؛ ما را ببخشيد! بعضى از همين افراد، آن روز در اوايل انقلاب ، روى تنديهاى بى رويه ، يك نظرات عجيب و غريب اقتصادى مطرح مى كردند كه انسان شاخ در مى آورد! مى گفتيم اينها كجايش اسلامى است . مى خواستند تفكرات بسيار تند چپ سوسياليستى را به اسم اسلام تحميل و پياده كنند. بعضى از آنها كه مسؤ وليت داشتند، كارهاى بدى هم در آن روز انجام دادند. من فراموش نمى كنم ، ما در شوراى انقلاب - سالهاى 57 و 58 قانونى داشتيم كه سرمايه دارهاى قبل از انقلاب را به چهار دسته تقسيم كرده بود؛ بند(الف )، بند (ب )، بند (ج )، بند(د)، بند (ب ) كسانى بودند كه سرمايه هاى آنها از طريق نامشروع و غير قانونى به دست آمده بود؛ حكمش هم اين بود كه دولت بايد اينها را تصرف كند. بند(ج ) كسانى بودند كه سرمايه هاى آنها از راه نامشروع به دست نيامده بود؛ ليكن وامهاى كلانى را از بانك گرفته بودند، تقلب كرده بودند و پول را پس نداده بودند. بنابر اين اينها بايد وامهاى خود را ادا مى كردند؛ اگر ادا مى كردند، كارخانه ها مال خودشان مى شد؛ اما اگر پرداخت نمى كردند، كارخانه هاى آنها تصرف مى شد. اوايل رياست جمهورى من گروهى مسؤ ول تشخيص بند (ب ) و (ج ) و اين طور كارها بودند. البته اين كارها دست بنده به عنوان رئيس جمهور نبود؛ دست نخست وزير و دستگاه هياءت دولت بود. من اطلاع پيدا كردم يك عده در اين هياءت هستند و اصرار دارند كه بند (ج ) را به بند (ب ) تبديل كنند؛ يعنى كارخانه يى كه مى شد صاحب آن بدهكارى اش را به بانك بدهد، بعد كارخانه اش را راه بيندازد و كار كند و كارگرانش هم بى كار نباشند، مى خواستند نگذارند اين كار انجام بگيرد. در آن موقع ، چنين گرايش چپ ضد سرمايه دارى افراطى نابحق وجود داشت . همان آدمها حالا كسانى هستند كه حاضرند در مقابل كمپانى دارها و سرمايه دارهاى صهيونيستى فرش قرمز پهن كنند تا به ايران بيايند و سرمايه گذارى كنند! انسان از چپ ترين ايده هاى ماركسيستى ، به افراطى ترين ايده ى دست راستى اقتصادى متحول شود؛ اسمش را هم تجديد نظر بگذارد! اين تجديد نظر نيست ؛ اين هرهرى مسلكى است . آن روز افراط بود، امروز هم افراط است . وجود اين آدمهاى تجديد نظر طلب در برخى از دستگاههاى گوناگون ، اسباب زحمت و خطر است . اگر در دانشگاه باشند، ضرر مى رسانند؛ اگر در دولت باشند، ضرر مى رسانند؛ اگر در مجلس باشند، ضرر مى رسانند؛ هر جا و در هر نقطه اى باشند، ضرر مى رسانند. يكى از آسيبهاى ما اين است .(16)
R A H A
02-07-2012, 11:56 PM
من تحزب رااين نمى دانم
بعضى از مشكلات ما ناشى از ضعف بعضى از مديريتهاست ؛ به كارهاى جزيى و فعاليتهاى سياسى و حزبى سرگرم و مشغول مى شوند. اين قدر كه من در اين خصوص تاءكيد مى كنم ، بعضيها مى گويند فلانى با حزب و تحزب مخالف است ؛ در صورتى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى ، اولين حزب را ما درست كرديم . اگر تحزب به معناى واقعى كلمه وجود داشته باشد، من طرفدار آن هستم ؛ منتها من تحزب را اين نمى دانم كه عده يى از داعيه داران سياسى ، به دنبال كسب قدرت ، دور هم جمع شوند ده نفر، پانزده نفر، بيست نفر و با شعار و ايجاد هيجان و جذابيتهاى دروغين ، مردم يا گروههاى از مردم را به اين طرف و آن طرف بكشانند و مرتب دعوا و اختلاف راه بيندازند و براى اين كه بى كار نمانند، يك مساءله ى كوچك را بزرگ كنند، يك چيز كم اهيمت را پر اهميت جلوه دهند و روزها و هفته ها درباره اش بحث و تحليل كنند؛ بر اساس آن ، دوست و دشمن معين كنند؛ فلان كس ، فلان طرفى است ، پس دشمن است ؛ فلان كس ، فلان طرفى است ، پس دوست است . بنده اينها را تحزب نمى دانم ؛ اينها روشهاى غلط سياسى است كه در دنيا هم رايج است . دل ما خوش بوده است كه در ايران اين چيزها رايج نباشد؛ اما متاءسفانه بعضيها به اين چيزها دلبستگى دارند. خيلى خوب ؛ اما اگر كسى مسؤ وليتى را قبول كرد، چنانچه بنا شد دلبستگى يى پيدا كند، به آن مديريت ضربه خواهد زد. من يك وقت به بعضى از مسؤ ولان دولتى پيغام دادم و گفتم شما آن ساعاتى را كه در جلسه ى حزبى خود صرف مى كنيد البته نمى گويم پول و امكانات مى گيريد متعلق به دولت و مردم است ؛ شما حق نداريد آن را صرف مسائل حزبى و جناحى و گروهى و امثال اينها بكنيد. يك مقدار ضعفهاى ما ناشى از اينهاست ؛ والا ما مديران خوبى داريم . بعضيها به مديران دولتى ايراد مى گيرند؛ نه ، مديران ما در بخشهاى مختلف بر روى هم خوشبختانه مديران خوبى هستند؛ بعضى از آنها حقيقتا در جاهايى همت مى گمارند، كه من نمى خواهم از آنها اسم بياورم ؛و الا جا داشت اين كار را بكنم . از همين مسؤ ولان دولتى افرادى هستند كه مى شود اسم آنها را آورد و به عنوان آدمهاى موفق به مردم معرفى كرد؛ منتها اسم آوردن از بعضى ، ممكن است نفى بعضى ديگر تلقى شود؛ بنابر اين اسم نمى آورم ؛ اما خوشبختانه از اين گونه افراد داريم ؛ به شرطى كه آن كارهايى كه گفتم ، نباشد.(17)
R A H A
02-07-2012, 11:56 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
امام باقر عليه السلام فرزند خود را به اين منطقه گسيل داشت
شهرستان كاشان از جمله ى مناطق معدودى در كشور ماست كه از اوايل قرون اسلامى با محبت اهل بيت و شناختن حقيقت آنها معروف شد و از آغاز توانست در بين امواج متراكم و متلاطم سياستهاى اموى و عباسى ، حقيقت را بشناسد. آن طورى كه معروف است ، امام باقر(عليه الصلاة و السلام ) فرزند خود جناب على بن محمد الباقر كه در مشهد اردهال مدفون است را براى توجه دادن مردم و پاسخگويى به احساسات ارادتمندانه ى آنان به ساحت اهل بيت ، به اين منطقه گسيل كردند. در جمع علما و دانشمندان چه فقها و محدثان ، چه دانشمندان علوم رياضى ، چه فيلسوفان و حكيمان و متكلمان نام كاشان يك برجستگى دارد. اين سوابق را ما براى اين تكرار نمى كنيم كه خود را به گذشته دلخوش كنيم و از حال غافل بمانيم ؛ نه ، نشاندهنده ى استعدادهايى است كه در حال حاضر از آن استعدادها بايد كمال استفاده بشود. به مردم داراى چنين ريشه ى تاريخى نگويند كه شما گذشته و تاريخ نداريد؛ چرا، همه جاى كشور ما همين طور است . من مقيدم در هر منطقه يى روى نام پر افتخار مفاخر و چهره هاى علمى و فرهنگى آن شهر تكيه كنم . از زمان ائمه (عليهم السلام ) در سلك روات ، على بن محمد قاسانى بود كه در طريق بسيارى از روايات ، نام شريف اين محدث بزرگ وجود دارد. در قرونى كه تاءليفات اسلامى رواج داشت ، بزرگان و شخصيتهاى برجسته ى علمى در فقه و حديث - مثل قطب راوندى ، يا قبل از او، سيد ابو الرضا فضل الله راوندى بودند. يا غياث الدين جمشيد كاشانى ، رياضيدان برجسته و معروف قرون گذشته ، متعلق به اين منطقه بوده اند. در دوره هاى بعد، فقها و حكما و متكلمان بزرگ ، مفسران برجسته و نام آور، شخصيتهاى سياسى و مؤ لفان نامدار امثال فيض كاشانى ، ملا مهدى نراقى و پسرش ملا احمد نراقى در اين منطقه استمرار پيدا كرده اند و انسان هيچ زمانى را نمى بيند كه اين زنجيره قطع شده باشد؛ مرتب علماى بزرگ ، مفسران ، مؤ لفان و شخصيتهاى برجسته و عظيم القدر حضور داشتند، تا نزديك زمان ما مى رسد: مرحوم ملا حبيب الله كاشانى ، مرحوم آية الله حاج مير سيد على يثربى كاشانى كه من تاءسف مى خورم از اين كه اين بزرگان علم و معرفت به قدر ظرفيت علمى شان شناخته شده نيستند در عالم سياست ، مرحوم سيد ابوالقاسم كاشانى ، و همين طور فهرست طولانى شعراى گذشته و حتى زمان ما، عرفا و انواع و اقسام معرفتها و دانشها؛ اينها براى يك شهر افتخار است .(18)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-33.jpg
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-34.jpg
R A H A
02-07-2012, 11:57 PM
در حق فيض كاشانى ظلم شده است
به بعضى از شخصيتهاى تاريخى كاشان ظلم شده است ؛ يعنى حق آنها آن چنان كه بايد، شناخته نشده است ؛ يكى از آنها مرحوم فيض كاشانى است . فيض كاشانى ، يكى از شخصيتهاى كم نظير است ؛ انسانى كه در چندين علم مختلف جزو سر آمدان است ؛ يك حكيم و فيلسوف بزرگ ، يك متكلم برجسته ، يك محدث نام آور، يك رجالى صاحب مبنا و مكتب ، يك فقيه صاحب آراء برجسته ، يك شاعر و يك عارف است ؛ همه ى اين خصوصيات در اين مرد جمع است . در كتبيه ى شخصيتهاى برجسته مملكت و در چشم خواص و عوام ، فيض كاشانى اين جلوه را ندارد كه در واقع در مقابل چشم كسانى كه او را مى شناسند، دارد؛ حتى شنيدم مقبره ى اين عالم بزرگ و فنان در كاشان از آن آبادى و عمرانى كه شايسته ى آن است ، برخوردار نيست ؛ البته گويا فيض وصيت كرده است كه روى مقبره ى او سقف نباشد. به هر حال ستايش بزرگانى از قبيل فيض ، ستايش علم و معرفت است .(19)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-35.jpg
R A H A
02-07-2012, 11:58 PM
ايت الله كاشانى و نهضت ملى شدن نفت و عبرتهاى آن
آية الله كاشانى كسى است كه اگر او نبود، نهضت ملى شدن صنعت نفت يقينا در اين كشور به وقوع نمى پيوست . من به جوانها عرض مى كنم ، با تاريخ گذشته ى نزديك كشورتان آشنا شويد؛ چون يكى از راههاى فريب و اغواگرى ، تحريف تاريخ است كه امروز متاءسفانه اين كار بوفور صورت مى گيرد. مرحوم كاشانى كسى است كه به كمك او بود كه دكتر مصدق و ديگر سران نهضت ملى شدن صنعت توانستند حمايت مردم را به اين حركت جلب كنند؛ و الا حمايت مردم جلب نم شد. كسى مصدق را نمى شناخت ؛ كسى معناى ملى شدن صنعت نفت را نمى دانست ؛ توده هاى عظيم مردم كه راءى و حضور و اقدام آنها در تحولات اجتماعى تعيين كننده است ، در جريان وارد نبودند و براى آنها توضيح داده نشده بود. دستگاه دربار كه مخالفت چيز فهمى مردم بود، خودش هم عامل دست انگليسيها بود. روشنفكران و سياسيونى كه جهت حركتشان اين بود، وسيله و راهى نداشتند و مردم به آنها اعتمادى نداشتند. مرحوم آية الله كاشانى وارد ميدان شد.(20) سابقه ى اين مرد را، هم علما مى شناختند و هم مردم ايران به او ارادت داشتند. او كسى بود كه به وسيله ى قشون غاصب مداخله گر انگليس در ايران ، از كشور تبعيد شده بود. شما ببينيد هيچ قدرتى در دنيا نمى تواند امروز به استقلال سياسى ملت ايران نگاه كنيد، ببينيد هيچ قدرتى در دنيا نمى تواند هيچ گونه موضع گيرى يى حتى موضعگيرى زبانى را بر دولتمردان ما تحميل كند؛ اما آن موقع اين طورى بود كه يك دولت بيگانه در دنباله ى جنگ بين الملل دوم كه انگليسيها و امريكاييها و روسها در زمان حكومت محمد رضاى پهلوى از چند طرف وارد كشور ما شده بودند به خودش جراءت مى داد كه يك عالم دينى را به خاطر مخالفت با سياست انگليس بگيرد و به خارج از كشور تبعيد كند! البته قبلا او را در قلعه ى فلك الافلاك خرم آباد زندانى كردند، كه من رفتم آن سلولى را كه او مى گفتند مرحوم آقاى كاشانى در آن جا زندانى بود، از نزديك ديدم . وقتى كه او از تبعيد به تهران برگشت ، امواج احساسات و ارادت مردم نسبت به اين روحانى مجاهد و مبارز، آن چنان طوفانى به راه انداخت كه همه ى دشمنان را پس زد و انگليسيها و ديگران حساب كار خود راكردند؛ فهميدند كه مبارزه ى با اين عالم روحانى به جايى نخواهد رسيد.(21)بعد مرحوم آية الله كاشانى به عنوان نماينده ى مردم تهران و رئيس مجلس آن روز، پشتيبان طرح ملى شدن صنعت نفت شد. نمايندگان مرحوم آيت الله كاشانى به سر تا سر كشور مسافرت مى كردند. من خودم آن وقت نوجوان بودم . نماينده ى مرحوم آية الله كاشانى به مشهد آمد و منبر رفت . او آن چنان دلهاى مردم را نثل مغناطيس به خود جذب مى كرد كه هيچ عامل ديگرى نمى توانست جاى اين حركت را بگيرد. و به اين ترتيب در سال 1329 شمسى يعنى پنجاه و يك سال قبل كه شروع نهضت ملى شدن صنعت نفت ايران است مردم طرفدار ملى شدن صنعت نفت ايران شدند و على رغم اين كه محمد رضا موافق نخست وزيرى مصدق نبود، به پشتيبانى حمايت مردمى ، مصدق نخست وزير شد. اگر چه مرحوم آية الله كاشانى اين حمايت عظيم مردمى را براى مصدق به وجود نمى آورد، اگر او نخست وزير نمى شد. بعد در سال 1331 كه ضد حمله ى دربار عليه مصدق شروع شد و او از نخست وزيرى بركنار گرديد، فقط يك عامل توانست مجددا قدرت را به مصدق برگرداند؛
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-40.jpg
R A H A
02-07-2012, 11:58 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
و او مرحوم آية الله كاشانى بود؛ اينها جزو واضحات تاريخ است ؛ جزو چيزهايى است كه كسانى كه آن روز بودند. ديده اند و از قضاياى آن خبر دارند و بروشنى مى دانند چه گذشته است ؛ ليكن عده يى عمدا اينها را كتمان مى كنند و نمى گذارند اين حرفهابه گوش نسل حاضر برسد؛ البته مقاصدشان معلوم است . وقتى شاه قوام السلطنه را به جاى مصدق به نخست وزيرى انتخاب كرد، مرحوم آية اللّه كاشانى در مقابل قوام السلطنه اعلاميه داد؛ مردم كفن پوشيدند و در تهران و شهرهاى ديگر به خيابانها آمدند؛ لذا قوام السلطنه سه روز بيشتر نتوانست به عنوان نخست وزير بماند. اصلا مگر مى شد در مقابل امواج عظيم مردم كه آية اللّه كاشانى راه انداخته بود، مقاومت كرد؟ لذا قوام السلطنه كنار رفت و دوباره مصدق سر كار آمد.(22) انگليسيها نفت ايران را ملك شخصى خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفاده ى غاصبانه مى كردند و مال ملت ايران را تقريبا مفت مفت مى بردند و دربار سلطنت هم براى اين كه چهار روز بيشتر به حكومت ننگين خود ادامه دهد، با انگليسيها همكارى مى كرد؛ اما اين بساط را نهضت ملى شدن صنعت نفت به هم زد، كه عامل و سرچشمه ى اصلى جوشش در اين نهضت ، همين مرد بزرگ و شجاع بود: مرحوم آية اللّه سيدابوالقاسم كاشانى .
بخش بسيار مهم اين است كه الان عرض مى كنم و اين چيزى است كه مى خواهم بخصوص جوانان ما به آن توجه كنند. دشمن فهميد كه راز پيروزى ملت ايران چيست ؛ لذا درصدد برآمد تا سياسيون و سردمداران دولتى را از روحانيت و دين جدا كند. آنها را از آية اللّه كاشانى جدا كردند و بينشان فاصله انداختند و متاءسفانه موفق هم شدند. از سى تير 1331 كه مرحوم آية اللّه كاشانى توانست ملت ايران را اين طور به صحنه بياورد، تا 28 مرداد 1332 كه عامل امريكا در تهران توانستند مصدق را سرنگون و تمام بساط او را جمع كنند و مردم هيچ حركتى از خود نشان ندادند، يك سال و يك ماه بيشتر طول نكشيد. در اين يك سال و يك ماه ، با وساطت ايادى ضد استقلال اين كشور و با توطئه ى دشمنان اين ملت ، دكتر مصدق مرتب فاصله ى خود را به آقاى كاشانى زياد كرد، تا اين كه مرحوم آية اللّه كاشانى چند روز قبل از ماجراى 28 مرداد نامه نوشت كه همه ى اين نامه ها موجود است و گفت من مى ترسم با يان وضعى كه داريد، عليه شما كودتا كنند و مشكلى به وجود آورند و دكتر مصدق گفت : من مستهظر به پشتيبانى مردم ايران هستم !(23) اشتباه او همين جا بود. ملت ايران را سرانگشت روحانيت كسى مثل آية اللّه كاشانى وادار مى كرد كه صحنه ها را پر كند و به ميدان بيايد و جان خود را در خطر بيندازد. در 28 مرداد كه كاشانى منزوى و خانه نشين بود و در واقع دشت مصدق او را منزوى و از خودش جدا كرده بود(24) عدم حضور او در صحنه موجب شد كه مردم نيز در صحنه حضور
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-47.jpg
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-48.jpg
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-49.jpg
نداشته باشند؛ لذا كودتاچيهاى ماءمور مستقيم امريكا توانستند بيايند و براحتى بخشى از ارتش را به تصرف در آورند و كودتا كنند يك مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدق را سرنگون كردند. پس از آن ، ديكتاتورى محمد رضا شاه بهوجود آمد كه بيست وپنج سال اين ملت زير چكمه هاى ديكتاتورى او لگدمال شد و ملى شدن صنعت نفت هم در واقع هيچ و پوچ گرديد؛ چون همان نفت را به كنسرسيومى دادن كه امريكاييها طراحى آن را كردند. هرچه دشمن خواست ، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از روحانيت و دين ؛ اينها عبرت است .(25)
R A H A
02-07-2012, 11:59 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
نقش روشنفكران خودباخته در انحراف مشروطه و استيلاى رضاخان
شبه همين قضيه در صدر مشروطيت اتفاق افتاد؛ آن جا هم كار را مردم كردند و حضور آنها بود كه مشروطيت را بر حكام مستبد قاجار تحميل كرد؛ والّا مظفرالدين شاه كسى نبود كه مشروطيت را قبول كند؛ حضور و فشار مردم او را مجبور كرد كه مشروطيت را بپذيرد. روحانيون و علماى بزرگ مردم را به صحنه آورده بودند. بعد از آن كه مشروطيت به وجود آمد، جمعى از روشنفكران خودباخته ى در مقابل انگليس با تبليغات و روزنامه ها و روشهاى خودكارى كردند كه روحانيت و مردم متدين را نسبت به نهضت مشروطيت بدبين و ماءيوس كردند؛ نتيجه اين شد كه در ابتدا يك ديكتاتورى تواءم با هرج و مرج ، چند سال بعد هم ديكتاتورى سياه دوران رضاخان بر اين ملت مسلط شد. اين دو واقعه ، دو تجربه است ؛ البته هر كدام تحليل و داستان جداگانه يى دارد.(26)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-07-2012, 11:59 PM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
فرمول قديمى دشمن در انقلاب اسلامى تحقق پيدا نكرد
مساجراى سوم ، ماجراى انقلاب اسلامى بود كه امام هشيارى بخرج داد و نگذاشت . عده يى اول انقلاب به تلقين همان دشمنان ، تبليغ مى كردند كه بسيار خوب ، امام آمد، انقلاب را پيروز كرد، مردم را به صحنه آورد و دولت جمهورى اسلامى تشكيل شد؛ كار امام ديگر تمام شد؛ امام به قم برود و مشغول درس و بحث و كارهاى خود باشد! معنايش اين بود كه همان كارى كه در مشروطيت شد، در انقلاب اسلامى هم بشود. امام بزرگوار ما، ملت مؤ من ، مبارزان آبديده يى كه تجربه هاى تاريخى را داشتند و بزرگان سياستمدار انقلاب كه فهميدند دارند چه مى كنند و دشمن از كدام منفذ ممكن است هجوم و حمله يى دوباره به اين كشور بكند، بر استحكام اين پايه اشراف و نظارت داشت . در طول اين مدت ، مردم در كنار حقايق دينى و پرچمداران معرفت دينى باقى مى ماندند. جوانان و زيباييهاى معرفت دينى و به برجستگيهاى اسلامى كه پرچم عدالت را در دنياى امروز بلند كرده است ، پشت كنند، از همه ى قشرهاى ديگر آگاهانه تر و با اصرار بيشتر، پرچم اسلام و اسلام خواهى را در كشور برافراشته و به دست گرفته اند.
مردم و جوانهاى ما نگذاشتند فرمول قديمى دشمن ، در انقلاب اسلامى تحقق پيدا كند. اين فرمول چيست ؟ قدم اول ، جدايى دستگاه سياست و نهضت از دين و روحانيت است . قدم دوم ، ماءيوس شدن مردم از تحولى كه به وجود آمده است ؛ مثل مشروطيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت . ماءيوس شدن مردم موجب مى شود كه در صحنه حضور نداشته باشند. قدم سوم ، در غياب مردم ، پديد آمدن يك ديكتاتورى ظالمانه و بى رحم و در مشت دشمن و استكبار و استعمار قرار گرفتن است . در تحولاتى كه در دين نقشى نداشته است ، راحت توانسته اند اين فرمول را پيدا كنند: مردم را ماءيوس كنند؛
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-52.jpg
آنها را از صحنه دور كنند؛ در غياب هر كارى كه كه مى خواهند، بكنند و عوامل مورد نظر خودرا سر كار بياورند. در ايران پس از انقلاب اسلامى نتوانستند اين كار را بكنند؛ نتوانستند عنصر دين را از اساس حكومت جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى جدا كنند؛ نتوانستند مردم را ماءيوس كنند؛ مردم در صحنه ماندند و تا مردم در صحنه هستند، دشمنمجال هيچ تحرك واقعى و حقيقى را در كشور ما ندارد.(27)
R A H A
02-08-2012, 12:00 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
نظريه ليبرال دمكراسى پاسخى ندارد
امروز بزرگترين ضربه يى كه به اعتبار ليبرال دمكراسى رايج در دنياى غرب وارد مى شود، اين دنياى آغشته ى از كشته و خون و جسد و ظلم است كه براساس ليبرال دمكراسى در دنيا به وجود آمده است . مركز و اطراف هر دو جنگ جهانى . اروپا بود؛ يعنى مركز ليبرال دمكراسى . استعمار، دخالت در كشورها، قضاياى كشورهاى امريكاى لاتين ، از همه مهمتر قضاياى فلسطين ، و حالا قضيه ى افغانستان ، در همين ارتباط به وجود آمد. در مقابل اين حوادث ، نظريه ى ليبرال دمكراسى پاسخ ندارد. به بحث نظرى و فلسفى و نشستن پشت ميز مناظره احتياجى نيست ؛ مردم دنيا وقتى نگاه مى كنند، مى بينند اين نظريه ى سياسى نتيجه اش اين است و كارايى ندارد.(28)
R A H A
02-08-2012, 12:00 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
با تعجب گفت : آيا اين واقعيت دارد؟
امروز با گذشت دو دهه از انقلاب اسلامى ، سر تاسر كشور از لحاظ كارهاى زيربنايى ، عمرانى ، رسيدگى به عميق ترين و دورترين بخشهاى اين كشور، از لحاظ فرهنگ و دانشگاه ، و از همه ى جهاتى كه براى آينده ى يك كشور مورد اهتمام است ، كارهاى فوق العاده يى شده است ؛ اينها را نبايد ناديده گرفت .
من يك بار به يكى از رؤ ساى كشورهاى خارجى كه در تهران به ديدن من آمده بود، گفتم الان در آن واحد هفتاد سد در برنامه ى ساخت قرار دارد. گفتم شما اين را تصور مى كنيد كه از دولت قبل مبالغى از ساخت سد براى اين دولت ماند؛ اين دولت هم تعدادى را تمام كرده و تعدادى را در برنامه آورد؛ در حدود هفتاد سد در آن واحد؟ تعجب كرد و گفت آيا اين واقعيت دارد؟! گفتم بله ، اينها چيزهايى است كه نمى شود نديده گرفت . تحقير دستاوردهاى انقلاب چيزى نيست كه به نفع ملت باشد؛ بلكه موجب نااميدى و ياءس مردم خواهد شد؛ و اين كارى است كه دشمنان مى خواهند آن را انجام دهند؛ ضعفها را بزرگ و كمبودها را برجسته كنند؛ اما پيشرفتها را مورد نظر قرار ندهند.
در عين حال من معتقدم همچنان كه پيشرفتها و موفقيتها را نبايد نديده گرفت ، مسؤ ولان بايد كارهاى نشده ، كارهاى ضعيف ، كارهاى تاءخير شده و فراموش شده را با توجه مضاعف و با اهتمام دو برابر در برنامه ى كار خود قرار دهند؛ و اين نمى شود، مگر اين كه مسؤ ولان همه ى همت خود را براى كار بگذارند.(29)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-54.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:00 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
من فهميدم كه اين بذر، سبز شد
نلسون ماندلا قبل از آن كه در آفريقاى جنوبى به پيروزى برسد زمانى كه تازه از زندان آزاد شده بود به ايران آمد و با من ملاقات كرد. راجع به آفريقاى جنوبى از او سؤ ال كردم ، چيزهايى گفت . من به او گفتم ، ما تجربه يى داريم كه گمان مى كنم در كشور شما هم قابل عمل باشد؛ و آن تجربه عبارت است از اين كه انسانهاى داوطلب كه اكثريت جمعيت كشور ما را تشكيل مى دادند زن و مرد، با جسم خودشان به خيابانها آمدند، نه با مشتشان ، نه با سلاحشان ، نه با نارنجكشان ، نه با خانه ى تيمى شان ، بلكه با تن خودشان آمدند؛ روى خود را هم نبستند، با صورت باز آمدند؛ لذا نظام را منفعل كردند و او هم ديد نمى تواند بايستد؛ واقعا بر چه كسى مى خواست حكومت كند؟ گفتم به نظر من الگو در آفريقاى جنوبى قابل عمل است . او سرى تكان داد. بعد از رفتن او، يكى دو ماه طول نكشيد مه خبرهاى تظاهرات عظيم مردمى در آفريقاى جنوبى را در روزنامه ها خوانديم ! من فهميدم كه اين بذر، سبز شد؛ عين همان وضعيت ايران . تمام خيابانهاى شهرهاى بزرگ آفريقاى جنوبى از سياهان پر شد و يك عده از سفيدپوستها هم آمدند و همراه با آنها راهپيمايى كردند و گفتند ما هم با حكومت تبعيض نژادى مخالفيم ! نتيجه هم همان شد؛ يعنى آن كسى كه در راءس بود، ديد اصلا نمى تواند كارى بكند؛ لذا در يك انتقال قدرت آرام ، حكومت را به دست سياه پوستان دادند و خود ماندلا هم رئيس جمهور شد! اين حادثه ى تقليدشدنى و اين الگوى ملتها براى آزاديخواهى ، به وسيله ى جوان ايرانى در دهه 50و 60اتفاق افتاد.(30)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-56.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:00 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
شمردم ، ديدم بجاى 120 تانك ، 17 تانك دارند
معجزه ى انقلاب اسلامى در دهه ى 50، و معجزه ى جنگ هشت ساله در دهه ى 60 اتفاق افتاد. اوايل جنگ ، بعضى از برادران عادت كرده ى بخ بخشنامه ها و دستورالعمل هاى سنتى نظامى ، مى گفتند شما چه مى گوييد؟! در مقابل پنجاه تانك ، پنجاه تانك لازم است ؛ عراق وقتى پنجاه تانك به ميدان مى آورد، بايد با پنجاه تانك با او مقابله كرد؛ ولى ما نداريم ! راست هم مى گفتند؛ نداشتيم . من خودم شب رفتم تعداد تانكهاى تيپى را كه به طور سازمانى بايد در حدود صدو بيست دستگاه تانك مى داشت ، شمردم ؛ ديدم هفده تانك دارد! يك تيپ ارتشى در دبّ حردان جلوى نيروهاى عراقى مسقتر شده بود؛ اما به جاى صدوبيست تانك ، هفده تانك ، هفده دستگاه تانك داشت ! مى گفتند نمى شود؛ اما جوانان ايرانى نشان داد كه مى شود. جوان بسيجى ، جوان سرباز، جوان افسر چه ارتشى ، چه سپاهى معجزه آفريد و نشان داد كه مى شود.
آن نيروى مجهز به همه ى ابزارهاى مدرن جنگى ، نيامده بود كه برود؛ مگر ارتش عراق به ايران آمده بود كه برگردد؟ اگر مى خواست برگردد، نمى آمد؛ آمده بود كه خوزستان را از آن خود كند؛ منابع نفت جمهورى اسلامى را بگيرد و اين ننگ و ذلت را بر پيشانى جمهورى اسلامى ابدى كند و بگويد جمهورى اسلامى نتوانست يك استان ثروتمند و نفت خيز خودش را حفظ كند. اما پس از مدتى آنها مجبور شدند بعد از تحمل آن همه خسارات و دادن پنجاه ، شصت هزار اسير، راهشان را كج كنند و از زير تازانه ى خشم و اراده ى جوانان ما بيرون بروند و به كشور خودشان برگردند؛ بعد هم همه ى دنيا تصديق كردند كه آنها متجاوز بوده اند؛ يعنى هم از لحاظ نظامى مغلوب شدند، هم از لحاظ سياسى شكست خوردند. چه كسانى اين كار را كردند؟ جوانان ما كردند؛ اين معجزه بود. جوان ايرانى كه در دهه ى 50 و 60 آن معجزه عظيم را نهادينه كند و در سطح جهان گسترش دهد؟ چرا نتوان الگو شدن جوان ايرانى را براى همه ى جوانهاى دنيا به طور ترديدناپذير ثبت كند؟ چه دليلى داريد؟ اين شدنى است .(31)
R A H A
02-08-2012, 12:15 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
راه واقعى چيست ؟
عزيران من هر جوانى دوست مى دارد كشورى كه در آن زندگى مى كند و خاكى كه از آن روييده ، عزيز، سربلند، مقتدر و برخوردار از همه ى زيباييها و نيكيها باشد؛ دلش مى خواهد جامعه ى متمدنى داشته باشد؛ دلش مى خواهد از پيشرفتهاى علمى و عملى برخوردار باشد؛ اين آرزوى هر جوانى است . براى اين ، دو راه در پيش است : يك راه واقعى ، يك راه كاذب و بدلى . راه واقعى را بايد پيدا كرد، زحمات آن را قبول كرد و هزينه اش را هم بايد پرداخت .
راه واقعى چيست ؟ اين است كه جوانان ايرانى تصميم بگيرد در زمين خود، بذر خود را بپاشد؛ از اندوخته و ثروت فرهنگى خود استفاده كند؛ اراده ى خودش را به كار بگيرد؛ براى شخصيت و استقلال خود ارزش قائل شود؛ جامه ى عاريت نخواهد و دنبال تقليد و عاريه گيرى الگوهاى بيگانه نباشد.
تمدن واقعى براى مردم ما تمدن ايرانى است ؛ تمدنى است كه متعلق به خود ماست ؛ از استعدادهاى ما جوشيده و با شرايط زندگى ما در هم آميخته و چفت شده است . راه حل حقيقى ، راه حل بومى است . بايد بذر سالم خودمان را بپاشيم و مراقبت كنيم تا سبز شود؛ دنبال تقليد از اين و آن نباشيم ؛ دنبال سخن گفتن با زبان و لغت بيگانه و عاريه گرفتن از تجربه هاى دست چندم آنها نباشيم . نه اين كه از فراورده هاى علمى ديگران بهره نبريم ؛ چرا، صددرصد معقتدم كه بايد از همه ى تجربه هاى علمى بشرى بهره برد. پنچره ها را نمى بنديم ؛ هر كس كه در دنيا كار خوبى كرده ، آن را انتخاب مى كنيم .(32)
R A H A
02-08-2012, 12:15 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
تزريق تفاله هاى دست دوم فرهنگ غرب به ملت
من يك وقت گفتم كه فرق تهاجم فرهنگى و تبادل فرهنگى و تبادل فرهنگى چيست . تهاجم فرهنگى ، يك امر منفى است ؛ اما تبادل فرهنگى ، يك امر مثبت است . يك وقت هست كه يك انسان براى اين كه كمبودى را در بدن خودش بر طرف كند، مى گردد و غذا و داروى مناسب را آن چيزى كه به دردش مى خورد از هر جايى كه گيرش آمد، پيدا مى كند و با ميل خود آن را داخل كالبد خودش مى ريزد. يك وقت هم هست كه نه ، ما انتخاب نمى كنيم ؛
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-58.jpg
دست و پاى ما را مى گيرند، يا بيهوشمان مى كنند، يا مستمان مى كنند و چيزى را كه خودشان مى خواهند نه آن چيزى كه ما لازم داريم در بدن ما تزريق مى كنند. آيا اينها با هم فرق ندارد؟! من مى گويم ملت ايران نبايد خودش را لخت بيندازد تا دشمن با مدرن ترين شيوه ها، آنچه را كه خودش مى خواهد، از تفاله هاى دست دوم فرهنگش به جسم ما ايران تزريق كند.(33)
R A H A
02-08-2012, 12:15 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
غربزده ها چه چيزى را از غرب گرفته اند؟
يك روز عده يى غربزده چشمهاى خود را بستند و گفتند ما بايد همه چيز را از غرب بگيرم . آنها چه چيزى را از غرب گرفتند؟ يكى از خصوصيات خوبى كه اروپاييها دارند، خطر پذيرى است ؛ منشاء عمده ى موفقيتهاى آن بوده است . آيا غربزده هاى ما اين را گرفتند و به ايران آوردند؟ آيا ايرانيها ريسك پذير شدند؟ خصوصيت خوب ديگر آنها عبارت از پشتكار و از كار نگريختن است ؛ آيا آن را به ايران آوردند؟ بزرگترين و ماهرترين مكتشفان و دانشمندان غربى كسانى اند كه سالهاى متمادى با زندگيهاى سخت در اتاق خود نشستند و چيزى را كشف كردند. انسان وقتى زندگى آنها را مى خواند، مى بيند كه چگونه زندگى كردند. آيا اين روحيه ى تلاش خستگى ناپذير فقط براى علم را به ايران آوردند؟ اينها بخشهاى خوب فرهنگ غربى بود؛ اينها راكه نياوردند؛ پس چه چيزى را آوردند؟ اختلاط زن و مرد و آزادى و عياشى و پشت ميز نشينى و ارزش كردن لذات و شهوات را آوردند!(34)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-60.jpg
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-61.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:16 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
سوغات رضاخان از غرب
رضاخان قلدر وقتى خواست از غرب براى ما سوغات بياورد، اولين چيزى كه آورد، عبارت از لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نيزه و همان قلدرى قزاقى خودش . لباسها بايد بلند نباشد. بايد كوتاه باشد؛ كلاه بايد اين طورى باشد؛ بعد همان را هم عوض كردند: اصلا بايد كلاه شاپو باشد! اگر كسى جراءت مى كرد غير از كلاه پهلوى كلاهى كه آن موقع با اين شناخته مى شد كلاه ديگرى سرش بگذارد، يا غير از لباس كوتاه چيزى بپوشد، بايد كتك مى خورد و طرد مى شد؛ اين چيزها را از غرب گرفتند! زنها حق نداشتند حجابشان را حفظ كنند؛ نه فقط چادر چادركه برداشته شده بود - اگر روسرى هم سرشان مى كردند و مقدارى جلوى چانه شان را مى گرفتند، كتك مى خوردند! چرا؟ براى اين كه در غرب ، زنها سر برهنه مى آيند! اينها را از غرب آوردند. آن چيزى را كه براى اين ملت لازم بود، نياوردند؛ علم كه نيامد، تجربه كه نيامد، جد و جهد و كوشش كه نيامد، خطرپذيرى كه نيامد هر ملتى بالاخره خصوصيات خوبى دارد اينها را كه نياوردند؛ آنچه را هم كه آوردند، بى دريغ قبول كردند؛ فرم لباس و غذا و حرف زدن و راه رفتن ، چون غربى است ، بايستى پذيرفت ؛ جاى برو برگرد ندارد! براى يك كشور، اين حالت بزرگترين سم مهلك است ؛ اين درست نيست .(35)
R A H A
02-08-2012, 12:16 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
اين مدرنيزم به درد نمى خورد
راه حل كاذب چيست ؟ راه حل كاذب اين است كه يك ملت به تغيير ظاهرى دل خوش كند و از حركت عميق رو برگرداند. يك وقت مى بينيد آدمى هست كه نه معلوماتى دارد، نه سوادى دارد، نه اراده يى دارد، نه تجربه يى نشان داده ، نه كارى از او بر مى آيد؛ لباس و آرايش و شكل خودش را شبيه فلان هنر پيشه يا فلان جوان غربى كرده است ؛ اين راه حل كاذب است . آيا شما با اين كار متمدن شديد و تحول پيدا كرديد؟! در دوران رژيم گذشته ، شاه دست نشانده ى و خائن مى خواست اين راه حل كاذب را با عنوان ((دروازه ى تمدن بزرگ )) براى اين مردم به ارمغان بياورد. البته سالها روى اين زمينه كار شده بود؛ فلاكت اخلاقى در حد اعلى بود؛ ورشكستگى معنوى و روحى و علمى در اين كشور بى نظير بود. با نام ((دروازه ى تمدن بزرگ )) و با نام مدرنيزم ايرانى مى خواستند به بقيه ى موجودى معنويت كشور چوب حراج بزنند. شاه بى سواد مفلوك در مقابل بيگانه و مقهور پنجه ى امريكا و صهيونيسم ، و ملتى كه تحقير شده و مورد اهانت قرار گرفته بود؛ اين مدرنيزم ايرانى مال همانهاست . اين كه مدرن شدن و به تمدن واقعى رسيدن نيست . مظهر آن راه كاذب اين بود كه در اين جا هر نقطه يى كه مى شد از آن پول ساخت ، لانه يى براى عوامل و ايادى كمپانيهاى خارجى بود؛ البته به وسيله ى شركاى داخليشان اين كار را مى كردند؛ كه شركاى داخلى هم به همان دستگاههاى دربار و رجال سياسى وابسته ى خائن آن روز مربوط مى شدند. اين مدرنيزم به درد نمى خورد؛ اين براى يك ملت ، بدبختى و بيچارگى و فنا شدن همه چيز را به بار مى آورد. اگر اين انقلاب اتفاق نيفتاده بود، اگر آن فرياد رعد گونه همه چيز را در اين مملكت به جنب و جوش نياورده بود و دلها را از جا نكنده بود، خدا مى داند كه امروز كشور ما در چه وضعى بود. شما به بعضى از كشورهاى عقب افتاده چه در آسيا، چه در آفريقا نگاه كنيد؛ يقين بدانيد با اين موقعيت ممتاز جغرافيايى و اقليمى و تاريخى ايران ، وضع ما از آنها بدتر بود. انقلاب به داد اين كشور رسيد و اين ملت را از اين كه در قعر دريايى فرو رود كه ديگر نتواند از آن بيرون بيايد، نجات داد. بنابر اين آن چنان راه حلى ، راه حل كاذب است و جوان نبايد دنبال آن باشد.
جوانهاى عزيز من ! فرزندان من ! دنبال تقليد نباشيد؛ بر روى شيوه و راهى كه در آن ذهن و اراده و ايمان شما قوى مى شود و اخلاق شما پاك و آراسته مى گردد، فكر كنيد؛ آنگاه شما عنصرى خواهيد بود كه مثل ستون ، سقف مدنيت اين كشور و تمدن حقيقى اين ملت بر روى آن قرار مى گيرد.(36)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-64.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:16 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
هر دو شهيد شدند، اما اين قهرمانى ماند
شما امروز فلسطين را نگاه مى كنيد و به هيجان مى آييد. اين دختر عزيز ما مى گويد كه اى كاش مد نگاه ما به فلسطين مى رسيد. مى دانيد فلسطينيها از چه كسى ياد گرفتند؟ پنجاه سال است كه فلسطين اشغال شده است ؛ بيست سال و پنجاه سال پيش هم فلسطين جوان داشت . اين جوان فلسطينى كه اين گونه به ميدان آمده ، از چه كسى ياد گرفته و الگوى او كيست ؟ الگوى او جوان مبارز مؤ من با اخلاص لبنانى است ؛ اين را نمى گويم ، خودشان مى گويند. در تظاهراتى كه در نوار غزه و ساحل غربى رود اردن كه منطقى ى فلسطينى نشين است راه مى اندازند، عكس رهبر حزب الله لبنان سيد حسن نصرالله را سر دست بلند مى كنند و راه مى برند. آنها پرچم حزب الله لبنان را روى گنبد مسجد الاقصى نصب كرده اند؛ البته صهيونيستها نگذاشتند آن جا بماند، اما آنها آمدند نصب كردند؛ بنابر اين او شد الگوى جوان فلسطينى . تلويزيون ((المنار)) حزب الله لبنان كه به نظرم روزى بيست ساعت برنامه پخش مى كند بيشترين ببيندگانش در داخل فلسطين اشغالى هستند! نه فقط برنامه هاى آن را مى بينند، بلكه مثل تشنه ، ذره ذره اش را مانند آب گوارا مى نوشند.
الگوى جوان لبنانى چه كسى است ؟ حزب الله لبنان از كجا مى جوشيد؟ او روى كدام سرزمين مى روييد؟ الگوى او شماييد. او همين شعارهاى شما را مى دهد؛ همين كارهاى شما را مى كند؛ همان پيشانى بند شما را به پيشانى اش مى بندد؛ مثل رژه ى نظامى بسيج ، رژه مى رود؛ بنابر اين الگوى آن جوان ، سرداران و رزمندگان شهيدى هستند كه در خود گيلان امثال آنها را كم داريم . آنها فداكارى و براى خدا حرف زدن و براى خدا كار كردن را از اينها ياد گرفتند. شهيد املاكى شما جانشين فرمانده لشكر گيلان وقتى در ميدان جنگ بمباران شيميايى بود و بسيجى بغل دستش ماسك نداشت ؛ او ماسك خود را برداشت و به صورت بسيجى همراهش بست ! قهرمان يعنى اين . البته هر دو شهيد شدند؛ اما اين قهرمانى ماند؛ اينها كه از بين نمى رود؛ ((و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء))؛(37) اينها زنده اند؛ هم پيش خدا زنده اند، هم در دل ما و در فضاى زندگى و ذهنيت ما زنده اند. پدر شهيدى از همين شهرهاى گيلان شما، وقتى جوان را با گلوى بريده از جبهه برگرداندند، گلوى بريدهى بچه اش را بوسيد؛ اما آه نكشيد! اينها الگوست . اين الگوها را از من و شما بگيرند و قدر اين چهره ها را در چشم من و شما بشكنند، بعد به جايش الگوهاى دروغين و جعلى خودشان را بياورند؛ ارزشهاى ما را بگيرند، ارزشهاى خودشان را جايگزين كنند.
امروز رسانه هاى غربى با برنامه ريزيهاى ميلياردى ، در تبليغات رسانه يى خود چه در تلويزيونشان ، چه در راديو شان ، چه در مصاحبه هايى كه دايما مى كنند و متاءسفانه بعضى از عناصر داخلى هم فريب آنها را مى خورند و اسير و نوكر آنها مى شوند؛ حرفهايى كه آنها مايلند، اينها بر زبان جارى مى كنند مى كوشند تا به جوانان ايرانى تفهيم كنندكه يك ظرف خالى هستيد و مظروف نداريد؛ مظروف شما را ما بايد بدهيم ؛ ما بايد اين ظرف را پر كنيم ؛ شما امروز اين مايه را نداريد، ديروز هم نداشتيد، طبعا فردا هم نخواهيد داشت ! تاريخ شما را هم منكر مى شوند؛ مى خواهند گذشته ى شما را هم زير پا لگد كنند؛ نه فقط تاريخ قديم چند صد ساله را، بلكه تاريخ بيست ساله ى اخير را هم مى خواهند و الگو سازى كنند؛ آنها مى خواهند جوان ايرانى و نسل نوى ايرانى ، يك نسل تحقير شده ى توسرى خور باشد تا بتوانند روى او سوار شوند و به او ديكته كنند و آن كارى را كه آنها مى خواهند، انجام دهد. براى اين كه كسى را به زير مهميز بكشند، بهترين راه اين است كه بگويند تو چيزى نيستى ، تو كسى نيستى و گذشته يى ندارى . مفاخر يك ملت را انكار مى كنند، براى اين كه او احساس كند چيزى نيست .(38)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-66.jpg
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-67.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:20 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
در وسط جنگلهاى گيلان در مظلوميت مرد ولى شخصيتى خودش را در تاريخ ثبت كرد
ميرزا كوچك خان ، مرد تنهايى بود كه به دو قدرت بزرگ آن روز دنيا يعنى روسها و انگليسيها يك ((نه ))ى بزرگ گفت : نه با روسها ساخت ، نه با انگليسيها؛ اما در كنار او كسانى بودند كه مى خواستند با دستگاه حكومت آن روز بعد هم با رضاخان كه تازه داشت سر كار مى آمد - مبارزه كنند، اما به روسها پناه مى بردند؛ به باكو رفتند و بند و بستهاشان را كردند و به ايران برگشتند و به ايران برگشتند و سر سپرده ى آنها شدند؛ اما ميرزا كوچك خان قبول نكرد و حاضر نشد سازش كند؛ او، هم با انگليسيها جنگيد، هم با قزاقهاى روس جنگيد، هم با لشكر رضاخانى و قبل از رضا خان ، آن كسانى كه بودند مبارزه كرد؛ با احسان الله خان و ديگران هم كنار نيامد. وقتى جوانى گيلانى سر قبر ميرزا كوچك خان مى رود و مى بيند اين مرد تنها، اين مرد با ايمان و با صفا، اگر چه در وسط جنگلهاى گيلان در مظلوميت مرد، اما شخصيت خودش را در تاريخ ايران تثبيت كرد؛ مرد، اما يك مشعل شد. ما در دوران مبارزه ى خودمان ، هر وقت نام ميرزا كوچك خان را به ياد مى آورديم و شرح حال او را مى خوانديم ، نيرو مى گرفتيم . او از همت و اراده و شخصيت و هويت خود خرج كرد، براى اين كه به يك نسل هويت و شخصيت و نيرو و اراده ببخشد؛ اين خيلى ارزش دارد. امثال او تعدادى بودند كه در غربت مبارزه عجيبى است ؛ نگذشت و نخواهد گذاشت شيخ فضل الله ها و ميرزا كوچك خان ها و خيابانى ها و امثال اينها، همچنان كه غريب مردند، غريب بمانند. دشمنان مى خواستند اين مفاخر را از دست جوان ايرانى بگيرند.(39)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-68.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:20 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
نكته اى كه در نامه به يكى از رزمندگان كشور نوشتم
چند ماه قبل از پيروزى انقلاب ، بنده در نامه يى براى يكى از بزرگان كشور اين نكته را نوشتم كه امروز هيچ حزبى ، هيچ گروهى و هيچ مجموعه ى سياسى يى قدرت ندارد اين مردم و اين اقيانوس عظيم را به تلاطم وادار كند و به ميدان بكشاند؛ فقط روحانيت ، آن هم در قله ى روحانيت ، مرجعيت آگاه بصير شجاع دلبسته ى به خدا و معنويتى مثل امام خمينى است كه مى تواند اين ملت و اين كشور و اين جانهاى پاك را بسيج كند و به وسط ميدان بياورد و اين بار سنگين يعنى انقلاب را به دست آنها بسپارد. حقيقت قضيه اين بود؛ تا امروز هم همين است . براى همين هم با امام اين قدر بد بودند؛ تا امروز هم هنوز بدند و بدترين دشمنيها را با امام مى كنند. با اين كه سالهاست جسم امام از ميان ما رفته اگر چه بحمدالله روح او در ميان ما حاضر است اما هنوز هم زهرآگين ترين تيرها را به طرف امام پرتاب مى كنند.
((تو در نماز عشق چه گفتى
كه سالهاست بالاى دار رفتى
و آن شحنگان پير))
حتى از جسم تو، از نام تو، از ياد تو نمى گذرند؛ چه كرده اى اى امام !؟
امام معجزه ى عظيم ايمان و اسلام را در ميان مردم و در دل جوانها نشان داد و مجسم كرد؛ عصاى موسوى امام و معجزه ى روح اللهى او همين بود. شما جوانها و فرزندان عزيز من آن دوران را نديديد و نمى دانيد با جوانهاى مؤ من در اين جامعه چگونه رفتار مى كردند؛ نمى دانيد امواج فساد و انحراف چگونه از چهار طرف به ذهن و دل جوانها سرازير مى شد. مگر كسى مى توانست اميدوار باشد و يا تصور كند كه جوان ايرانى يك روز دستش را به زانوى خود بگيرد و روى پايش بايستد و در مقابل يك رژيم فرياد بلند كند؟ كارى كه امام بزرگوار كرد، عبارت بود از همان معجزه ى عظيمى كه هنوز دشمنان اين ملت و اين كشور، مبهوت و متحيرند كه در مقابل آن چه كنند.(40)
R A H A
02-08-2012, 12:26 AM
گرايش كشورهاى منطقه به حركت ملت ايران
دوستان ما از مسافرتى برگشته بودند، مى گفتند در كشورهاى شمال آفريقا مصر و ديگر كشورهاى آن منطقه به خاطر مجاهدتهاى حزب الله در لبنان ، به مكتب اهل بيت گرايش پيدا شده است . حزب الله ، خودش زاده ى اين نظام و حركت عظيم ملت ايران و امام بزرگوار راحل است . من در سفرى به همين منطقه ى مسلمان نشين شمال آفريقا، در كشورى ديدم كه دخترها و زنهاى ان ، حجاب خودشان را به تقليد از حجاب زنان ايرانى درست كرده بودند. در شرق دنياى اسلام تا آن جايى كه مى توان از آن خبر گرفت اين حركت ملت ايران و اين نشانه ى عظيم تحقق اسلام انقلابى و ناب و راستين ، آثار خودش را در دل مردم گذاشته است .
امريكاييها دلشان خوش است كه جلوى تكرار تجربه ى انقلاب اسلامى را در كشورهاى ديگر گرفته اند؛ خيال مى كنند كه امواج انقلاب اسلامى با اين حرفها متوقف مى شود. تا وقتى اين چشمه ى نظام اسلامى در ايران ، يعنى همين دلهاى مؤ من مردان و زنان جوان اين منطقه و ساير مناطق كشور در حال جوشش است ، بدانيد كه كشورهاى ديگر اين امواج معنوى را پى در پى دريافت مى كنند و در درون آنها تحول به وجود مى آيد؛ و آن وقتى اعلاى كلمه ى اسلام و بر افراشته شدن پرچم حكومت و نظام اسلامى در كشورها، يكى پس از ديگرى به وجود خواهد آمد.(41)
R A H A
02-08-2012, 12:26 AM
اى كاش ، پهلويها، مثل نادر شاه و آقا محمد خان بودند
عزيزان من ! عده يى از شما با تاريخ بخوبى آشنا هستيد؛ من هم با تاريخ آشنا هستم . من سطر سطر ورقهاى تاريخ هفتاد، هشتاد سال گذشته و قبل از آن را مكرر در مكرر خوانده ام . ما حقيقتا يكى از گرفتارترين ملت ها در پنجه ى گردن كلفتى و قلدرى قدرتهاى جهانى بوده ايم . بنده در باب شبه قاره ى هند مطالعات مفصلى داشته ام و كتابى هم در اين زمينه نوشتم . وقتى وضعيت ايران را با شبه قاره مقايسه مى كنم ، مى بينم با اين كه آن جا استعمار مستقيم انگليسيها وجود داشت ، اما به لحاظ فشار انسانى بر يك كشور از ناحيه ى قدرتهاى اهريمنى دنيا، وضع ما از آنها بدتر بود. آنها از طرف نيروهاى خودى و ميهنى خودشان دچار خيانت و نفاق و فساد و وابستگى نبودند؛يك مشت انگليسى به آن كشور وارد شده بودند. خوديهاى آنها عبارت بودند: از گاندى و نهرو و مولانا محمد على و مولانا شوكت على و جناح و غيره . آنها با رضاخان را به عنوان يك عامل دست نشانده سر كار آوردند تا كار مورد نظر آنها را انجام دهد. اين حرفها جاى انكار نيست ؛حرفى نيست كه من بزنم ؛ اين حرف جزو واضحات تاريخ است ؛ هم گزارشگران نوشته اند و هم اسنادى كه بعد از سى ، چهل سال منتشر شده ، گوياى ان است . همين چند روز پيش در سندى از همين قبيل مى خواندم كه در جلسه يى كه سيد ضياء و رضاخان و ماءموران انگليسى بودند، رضاخان گفته بود كه من سياست سرم نمى شود و وارد نيستم ؛ هر چه شما دستور بدهيد؛ من گوش به فرمانم . همين طور هم بود؛ اما لحظه يى كه احساس كردند يك ذره حالت گوش به فرمانى اش متزلزل شده و گرايشى ، آن هم نه به سمت استقلال حقيقى ، بلكه به سمت آلمان هيتلرى پيدا كرده است طبيعتا وقتى رضاخان به هيتلر نگاه كند، به هيجان مى آيد و لذت مى برد او را كنار زدند و پسرش را سر كار آوردند. اينها جزو واقعيات كشور است .
كشور ايران با همه ى اين خصوصيات فرهنگى عميقى كه شما مى گوييد و راست هم مى گوييد و من هم به همينها اعتقاد دارم ، پنجاه ، شصت سال كسانى بر ما حكومت كردند كه آورنده ى آنها، نه اين كه ما نبوديم چون در ايران حكومت مردم به اين صورت اصلا سابقه نداشت بلكه دلاورى خودشان هم نبود. اى كاش اگر ديكتاتور بودند، اقلا مثل نادر شاه با زور بازوى خودشان ، يا مثل آقا محمد خان با حيله گرى خودشان سر كار آمده بودند؛ اما اين طور نبود؛ ديگران آمدند و اينها را بر اين ملت مسلط كردند و تمام منابع مادى و معنوى اين ملت را به غارت بردند.(42)
R A H A
02-08-2012, 12:26 AM
استفاده سازمان سيا از هنر
ببينيد عزيزان من ! سياست در دنياى امروز از هنر استفاده ى ناشايسته مى كند. اگر بگوييم نمى كند، دليل بى اطلاعى است . نه فقط امروز استفاده مى كند، بلكه از سابق استفاده مى كرده است . چند روز پيش سندى از اسناد منتشر شده ى وزارت خارجه ى امريكا درباره ى جريان كودتاى 28 مرداد را ترجمه كرده و براى من آوردند. البته به هنگام وقوع اين حادثه ، سن من زياد نبود - چهارده ، پانزده سال داشتم . چيزهاى اندكى يادم هست ؛ اما از زبانها خيلى شنيده ام و در آثار هم زياد خوانده ام ؛ولى به اين تفصيل هيچ جا وجود ندارند. آنهايى كه خودشان دست اندر كار اين جريان بودند، اين اسناد را نوشتند و براى وزارت خارجه و سازمان سيا فرستادند. اين متعلق به امريكاييهاست . البته عمليات بين امريكاييها و انگليسيها مشترك بوده كه در اين گزارش كاملا منعكس شده است . آن بخش مورد توجه من اين است : كيم روزولت مى گويد وقتى ما به تهران آمديم ، يك چمدان بزرگ پر از مقاله هايى كه نوشته شده بود و بايد ترجمه مى شد و در روزنامه ها چاپ مى گرديد، و نيز كاريكاتورهايى را با خودمان آورديم ! شما فكرش را بكنيد، دستگاه سى . آى . اى آمريكا براى ساقط كردن حكومتى كه با آنها ناسازگار بود و منافع آنها را تاءمين نمى كرد؛ حكومتى كه به آراء مردم متكى بود همه ى حكومتهاى دوران پليدى پهلوى ، اين يك حكومت ملى بود كه قانونى و با آراء مردم سركار آمده بود - تحت عنوان اين كه ممكن است پشت پرده ى آهنين شوروى برود، از همه ى ابزارها از جمله از ابزار هنر عليه آن استفاده كرد. البته آن روز كاريكاتوريستى كه هم به درد اينها بخورد و هم بتواند مورد اعتمادشان قرار بگيرد، لابد با خودشان كاريكاتورهاى آماده را آورده بودند. در آن اسناد آمده است كه ما به بخش هنرى سازمان سيا سفارش كرديم كه اين چيزها را تهيه كند! اتفاقا دو، سه سال پيش نيز ايتالياييها كتابى نوشتند كه به فارسى هم ترجمه شده است ؛آن جا هم به وجود بخش هنرى سازمان سيا و فعاليتهاى گوناگونش اشاره شده است . سياست ، اين گونه دارد از هنر استفاده مى كند؛ شما در اين جا مى خواهيد چه كار كنيد؟ اگر همه ى سياستمداران و مستكبران و قلدران و صاحب اختياران دنيا مى آمدند در مقابل كتاب مقدس خودشان قسم جلاله مى خوردند كه از هنر استفاده مى آمدند در مقابل كتاب نسبتا خيال راحتى پيدا كند و بگويد خيلى خوب ، الحمدلله ، هنر خلاص شد؛ اما آنها دارند از هنر استفاده مى كنند. شما مى خواهيد چه كار كنيد؟ آيا شما مى خواهيد در مقابله ى با مطامعى كه آنهابه وسيله ى هنر به آن نمى رسند، از اين ابزار بهره نبريد؟ اين خردمندانه است ؟ نه ، اين خردمندانه نيست .(43)
R A H A
02-08-2012, 12:27 AM
خودگويى و خودخندى
اين حرفهايى كه گاهى آدم مى شنود كه در دنيا ما را به خشونت طلبى متهم مى كنند، ما الان بايد چه كنيم ، حرفهايى نيست كه آدمهاى هوشمند و زيرك آن را بپذيرند يا بر زبان جارى كنند. براى از رو بردن يك ملت ، بهترين راه اين است كه با انبوه تبليغات متراكم او را از ميدان خارج كنند؛ دايما او را متهم كنند و در موضع دفاع قرار دهند؛ اين يك شيوه شناخته شده است . ما را به خشونت متهم مى كنند؛ چه كسانى اين كار را مى كنند؟
يكى ، دو سال پيش ، يكى از رؤ ساى كشورهاى اروپايى به اين جا آمده بود.مى دانيد كه در ديدارهاى بين المللى سطوح بالا، خيلى از حرفها، كليات و نوعا تعارف آميز و ايده پراكنى است . او راجع به صلح صحبت كرد كه بله ، ما طرفدار صلح هستيم . من خارج از پرتكلهاى معمولى اين گونه ملاقاتها، حالت طلبگى به خودم گرفتم و گفتم شما اروپاييها جنگ را به راه مى اندازيد، خودتان هم دم از صلح مى زنيد! بزرگترين جنگهاى تاريخ بشر را شما اروپاييها به راه انداختيد و آن همه آدم كشته شدند. ما كه اين طرف دنيا بوديم ، باد جنگ شما اين همه به ماخسارت وارد كرد؛ حالا هم آمده ايد و دم از صلح مى زنيد! ((خودگويى و خود خندى ، خود مرد هنرمندى )). گفتم ما مشكلى به نام جنگ نداريم . هيچكدام از كشورهاى اسلامى ، طالب جنگ نيستند. شما از جنگ حرف مى زنيد، خودتان هم مى آييد شعار صلح مى دهيد!
آنها اين همه سلاح توليد مى كنند و به همه ى دنيا مى دهند. بنابر اين حقيقت قضيه اين است كه خود آنها بيشترين خشونت را مرتكب مى شوند. از تروريسم صحبت مى كنند؛ ولى مرادشان اين است كه چرا جمهورى اسلامى از مبارزان فلسطينى يى كه از وطن خودشان دفاع مى كنند، حمايت مى كند. از نظر رسانه هاى جهانى ، حمايت از تروريسم ، يعنى حمايت از مبارزان فلسطينى ! خراب كردن خانه ى فلسطينى روى سرش توسط تانك اسرائيلى و كشتن بچه ى چند ماهه ، تروريسم نيست ؛ اما وقتى نظامى خشن جنايتكارى در حادثه يى كشته مى شود، در مطبوعات خودشان عكس زنش را جدا، عكس بچه اش را جدا در حال گريه كردن و شيون زدن و عكس خاكسپارى را جدا منتشر مى كنند؛ براى اين كه نشان دهند اين طرف دارد خشونت مى ورزد! اينها كارهاى تبليغاتى يى است كه دارند مى كنند. غرض اين است كه به هنر و سياست بايد عميق قدرى عميق تر نگاه كنيم ؛ نمى شود ساده انديشى كرد.(44)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-75.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:29 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
رضاخان چكمه پوش كجا، شعار مشروطيت كجا
اجازه ندهيد عده يى با تكيه ى به نام آزادى كه واقعا بايد بر عنوان مظلوم آزادى گريست كه چه سوء استفاده هايى از اين نام مى شود منكرات و فحشا و بى بند و بارى را در جامعه رايج كنند؛ عكس العمل آن اين است كه عده يى به نظام بدبين شوند؛ مثل اول مشروطه .
يكى از عواملى كه موجب شكست مشروطيت در ايران شد، اين بود كه متدينين بعد از مدتى احساس كردند كانّه كار دارد به سمت بى دينى پيش مى رود. جنجال زياد مطبوعاتى كه آن وقت همه ى انگيزه ى خودشان را اين قرار داده بودند كه به مقدسات دينى حمله كنند البته كسانى كه در مشروطيت با اساس دين و مظاهر دينى و اعتقادات دينى و روحانيت و با اين طور چيزها در مجامع به صورت قلمى و شعارى مقابله و اهانت مى كردند، عده ى زيادى نبودند، اما جنجالش زياد بود موجب شد كه متدينين و علما كه در صفوف اول مبارزه ى مشروطيت بودند، بتدريج دلسرد شدند و كنار نشستند. وقتى اين طور شد، نهضت شكست مى خورد؛ و مشروطيت شكست خورد. بعد از پانزده ، شانزده سال از عمر مشروطيت ، ديكتاتورى رضاخانى به وجود آمد؛ اين خيلى عبرت انگيز است . رضاخان قلدر و چكمه پوش كجا، شعار مشروطيت كجا؛ چقدر اينها با هم فاصله داردند! چرا اين طور شد؟ چون اطمينان و اعتماد مردم مؤ من سلب شد؛ كنار نشستند و از صحنه بيرون رفتند.(45)
R A H A
02-08-2012, 12:29 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
مردم سالارى دينى
عمده ترين خطر چيست ؟ من در پاسخ به اين سؤ الات يك روايت مى خوانم . فرمود: ((ان اخوف ما اخاف عليكم اثنان اتباع الهوى و طول الامل )). خطر عمده دو چيز است : اول ، هوس پرستى است . تعجب نكنيد؛ از همه ى خطرها بالاتر، همان هواى نفسى است كه در دل ماست ؛ ((ان اعداء عدوك نفسك التى بين جنبيك ))؛ از همه ى دشمنها دشمن تر، همان نفس ، همان ((من )) و همان خودى است كه در وجود توست ؛ آن منيتى كه همه چيز را براى خود مى خواهد. اين جا هم از زبان پيغمبر همين را مى فرمايد: ((ان اخوف ما اخاف عليكم اثنان اتباع الهوى و طول الامل فاما اتباع الهوى فيضلكم عن سبيل الله ))؛ يعنى پيروى از هواى نفس ، شما را از راه خدا گمراه مى كند. غالب اين گمراهيها به خاطر هواى نفس است . البته ما هزار جور براى خودمان توجيه درست مى كنيم ، براى اين كه از راه خدا منحرف بشويم و حرف و عملمان غير از آن چيرى باشد كه شرع و دين براى ما معين كرده است . هواى نفس خصوصيتش اين است كه شما را از سبيل الله كه جهاد در سبيل الله لازم است گمراه مى كند. ((و اما طول الامل فينسى الاخره )). طول امل ، يعنى آرزوهاى دور و دراز شخصى ؛ تلاش كن براى اين كه فلان جور خانه براى خودت درست كنى ؛ تلاش كن و مقدمات را فراهم كن ، براى اين كه به فلان مقام برسى ؛ تلاش كن ، زيد و عمرو را ببين و هزار جور مشكل را پشت سر بگذار تا اين كه فلان سرمايه را براى خودت فراهم بياورى و فلان فعاليت اقتصادى را در مشت بگيرى . اين طول الامل ، يعنى اين آرزوهايى كه يكى پس از ديگرى تمام نشدنى است ؛ جلوى چشم انسان صف مى كشند؛ براى انسان هدف درست مى كنند و هدفهاى حقير در نظر انسان عمده مى شود. خاصيت اين هدفها اين است كه ((ينسى الاخرة )) است ؛ آخرت را از ياد انسان مى برد؛ انسان دايما مشغول اين هدفهاى تحقير است ؛ براى انسان وقتى باقى نمى ماند؛ دل انسان را مى ميراند؛ ميل به دعا، ميل به انابه ، ميل به تضرع و ميل به توجه براى انسان باقى نمى گذارد.
آنچه كه در من پايان مطالب امروز مى خواهم عرض بكنم ، اين است : بهترين چيزى كه ممكن است امروز ما بتوانيم براى تصحيح اخلاق و رفتار و منش خودمان يعنى مسؤ ولان كشور ملاك قرار بدهيم ، مردم سالارى دينى است ؛ همين چيزى كه بارها گفته ايم و تكرار شده است . نبايد اشتباه بشود؛ اين مردم سالارى به ريشه هاى دمكراسى غربى مطلقا ارتباط ندارد؛ اين يك چيز ديگر است . اولا مردم سالارى دينى دو چيز نيست ؛ اين طور نيست كه ما دمكراسى را از غرب بگيريم و به دين سنجاق بكنيم تا بتوانيم يك مجموعه ى كامل داشته باشيم ؛ نه ، خود اين مردم سالارى هم متعلق به دين است . مردم سالارى هم دو سر دارد كه من در يك جلسه ى ديگر هم به بعضى از مسؤ ولان اين نكته را گفتم . يك سر مردم سالارى عبارت است از اين كه تشكل نظام به وسيله ى اراده و اراده و راءى مردم صورت بگيرد؛ يعنى مردم نظام را انتخاب مى كنند؛ دولت را انتخاب مى كنند؛ نمايندگان را انتخاب مى كنند؛ مسؤ ولان اساسى را به واسطه يا بى واسطه انتخاب مى كنند؛ اين همان چيزى است كه غرب ادعاى آن را مى كند و البته در غرب اين ادعا واقعيت هم ندارد.بعضيها لجشان مى گيرد از اين كه ما بارها تكرار مى كنيم كه ادعاى دمكراسى در غرب ، ادعاى درستى نيست ؛ خيال مى كنند كه يك حرف تعصب آميز است ؛ در حالى كه نه ، اين حرف ، حرف ما نيست ؛ تعصب آميز هم نيست ؛ ناشى از ناآگاهى هم نيست ؛ متكى به نظرات و حرفها و دقتها و مثال آوردنهاى خود برجستگان ادبيات غربى است ؛ آنها خودشان اين را مى گويند. بله ، در تبليغات عمومى ، آن جايى كه با افكار عمومى سر و كار دارند، اعتراف نمى كنند؛ آن جا مى گويند آراء مردم وجود دارد و هر چه هست ، متكى به راءى و خواست مردم است ؛ اما واقعيت قضيه اين نيست ؛ خودشان هم در سطوح و مراحلى به اين معنا اعتراف مى كنند؛ در نوشته هايشان هم هست و ما هم از اين قبيل اعترافها را فراوان ديده ايم ؛امروز هم كه شما در كشورهاى ايالات متحده ى امريكا نمونه اش را داريد مى بينيد؛ اين مردم سالارى است ! ما آن را نمى گوييم . آن بخش انتخاب مردم ، يكى از دو بخش مردم سالارى دينى است كه البته آن هست . مردم بايستى انتخاب كنند، بخواهند، بشناسند و تصميم بگيرند تا تكليف شرعى درباره ى آنها منجز بشود. بدون شناختن و دانستن و خواستن ، تكليفى نخواهند داشت .
سر ديگر قضيه ى مردم سالارى اين است كه حالا بعد از آن كه من و شما را انتخاب كردند، اما در قبال آنها وظايف آنها وظايف جدى و حقيقى داريم . بعضى دوستان اين روايات را از نهج البلاغه و غير نهج البلاغه جمع كردند كه البته مجال نيست كه من همه ى آنها را بخوانم ؛ سه تايش را مى خوانم . ((و اياك و المن على رعيتك باحسانك او التزيد فيماكان من فعلك او ان تعدهم فتتبع موعودك بخلفك فان المن يبطل الاحسان و التزيد يذهب بنور الحق و الخلف يوجب المقت عندالله و عند الناس )). مى فرمايد نه سر مردم منت بگذاريد كه ما اين كارها را براى شما كرديم يا مى خواهيم بكنيم ؛ نه آنچه را كه براى مردم انجام داديد؛ درباره ى آن مبالغه كنيد؛ كار كوچكى انجام داديد، آن را بزرگ كنيد؛ نه اين وعده و عمل نكنيد. بعد فرمود: اگر منت بگذاريد، احسانتان باطل خواهد شد. مبالغه ، نور حق را خواهد برد؛ يعنى همان مقدار راستى هم كه وجود دارد، آن را هم در چشم مردم بى فروغ خواهد كرد. اگر خلف وعده بكنيد،((يوجب المقت عندالله و عندالناس ))؛ در نظر مردم و درنظر خدا اين مقت و گناه است . ((قال الله تعالى : كبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون )). هر چند اينها كلام اميرالمؤ منين خطاب به مالك اشتر است ، اما خطاب به ما هم هست .
نكته ى دوم از همين وظايف ، مربوط به مردم سالارى دينى است : ((انصف الله و انصف الناس من نفسك و من خاصة اهلك و من لك فيه هوى من رعيتك ))؛ يعنى درباره ى خودت ، درباه ى خودت ، درباره ى دوستان و خويشاوندان و رفقاى خودت رعايت انصاف را در قبال مردم و خدا بكن ؛ يعنى اختصاص و امتياز به آنها نده ؛ يعنى همين چيزى كه دوستان عزيز فرنگى ماءب ما به آن رانت خوارى مى گويند؛ يعنى امتياز ويژه . امكانات استفاده ى از يك شركت و يك منبع مالى را در اختيار جمع خاصى قرار دادن ، به مناسبت اين كه اينها دوست يا خويشاوند يا رفيق ما هستند؛ اين كار جزو كارهاى ضد مردم سالارى است . هر كسى كه اين كارها را بكند، اين همان فسادى است كه الان آقاى رئيس جمهور به آن اشاره كردند. بله ، بايد با اين فسادها مبارزه شود. برادران و خواهران عزير! تا اين فسادها در مجموعه ى كارگزاران كشور وجود داشته باشد، توانايى كار وجود نخواهد داشت و پيشرفت امكان ندارد؛ هر كار هم بكنند، امكان نخواهد داشت ؛ اينها شكافها و دره ها و حفره هايى است كه وقتى به وجود آمد، هر چه شما دستاورد داشته باشيد و در آن بريزيد؛ آنها را پر نمى كند؛ دستاورد هم از بين مى رود؛ لذا اول بايد اينها را علاج كرد. اين فرمايش امير المؤ منين است :((من لك فيه هوى من رعيتك ))؛ به رفقا و نزديكان و آن آدمهايى كه دوستشان دارى ؛ نبايد امتياز ويژه داده بشود؛ همه بايد يكسان امتياز ببرند. امتيازى كه هست ، در اختيار هم بايد قرار بگيرد. اگر بناست قرعه كشى بشود، اگر بناست سقف باشد، امتياز براى كسى نبايد باشد.
سوم : اين هم يك نشانه ى ديگر مردم سالارى است ؛ ((وليكن احب الامور اليك اوسطها فى الحق و اعمها فى العدل و اجمعها لرضى الرعية ))؛ دنبال كارهايى باش كه از افراط و تفريط دور باشد و عدالت را در سطح وسيعترى شامل حال مردم بكند؛ يعنى سطح تماسش با مردم و منافع مردم هر چه سريعتر باشد و رضايت و خشنودى عامه و توده هاى مردم را بيشتر جمع كند. دنبال اين نباش كه رضايت گروههاى خاص يعنى صاحبان ثروت و قدرت را به دست بياورى . من و شما مخاطب اين خطابيم . الان شما اگر وزيريد. اگر نماينده ايد، اگر از مسؤ ولان مربوط به نيروهاى مسلحيد، بايد توجه داشته باشيد كه آن كارى كه انجام مى دهيد، در جهت ميل به صاحبان ثروت و قدرت نباشد؛ كه اينها در اين فرمايش اميرالمؤ منين به ((خاصّة )) تعبير شده است . بعد مى فرمايد كه ((فان سخط العامة يجحف برضى الخاصة ))؛ اگر دل صاحبان ثروت و قدرت را به دست آورديد و مردم را ناراضى كرديد، نارضايتى مردم اين گروه هاى خشنود شده ى خواص يعنى صاحبان ثروت و قدرت را مثل سيلابى خواهد برد. ((و ان سخط الخاصة يغتفر مع رضى العامة ))؛ اما اگر رعايت ميل دل صاحبان ثروت و قدرت را نكرديد، از شما ناراضى مى شوند؛ بگذار ناراضى بشوند؛ وقتى مردم از شما ناراضى اند و براى آنها كار كرديد، بگذار اينها ناراضى باشند. ((يغتفر))؛ اين ناراضى بخشوده است .
مردم سالارى فقط اين نيست كه انسان تبليغات و جنجال بكند و بالاخره عده يى را به پاى صندوق بكشاند و راءيى از مردم بگيرد، بعد هم خداحافظ؛ هيچ كارى به كار مردم نداشته باشد! بعد از آنكه اين نيمه ى اول تحقق پيدا كرد، نوبت نيمه ى دوم است ؛ نوبت پاسخگويى است . درباره ى همين گروههاى خاص ، باز اميرالمؤ منين در اين بيان مطالبى دارند: ((لا تقولن انى مؤ مر آمر فاطاع ))؛ اين جمله باز در همين نامه ى مالك اشتر است . فرمود: نگو به من ماءموريت داده شده ، به من مسؤ وليت داده شده و من صاحب فلان مسؤ وليت شده ام ((آمر فاطاع ))؛ بنده مسؤ ولم و دستور مى دهم ؛ بايد اطاعت كنيد؛ اين طور حرف نزن ((فان ذلك ادغال فى القلب ))؛ اين دل تو را خراب و نابود مى كند؛ واقعش هم همين است . بعد چند خصوصيت ديگر را ذكر مى كند: ((و تقرب من الغير))؛ اين ، برگشت خشم آلود مردم را به تو نزديك مى كند. وقتى اين طور حرف بزنى ، مردم از خودخواهى و من من گفتن تو و خود رامحور همه چيز دانستن و مسؤ وليتى براى خود قائل نبودن ، براى هميشه ناخشنود مى شوند.(46)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-80.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:29 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
يك چيز عجيبتر به تو بگويم
اگر ما در آن موقع وزرايى داشتيم كه بعد از آن دوره ى وزارتشان تمام شد. وقتى مى خواستند روز جمعه به نماز بروند، همراه با زنشان سوار موتور سيكلت شدند و به نماز جمعه رفتند، اين نقطه ى قوت است ؛ اينها جزو افتخارات ماست ؛ اينها تابلوست و بايد بماند. اگر ما وزرايى داشتيم كه مقيد بودند در نماز جمعه شركت كنند و در ميان مردم بنشيند و حرف آنها را بشنوند، اينها نقطه ى قوت است . مردم شهيد كلانترى به من گفت در نماز جمعه نشسته بودم ، يك نفر به من رو كرد و گفت ببين چقدر زمانه عوض شده است . گفتم چه طور؟ آن شخصى به كسى كه درصف جلو نشسته بود، اشاره كرد و گفت : او وزير است . مرحوم شهيد كلانترى مى گفت به صف جلو نگاه كردم ، ديدم عباسپور - وزير نيرو - است . به او گفتم پس من يك چيز عجيب تر به تو بگويم ؛ من هم وزيرم ! خدا شهيد كلانترى را رحمت كند. آنهايى كه او را ديده بودند و مى شناختند، مى دانند كه آدم خيلى پرتحرك ، پر خون ، پر عزم و خيلى به درد بخورى بود. او هم واقعا از جمله ى كسانى بود كه از دستمان رفت .(47)
R A H A
02-08-2012, 12:30 AM
ما در مردم سالارى دنيا شبهه مى كنيم .
امروز مردم سالارى دينى يى كه ما در كشور خود مطرح مى كنيم ، يك حرف نوست ؛ نه فقط به خاطر اين كه ما شاخه هايى از مردم سالارى را داريم ارائه مى دهيم ؛ نخير، ما در واقع داريم در مردم سالارى هاى دنيا شبهه مى كنيم . من حقيقتا در مردم سالارى هاى دنيا خدشه دارم ؛ براى خاطر اين كه انتخابات و گزينشها در دنيا تحت تاءثير عوامل تبليغاتى يى است كه يكسره دست سرمايه دارهاست . چه كسى است كه از تاءثير عوامل ارتباطاتى امروز يكسره غافل باشد؟ مى گويند روزنامه ها در امريكا يا در انگليس آزاد است . من سوال مى كنم كدام روزنامه متعلق به قشرهاى متوسط و پايين مردم است تا آدم از آزادى روزنامه ، آزادى آن قشر را كشف كند؟ روزنامه ها متعلق به چه كسانى است ؟ كارتلها و تراستهاى بزرگ و سرمايه دارها. بله ، روزنامه ها آزادند؛ يعنى آنها آزادند كه هر چه مى خواهند، بگويند. آنها بر خلاف مصلحت خودشان حرفى نمى زنند؛ اين مربوط به آنهاست كه مظهر و مادر و آورنده ى دمكراسى اند و به آن افتخار هم مى كنند. شما ملاحظه كنيد، دولتهايى هستند كه از آنها دمكراسى را گرفتند؛ مثلا در ميان همسايه هاى ما من نمى خواهيم اسم بياورم دولتهايى هستند كه دمكراسى را با خود دارند، اما در حقيقت ، حاكميت با نظاميان است ؛ يك وقت كسى وسط ميدان مى آيد و بدون اين كه اعتنايى بكند كه انتخاباتى وجود دارد، همه را كنار مى زند و سر كار مى آيد و مى شود حاكميت نظامى ! يا حاكميت انحصارى احزاب است و كسى جراءت ندارد غير از نامزد، نامزدى معرفى كند؛ انتخاباتى با يك نامزد براى رياست جمهورى ! امروز در ميان كشورهاى اسلامى و در مجموعه هايى كه ما داريم در آن زندگى مى كنيم و با آنها تعامل داريم ، كدام كشور است كه مثل جمهورى اسلامى ، آحاد مردم ، قشرهاى گوناگون و طبقات متوسط آن بيايند و در انتخابات شركت كنند؟ اگر يك وقت سرمايه دارها هم بخواهند در حزب و جناح و تشكيلاتى اعمال نفوذ كنند،از ترس ، اين كار را مخفيانه مى كنند؛چون بدنان هستند.(48)
R A H A
02-08-2012, 12:30 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
مردم سالارى فقط در سايه اسلام و جمهورى اسلامى ممكن است .
من به شما عرض كنم ، در كشور ما اگر قرار شد مردم سالارى يى وجود داشته باشد و حاكميت در دست مردم باشد، جز در سايه ى اسلام و جمهورى اسلامى اين كار ممكن نيست . اگر سايه ى اسلام و جمهورى اسلامى در اين مملكت بود، به بركت اسلام و نفوذ روحانيت و به بركت چيزهايى كه در قانون اساسى وجود دارد، مى شود مردم سالارى را در اين جا نگهداشت ؛ و الا اگر اين عوامل نباشد، همان كسانى كه كودتاى 28 مرداد و قبل از آن كودتاى سوم اسفند رضاخان را راه انداختند، مى آيند و زير سه كاسه كوزه ى داعيه هاى روشنفكرى و مردم سالارى مى زنند و آنها را مى برند. اگر خيلى همت و لطف كنند، زايده يى از مردم سالارى هاى خودشان را كه متعلق به كمپانيها و امثال اينهاست در اين جا درست خواهند كرد؛ بيش از اين نخواهد بود؛ اگر نگوييم نظاميان و احزاب خود ساخته ى آن چنانى را سر كار مى آورند.(49)
R A H A
02-08-2012, 12:31 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
وزير، پشت كار تابلها ديده نمى شد
وزير، كار اجرايى به معناى تحرك فيزيكى خيلى ندارد؛ با نامه و مكاتبه هم شايد خيلى سر و كار نداشته باشد؛ و چه بهتر كه نداشته باشد و غرق در كارتابل نشود. يك وقت مرحوم رجايى به من گفت كه به محل كار يكى از وزراى خود در دوره ى نخست وزيرى اش رفته و در آن جا ديده كه وزير پشت ميز پنهان است ؛ از بس روى ميز او كارتابل چيده بودند! ايشان مى گفت وزير را از آن جا بيرون كشيدم و به او گفتم كارت را بكن . اين كارتابل دادن و گزارش دادن هم يكى از آن شگردهاست ؛ اين را بنده تجربه دارم . هم در دوره ى رياست جمهورى ، هم قبل از آن در تشكيلات نظامى و وزارت دفاع . بعضيها عمدا مدير برتر را به مسائل روى ميز سرگرم مى كنند تا او اصلا فرصت سر خاراندان پيدا نكند. حواستان باشد؛ گاهى اوقات شگردهاى ظريف اعمال مى شود. كار وزير اين نيست ؛(50)
R A H A
02-08-2012, 12:31 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
وزير، مثل مربى يك تيم ورزشى است
مهمترين كار وزير اين است كه به طور دائم حركات مجموعه ى مديران خودش را زير نظر داشته باشد؛ درست مثل مربى كهنه كار يك تيم ورزشى كه بيرون يا نزديك ميدان ايستاده و دايم بازيكنهاى خودش را زير نظر دارد: يكى خسته شده ، او را از بازى بيرون مى آورد؛ يكى بد بازى مى كند، يكى ناهماهنگ بازى مى كند بازى شخصى و فردى مى كند فورى اينها را اخراج مى كند و يكى ديگر را به جايشان مى فرستد؛ يكى هست كه بازى اش بد نيست ، اما الان در ميدان به يك كار برجسته نياز است ؛ لذا بازيكن ذخيره يى را كه روى نيمكت نشسته ، وارد ميدان مى كند و مى داند كه او مى تواند آن حركت برجسته را بكند. البته موارد خيلى كمى هم اتفاق مى افتد كه بازيكن قبلا از طرف مربى تيم مقابل سبيلش چرب شده است كه در كشور ما الحمدلله چنين چيزى نبوده ، اما در دنيا وجود داشته است مربى اين را هم فورا مى فهمد. چون پيداست كه او بازى واقعى نمى كند. مربى با كسى رو در بايستى نداردظ؛ هيچ بازيكنى هم از هيچ مربى يى گله مند نمى شود. مربى اين ملاحظه را نمى كند كه اگر خواست فلان بازيكن را بيرون كند، او مى گويد من هنوز مى توانم بازى كنم ؛ چرا نگذاشتى ؛ اين حرفها وجود ندار. شما همين گونه به مديرانتان نگاه كنيد و تيمتان را زير نظر داشته باشيد. يكى خسته شده ، يكى كار را بلد نيست ، از يكى گاهى اشكالات بزرگى سر مى زند، يكى خوب است اما براى اين مرحله خوب نيست - يعنى كار بزرگى كه شما مى خواهيد انجام دهيد، كار او نيست ؛ يكى ديگر لازم است فورا تيم را عوض كنيد؛ البته هميشه ذخيره داشته باشيد.(51)
R A H A
02-08-2012, 12:35 AM
شما اين پل را دو ساله تحويل بدهيد
من وقتى در سفر گيلان ، به بندر انزلى رفتم و آن پل قديمى را كه خود من حدود چهل سال قبل از آن عبو كرده بودم ديدم ، در دل شرمنده شدم . غازيان امروز شايد ده برابر غازيان آن روز شده ؛ بندر انزلى هم چند برابر بندر پهلوى آن روز شده ؛ اما پل بين اين دو از روى آن رودخانه ى عريض ، يك پل قديمى با عرض خيلى كم است . اما پل بين اين دو از روى آن رودخانه ى عريض ، يك پل قديمى با عرض خيلى كم است . بعد هم كه رفتيم ، ديديم مردم و به تبع آنها آقاى امام جمعه ، همه از ما ساخت پل را مى خواهند. من وقتى به رشت برگشتم ، در خانه ى آقاى صوفى ، آقايان وزرا جمع شدند آقاى عارف و ديگران هم بودند من مساءله ى پل را مطرح كردم و به مرحوم دادمان گفتم شما اين پل را مى سازيد؟ ايشان فكرى كرد و گفت بله ، ما سه ساله آن را تحويل مى دهيم . مى گفتم آن را دو ساله تحويل دهيد. ايشان سرى تكان داد و من فكر كردم كه تلقى به قبول كرده كه دو ساله تحويل دهد. گفتم من دلم مى خواهد دو سال ديگر رئيس جمهور بيايد و در همين موقع اين پل را افتتاح كند. وقتى كه دادمان از دنيا رفت ، كسانى از دوستان ما كه با خانواده ى ايشان مرتبطند، گفتند كه دادمان در خانه گفته بود كه فلانى به من گفت دو ساله پل را بسازيد؛ اما من آن را يك ساله تمام مى كنم . همت آن مرد، اين گونه بود.(52)
R A H A
02-08-2012, 12:40 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
بهانه اى براى تجمل سازى
من يك وقت شنيدم كه يكى از وزراى معادن نمى گويم در چه سالى انواع و اقسام سنگهاى گران قيمتى را كه ما در كشور داريم ، آورده و در وزارتخانه اش كار كرده است . من در اين جا او را خواستم و به او گفتم : شما چرا اين كار را كردى ؟ گفت وقتى مسافرهاى خارجى به وزارتخانه مى آيند، اين سنگها جلوى چشمشان قرار گيرد و مشترى پيدا شود! شما را به خدا، اين منطق قبول است !؟ ما اين همه خرج كنيم و سنگهاى وزارتخانه را كه دارد يا ندارد جمع كنيم و سنگ جديد نصب كنيم ، براى اين كه مشترى پيدا كنيم ! شما مى تواندى در سالن اصلى وزارتخانه ى خود چارچوب بزرگى را به طول 5 و عرض 3 متر درست كنيد و انواع و اقسام سنگهايتان را به شكل خيلى بديع و زيبا در آن جا بچينيد كسانى هستند كه كارشان همين چيدنهاست بعد هر ميهمانى آمد، به عنوان اداى احترام ، او را به آن جا ببريد تا سنگها را تماشا كند؛ هم تماشاست ، هم مشترى يابى ؛ اين كه بهتر است . بهانه براى تجمل سازى ، واقعا مناسب نيست .(53)
R A H A
02-08-2012, 12:40 AM
اگر اطلاع داشتم جلوگيرى مى كردم
در همين چند ماه قبل دو گزارش جداگانه از بوشهر و اصفهان به من رسيد كه به معناى حقيقى كلمه خواب را از چشم من ربود؛ هر دو هم مربوط به دستگاههاى دولتى بود. گزارش اصفهان مربوط به محل سد است ؛ مظهر فاصله و دره ى بين وضع زندگى قشرهاى فقير و قشرهاى دولتى . در آن جا خانه ها و ويلاهايى ساخته اند البته بخش خصوصى هم هست ، اما دولت هم در آن جا از اين كارها كرده است كنارشات هم مردم زندگى عادى يى ندارد؛ نان ندارد كه شكمشان را سير كنند؛ دروازه هم گذاشته اند كه كسى حق ندارد از آن جا عبور كند و به آن طرف برود! در يكى از جزاير بوشهر هم همين اتفاق افتاده و مربوط به يك بخش دولتى است . اينها اصلا قابل قبول نيست . بنده خبر نداشتم ؛ اما اگر اطلاع داشتم كه مى خواهند چنين كارى را در اصفهان و يا بوشهر بسازند، با اين كه بنا ندارم در كار اجرايى دخالت كنم ، قطعا به آن استاندار يا آن وزير، كتبا و يا شفاها مى گفتم شما حق ندارى اين كار را بكنى .(54)
R A H A
02-08-2012, 12:41 AM
اين فعل حرام است
گاهى بعضى از اعضاى دولت يك كلمه حرف مى زنند يا موضعى اتخاذ مى كنند، بعد مى بينيد كه يك مساءله ى سياسى در كشور درست مى شود. يك حرف بيخودى كه لزومى نداشت گفته شود، گفته مى شود؛ بعد همان را راديوى خارجى و راديوى داخلى و فلان روزنامه بنا مى كند به كش دادن . هر چه كه فضاى كشور از تهيج سياسى دورتر باشد، شما بهتر مى توانيد كار كنيد. شما نگذاريد آن فضا به وجود آيد. در وزارتخانه ها هم آدمهايى را كه اين طور حركت مى كنند، نياوريد. من به بعضى از دوستان راجع به اين قضيه سفارش كرده بودم ، اما گوش نكردند؛ لذا نتايج خوبى به بار نيامد. البته در اين زمينه ها بناى بر الزام و تاءكيد ندارم ؛ به بعضى از افراد يك نصيحت دوستانه و برادرانه مى كنم ؛ اگر عمل كنند، به نفع خودشان است ؛ بعضى عمل مى كنند، بعضى هم متاءسفانه عمل نمى كنند. آدمهاى مساءله دار جنجالى وابسته ى به فلان جناح و فلان حزب را نياوريد؛ اينها بروند كار خودشان را جاى ديگر بكنند. دولت نبايد به جايى تبديل شود كه احزاب مى خواهند ديدگاهها و گرايش هاى خود شان را در آن جا رسمى و پرچمش را بلند كنند؛ اين درست نيست ؛ نتيجه اش اين خواهد شد كه از كار مى مانيد و آن وظيفه يى كه بر عهده ى شماست ، به بار نخواهد نشست .
به نظر من آقايان وزرا هم نبايد وقت خود را در كارهاى حزبى صرف نمايند. زمان آقاى هاشمى وقتى حزب آقايان كارگزاران درست شد، يكى از اشكالات اساسى يى كه من به كار آنها گرفتم و به آنها گفتم ، اين بود كه براى احزاب بايد وقت صرف كنيد دور هم بنشينيد و حرف بزنيد، تبادل نظر كنيد، بلى و خير بگوييد، بحثهاى سياسى و روشنفكرى كنيد كه ولو در كار شما هيچ اثرى نگذارد، بايد بدانيد كه اين مقدار همت و وقت ، متعلق به دولت است . وزير كه در وزارتخانه هشت ساعت كار ندارد؛ وزير، تمام وقت خود در اختيار وزارتخانه است . اگر شما همت و نشاط حرف زدن و فكر كردنتان را جاى ديگرى صرف كرديد، در حقيقت وقت وزارتخانه را غصب كرده ايد؛ اين فعل حرامى است .
من عرض مى كنم ، اين كه ما مى گوييم سياست ما عين ديانت ماست و ديانت ما عين سياست ماست كه مرحوم مدرس حرف درستى زد و امام آن را تاكيد كرد معناى واضحى دارد؛ اما يك روى ديگرش اين است كه سياست ما بايد ديندارانه و پرهيزگارانه باشد. هر كار سياسى يى خوب نيست . بعضيها هستند كه به كار سياسى ، فقط مثل يك كار سياسى يى كه هيچ گرايشى به ديندارى ندارد، نگاه مى كنند؛ هدف اين است كه اين كار، سياسى پيش برود؛ اين درست نيست ؛ كار سياسى بايد متدينانه باشد. همه ى چيزهايى كه در شرع حرام است ، به توان دو در كار سياسى بايد مورد توجه قرار گيرد و معتبر شمرده شود. كار سياسى بايد به دور از بى پروايى باشد.(55)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-08-2012, 12:42 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
پدر بزرگ بنده ، مدرس تفسير و علم اخلاق بود
نجف آباد، شهر علم و ايمان و ايثار و نگاه روشن بينانه ى به مسائل كشور است . از علماى بزرگى كه اين شهر در اصفهان و ساير نقاط كشور در مسند ارشاد مردم نهاده است ، همه چيزهايى شنيده اند. در دوره ى اساتيد استادان ما، مرحوم سيد على آيت نجف آبادى بود كه آن طور كه ادعا مى شد در حد مراجع بزرگ نجف بود. مرحوم سيد محمد نجف آبادى ، مدرس اول اصفهان در دوره ى خود بود؛ يعنى در آن زمانى كه علماى بزرگى در اصفهان حضور داشتند، اين عالم عالى مقام نجف آبادى ، اول مدرس فقه و اصول در آن شهر بود. مرحوم آيت الله ميرزا احمد حججى ، كه همين اواخر، مراسم بزرگداشت ايشان در اين شهر برگزار شد. پدر بزرگ خود من [پدر بزرگ مادرى ]، مرحوم آية الله حاج سيد هاشم نجف آبادى ، سالها در مشهد مدرس تفسير معلم اخلاق و معنويت بود. ايشان از نجف به مشهد آمده بود و در سالهاى آخر عمر، براى صله ارحام ، به نجف آباد و خمينى شهر سفر كرد؛ چون فاميل بزرگ ميرداماديها و صهرى ها و يگر وابستگان به اين فاميل ، خويشاوندان ايشان محسوب مى شدند. در مراجعت از آن سفر، مهمترين ويژگى اين مردم را كه ايشان به عنوان يادبود و سوغات با خود آورده بود ايمان و ايستادگى مردم بر روى تعبد دينى و عمل دينى نيز ذكر مى كرد. آن دوره يى كه همه ى عوامل رژيم در سرتاسر كشور حتّى اعماق روستاها مى رفتند و عمل مى كردند تا دين مردم را تضعيف كنند؛ نجف آباد را وارد جرگه ى حضور در نهضت عظيم امام امت كرد و قبل از انقلاب و بعد از آن ، نجف آباد مثل سياره ى درخشانى در ميان شهرهاى كشور درخشيد و سرداران و شهدا و مردان بزرگ و جوانان از خود گذشته ى اين شهر، مثالى زدنى شدند.(56)
R A H A
02-08-2012, 12:43 AM
خواب ديده ايد، خير باشد
يك روز يكى از كسانى كه غافلانه يا خائنانه در داخل كشور بلندگوى دشمنان تبليغى و فرهنگ كشور شده بود، نوشت و گفت انقلاب تمام شد! انقلاب تمام شد، يعنى چه ؟ يعنى سرچشمه ى جوشانى كه اين ملت بزرگ را به هويت و اراده ى خود برگرداند و به آنها جراءت را داد كه حق خود را مطالبه كنند و بخواهند خود را از زير سلطه ى امريكا خارج كنند، گل اندود شد! هشياران گفتند: خواب ديده ايد، خبر باشد! انقلاب تمام شدنى نيست .
عزيزان من ! در قرآن در مورد بناى جامعه ى اسلامى و رسيدن به آرمانهاى بزرگ ، يك نكته ى بسيار اساسى وجود دارد و آن مساءله استقامت است ؛((انّ الّذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا))؛ كسانى كه فرياد حقيقت را سر دادند و پرچم حقيقت را بلند كردند و پاى آن ايستادند. استقامت لازم است تا بتواند آرمانهاى بزرگ را ببيند. بسيارى از آرمانها جر با ايستادگى يك ملت سالين مستمر و مداوم ، دست يافتنى نيست .
شما مى دانيد در قرن بيستم در سرتاسر دنيا انقلابهايى به وجود آمد؛ البته همه غير مذهبى ، غير اسلامى و غالبا چپ سوسياليستى . غالب اين انقلابها قبل از رسيدن به ده سال و پانزده سال ، شكست خوردند يا تبديل به ضد خودشان شدند يا ملعبه يى شدند در دست همان كسانى كه با آنها انقلابى رخ داده بود، رفتم و از نزديك وضع حكومتهاى به اصطلاح انقلابى را ديدم ؛ همان چيزى شده بود كه اين انقلاب عليه آن به وجود آمده بود! راه آنها منحرف شده بود؛ چرا؟ چون استقامت نكردند؛ پاى سخن حق خود نايستاده و سخنهايش را تحميل نكردند؛ لذا فشارها و هوچيگريهاى جهانى ، آنها را زا رو برد.(57)
R A H A
02-08-2012, 12:43 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
اينها جفا به انقلاب و كشور است
من طرفدار اين نيستم كه دشمن بسدار بسيار خطرنام خارجى را نديده بگيريم كه بعضى اصرار دارند حتّى اسم دشمن خارجى را نياوريم ؛ مى گويند ما دشمن نداريم ! يعنى عادى سازى مى كنند دشمن خارجى بايد هميشه مورد نظر باشد؛ همچنان كه از اول تا آخر قرآن ، به هر مناسبتى اسم شيطان و ابليس آورده شده است ؛ چون دشمن بايد فراموش نشود؛ اما مخالفم كه از دشمن دورنى خود هم غفلت پيدا كنيم . خودمان ، گاهى دشمن خودمان مى شويم . دشمنى ما چيست ؟ دنيازدگى و رفاه زدگى و اختلافات بى حاصل و بى منطق . اين دلهاى پاكيزه و مؤ من ، مخصوصا نورانيت و صفايى كه در جوانها هست كه انسانها در مقابل صفاى جوانها همواره شگفت زده مى شود يكى از بزرگترين نعمتهاى خداست . عده يى با شايعه پراكنى ، دروغ پراكنى ، تهمت زنى ، تحريف حقايق انقلاب ، تحريف گذشته ى نورانى اين انقلاب و بزرگ كردن ضعفها، صفاى جوانان را ملعبه ى خود قرار دهند و اين دلها را دچار ترديد و دودلى كنند؛ اينها جفاست .
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-90.jpg
يكى از مهمترين خواسته ى دشمن ، هميشه اين بوده است كه بتواند نسل كنونى را نسبت به گذشته ى خود و يان بيست سال پرماجرا و پرحماسه دچار ترديد كند. در جنگ تحميلى ، هزاران انسان بااخلاص ، كه در ميان آنها سرداران بزرگ و مغزهاى فعال و كارآمد حضور داشتند آدمهايى كه اگر الان نظرات آنها را در آكادميهاى نظامى مطرح كنند، مورد استفاده قرار مى گيرد شب و روز خود را صرف كردند؛ از راحت و استراحت خود و خيراتى كه معمولا مردم از آن برخورداند، صرف نظر كردند تا توانستند اين هشت سال دشوار را به سر ببرند و نگذارند دشمن پيروز شود. عده يى همتشان اين است كه جنگ هشت ساله و تلاش رزمندگان و اراده ى قاطع و مصمم امام را كه ستون اصلى اين خيمه بود زير سؤ ال ببرند؛ يعنى مجاهدتها و ايثارها و اين همه خدمت را در چشم نسل جوان دانسته يا نادانسته خنثى كنند يا خيانت جلوه دهند؛ اينها جفا به اين انقلاب و اين كشور است .(58)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-91.jpg
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-92.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:43 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
ايمان خود را بين دودهنه گازانبرى نگه داشتند
اگر به تاريخ ماندران نگاه كنيم بخصوص جوانهاى ما، روشنفكران ، دانشجويان و روحانيون محترم ، قشرهاى برگزيده و اهل فرهنگ و معرفت به اين نكته توجه كنند مى بينيم كه مازندران در صدر اسلام در قرنهاى اول ظهور اسلام در ايران تا وقتى كه در مقابل حملات لشكريان فرستاده شده ى از طرف دربارهاى اموى و عباسى قرار گرفت ، مقاومت كرد.
يعنى سلاطين ظلم ، كسانى كه بر دنياى اسلام در آن روز حكمرانى مى كردند، نتوانستند با زور شمشير، دروازه ى مازندران را به روى خودشان باز كنند؛ اما آن وقتى كه فرزندان پيغمبر، خانواده ى ائمه ى اهل بيت و اولاد زيدبن على بن الحسين (عليه السّلام ) به مازندران آمدند، مردم اين استان ، فرزندان پيغمبر را در آغوش گرفتند، دور ((داعى كبير)) را كه از اولاد پيغمبر و از ذرّيه حضرت على بن الحسين بود، گرفتند و اسلام را با شكل علويش ، به شيوه ى اهل بيت آموختند و باز در مقابل آن دربارهاى ظلم و جور هم ايستادند و مقاومت كردند. اين گذشته ى تاريخى پرافتخار مازندران است .
برادران عزيز، من اين مطلب را بارها گفته ام ؛ باز هم لازم است بگويم تا خود شما مردم ، قدر اين ايمان خالص و صميمى ، اين معنويت و صميمى را كه در خطّه ، نسبت به ارزشهاى انقلاب هست ، قدر بدانيد. در دوران رژيم گذشته ، دو جريان در استان مازندارن ، مشغول فعاليت و تلاش بودند كه رهر يكى از اين دو جريان براى خراب كردن ، بى ايمان و فاسدكردن ملتى كافى است .
يكى جريان فرهنگ منحط فاسد رژيم ستمشاهى بود كه با همه ى توان و قدرت ، در اين استان فعاليت و تلاش مى كردند. مى خواستند اين منطقه ى سرسبز و حاصلخير و پربركت را از معنويت و دين خالى كنند، تا راحت تر بتوانند از آن سوء استفاده كنند. يك جريان هم موج چپ بود گرايشهاى چپ و ماركسيستى ، گرايشهاى ضد خدا و ضد دين و ضد ارزشهاى اسلامى كه در اين استان و در اين خطّه ، فعال بود. مى خواستند كارى كنند كه دين و ايمان اسلامى را از اين مردم بگيرند.
مردمى كه در استان مازندران ، ايمان خودشان را آن هم اين گونه پرشور و پرثمر حفظ كرده اند در حقيقت اين ايمان را در بين دو دهنه ى گاز انبرى نگه داشتند و حفظ كردند؛ كه يك طرف آن دستگاه فاسد ستمشاهى و يك طرف ، موج چپ بود. اين ايمان ، خيلى باارزشى است . اين ايمان عميقى است .
من با توجه به اين خصوصيات است كه شما مردم مازندران را استان شما، مردم شما، جوانها رزمندگان ، ايثارگران ، جانبازان و آزادگان شما را، خانوادهايى را كه در راه خدا و براى اين انقلاب تلاش كردند از صميم قلب دوست مى دارم و از همه ى دل و با همه ى وجود، به آنها ارادت مى ورزم ، و ما مازندران را يكى از ذخاير پروردگار براى انقلاب و براى گسترش تفكر اسلامى عالمگير شدن اين خورشيد فروان كه به بركت انقلاب به وجود آمد و درخشان شد مى دانم .(59)
R A H A
02-08-2012, 12:44 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
نقشه هاى دشمنان براى ايجاد شكاف ، نفوذ و تشديد در گيريهاو حمايت از برخىاشخاص و گروه ها
دشمن آن وقتى مى تواند به هدفهاى خودش برسد كه بتواند در بدنه ى حاكميت نظام و در مسؤ ولان بخشهاى مختلف ، اختلاف و شكاف ايجاد كند؛ دشمن دنبال اين قضيه است .
چگونه مى شود شكاف ايجاد كرد؟ مى توان دو راه را در پيش گرفت : اينها از يك راه آن تقريبا ماءيوس شده اند؛ البته نمى گوييم كامل ، اما از آن راه نتوانسته اند عمل كنند. راهى كه آنها نتوانستد در آن خيلى مانور كنند و تحرك نشان بدهند، راه نفوذ در اركان حاكميت بود؛ اينها نمى توانند در مراكز بالاى حكومت نفوذ كنند و هنوز هم نتوانسته اند. راه ديگرى كه هميشه از اول انقلاب آن را طى كرده اند و بنده از دوران رياست جمهورى و بعد از آن ، در اين زمينه خيلى خاطره ها و نمونه ها در ذهن دارم ، اين است كه جمعى يا شخصى از حاكميت را مورد توجه خود قرار بدهند؛ از او تمجيد و حمايت كنند و خود را طرفدار او نشان بدهند؛ شايد بتوانند از اين طريق ، هم ديگران را به او بدبين كنند، هم او را به خودشان خوش بين نمايند؛ يعنى در حاكميت شكاف به وجود بياورند؛ اين جزو برنامه هاى هميشگى تبليغات دشمنان بوده است ؛ هم قبلا بوده ، هم امروز وجود دارد؛ بارها هم اين را تجربه كرده اند و در موارد متعددى هم شكست خورده اند. لازم است به عنوان شكرانه ى اين نعمت خداى متعال من اين نكته را به شما عرض كنم : خداى متعال يكى از بزرگترين نعمتهايى كه به ما داده است كه بسيارى از مسؤ ولان ما با مسائل هوشيارانه و خردمندانه برخورد كردند؛ فهميدند زبان چرب دشمن ، يك دام دشمنانه است . نسبت به رئيس جمهور محترم فعلى و رئيس جمهور محترم قبلى ، همين نقشه را عمل كردند و ناكام شدند. قبل از انتخاب رئيس جمهور محترم فعلى ما و بعد از انتخاب ايشان ، تبليغات جهانى را پر كردند از اين كه دستگاههاى مختلف غربى از ايشان حمايت مى كنند. البته ايشان از همان اولين مصاحبه يى كه بعد از شروع مسؤ وليت انجام دادند، دشمن را ماءيوس كردند؛ تا امروز هم الحمدللّه همين طور بوده است . ليكن دشمن در مواردى موفق شد و در مواردى توانست از اين ترفند استفاده كند. به مجرد اين كه بر سرمساءله يى در داخل كشور اختلاف نظرى به وجود مى آيد، بنا مى كند يك طرف را كوبيدن ، به نفع يك طرف ديگر؛ يك طرف را تعظيم و تجليل و تكريم كردن ، عليه يك طرف ديگر! ما بايد هوشيار باشيم ، حواسمان جمع باشد و بفهميم كه دشمن در چه فكر و چه خيالى است . خيليها اين ترفند را مى فهمند، بعضيها هم نمى فهمند و فريب مى خورند. امام (رضوان اللّه عليه ) در اين گونه موارد يك قاعده ى كلى ابزار مى كردند. بنده در طول اين بيست ودو سال تجربه يى كه از آغاز جمهورى اسلامى تا امروز داشته ام ، همه جا ديده ام كه اين روش و منطقى كه امام به كار مى زند، درست بوده است . امام مى گفتند كه هر وقت دشمنان از شما تعريف كردند، بدانيد طعمى در شما دارند؛ لذا مراجعه كنيد و زمينه ى آن طمع را از بين ببريد؛ هر چه كه آنها مردم را، جماعت را، جوانان و قشرهاى مختلف را به عنوان آن دعوت كردند، بدانيد كه آن به ضرر شماست . ما هرجا تاكنون تجربه كرده ايم ، همين طور بوده است ؛ بنابراين خيلى بايد مراقب بود. دشمن روشهاى تبليغاتى بسيار فعالى دارد. امروز تقريبا همه ى رسانه هاى تبليغاتى مهم دنيا در انحصار دستگاههاى زرسالار قدرتمندى است كه بر خيلى از حكومتها تسلط دارند؛ خيلى از آنها صهيونيست و يا از همپيمانهاى صهيونيستهايند؛ اينها بى حساب و بى هدف تبليغ نمى كنند، كسى را مورد تهاجم قرار نمى دهند يا كسى را بالا نمى كشند؛ يا طمع دارند، يا هدفى دارند؛ بنابراين بايد مراقب بود.
راه علاجش هم همين چيزى است كه عرض كردم همچنان كه از رئيس جمهور محترممان و همچنين رئيس جمهور محترم قبلى نقل كردم يعنى انسان طورى بزند و موضعگيرى و مشى كند كه آن كسى كه با تعريف از او چاله يى كنده است ، خودش بفهمد كه ناكام شده و به نتيجه نرسيده است . گاهى اتفاق افتاده كه راديوهاى بيگانه به مناسبتى از مسؤ ولان بلندپايه ى كشور و مديران سطح بالا از شخصشان ، از مجموعه شان ، از جناحشان ، از حزبشان تمجيد و تعريف و طرفدارى كرده اند؛ من به آنها گفته ام كه شما كارى كنيد كه با آنها اشتباه نشويد؛ يعنى فاصله ى خودتان را با آنها صريحا روشن كنيد. اگر اين كار انجام بگيرد، آنها به هدف خود نمى رسند و توطئه ى آنها خنثى شد؛ حالا هر چه مى خواهند تعريف كنند، بكنند. وقتى در خصوص مساءله يى بين دو جناح و دو گروه فكرى در جامعه ى ما، اختلاف وجود دارد البته اختلافهاى فكرى و سليقه يى يك امر طبيعى است ؛ اشكالى هم ندارد آنها يك طرف را مورد حمايت قرار مى دهند و يك طرف ديگر را مى كوبند؛ راه خنثى كردن توطئه ى آنها اين است كه آن طرفى كه مورد حمايت آنها قرار گرفته ؛ صريحا و علنا از آنها برائت بجويد. اگر اين كار را بكند، دشمن به هدف خود كه ايجاد شكاف است نمى رسد؛ اگر اين كار نشد، دشمن به هدف خود اميدوار مى شود.
عزيزان من ! بدانيد كه اگر در حاكميت شكاف افتاد، هيچ كار اساسى يى پيش نخواهد رفت ؛ هر كارى كه جمعى انجام بدهند، يك جمع ديگر روى آن علامت سؤ ال مى گذارند و مانع از پيشرفت كار مى شوند، كه شما در موارد متعددى نمونه هايش را ملاحظه كرده ايد. دستگاهى اقدام مثبت خوبى را انجام مى دهد؛ ولى هنوز هيچ چيز معلوم نشده ، ناگهان مى بينيد كه عده يى در مقابل آن موضعگيرى و عليه آن انتقاد و به او حمله مى كنند! اين طورى ،كارى پيش نمى رود. وقتى يك شعار و يك حرف خوب از دهانى خادج مى شود، يك عده ى ديكر از آن طرف به او حمله مى كنندو نمى گذارند اين شعار به نتيجه برسد. دو دستگى در مراكز اصلى حاكميت ، اين اشكالات بزرگ را دارد؛ والّا اختلاف فكرى اشكالى ندارد؛ شكاف و دوئيت و دشمنى و تخاصم به نفع دشمن است كه اشكال دارد. من گاهى از بعضى موضعگيرهايى كه بعضى از اشخاص چه در قوه ى مقننه ، چه در بعضى جاهاى ديگر مى كنند، گله مندم . نبايد به گونه يى موضعگيرى كرد كه دشمن آن را به نفع خود و در جهت اهداف و مقاصدش مشاهده كند. بايد گذاريم دستگاههاى كشور چه قوه ى مجريه ، چه قوه ى قضاييه ، چه قوه ى مقننه با قدرت و جسارت لازم و اعتماد به نفس ، كارهاشان را انجام بدهند؛
درگيرى در سطوح بالاى حكومت ، همان چيزى است كه دشمن آن را مى خواهد و آن را بجد تعقيب مى كند؛ همان چيزى كه قبلا عرض كردم : اگر توانستند كسى را نفوذ بدهند، اين كار را مى كنند كه خوشبختانه تاكنون در مراكز بالا چنين توفيقى پيدا نكرده اند و ان شاءاللّه بعد از اين هم توفيق پيدا نخواهند كرد اما راه ديگرى كه در دسترس آنهاست ، اين است كه خودشان را به بعضى نزديك نشان بدهند و عليه بعضى و به نفع بعضى دعوا را تشديد كنند؛ يكى از سياستهاى واضح و روشن ضد انقلاب در چند سال اخير همين نكته بود ه است ؛ اگر حرف مى زنند، با اين هدف است . در داخل هم دنباله هاى ضد انقلاب و عوامل سرويسهاى جاسوسى خارجى هستند اين طور نيست كه نباشد اينها هم همان طور موضعگيرى مى كنند، همان طور حرف مى زنند و همان هدف را تعغيب مى كنند. فقط ايجاد شكاف در دستگاههاى بالاى حكومتى ، هدف آن نيست ؛ ايجاد شكاف در حوزه ى علميه هم هدف ديگر آنها بود؛ سعى شان اين بود كه بين مراجع و بزرگان و علماى نامدار در سطح حوزه ى علميه ، اختلاف ايجاد كنند، كه خوشبختانه نتوانستند و اميداواريم در هيچ جا نتوانند.(60)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-98.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:44 AM
در يك سال ، دو سه مرتبه پيش من درددل كرد
امروز به مناسبت سالگرد ارتحال يادگار رزنده ى امام بزرگوارمان مرحوم آقاى حاج احمد(رضوان اللّه تعالى عليه ) اجتماع نمازان را در كنار مرقد او و مرقد امام بزرگوارمان قرار داده ايم . تجليل از اين عزيز سفركرده ى ما از دو نظر بر عهده ى ماست و به عنوان يك فريضه هميشه وجو دارد: يكى به خاطر امام ، يكى به خاطر او.
اما به خاطر امام : اين مرد صبور و پركار و بسيار جدى ، به معناى حقيقى كلمه ، بيشتر عمر مفيد خود را در خدمت امام و براى امام و هدفهاى امام گذرانيد؛امام هم قدر اين فرزند با كفايت خود را مى دانست . حداقل دو مرتبه بنده خودم را از امام شنيدم كه فرمودند: احمد عزيزترين افراد براى من است . امام از آن آدمهايى نبودند كه به عنوان يك كار احساساتى و شخصى ، بخواهند به نزديكان خودشان اظهار علاقه كنند؛ آن جمله را گفتند كه ما هم بگوييم ؛ نگفتند كه ما خود ما بدانيم . در موارد متعددى امام نسبت به حاج احمد آقا اظهار اعتماد كردند. من فراموش نمى كنم جلسه ى بسيار پرهيجانى را كه امام (رضوان اللّه عليه ) به طور صريح جلوى من و چند نفر ديگر اظهار كردند كه به حاج احمد آقا اعتماد كامل دارند. پس به خاطر امام ، خوب است كه ما هميشه از يادگار فقيد امام تجليل كنيم .
اما به خاطر خود او: او حقيقتا رنج كشيد و تلاش و فعاليت كرد؛ در آن راهى كه تشخيص مى داد راه انقلاب و راه اسلام و راه موردنظر امام است ، بى ملاحظه حركت كرد و خيليها را هم با خودش دشمن كرد. بهضى از اين دشمنيهايى كه ولو با نام اسلام و با نام بعضى از دلسوزيها نسبت به مفاهيم زيبا انجام مى گيرد، دشمنيهاى شخصى است ؛ عقده هايى است كه از شخص اين عزيز مظلوم در دل داشتند؛ چون او در مواضع امام متصلب بود و تسليم نمى شد و زير بار هيليها نمى رفت . آن كسانى كه براى دلخوشى دشمنان انقلاب و اسلام ، زبان به هجو و بدگويى از مرحوم آقاى حاج احمد آقا باز كردند، اينها در واقع پشت سر حاج احمد آقا، از انقلاب عفده دارند. دشمنى شخصى آنها با آن مرحوم به خاطر اين است كه او به معناى حقيقى كلمه مدافع بود: مدافع امام و انقلاب در زمان حيات امام و بعد از حيات امام . ايشان از ارزشها و اصول دفاع كرد و ايستاد و خلاف انتظار و توقع خيليها رفتار نمود. خود ايشان در يك سال آخر عمرش ، دوسه مرتبه پيش من از بعضيها كه از او توقعات ديگرى داشتند و چيزهاى ديگرى مى خواستند، درد دل كرد.(61)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-08-2012, 12:44 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
تجربه كوچك و موفق
سال گذشته ما تجربه ى كوچكى كرديم . قلب از تابستان من از اسزمان بسيج سپاه پاسداران و از جهاد سازندگى مشتركا خداستم براى تابستان جوانان يك برنامه ريزى فورى بكنند. خيلى هم نخواستيم تبليغات كنيم و سرو صداى آن را مطرح كنيم . بعد از تابستان گذارشى كه به من دادند، شگفت آور بود. نيروهاى بسيج با نيروهاى جهاد سازندگى كه امسال با وزارت كشاورزى ادغام شدند و وزارت جهاد كشاورزى را به وجود آوردند همكارى كردند و عنوان آن را ((بسيج سازندگى )) گذاشتند. از چندى يپش سفارش كردم هم به اين دو سازمان يعنى جهاد كشاورزى و بسيج و نيز به آموزش و پرورش از همين جا توصيه مى كنم كه برنامه ريزى كنند. مى توانند بريا جوانها به ميزان زيادى كارهاى موقت حتى در دوره ى تابستان پيدا كنند. زمينه ى اشتغال در اين كشور زياد است ؛ همت و تلاش پيگير مسؤ ولان لازم است تا بتواند اين خيل عظيم جوانان را به كارهاى مولد و پيشبرنده سرگرم و مشغول كند. زندگى مادى و معنوى يك ملت به كار و عمل وابسته است . برنامه هاى خوبى در سال 79 بخصوص در اين يكى دو ماه آخر سال طراحى شده و نشستهاى خوبى داشته اند؛ بنده هم مؤ كدا توصيه كرده ام كه اين مساءله به طور جدى دنبال شود. بحمداللّه رئيس جمهور محترم و مسؤ ولان دولتى در اين قضيه به طور جدى وارد شده اند؛ بنابراين امسال مى تواند سال اشتغال باشد.(62)
R A H A
02-08-2012, 12:45 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
حمايت آنها ننگ است ، افتخار نيست
اگر شما هر كدام از اين راديوهاى بيگانه را باز كنيد، در هر يك از اين برنامه هاشان ، حداقل چند بار اسم جناح كار و نوگرا را مطرح مى كنند؛ تعبيراتى كه ملت ايران و علاقه مندان به انقلاب و مؤ منان و وفاداران به مصالح عمومى اين ملت و اين كشور را به جبهه هاى مختلفى تقسيم مى كند. امام مى گفت ايران يكپارچه ، ملت متحد و همزبان ؛ اما عده يى سعى مى كنند طبق خواست و ميل و صلاحديد دشمنان اين ملت ، جهات غير عمومى را قوميتها و مذاهب و دسته دسته كردن مردم و بازى با الفاظى از قبيل حزب و امثال آن را در ميان مردم رايج كنند و يكپارچگى مردم و آن وحدتى را كه مى تواند ايران اسلامى را از لابلاى طوفانها عبور دهد، به هر شكلى دچار انشقاق و پراكندگى كنند.
جمهورى اسلامى ، همان الگوى امير المؤ منين الگوى ايمان ، تقوا، ايمان ،پاكدامنى ، توجه به ضعفا و خواست طبقات محروم جامعه و توجه به مصالح عمومى ملت را مورد توجه قرار داد؛ بديهى است كه عده يى با چنين نظام و حكومت و كشورى كه باج نمى دهد، تسليم دشمن مداخله گر نمى شود، فرش قرمز در مقابل پاى چپاولگران پهن نمى كند، مصالح كشور را به بيگانه نمى سپارد و مى ايستد و از حق خود دفاع مى كند، مخالف و دشمن مى شوند.
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-101.jpg
چرا بعضيها از آوردن اسم دشمن بدشان مى آيد؟! مى گويند نفهميد، ندانيد و به ياد نياوريد كه دشمن داريد! انقلاب و نظام جمهورى اسلامى اين راه و روش را به ما نشان داد و اين خط صلاح و فلاح را در مقابل پاى ملت گذاشت . انقلاب احتياج به تجديد نظر ندارد؛ احتياج به عمل كردن دارد. عده يى دايما دم از تجديد نظر مى زنند؛در چه چيزى مى خواهيد تجديد نظر كنيد؟! انقلاب ، يك حركت عظيم در مقابل فساد و بى كفايتى رژيمى بود كه تا خرخره در لجنزارهاى فساد و وابستگى گرفتار شده بود. انقلاب ، يك اصلاح بزرگ است . بايد به انقلاب عمل كرد؛ بايد به قانون اساسى عمل كرد؛ بايد به مبانى نظام جمهورى اسلامى وفادار بود و عمل كرد. انقلاب و جمهورى اسلامى عيبى ندارد. بنده و امثال بنده با ضعفها و كم بصيرتى و ترس و جبن ذاتى و دلدادگى خود به امور مادى و عشرت دنيايى مى خواهيم انقلاب را تفسير كنيم . ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاريم ؛ در حالى كه انقلاب ، قوى و كار آمد است و نظام جمهورى اسلامى ، همان قله بلندى است كه مى تواند ملت ايران و كشور عزيز ما را از همه ى گرفتاريهاى مادى و معنوى اش بيرون بياورد؛ به شرطى كه بنده و امثال بنده به آنچه كه نظام جمهورى اسلامى و عزيز بر دوش ما گذاشته ، عمل كنيم و ضعفهاى خودمان را به پاى نظام جمهورى اسلامى نگذاريم ؛ لذا من امسال كه سال امام على در رفتار، نه فقط در گفتار است دو شعار اصلى را براى عملكرد دستگاههاى مختلف كشور مطرح كردم ، كه بايد آن را در مقابل چشم داشته باشند: يكى اقتدار ملى و ديگرى اشتغال مفيد و مولد؛ و حتى اولى از دومى مهمتر است . با اين كه امروز مساءله ى اشتغال در كشور ما يك مساءله ى بسيار مهم و اساسى است و اگر برنامه ريزى خوب و كار آمد و عمل جدى دنبال اين عنوان وجود داشته باشد، بوضوح مشكلات بتدريج كاهش پيدا خواهد كرد كه البته خوشبختانه از سال 79 برنامه ريزى را شروع كرده اند و امسال بايد مسؤ ولان كشور به طور جدى وارد ميدان بشوند اما مساءله ى اقتدار ملى از اين مهمتر است . يك ملت مثل ملت ايران ، با همه ى وجودش ، با سابقه ى تاريخى اش ، با ريشه هاى فرهنگى اش ، با امكانات جغرافيايى و اقليمى اش و با تواناييهاى فراوانن بشرى ، اقتدار و عزت و توانايى و آبروى خود را در چهره ى مسؤ ولان كشور مشاهده مى كند. مسؤ ولان كشور و قواى سه گانه مى توانند مظهر اقتدار ملى باشند.
اقتدار ملى يعنى چه ؟ اقتدار ملى دست قدرتمندى است كه مجموعه ى نيروهاى فعال قواى سه گانه در تشكيل آن سهم دارند و بايد وظيفه ى خودشان را با شجاعت و اقتدار و اميد و بدون رو در بايستى و با همكارى كامل انجام بدهند. يك ملت اگر اقتدار ملى داشته باشد اقتدار در زمينه ى اقتصاد، سياست ، فرهنگ و سازماندهى دولتى مشكلات مادى و معنوى اش حل خواهد شد. اگر فرضا در بخش امنيت كار خود را خوب انجام دهد، مردم احساس عزت و اقتدار مى كنند. اگر مسؤ ولى در بخش اقتصاد تلاش كند و كار آمدى خود را نشان بدهد پول ملى را تقويت كند، تورم را مهار كند، در جامعه رونق اقتصادى به وجود بياورد و طبقات محروم را از حقوقى كه متعلق به آنهاست ، برخوردار نمايد احساس اقتدار و توانايى مى كنند؛ خودشان را در آن مسؤ ول ، مشاهده و ملاحظه مى كنند و او را مظهر خودشان به حساب مى آورند. وقتى در عرصه ى بين المللى ، مسؤ ولان كشور، با عزت و سر بلندى و استغاء در مجامع جهانى شركت مى كنند و حرف خودشان را با شجاعت بر زبان مى آورند و در معامله و مبادله ى با دولتها، منافع ملى را مد نظر مى گيرند و مصالح را ملاحظه و به نفع كشور كار مى كنند، ملت كه در جريان اين كارهاى قرار مى گيرد، احساس اقتدار مى كند.
اقتدار ملى به دو عنصر اصلى نياز دارد: يكى اين كه همه ى افراد وظايف خودشان را با قاطعيت انجام مى دهند؛ دوم اين كه قوى سه گانه با هم همكارى كنند. باز من ناچارم به تبليغات دشمنان اشاره كنم كه در راديوها را باز كنيد، مى بينيد كه يك قوه را مى كوبند، يك قوه را تا عرش بالا مى برند؛ يك دسته را مورد حمايت و دسته ى ديگر را مورد اهانت قرار مى دهد. مى خواهند در بناى حاكميت ملى نظام جمهورى اسلامى شكاف به وجود بيايد و دلهاى مسؤ ولان با هم مهربان نشود.
طبق قانون اساسى ، رهبرى وظيفه ى هماهنگى قوا را بر عهده دارد. ضد انقلاب به وسيله ى خيل و حشم تبليغاتى خود، نقطه ى مقابل اين وظيفه را بر عهده دارد؛ وظيفه ى جدا كردن و دور كردن قوا از يكديگر. آن روز من در حرم امام گفتم ، امروز هم در حرم على بن موسى الرضا (عليه السلام ) اين نكته را به ملت ايران عرض مى كنم : كسى فريب نخورده كه فلان مسؤ ول يك كشور بيگانه بگويد ما از فلان جناح ، فلان گروه ، و فلان شخصيتها حمايت مى كنيم ؛ حمايت آنها ننگ است ، افتخار نيست . اخيرا باز يك نفر از دولتمردان رژيم امريكا گفته كه ما از فلان جريان در داخل ايران حمايت مى كنيم ! شما كه از شاه حمايت مى كرديد! حمايت شما فايده يى به حال كسى ندارد. امريكا بيشترين حمايت را از رژيم شاه كرد. مردم همين پيوستگى با امريكاى دشمن ملت ايران را ديدند كه واقعيتهاى آن رژيم فاسد برايشان آشكار شد. شما از هر كس حمايت كنيد، او منفور ملت مى شود.(63)
R A H A
02-08-2012, 12:45 AM
اقتدار ملى يعنى چه و عناصر اصلى آن چيست ؟
اقتدار ملى و ديگرى اشتغال مفيد و مولد؛ و حتى اولى از دومى مهمتر است . با اين كه امروز مساءله ى اشتغال در كشور ما يك مساءله ى بسيار مهم و اساسى است و اگر برنامه ريزى خوب و كار آمد و عمل جدى دنبال اين عنوان وجود داشته باشد، بوضوح مشكلات بتدريج كاهش پيدا خواهد كرد كه البته خوشبختانه از سال 79 برنامه ريزى را شروع كرده اند و امسال بايد مسؤ ولان كشور به طور جدى وارد ميدان بشوند اما مساءله ى اقتدار ملى از اين مهمتر است . يك ملت مثل ملت ايران ، با همه ى وجودش ، با سابقه ى تاريخى اش ، با ريشه هاى فرهنگى اش ، با امكانات جغرافيايى و اقليمى اش و با تواناييهاى فراوان بشرى ، اقتدار و عزت و توانايى و آبروى خود را در چهره ى مسؤ ولان كشور مشاهده مى كند. مسؤ ولان كشور و قواى سه گانه مى توانند مظهر اقتدار ملى باشند.
اقتدار ملى يعنى چه ؟ اقتدار ملى دست قدرتمندى است كه مجموعه ى نيروهاى فعال قواى سه گانه در تشكيل آن سهم دارند و بايد وظيفه ى خودشان را با شجاعت و اقتدار و اميد و بدون رو در بايستى و با همكارى كامل انجام بدهند. يك ملت اگر اقتدار ملى داشته باشد اقتدار در زمينه ى اقتصاد، سياست ، فرهنگ و سازماندهى دولتى مشكلات مادى و معنوى اش حل خواهد شد. اگر فرضا مسؤ ولى در بخش امنيت كل خود را خوب انجام دهد، مردم احساس عزت و اقتدار مى كنند. اگر مسؤ ولى در بخش اقتصاد تلاش كند و كار آمدى خود را نشان بدهد پول ملى را تقويت كند، تورم مهار كند، در جامعه رونق اقتصادى به وجود بياورد و طبقات محروم را از حقوقى كه متعلق به آنهاست ، مردم احساس اقتدار توانايى مى كنند؛ خودشان را در آن مسؤ ول ، مشاهده و ملاحظه مى كنند و او را از مظهر خودشان به حساب مى آورند. وقتى در عرصه ى بين المللى ، مسؤ ولان كشور، با عزت و سربلندى و استغناء در مجامع جهانى شركت مى كنند و حرف حق خودشان را مد نظر مى گيرند و مصالح را ملاحظه و به نفع كشور كار مى كنند، ملت كه در جريان اين كارها قرار مى گيرد، احساس اقتدار مى كند.
اقتدار ملى به دو عنصر اصلى نياز دارد؛ يكى اين همه افراد وظايف خودشان را با قاطعيت انجام دهند؛ دوم اين كه قوى سه گانه هم همكارى كنند.(64)
R A H A
02-08-2012, 12:45 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
انقلاب احتياج به تجديد نظر ندارد.
انقلاب و نظام جمهورى اسلامى اين راه و روش را به ما نشان داد و اين خط صلاح و فلاح را در مقابل پاى ملت گذاشت . انقلاب احتياج به تجديد نظر ندارد؛ احتياج به عمل كردن دارد. عده يى دايما دم از تجديد نظر مى زنند؛ در چه چيزى مى خواهيد تجديد نظر كنيد؟! انقلاب ، يك حركت عظيم در مقابل فساد و بى كفايتى رژيمى بود كه تا خرخره در لجنزارهاى فساد و وابستگى گرفتار شده بود. انقلاب ، يك اصلاح بزرگ است . بايد به انقلاب عمل كرد؛ بايد به قانون اساسى عمل كرد؛ بايد به مبانى نظام جمهورى اسلامى وفادار بود و عمل كرد. انقلاب و جمهورى اسلامى عيبى ندارد. بنده و امثال بنده با ضعفها و كم بصيرتى و ترس و جبن ذاتى و دلدادگى خود به امور مادى و عشرت دنيايى مى خواهيم انقلاب را تفسير كنيم . ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاريم ؛ در حالى كه انقلاب ، قوى و كار آمد است و نظام جمهورى اسلامى ، همان قله بلندى است كه مى تواند ملت ايران و كشور عزيز ما را از همه ى گرفتاريها جمهورى اسلامى و اسلام عزيز بر دوش ما گذاشته ، عمل كنيم و ضعفهاى خودمان را به پاى نظام جمهورى اسلامى نگذاريم . (65)
R A H A
02-08-2012, 12:46 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
امروز جنگهاى صليبى به پايان رسيد
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-106.jpg
سرزمين فلسطين و قدس شريف ، همواره مورد طمع بعضى از قدرتهاى غربى بوده است ؛ و تحميل جنگهاى طولانى صليبى ها عليه مسلمانان ، نشان بارز اطماع آنها نسبت به اين سرزمين مقدس است . بعضى از فرماندهان ارتش متفقين ، پس از شكست عثمانى و ورود به بيت المقدس گفتند كه : ((امروز جنگهاى صليبى به پايان رسيد.))!
اشغال اين سرزمين بر اساس يك طرح چند جانبه ، پيچيده و با هدف جلوگيرى از اتحاد و پيوستگى مسلمانان و پيشگيرى از تاءسيس مجدد حكومتهاى قدرتمند مسلمان بود. دلايلى در ست است كه نشان مى دهد صهيونيست ها با نازى هاى آلمان روابط نزديك داشتند و ارائه ى آمارهاى اغراق آميز از كشتار يهوديان ، خود وسيله يى براى جلب ترحم افكار عمومى و زمينه سازى براى اشغال فلسطين و توجيه جنايات صهيونيستها بوده است ؛ حتى دلايلى در دست است كه عده اى از اراذل و اوباش غير يهودى شرق اروپا را به نام يهودى به فلسطين كوچانيدند تا با پوشش حمايت از بازماندگان قربانيان نژاد پرستى ، يك حكومت معاند اسلام را در قلب جهان اسلام نصب كنند و پس از سيزده قرن ، يك گستگى بين مشرق و مغرب اسلامى ايجاد نمايند. در آغاز، مسلمانان غافلگير شدند؛ چون از كنه طرح صهيونيستها و حاميان غربى آنها مطلع نبودند. عثمانى شكست خورد؛ قرار داد ((سايكس پيكو)) به طور محرمانه براى تقسيم كشورهاى خاور ميانه بين فاتحين جنگ منعقد شد؛ جامعه ى ملل قيموميت فلسطين را به عهده ى انگليسيها گذاشت ؛ آنها هم به صهيونيستها وعده ى مساعدت دادند و با مجموعه يى از طرحهاى حساب شده ، يهوديان را به فلسطين آوردند و مسلمانان را از خانه و كاشانه ى خويش آواره كردند.
در اين مصاف طولانى كه يك طرف غرب و صهيونيسم بود و طرف ديگر دولتهاى عرب تازه تاءسيس شده ، دشمنان اسلام براى مقابله ، از ابزارهاى گوناگون و پيچيده يى استفاده كردند كه از جمله ى آنها رسانه هاى تبلغاتى و مجامع بين المللى بود. آنها از يك سو مسلمانان را به صبر، خويشتندارى ، گفتگوهاى صلح و سازش دعوت مى كردند، و از سوى ديگر اسرائيل را مسلح مى نمودند. اهداف راهبردى آنها از تعامل نابرابر و تبعيض آميز بين كشورهاى مسلمان و اسرائيل بود كه همواره برترى نظامى اسرائيل را بر كشورهاى اسلامى حفظ كنند و در مجامع بين المللى از ان رژيم حمايت كنند و با به كار گرفتن رسانه هاى تحت نفوذ خود، جنايات اسرائيل را توجيه نمايند و در بين مسلمانان تبليغ كنند كه فكر پيروزى بر اسرائيل ، خيال خامى بيش نيست .
رژيم اسرائيل از زمانى كه رسما سازمان ملل تاءييد شد يعنى بيش از نيم قرن قبل تا سال گذشته يكه تازى مى كرد و هيچ چيز و هيچ چيز و هيچ كس جلو دارش نبود؛ ولى مقاومت اسلامى لبنان كه مركب از چند هزار جوان مسلح به سلاح ايمان است ، خواب اين رژيم و حاميانش را پريشان كرد. اين جوانان عزيز بدون دادن هيچ گونه امتيازى به اسرائيل ، اسرائيل را با خوارى از جنوب لبنان بيرون كردند. پيروزى اين جوانان ، چراغ راه ديگر مبارزان مسلمان شد؛ و امروز شاهد انتفاضه ى مسجد الاقصى هستيم كه از نوع مقاومت اسلامى لبنان در ابعادى وسيعى است .(66)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-108.jpg
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-109.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:46 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
جرقه اى كه به انفجار خشم مردم و انتفاضه بيت المقدس انجاميد
امروز همه ى مسلمانان جهان به اين مبارزات سرنوشت ساز مردم فلسطين چشم دوخته و بيش از انتفاضه ى اول به آن دلبسته اند. زيرا در آن زمان يعنى ده سال پيش فضاى سازش بتدريج در منطقه فراگير شده بود؛ عده يى دل در گرو امريكا داشتند و گروهى ديگر نيز معتقد بودند نمى توان در برابر آن فشار سياسى و جو سازى بين المللى ايستادگى نمود و راهى جز پذيرش سازش آن هم با شرايط آمريكا و اسرائيل وجود ندارد. پس از تحولاتى كه در آن هنگام در منطقه صورت پذيرفت ، زمينه ى تثبيت اين نظريه بيشتر فراهم شد. اما امسال در شرايطى اين كنفرانس شكل گرفته است كه راه حل سازش در منطقه با بن بست مواجه شده است ؛ و حتى آنهايى كه دل در گرو امريكا داشته و دارند، به اين بن بست اعتراف مى كنند.
در سال 1370، اعراب و مسلمانان در پى يك سلسله شكستهاى متوالى در جريان جنگ خليج فارس دچار سرخوردگى بودند. وحدت درونى آنان نيز در معرض فروپاشى جدى قرار داشت و چند دستگى بر آنان حاكم بود؛ ولى در شرايط كنونى و بويژه در پرتو پيروزى تاريخى و عظيم مقاومت اسلامى در جنوب لبنان ، اميدهاى تازه و حيات بخشى در دل مسلمانان پيدا شده است .
آن زمان كه در مورد نحوه ى برخورد اسرائيل ، همواره دو روش مطرح مى شد؛ مقابله ى نظامى ارتشهاى عرب با اسرائيل كه گفته مى شد همه ى تجربه ها در آن با شكست مواجه شده است و روش سازش كه منجر به تحقق خواسته هاى اسرائيل از طرق مسالمت آميز مى گرديد و در ازاى عقب نشينى از بخش از اراضى اشغال شده ، عدم رشد توان نظامى كشورهاى عربى را تضمين مى كرد؛ نظير آنچه كه در كمپ ديويد شاهد آن بوديم . در آن روزها الگوى مقاومت مطرح نبود و گفته مى شد از پذيرش عمومى برخوردار نيست ؛ اما اينك يك الگوى موفق پيش روى ماست كه توانست براى نخستين بار سرزمينهاى اشغال شده را بدون هر گونه امتيازى به اسرائيل ، آزاد كند و مانع از تحقق خواسته ى رژيم صهيونيستى در به جاى گذاشتن پرچم خود در اين كشور عربى يعنى لبنان گردد. در كمپ ديويد، شرط عقب نشينى اسرائيل ، عدم اعزام ارتش مصر به شمال سينا بود؛ ولى در جنوب لبنان ، اين اسرائيل است كه با نگرانى از قدرت مقاومت توانست حاكميت را به طور كامل به جنوب لبنان و ديگر مناطق اشغالى باز گرداند.
اين انتفاضه ، قيام مردمى است كه از همه ى روشهاى سازشكارانه نااميد شده و دريافته اند كه پيروزى صرفا در گرو مقاومت خود آنان است . مردم فلسطين در انتفاضه ى قبل خود متحمل خسارتهاى فراوان گرديدند و شهدا و جانبازان بسيارى را در راه اسلام آزادى سرزمين اسلامى تقديم كردند؛ اما در نهايت مذكورات اسلو آن را متوقف كرد. نتيجه ى اسلو چه بود؟ امروز حتى طراحان فلسطينى اسلو هم ديگر از آن دفاع نمى كنند؛ زيرا عملا فهميدند كه اسرائيل فقط مى خواست مشكل خود را حل كند؛ يعنى از رويارويى مبارزين سنگ به دست خلاص شود و ضربه پذيرى خود را كم كند. اگر چيز اندكى به طرف فلسطينى داد و نام آن را اعطاى خودش گذاشت ، صرفا براى خاموش كردن آتش انتفاضه و كم كردن آسيب پذيرى خودش بود. به محض آنكه مشكل را شده ديد و به غلط احساس كرد كه مردم ، فلسطين ديگر همه امتيازات اندك را هم متوقف كرد و فزون طلبى ذاتى خود آشكار ساخت . فرايند روند سازش و طرح اسلو، مردم فلسطين را ر حالتى كه دريافتند راهى جز قيام ندارند.
محور اصلى انتفاضه اقصى ،بيت المقدس است ؛ يعنى جرقه هايى كه به انفجار خشم مردم فلسطين انجاميد، اسائه ى ادب صهيونيست ها به مسجد االاقصى بود. مردم فلسطين با دريافت رسالت خطيرى كه در خواست از يكى از مقدسترين مكانهاى مذهبى مسلمانان بر دوش دارند، به صحنه امدند و با ايثار و فداكارى ، شلعه ى مقدس مقاومت و مبارزه عليه اشغالگران صهيونيست را بر افروختند.
روند سازش و به طور مشخص طرح اسلو موجب تفرقه ى فلسطينيان گرديد؛ اما اين انتفاضه ى مبارك توانست وحدت ملى را به صحنه ى فلسطين باز گرداند. ملاحظه مى فرماييد كه همه ى اقشار مردم در اين مبارزه حضور دارند و جريانات اسلامى و ملى در كنار يكديگر قرار گرفته اند؛ حتى كسانى كه همچنان دلشان در جاى ديگرى است ، ناگزير از همراهى با اين حركت عظيم گرديده اند.(67)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-112.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:46 AM
فقط 18 سال به درازا كشيد
روزى كه مقاومت اسلامى در لبنان به همت دلاور مردان لبنانى و با توصيه و حمايت امام راحل شكل گرفت ، اسرائيل ، بيروت يعنى پايتخت لبنان را در اشغال خود داشت و بر مقدرات سياسى اين كشور چنگ انداخته بود. آن روز وقتى مقاومت اسلامى شعار ((زحفا زحفا نحو القدس )) را سر داد، گروهى از بى خبران ، آنان را ساده انديش خواندند و به طعنه سؤ ال كردند: آيا مى شود به سوى قدس حركت كرد، حال آنكه شما لبنانيها از ورود به پايتخت كشور خودتان ناتوان هستيد؟ از آن تاريخ تا پيروزى تاريخى مقاومت اسلامى بر اسرائيل ، فقط هجده سال به درازا كشيد؛ تصديق مى فرماييد كه هجده سال ، در تاريخ مبارزات ملتها زمان زيادى نيست .
بى ترديد، مبارزه ، خسارتهاى تاءسف بارى را نيز به همراه دارد؛ مردم كشته مى شوند؛ خانه ها ويران مى گردد؛ فشار اقتصادى بر دوش مردم سنگينى مى كند؛ و دهها مصيبت ديگر كه ملال و تاءثر آن هرگز دلهاى ما را رها نخواهد كرد؛ ولى بايد ببينيم نتيجه ى اين ايثار و فداكارى چيست ؟ پيروزى آن قدر باارزش است كه ناگزير بايد بهاى آن نيز پرداخته شود.
اسرائيل كه روزى در اين منطقه عربده مى كشيد و همه ى خواسته هاى خود را بر ملتهاى عربى ديكته مى كرد، اينك ناتوان و افسرده در برابر عظمت مقاومت اسلامى ، بر زمين زانو زده است ؛ اين بخش كوچكى از تواناييهاى ملتهاى مسلمان و عرب است . يقين بدانيد كه اگر همه ى امكانات جهان اسلام و حتى بخشى از آن در اين مسير به كار گرفته شود، ما شاهد زوال و نابودى رژيم صهيونيستى خواهيم بود. اسرائيل در جنوب لبنان از يك مقاومت چند هزار نفره شكست خورد. درست است كه حزب الله ، امتداد مردمى عميقى داشته و به هنگام ضرورت توانسته است هزاران ، بلكه دهها هزار نيرو را بسيج كند؛ ولى به طور مستمر فقط از چند هزار، بلكه گاه از چند صد نيرو و در محورهاى رويارويى با اشغالگران صهيونيست بهره برده است . يعنى اسرائيل و همه ى امكانات نظامى آن و تكنولوژى تسليحاتى و پيشرفته اش كه به زراد خانه ى امريكا متصل است از چند صد جوان با ايمان و پرشور كه از سلاحهايى بسيار ابتدايى در جنگ بهره مى برند، شكست خورد. البته سلاح قوى و شكست ناپذير آنها، سلاح ايمان بود.(68)
R A H A
02-08-2012, 12:48 AM
روى كوه نوشتند: ما مى توانيم
ما دهها سد در اين كشور ساختيم . بنده يادم است كه اوايل انقلاب در يكى از سدها نشست آب وجود داشت . آن روز بعضيها جمع شدند و گفتند: همان مهندسهايى كه اين سد را ساخته اند، بايد بگوييم از فلان كشور اروپايى بيايند و جلوى نشست آب را از اين سد بگيرند. اما همين جوانها و نيروهاى مؤ من و متعهد و همين مديران دلسوز ما در اين چند سال ، دهها سد ساخته اند. امروز بزرگترين سد منطقه را كه سد كرخه است همين بچه هاى پاسداران انقلاب اسلامى ساخته اند. چهار، پنج سال قبل از اين ، هنگامى كه داشتند سد كرخه را مى ساختند، من رفتم از آن بازديد كردم ، ديدم روى كوه رو به روى سد با خط درشت كه از چند كيلومترى خوانده مى شد اين فرمايش امام را نوشته اند كه ((ما مى توانيد)). بله ، مى توانيم . هم در بخش بازرگانى و ساير بخشهاى خدمات ، هم در بخش صنعت و معدن هم در بخش كشاورزى ، بايد مديريت دلسوز و متعهد زمام كار را در دست بگيرد.(69)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-114.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:48 AM
وقتى اين مطلب را به من گفت ، چهره اش پر از غم بود
جذب سرمايه هاى خارجى بايد به شكلى باشد كه اقتصاد كشور از آن سود ببرد، نه زيان . ما بعضى از رشدها و شكوفايى هاى بادكنكى را در برخى از كشورهاى شرق آسيا ديديم . نخست وزير مالزى در تهران به من گفت كه من در مدت چند روز، از يك كشور ثروتمند به يك كشور فقير تبديل شديم ! اين خوب است ؟! يعنى سرنوشت اقتصاد كشور در دست يك تاجر فرنگى گه اگر اراده كرد، بتواند كشورى را با ميلياردها دلار گردش سرمايه يى ، در ظرف چند روز به خاك سياه بنشاند و فلج كند! او وقتى اين مطلب را به من گفت ، چهره اش پر غم و افسردگى بود. ما اين رشدهاى بادكنكى را پيشرفت اقتصادى نمى دانيم . كشور به سرمايه هاى انسانى و طبيعى و هويت ذاتى متكى است و مستوجب رشد و شكوفايى واقعى اقتصادى است . اما نه آن گونه كه بانك جهانى و صندوق بين المللى پول براى ما نسخه بنويسند و ما هم طبق همان نسخه ، اقتصاد خودمان را تدوين كنيم ؛ نه ، ما برنامه و سياست داريم و همان طور كه گفتم ما مى توانيم . اگر كسى بگويد ما جز با تسليم در مقابل اين برنامه ها، نمى توانيم حركت اقتصادى بكنيم ، قضاوت خوش بينانه در مورد او اين است كه بگوييم كشور و ملت و سرمايه هاى داخلى را نشناخته است ؛ البته قضاوتهاى بد بينانه هم مى شود كرد.(70)
R A H A
02-08-2012, 12:48 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
انى معبر، با عشق و ايمان باز شد.
از لحاظ اعتقادات مذهبى ، اين منطقه ى پربركت و پر طراوت ، يكى از نخستين مناطق كشور ماست كه دروازه هاى ناگشودنى خود را بر روى خاندان پيغمبر و آل على گشود. سالهاى متمادى بنى اميه و بنى عباس سعى كردند از اين ديواره هاى عظيم البرز عبور كنند و لشكريان خود را به اين منطقه بياورند؛ اما موفق نشدند. اين معبر، با شمشير و زور باز نشد؛ با عشق و ايمان باز شد. آن روزى كه فرزندان مظلوم على و فاطمه از جور بنى اميه و بنى عباس ، در اين كوههاى سر به فلك كشيده به دنبال دلهاى مهربان و دستهاى كار آمد مى گشتند، به مردم گيلان و خطه ى شمال كشور دست يافتند. اين جا بود كه دروازه ى البرز باز و اسلام علوى وارد شد. اين مردم از روز اول كه مسلمان شدند، آل على راقبه ى اسلامى و معلم خود انتخاب كردند. از همين منطقه چند هزار مرد شجاع و دلاور، براى يارى فرزندان زيد بن على به يمن رفتند. حكومت علوى يمن ، با بازوى دلاور مردان اين خطه بر سر كار آمد. زيديها در يمن هيچ نيرويى نداشتند؛ گيلانها به آن جا مى رفتند و حكومت فرزندان زيد بن على شهيد را سر پا كردند. اين آغاز تاريخ اسلامى اين منطقه است . در طول تاريخ ، رنگهاى گوناگون بر سياست اين كشور پهناور سايه افكند؛ اما رنگ ثابت اين مردم ، ايمان بود. در دوران مشروطيت ، در دوران استبداد صغير، در دوران دست اندازى انگليسيها و ديگر بيگانگان متجاوز به ايران ، در همه ى اين تجربه ها، گيلانيها نشان دادند كه پيشروند.(71)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-116.jpg
R A H A
02-08-2012, 12:59 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
گروهها خودشان را رساندند تا ما را تهديد كنند
در دوران رژيم ستمشاهى چون اين جا خطه ى سر سبز و با بركتى بود و آن را براى خودشان مى خواستند نه براى مردم انواع و اقسام جاذبه هايى را كه براى آنها جاذبه محسوب مى شد، در اين استان ايجاد كردند؛ شايد بتوانند دين را از اين مردم جدا كنند. من در آن سالها به گيلان آمدم و رشت و مناطق مختلف اين استان را از نزديك مشاهده كردم ؛ ديدم دستهاى استعمارى و مغرض ، با فكر و دل و جان اين مردم چه مى كند؛ شايد بتواند اينها را از دين و ديندارى جدا كند. اما بعد از اين كه شعله ى انقلاب بر خاست و انقلاب پيروز شد، همه ديدند يكى از نقاطى كه آن چنان پاى مردانگى و استقامت فشرد كه همه را متوجه خود كرد و هويت و شخصيت خود را نشان داد، منطقه ى شمال كشور، از جمله منطقه ى گيلان بود؛چه در انقلاب ، چه در جنگ ، چه در روزهاى قبل از جنگ در آغاز انقلاب ؛ آن وقتى كه هر كدام از گروهكهاى گوناگون مى خواستند يارگيرى و سربازگيرى كنند و از فضايى كه با خون مردم مسلمان و با همت جوانان مؤ من و تحت رهبرى امام بزرگوار پديد آمده بود، سوء استفاده كنند. من همان روزها وارد رشت شدم ، براى اين كه در محافل دانشگاهى و ميان جوانان سخنرانى كنم . فراموش نمى كنم ، در ميدان بزرگ شهر آن قدر پلاكارد و اعلاميه هاى بزرگ و پرده هاى عظيم از طرف گروهكها زده شده بود كه انسان متحير مى ماند. با مرحوم شهيد دكتر عضدى به قبرستان رفتيم تا بر مزار ميرزا كوچك خان فاتحه يى بخوانيم ؛ آن جا هم عناصر گروهكها خودشان را رساندند براى اين كه ما را تهديد كنند؛ براى اين كه ميرزا كوچك خان را تحقير كنند؛ براى اينكه حركت عظيم اسلامى مردم ايران را يك حركت مادى و جداى از انگيزه هاى معنوى بنمايانند، كه البته موفق نشدند. در آن شرايط، انسان گمان نمى كرد كه پنجه ى متجاوز اين بيگانه پرستها از اين شهر و از اين استان كنده شود؛ اما دين و ايمان و عشق و معنويت و جوهر ذاتى مردم اين منطقه ، دستها و انگشتان بيگانه را قطع كرد و اسلام انگيزه هاى ايمانى و خواست از دل و جان مردم مؤ من اين استان را بر هوسهاى فاسد و مفسد بيگانگان غلبه داد.(72)
R A H A
02-08-2012, 12:59 AM
من به هيچ وجه نپسنديدم
همكارى بين سه قوه ، يكى از شرايط اصلى براى رفع مشكلات عمومى مردم است . ناهماهنگى هايى كه گاهى ديده مى شود، به ضرر مردم است . من به هيچ وجه نپسنديدم كه وقتى قوه ى قضاييه بر اساس احساس قانونى مساءله يى را تشخيص مى دهد و اقدام مى كند، قوه ى مقننه در مقابل او قد علم مى كند! معنى ندارد. ممكن است دستگاهى در كشور بر اساس مسؤ وليت خود تشخيص بدهد كه در امرى اقدام كند و دستگاه ديگرى نداند كه او بر اساس چه مصلحتى اين كار را كرده است ؛ اين كاملا ممكن است ؛ اما اين نبايد موجب شود كه هر دستگاهى اگر كار دستگاه ديگرى را درست نفهميد، آشكارا و علنى با آن دستگاه برخورد كند! اين كه معنى ندارد. اگر اين روال بخواهد در كشور ادامه پيدا كند، هماهنگى قوا مختل خواهد شد؛ قوا بايد با هم هماهنگ عمل كنند. مسائل سياسى نبايد جلوى چشم هايى را كه بايد در مسائل كشور دقيق باشند، بگيرد و آنها را از فهم و شناخت حقيقت غافل كند؛ همه بايد با هم همكارى كنند تا اقتدار ملت ايران تاءمين شود.(73)
R A H A
02-08-2012, 12:59 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
مى خواستم قضيه فلسطين را در اينجا پياده كنند ولى به اسم مسيحيت !!
شما جوانها بخصوص بايد روى اين نكته توجه كنيد و در نوشته هاى مورخين و گزارشگران مسايل ايران ، بايد اين نكته بيايد؛ كه متاءسفانه خيلى كمرنگ است يا نيست . آن نكته اين است كه توجه كنيد در جنگ بين الملل اول ، نمايندگان دو، سه كشور از كشورهاى مسيحى دنيا، در اين حول و حوش يك حضور ضعيفى داشتند. نمايندگان روسها، انگليسيها و امريكاييها هم در اين استان حضور داشتند. به اسم چى ؟ به اسم معلم ، به اسم پزشك و از اين قبيل چيزها! درست توجه كنيد. با اين كه اين كشورها در سياستهاى مختلف ، به شدت با يكديگر معارضه و دشمنى داشتند، اما در اين نقطه ى از دنيا، ناگهان به فكر افتادند كه به كمك يكديگر، يك پايگاه استعمارى در اين جاى دنيا، به مركزيت همين منطقه ى اروميه و خوى و ماكو و اينها به وجود بياورند. يعنى شبيه آن چيزى كه بعدها در فلسطين اشغالى به وجودآمد. منتها آن جا به اسم يهودى گرى ، اين جا به اسم مسيحيت !
مردم اين استان سالهاى متمادى ، در كنار جمعى از هم ميهنان مسيحى ما زندگى مى كردند؛ امروز هم زندگى مى كنند؛ در آينده هم زندگى خواهند كرد مثل برادر و خويشاوند با هم هيچ مشكلى هم ، نه آن روز داشتند، نه امروز دارند و نه در آينده خواهند داشت . يعنى در اين استان ، تعدادى از هم ميهنان ايرانى ما، از آشورى و ارمنى و مسيحيان كاتوليك و پروتستان ، حضور دارند؛ آن روز هم بودند. مسلمانها هم با آنها دوستانه ، آنها هم با مسلمانها برادرانه و دوستانه رفتار مى كردند. بين آنها هيچ مشكلى وجود نداشت . اما نكته ى عبرت آموز اين است كه نمايندگان كشورهاى خارجى و استعمار گر، چون ديدند تعدادى مسيحى در اين استان وجود دارد، به طمع افتادند كه شايد بتوانند با تحريكات مذهبى و فرقه يى و دينى ، پايگاهى از مسيحيت در اين بخش از ايران به وجود بياورند و اين بخش را از ايران جدا كنند.(74)
R A H A
02-08-2012, 12:59 AM
در چنين فضايى وارد قم شديم
در مشهد شنيده بوديم كه در قم مدرسى ، يك استاد بزرگى هست كه جوان پسند و برجسته است . طلبه ى جوانى كه در قم وارد مى شود، دنبال استاد مى گردد. در حوزه هاى علميه ، انتخاب استاد، اجبارى نيست ؛ هر كسى طبق پسند و سليقه ى خود، استاد را انتخاب مى كند. استادى كه طلاب جوان و مشتاق را در وهله ى اول به خود جلب مى كرد، همين مردى بود كه آن روز در ميان شاگردانش ، به عنون اول به خود جلب مى كرد، همين مردى بود كه آن روز در ميان شاگردانش ، به عنوان ((حاج آقا روح الله )) شناخته مى شد. مجموعه ى جوانان فاضل و درسخوان و پر شوق در محفل درس او جمع بودند؛ ما در چنين فضايى وارد قم شديم .
او مظهر نو آورى علمى و تبحر در فقه و اصول بود. بنده قبل از ايشان استاد بزرگى را در مشهد ديده بودم . يعنى مرحوم آية الله ميلانى كه از فقهاى برجسته بود. در قم هم همان وقت رئيس حوزه ى علميه ى قم كه استاد امام هم بود؛ يعنى مرحوم آية الله العظمى بروجردى بود؛ بزرگان ديگرى هم بودند؛ اما آن محفل درسى كه دلهاى جوان و مشتاق و كوشا و علاقه مند به استعدادهاى خوب را جذب مى كرد، درس فقه و اصول امام بود.يواش از قديمى ترها شنيديم كه اين مرد،فيلسوف بزرگى هم هست و در قم درس فلسفه ى او، درس اول فلسفه بوده است ؛ ليكن حالا ترجيح مى دهد كه فقه تدريس كند. شنيدم كه اين مرد، معلم اخلاق هم بوده است و كسانى در درس اخلاق او شركت مى كردند و او به تقويت فضايل اخلاقى در جوانان همت مى گماشته است . در خلال درس در طول سالها، اين را ما از نزديك هم مشاهده كرديم . (75)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-120.jpg
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-121.jpg
R A H A
02-08-2012, 01:00 AM
حقيقتا دندان او كشيده شد!
حركت ميرزاى شيرازى كه بر خلاف بسيارى از حوادث صد و پنجاه سال اخير، متاءسفانه هنوز كار درست و كاملى درباره ى آن نشده است يك حركت ذو ابعاد و پر معنا و بسيار پر بركت بوده است . آن يك سطرى كه ميرزاى شيرازى نوشت و آن روز بساط كمپانى انگليس را از ايران بر چيد و سلطه ى استعمارى را موقتا از كشور قطع كرد، يك مبارزه ى چند جانبه بود:
بعد اول فتواى ميرزاى شيرازى : مبارزه با دستگاه استبداد
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-122.jpg
اولا، مبارزه با دستگاه استبدادى سلطنت مطلقه ى ناصرالدين شاهى بود كه در اوج خود هم بود؛ يعنى تا آن روز چهل و چند سال بود كه آن پادشاه ظالم بر ايران حكومت مطلقه مى كرد و حقيقتا هيچ چيز هم جلو دار او نبود. مفاسد حكومت ناصرالدين شاهى ، هم دامنه ى سياسى داشت ، هم دامنه ى معارفى و دينى داشت ؛ مثلا يكى از اهداف ناصرالدين شاه طبق اسنادى كه امروز در اختيار هست اين بود كه نفوذ علما را در جامعه كم كند. بعضى از غربزده ها و قدرتزده هاى زمان ما مى خواستند مبارزه ى رضاخان با روحانيت را به حساب جريانات روشنفكرى بگذارند؛ كه بله ، رضاخان مى ديد كه علما مرتجعند، و چون مى خواست كشور را نوسازى كند، لذا با علما مبارزه ى مى كرد! معلوم مى شود كه اين قضيه اين طورها نيست ؛ مساءله ى مبارزه با علما، در دستور كار همه ى سلاطين مستبد بود؛ نمى توانستند در كنار و روبه روى خود كانون قدرتى را تحمل كنند كه تا اعماق دل مردم نفوذ دارد. رضاخان با همان انگيزه يى با علما برخورد مى كرد كه ناصر الدين شاه مى خواست برخورد كند. در همين قضيه ، ميرزاى بزرگ (رضوان الله عليه ) قبلا يكى ، دو نامه به ناصرالدين شاه نوشت و او را از اين كار نهى كرد؛(76) اما او با تعبيرات توهين آميز و سبكى به ميرزا جواب داد: شما مشغول درس و كار خودتان باشيد؛ به اين كارها كارى نداشته باشيد! مى بينيد كه اين عبارت هم عبارت آشنايى است و در طول اين صد و چند سال ، طرفداران قدرت مطلقه ى شخصى ، بارها ان را به علما گفتند: برويد مشغول مدرسه و مسجد خودتان باشيد؛ به سياست چه كار داريد؟! پس ناصرالدين شاه داراى يك حكومت مطلقه و مستبده ى فردى بود كه با اخلاق و اقتصاد و دين و روحانيت محبوب مردم معارضه و ناسازگارى داشت . بنابر اين ، يك بعد فتواى ميرزاى شيرازى ، مبارزه با اين خودكامه و كشيدن دندان قدرتمند اين پلنگ تيز دندان بود؛ و حقيقتا دندان او كشيده شد و قدرت او كم شد. اين قضيه مربوط به سال 1308 هجرى است ؛ تنها چهار سال پيش از رحلت ميرزا، و تقريبا پنج سال پيش از مرگ ناصر الدين شاه .
بعد دوم فتواى ميرزاى شيرازى : مبارزه با استعمار
ثانيا، مبارزه ى با استعمار و نفوذ خارجيها در اين كشور بود. در چند سال آخر عمر ناصر الدين شاه سالهاى اول قرن چهاردهم ؛ يعنى از سال 1300 به بعد كار دربار ناصرالدين شاه ، امتياز دادن به اين دولت و آن دولت ، اين كمپانى و آن كمپانى ، و گرفتن پول و فروختن مملكت شده بود؛ مثل امتياز رويتر(77) و همين امتياز تنباكو(78) و غيره !(79) با آن حركت عظيم ميرزا و آن فتواى كوبنده ، جلوى اين انحصارها و امتيازها و دخالتهاى خارجى هم گرفته شد.
بعد سوم فتواى ميرزاى شيرازى : مبارزه با غربزدگان
ثالثا، مبارزه ى با غربزدگانى بود كه در همان ايام ، تازه شروع به ايجاد جريانهاى فكرى در داخل كشور كرده بودند و روى خودشان نام ((روشنفكر)) گذاشته بود؛ از قبيل ميرزا ملكم خان (80) و امثال او؛ كه اينها نه فقط با اين حركت خيانت بار ناصر الدين شاه مبارزه نكردند، بلكه همين شخص نامبرده كه او را به اصطاح بنيانگذار و پدر روشنفكرى در ايران دانسته اند حتى خود دلال انحصارات خارجى خارجى هم بود! آنهايى كه دم از روشنفكرى و دفاع از منافع ملت مى زدند، آن طور برخورد كردند؛ اما روحانيت و در راءس آن ميرزاى بزرگ ، اين گونه قاطع و كوبنده با همه ى اينها مبارزه كرد؛ اين پرچم پر افتخارى است كه ميرزاى شيرازى آن را بلند كرد و بعد از او پرچم نخوابيد. اگر چه قبل از ميرزا هم از اين گونه قضايا بود زمان ميرزاى قمى ،(81) زمان كاشف الغطاء(82) و ديگران و ديگران ، كه در دفاع از منافع ملت اسلامى و اسلام و مسلمين و ورود در مسائل اجتماعى سعى وافر داشتند ليكن نمونه ى كامل آن ، اين حركت بود. بعد از ميرزا نيز شاگردان او و بزرگان حوزه ى علميه ى نجف و كربلا و سامرا و قم و بقيه ى مراكز اسلامى ، هر جا كه محل حضور يك رهبر اسلامى و حضور قدرتمندانه ى اسلام بود، اينها حضور داشتند؛ و اين يكى از عجايب تاريخ ايران است ؛ و عجيب تر اين است كه اين حادثه براى مردم ما شناخته شده نيست ! مردم ما نمى دانند كه وقتى ايتالياييها وارد ليبى شدند و آن كشور را اشغال كردند، مرحوم سيد محمد كاظم طباطبايى (83) صاحب عروه و بعضى ديگر از مراجع قم ، به نفع مردم مسلمان ليبى و عليه ايتالياييها فتواى جهاد دادند. مردم نمى دانند كه وقتى انگليسيها در بوشهر نيرو پياده كردند، مرحوم آية الله العظمى سيد عبدالحسين لارى (84)- آن ملاى مجاهد طراز اول اعلام جهاد داد و مردم را مسلح كرد و خودش نيز مسلح شد و پيشاپيش مردم حركت و جهاد كرد. مردم ايران نمى دانند كه مرحوم شيخ الشريعه ى اصفهانى (85) - مرجع تقليد بزرگ ساكن نجف فتوا داد كه استعمال اجناس مصنوعه ى در داخل كشور لازم است و مردم بايد از استفاده از مصنوعات خارجى اجتناب كنند، تا به اين ترتيب ديگران در داخل كشور نفوذ نكنند. همه مى دانند كه در ژاپن ، حدود صد سال پيش از اين گفتند كه مردم حق ندارند از مصنوعات خارجى استفاده كنند، تا در داخل آن كشور چرخ اقتصاد به كار بيفتد؛ اما
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-127.jpg
نمى دانند كه در همان زمان ، بلكه زودتر از آن ، عين همين پيشنهاد و همين فتوا، از طرف مراجع و علماى شيعه صادر شد؛ منتها متاءسفانه در داخل كشور، هيچ كس از سر جنبانها و اهل قلم و سياست و روشنفكران كمكشان نكرد! فتواى ميرزاى شيرازى دوم مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى (86) در مقابله ى با انگليسيها، و فتواى تحريم انتخابات قلابى انگليسيها در عراق ، نمونه يى ديگر از حضور علما در صحنه ى سياست است . آن روز مرحوم شريعت اصفهانى فتوا داد كه شركت در انتخابات قلابى انگليسيها حرام است ؛ كار سياسى از اين روشن تر، از اين قوى تر، از اين روشن بينانه تر؟ امروز مساءله ى آن انتخابات يواش يواش دارد از لابلاى كتابها خارج مى شود! آن علما و مراجع ، سلف صالح شما هستند. اين است معناى ان مطلبى كه امام بزرگوار ما مكرر مى فرمودند كه علما پيشوايان نهضت مردم عليه ظلم و استبداد در طول ساليان متمادى بوده اند؛ و اينهاست كه به شخصيتهايى مثل مرحوم سيد حسن مدرس (87) و مرحوم آية الله كاشانى (88) منتهى شد؛ اينها طلبه هاى همان مدرسه و شاگردان همان اساتيد بودند كه اين طور در ايران درخشيدند.(89)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-128.jpg
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-129.jpg
R A H A
02-08-2012, 01:00 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
چرا بايد در همه جاى تهران نغمه ى اذان شنيده نشود؟!
چرا بنده بايد بشنوم كه در تهران با اين عظمت ، براى نماز صبح در اول اذان ، چندان مسجدى باز نيست و چندان نماز جماعتى برقرار نمى شود؟! ما بايد صبحها و ظهرها و شبها برويم و با مردم نماز بخوانيم ؛ اين اوّلى ترين و ضرورى ترين كار مردم در مساجد است . چرا بايد در اين شهر با يان عظمت ، با اين همه هياهوهاى گوناگون از اطراف و اكناف ، نغمه ى اذان در همه جاى شهر شنيده نشدد؟! اذان ، علامت مسلمانى است . چه كسى گفته بايد در پشت بام مساجد بزرگ و عمده ، حتّى در سحرها ظهر و شب كه جاى خود را دارد از اين طريق بلندگو اذان نگويند؟ وقت اذان كه مى شود، بايد تهران يكسره صداى اذان باشد. مگر اين جا قبة الاسلام نيست ؟ مگر ما اين حرف را نمى گوييم ؟ اين كه بشود، از ظهر يك ساعت هم بگذرد، كسى در خيابان راه برود، اما حساس نكند كه ظهر شده است ، آيا اين قضيه با آن ادعا مى سازد؟! اگر ما مسجد را گرم نگه نداريم ، در مساجد حضور نداشته باشيم و در حد توان و امكان يك روحانى و پيشنماز به مسجد نرسيم ، چه طور مى توانيم توقع كنيم كه به هنگام اذان ظهر مردم دكانهاشان را ببندند و بيايند پشت سر ما نماز بخوانند؟! ما بايد آن جا باشيم تا زمينه براى آن مردم فراهم بشود. البته آمدن مردم هم تبليغات و گفتن مى خواهد؛ اما زمينه و متقضى آن ، عبارت از حضور ما در آن جاست ، كه متاءسفانه ضعيف شده است ؛ ما بايد اينها را علاج كنيم .(90)
R A H A
02-08-2012, 01:01 AM
اين طور روحانى ، ديگر روحانى نيست !
ما در زمان رياست جمهورى به يكى از كشورهاى اروپايى رفتيم و در آن جا دوستان را سراغ روحانيون فرستاديم . آنها به مسجدى رفتند نمى دانم روز جمعه بود يا روز ديگر جمعيتى به مسجد آمده بودند و امام جماعت هم با خانمش ده ايستاده بودند. بعد از مراسم نماز، هر كس بيرون مى آمد، با امام جماعت هم با خانمش دم در ايستاده بودند. بعد از مراسم نماز، هر كس بيرون مى آمد، با جماعت و خانم او دست مى داد! بعضيها هم كه با امام جماعت خيلى خصوصى بودند يعنى ان مريدهاى مخصوص با آقا دست مى دادند و بعد خانم را مى بوسيدند و بيرون مى آمدند! روحانى مسلمان ! بله ، اين طور روحانى ، ديگر روحانى نيست ؛ اين مثل فسنجانى است كه گفت جانش رفته ، فسش مانده ! اما اگر قرار باشد كه روحانى به معناى واقعى روحانى باشد و متعبد و پايبند به اصول باشد يعنى همان بنيادگرايى يى كه مى گويند؛ البته بنيادگرايى به اين معنا از نظر ما مدح است ؛ آنها چيزهايى همراه آن مى كنند كه از نظر آنها مى شود ذم هر جا باشد، با او بدند. پس روحانيت همچنان كه تاءثير حسن گذاشته است ، دشمن هم براى انقلاب تراشيده است ؛ چرا؟ به خاطر پايبندى و اين كه مى گويد تكليف دينى من اين است .(91)
R A H A
02-08-2012, 01:01 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
ما چنين چيزى نفهميديم !
يك روز بود كه آوردن اسم مسائل سياسى و ورود در ميدان سياست براى معممان محظور و ممنوع و عيب بود؛ زمينه سازى براى آشنا با مسائل سياسى مثل ارتباط با راديو و تلويزيون و روزنامه ها و امثال اينها هم همين طور بود. در مشهد مرحوم آية الله حاج شيخ هاشم قزوينى (رحمة الله عليه ) ملاى محترم و معتبرى بود. ايشان وقتى از حرم به مدرسه ى نواب صفوى مى آمد يا به منزل مى رفت ، مجله مى خريد و در جيبش مى گذاشت ، كه از زير عبا ديده مى شد. ايشان در بين روحانيون مشهد آنهايى كه مى دانستند انگشت نما بود؛ مى گفتند آشيخ هاشم مجله مى خواند! اين فرهنگ عجيبى است . ببينيد يك قشر و يك جامعه ، چقدر از حوادث دنيا بر كنار مى ماند. نتيجه اين بود كه وقتى در سال 42 امام براى آقايان مشهد پيغام فرستادند كه صهيونيستها دارند در مسائل ايران دخالت مى كنند،(92) يكى از ملاهاى معروف مشهد قرص و محكم ايستاد كه نه آقا، چنين چيزى نيست ؛ ما چنين چيزى نفهميديم ! چيزى را كه مثل صفحه روشنى در مقابل خود مى ديد، آن آقا بعد از بيان و استدلال نمى توانست بفهمد؛ چرا؟ به خاطر انقطاع از حوادث عالم . انقلاب ، روحانيون را به ميدان زندگى و آشنايى آورد.(93)
R A H A
02-08-2012, 01:03 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
چگونه مى شود در قلب اروپا، گروهى با شعار دين عليه كمونيستها بپاخيزند، آن هم از كارگرها؟!
همين ((جنبش همبستگى )) كه در لهستان به وجود آمد و اولين حركت ضد دنياى كمونيسم و ماركسيسم را در اين كشور انجام داد، يك نهضت كارگرى و روشنفكرى با گرايش دينى بود. اينها سالها در كشور لهستان بودند، اما شعار و حركتى نداشتند؛ اوايل پيروزى انقلاب بود كه اين ها ناگهان شعار دادند و گفتند ما مى خواهيم مراسم كليسايى را برگزار كنيم ؛ اما دولت كمونيستى لهستان نمى گذاشت . ما آن موقع در شوراى انقلاب بوديم سال 59 بود و همين قضايا بحث مى شد و در آن جا گفته مى شد كه الان جنبش همبستگى لهستان به يك داعى دينى تمسك كرده است . چگونه مى شود در قلب اروپا گروهى با شعار دين عليه كمونيستها به پا خيزند؛ آن هم از كارگرها؟ كه البته كمونيستها مى گفتند ما طرفدار كارگريم و دولت كارگرى هستيم ! اين به خاطر تاءثير انقلاب اسلامى بود.(94)
بايد افكار را توجيه كرد.
يك وقت سالها پيش تواريخ زندگى اميرالمؤ منين (عليه الصلاة و السلام ) را نگاه مى كردم ؛ چيز عجيبى ديدم : آن مقدارى كه در جنگ صفين و همچنين جمل بيشترش صفين تبيين وجود دارد، انسان در جنگهاى پيغمبر چنين چيزى را نمى بيند. در جنگ هاى پيغمبر، مى رفتند شعارى مى دادند؛ بعد هم دستور حمله بود؛ يا پيروز مى شدند، يا شكست مى خوردند و عقب نشينى مى كردند. بحث اين نبود ك بروند بنشينند با تك تك مردم حرف بزنند و گرههاى دهن آنها را باز كنند؛ اما جنگ صفين اين طورى بود. شمابه تاريخ جنگ صفين نگاه كنيد؛ خود اميرالمؤ منين نقش مهمى ايفا مى كند؛ عمار ياسر بخصوص در جنگ صفين نقش آفرين عجيبى است ؛ هر جا جنجالى به وجود مى آيد، فورا عمار در آن جا حاضر است ؛ بيان مى كند، حرف مى زند و توجيه مى كند. نمى شود بدون توجيه جنگيد و مبارزه كرد؛ نه جنگ نظامى ، نه مبارزه ى اقتصادى ، نه مبارزه ى فرهنگى ، نه مبارزه به عنوان نظام جمهورى اسلامى ؛ اين افكار توجيه مى خواهد.
البته وسيله ى توجيه ، فقط روحانيون نيستند؛ دستگاه بايد بتوانند توجيه كند؛ اما علما، امين ترين حنجره ها و رساترين زبانها را براى تبيين دارند. وقتى مى گوييم توجيه مى كنند، نه اين كه چيز غلطى را وانمود كنند درست است ؛ نخير، همان واقع قضيه را براى مردم تبيين كنند؛ نشان بدهند كه جمهورى اسلامى چه عظمتى براى اسلام ايجاد كرده است ؛ چه اميدى براى مسلمين به وجود آورده است ؛ چه آفاقى را در مقابل چشم مسلمانها قرار داده است . بى خود نيست مردم مصر هر روز دارند دچار يك حادثه مى شوند؛ مبارزه مى كنند و به زندان مى افتند. دخترهاى مصرى حجاب اسلامى را مراعات مى كنند. كار به جايى رسيده است كه الان در بعضى از كشورهاى اسلامى كه مسلمانهاى آن جا زيادند، يكى از اهتمام هاى دولتها اين است كه حجاب را در آن كشورها بين جوانها ممنوع كنند؛ از بس اقبال به حجاب وجود دارد. همه ى اينها بركات جمهورى اسلامى است كه در دل مسلمانان اميد به وجود آورده است .(95)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-134.jpg
R A H A
02-08-2012, 01:03 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
خاطرات گذشته ذهنم بيدار شد
بنده امروز و بخصوص امشب كه به محوطه ى طالبيه قدم گذاشتم ، خاطرات گذشته در ذهنم بيدار شد؛نه آن خاطراتى كه خود من شاهد آن بودم ، بلكه آنچه را كه از گذشتگان و پدران و بزرگتران شنيدم . به ياد آوردم سالهاى 1315 و 1316 قمرى يعنى تقريبا صد سال پيش را كه مرحوم جد ما از نجف به تبريز آمدند. در همين مسجد جامع ، يكى از علماى معروف تبريز، از خانواده ى مجتهد، ظاهرا پسر مرحوم حاج ميرزا جواد، نماز جماعت مى خواندند. بمجرد ورود مرحوم حاج سيد حسين خامنه اى به تبريز، طلبه ها و فضلاى تبريزى كه در طول اقامت او در نجف ، پيش او درس خوانده بودند و او حق استادى به گردن انها داشت از جمله همين آقازاده يى كه در اين مسجد نماز مى خواند به اصرار، ايشان را آوردند و در اين مسجد جوامع ، ايشان امام جماعت شد، كه شنيده ايد و كتابها نوشته اند. مرحوم شيخ محمد خيابانى قبل از اين كه وارد مبارزات مشروطيت شود، گاهى نايب پدر زن خود يعنى مرحوم حاج سيد حسين بود و در همين شبستان مسجد جامع ، به جاى ابوالزوجه ى خود نماز مى خواند و از همين جا شهرت خود را به تدريج به دست آورد.
چه قضايا و حوادثى در آن روز به وجود آمد و چه بزرگانى در تبريز بودند، مرحوم آقا ميرزا ابوالحسن انگجى ، مرحوم آقا ميرزا حسن مجتهد، بعدا مرحوم آقا ميرزا صادق تبريزى ، آقا ميرزا محسن تبريزى و ديگر علماى معروف بزرگ تبريز كه علم و تقوا و عبادت و حوزه هاى درس و بقيه ى مسائلشان ، و بعد هم مسائل سياسى در اين شهر بزرگ ، داستانها و ماجراهايى دارد. علماى تبريز، يك عده در طرف مشروطه ، يك عده در طرف ضد مشروطه ؛ هر دو دسته هم از علما و داراى مريد و دوستان و علاقه مندان ؛ هر دو دسته هم عالم و مجتهد و فقيه . شهر با عظمت تبريز، با آن جمعيت زياد و آن فضاى وسيع كه در آن وقتها شايد در ايران از اين نظر اولين شهر بوده است ؛ شايد از تهران آن زمان بزرگتر بوده است محل قضاياى گوناگون و اختلافات فراوان در قضاياى مشروطيت بوده است ، كه بخش مهمى از آن به خاطر اختلافات علماى بزرگ و همين شخصيتهاى معروف بوده است . يك طرف ، امام جمعه و شيخ سليم و شيخ الاسلام وثقة الاسلام و ديگران ، يك طرف هم آقا ميرزا حسن مجتهد و بقيه ى علما. قبل از آنها يك طور، بعد از آنها يك طور. البته به نظر اين بنده ى حقير، سعى همه ى آنها مشكور است ؛ زيرا فقيه بودند و به وظايف خود عمل مى كردند؛ ملاهاى تبريز هم در اين جهت بشدت مواظب و مقيد بودند. روزگار بر آن مردم ، آن گونه گذشت . اگر عالم بودند؛ اگر پيشنماز بودند، اگر آقا زاده و ملاك بودند مثل بعضى از آقايانى كه در تبريز جزو مالكان بزرگ بودند، اما عالم هم بودند اگر مردمى بودند و علاقه مندانى از توده ى مردم داشتند؛ هر كدام كارى كردند و حركتى انجام دادند و آن دوران سپرى شد.(96)
R A H A
02-08-2012, 01:04 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
آرزوى هزار ساله
شما ملاحظه بفرماييد، بعد از سال 41 يعنى سال صلح امام مجتبى (عليه الصلاة والسلام ) تا دوران تشكيل نظام جمهورى اسلامى ، يك روز حكومتى بر پايه ى قرآن ، در حالى كه شخص عادلى هم در راءس آن حكومت باشد، تشكيل نشده بود. اين شوخى است ؟ همت امام صادق و امام باقر و امام موسى بن جعفر و ائمه ى بعد از عاشورا (عليهم السلام الله )، بر طبق آنچه انسان از مجموع حالات اينها به دست مى آورد، اين بوده است كه يك نظام اسلامى را به وجود آورند؛ حالا يا بعضى بالمباشره ، يا بعضى بالتسبيب و براى دورانهاى نزديك به زمان خودشان ، كه در اين زمينه رواياتى داريم . از امام صادق (عليه الصلاة و السلام ) روايتى وجود دارد كه خداى متعال امر خلافت و ولايت الهى را براى سال 70 معين كرده بود؛ اما ((فلما قتل الحسين اشتد غضب الله على اهل الارض ))؛ خدا آن را تا سال 160 تاءخير انداخت . اگر بر همين روالى كه عمر مبارك ائمه طى شده است ، طى شود، سال 148 رحلت فرمودند. بنابر اين حركت ائمه براى تشكيل نظامى بود كه بر اساس قرآن به وجود بيايد.
از ائمه (ع ) كه بگذريد، امام زاده ها جناب زيد بن على ، جناب حسين به على (شهيد فخّ)، جناب محمد بن عبدالله (صاحب نفس زكيه )، جناب ابراهيم بن عبدالله و ديگران نيز براى تشكيل حكومت عدل علوى تلاش مى كردند. بعد از دوران آنها هم همين طور بود. البته من به مبارزات تواءم با خودپرستى و سياست بازى و هواى نفس كارى ندارم . خلفاى فاطمى ، خلفاى عباسى ، سلاطين سلسله هاى مختلف در ايران و عراق و شامات و بقيه ى جاها را نمى گويم ؛ اينها دنبال دنياى خود بودند؛ ولو در دنياى اسلام زندگى مى كردند؛ اما نهضتهاى صحيحى كه به وجود آمدند، براى اين بود كه شايد بتوانند حكومتى تشكيل بدهند كه بر پايه ى قرآن باشد؛ يعنى اولا قوانين و مقررات و عمل نظام عمومى و جمعى در آن جامعه ، بر اساس حكم دينى باشد؛ ثانيا آن كسى كه در راءس حكومت قرار مى گيرد، با معيارهاى دينى براى حكومت منطبق باشد. البته مراتب دارد؛ يك وقت كسى كه در راءس حكومت قرار مى گيرد، شخصى درحد معصوم يا درون معصوم است ؛ يك وقت هم نوبت به روسياه هاى امثال بنده مى رسد. به هر حال تركيب و قواره ى كلى نظام ، همان است ؛ البته اشخاص ، كم و زياد و كوچك و بزرگ دارند.
حتى بنده در حالات بعضى از علماى بزرگ ديده ام كه آرزو و اميد تشكيل حكومت ، در آنها هم بوده است ؛ از جمله مرحوم سيد رضى (رضوان الله تعالى عليه ) كه از بعضى از اشعار و از منافثات او با خليفه ى عباسى ، اين معنى را به دست مى آيد و معلوم مى شود كه آن بزرگوار آرزو و طموح حكومت و خلافت را داشته است ؛ اما در جوانى سال 406 تقريبا سى سال قبل از برادر بزرگش علم الهدى ، از دنيا مى رود. همچنين من در يكى از كتابهاى ابن طاووس ديدم الان بعيد العهدم ؛ احتمال مى دهم ((كشف لثمرة المهجه )) باشد، كه از كتابهاى ابن طاووس است كه براى كه براى پسرش نوشته است كه مى گويد كه من از اخبار اهل بيت فهميده ام كه كسى از خاندان بنى هاشم در دوران غيبت به حكومت مى رسد و تشكيل حكومت مى دهد و من اميدوار بودم كه او، من باشم . گويا آن بزرگوار شرايطش را در خود جمع مى ديده است ؛ كه لابد در كسى مثل ابن طاووس جمع هم بوده است .
آرزوى ائمه ى معصومين ، آرزوى علماى بزرگ و در نزديك به زمان خود ما، علماى بزرگى كه مشروطيت را امضاء كردند مثل مرحوم آخوند خراسانى ، مرحوم آقا شيخ عبدالله مازندرانى ، مرحوم آقا سيد اسماعيل صدر و ديگرانى كه مشروطيت را امضاء كردند اين بود كه يك قدم به حكومت اسلامى نزديكتر شوند.وقتى در دوران مشروطه ، در متمم قانون اساسى آن اصل را گذاشتند، مرحوم شيخ فضل الله نورى و ديگران به نظرشان مى رسيد كه كار بسيار بزرگى كرده اند، واقعا هم كار بزرگى بود.
شما آن آرزوهاى هزار ساله و اميدهاى انباشته را مقايسه كنيد با آنچه كه در يك برهه ى زمان و در يك فرصت رحمانى و در حال نفحه يى از نفحات ربوبى ، به دست يك مرد الهى اتفاق افتاد. اگر خداى متعال امام را براى زمان ما ذخيره نكرده بود، همه ى اين شرايط باز هم به اين قضيه منتهى نمى شد. ماكه از نزديك قضايا را شاهد بوديم ، به اين معنا شهادت مى دهيم . خيلى بودند؛ علما بودند، فضلا بودند، بزرگان بودند؛ اما اگر شخص امام نمى بود و آن استقامت و توكل و اميد به خدا و اميد به مردم و خوشبينى به آحاد ملت وجود نمى داشت ،اين قضيه اتفاق نمى افتاد؛ ممكن بود چيز ديگرى بشود. اين حالتها در شخص امام بود و ما در احدى غير از ايشان نديديم . بنده عمرم با علما و بزرگان و قشرهاى مختلف روحانى گذاشته است ؛ احدى را نديدم كه به اندازه ى امام ، اين قدر به مردم خوشبين باشد و در آنها جوهر رشد سراغ داشته باشد. آن ايمانش به خدا، آن ايمانش به مردم يؤ من بالله و يؤ من بالمؤ منين آن توكلش ، آن شجاعت و نترسيدنش از مرگ ، آن بى علاقه گى اش به زخارف دنيايى .(97)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-138.jpg
R A H A
02-08-2012, 01:04 AM
اگر احمد را بگيرند، من متاءثر نمى شوم !
اول پيروزى انقلاب وقتى آقازاده ى يكى از علماى معروف و مبارز چند صباح بازداشت شده بود و آن آقا خيلى متاءثر و ناراخت بود،(98) ما در قم خدمت امام رفتيم ؛ ايشان گفتند اگر احمد را بگيرند شايد فرمودند ((و بكشند))؛ درست يادم نيست - من در باطن قلبم هم متاءثر نمى شوم ؛ در حالى كه ايشان به فرزندشان بسيار علاقه داشتند.(99) بنابراين ، تشكيل نظام اسلامى ، يك فرصت الهى بود و خداى متعال اسباب آن را فراهم آورد؛ حتى كسى مثل امام را براى اين كار ذخيره كرد؛((و ان الله اذا اراد شيئا هيّئا اسبابه )).
اين خواست خدا بود. من و شما در مقابل چنين وضعى قرار داريم . اين شوخى است ؟ آيا اين كم است كه تا در گوشه يى ، به عقيده وسيله ى كسى مختصر نابسامانى پيدا مى شود، ريش بجنباند و بنا كند به اعتراض كردن و اشكال گرفتن ؟ تا در اداره يى براى او مشكلى پيدا شد و يك ماءمور دولتى به او چپ نگاه كرد، ياوه بسرايد كه حالا هم مثل زمان فلان است ؟ آيا اين ناشى از نفهميدن آنچه كه واقع شده است ، نيست ؟ اين ناشى از عدم معرفت نعمت خدا نيست ؟ يا خداى نكرده ناشى از انكار نعمت خداست ؟((يعرفون نعمة الله ثم ينكرونها)). آيا اين ، جفا به اين حركت با اين عظمت نيست ؟ مگر وقتى موازين حكومت ، صحيح و كامل شد، در سراسر اين حكومت همه ى كارها دست خواهد بود؟ از كجا چنين چيزى ثابت شده است ؟ زمان اميرالمؤ منين كه مثال عدل و تقواست شما از اميرالمؤ منين كسى را اعدل و اتقى فى احكام الله و اخشن فى ذات الله مى شناسيد؟ حكامى كه بر ولايات مسلط بودند و خود اميرالمؤ منين آنها را فرستاده بود، آيا همه ابوذر و سلمان بودند؟ نه ، چهار نفر مثل ابوذر و سلمان و عمار داشت ؛ ما بقى آدمهاى عوضى بودند. تاريخ را برداريد نگاه كنيد. يكى از استاندارهاى اميرالمؤ منين ، زياد بن ابيه بود كه بر منطقه ى وسيعى حاكم بود.بسيارى از قبيل او، عبيدالله بن عباس بود كه مى دانيد چه كار كرد. عبيدالله بن عباس شبانه رفت و به دشمن پناهنده شد؛ از معاويه پول گرفت و لشكر گاه خود را ترك كرد! شبانه رفت وو به دشمن پناهنده شد، شما چگونه درباره ى او قضاوت مى كنيد؟ فرمانده كل نيروهاى امام حسن (عليه الصلاة و السلام ) در مقابل معاويه ؛ شب خوابيدند، صبح بلند شدند، ديدند از خيمه بيرون نمى آيد؛ يك ساعت ، دو ساعت ، بعد داخل خيمه رفتند و ديدند نيست ؛ دقت كردند، ديدند آن طرف خيمه شكافته است ؛ بعد قضيه روشن شد.
اين چه كار بيجايى است كه اگر رئيسى ، مرئوسى ، ادارى يى ، قاضى يى و يا مسؤ ول بخش خاصى از تشكيلات حكومت اسلامى ، پايش را كج بگذراند، آن آقايى كه با او مواجه مى شود، فورا شروع به اصل نظام اسلامى ، اصل جمهورى اسلامى ، اصل حكومت اسلامى ، اهانت كردن ؟! البته به فضل الهى ، مثل هميشه از اول انقلاب تا كنون ، اكثر مردم و اغلب علما و روحانيون ، خوب و با انصاف و متوجه حقايق بوده اند؛ اما در گوشه و كنار، كسانى آن طورى پيدا مى شوند. اين ناشى از چيست ؟ ناشى از نشناختن قدر جمهورى اسلامى است . هر كس امروز با جمهورى اسلامى سرسنگين باشد، كافر به نعمت الله است . البته كافر به نعمت الله ، به معناى كافر بالله نيست . كفر نعمت ، در مقابل ذات مقدس بارى تعالى ، يكى از گناهان بزرگ است و خدا كند ما دچار چنين گناهى نشويم .(100)
R A H A
02-08-2012, 01:04 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
من خودم ، در اين درسها، در اصفهان شركت كردم
جامعه ى محيط به حوزه ى علميه اگر حوزه ى علميه زنده و شاداب و پويايى را در درون خود ببيند، با آن رابطه برقرار مى كند و بر پيرامون خود اثر مى گذارد؛ و حوزه ى علميه ى اصفهان اين گونه بود، كه بعد از گذشت مدت نه چندان طولانى ، مثل چشمه يى شد كه سرزير مى شود و خير و بركت آن به تمام بلاد مى رسد. از اصفهان ، قبل از ان قزوين تا اقصاى خراسان ، علما و فقها و مبلغان و شيخ الاسلام ها به وسيله ى همين مركزيت علمى و فقهى گسيل شدند. پدر شيخ بهايى و خود شيخ بهايى سالها در هرات زندگى كردند. آنها براى تبيين دين و فقه شيعه به مردم ، به هرات فرستاده شده بودند. اين حوزه گسترش خود را پيدا كرد و در واقع اصفهان گل سر سبد مجموعه ى تلاشهاى علمى يى شد كه در قرن اول و دوم دوران صفوى از طرف علماى بزرگ شيعه مبذول شده بود.
اين حوزه هيچ وقت متوقف نشد و لنگ نماند. شما ببينيد بزرگانى كه از خود اصفهان بودند، اينها نه فقط اصفهان و شهرهاى نزديك آن را در وقتى كه ارتباطات دشوار بود، آباد كردند؛بلكه نجف را هم آباد كردند. مرحوم وحيد بهبهانى ، اصفهانى است و شما مى دانيد كه ايشان چه حق عظيمى بر طريقه ى مجتهدان و فقه مرسوم و متداول امروز ما دارد. بزرگترين فقهاى دو قرن پيش و شاگردان آنها تا زمان شيخ انصارى و بعد شيخ انصارى ، آفريده ى مكتب علمى محققانه ى وحيد بهبهانى هستند. يك طلبه ى اصفهانى به مراحل عالى علمى مى رسد؛ آنها حوزه ى كربلا، و زير نظر حوزه ى كربلا، حوزه نجف را چون در زمان وحيد بهبهانى ، كربلا محور بود رونق مى بخشد و افرادى مثل شيخ جعفر شوشترى ، كاشف الغطاء و علامه ى بحر العلوم ، تا برسد به زمان صاحب جواهر و شيخ انصارى و ديگران ، از اين سرچشمه بهره مى گيرند. يا مرحوم كلباسى كه اصفهانى است ، يا مرحوم شيخ محمد تقى كه اصفهانى است ، و همچنين بزرگان و خانواده هاى عظيم علمى ديگرى كه اگر انسان بخواند از خاندانهاى علمى اصفهان اسم بياورد، بايد يك فهرست طولانى را ذكر كند. اينها نه فقط اشخاص عالمند، بلكه خاندانهاى علمى اند. يك دسته اينهايند، يك دسته هم پرورش يافتگان اصفهان اند. ميرداماد، استرآبادى است ؛ اما ساخته و پرداخته ى اصفهان است . سيد شفتى ، رشتى است ؛ اما توليد شده ى اصفهان است . بزرگانى كه در تاريخ فقه و فلسفه و عرفان و حديث ما براى آنها نظيرى نمى شود يافت كمتر مى شود يافت ، در آن دوره ، همه پرورش يافتگان اصفهان بودند. امثال مجلسى اول و مجلسى دوم هم كه معلوم است اصفهانى هستند. حتى مكتب فلسفى اصفهان به تهران منقل شد، كه فلاسفه يى كه در قرن اخير هجرى در اصفهان بودند، شاگردان آنها هستند. براى حوزه ى اصفهان در طول تاريخ ، چنين ارزشگذارى يى مى شود كرد. ببينيد چقدر پايگاه بلندى است .
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-142.jpg
در دوره ى اخير يعنى زمانى كه اساتيد ما در آن تحصيل مى كردند باز اصفهان مركز است . مرحوم آية الله بروجردى ، مرحوم نائينى ، مرحوم آية الله آسيد ابوالحسن اصفهانى ، مرحوم آقا ضياء عراقى ، فرآورده ها و پرورش يافتگان اين حوزه اند، كه بعد به نجف رفته اند و مراتب عالى علمى شان به آن جا رسيده است كه هر كدام يك ستاره ى درخشان و يك اسم ماندگار شده اند.
البته در زمان مرحوم آية الله بروجردى كه قم اوج تحصيلى پيدا كردند؛ اما همان وقت هم باز اصفهان مشغول بود. من خودم در سالهاى 37 و 38 به اصفهان آمدم و ديدم كه در همين مدرسه ى چهار باغ ، حد اقل دو درس خارج گفته مى شد، كه من چند روزى در اصفهان ماندم و در اين درسها شركت كردم . مرحوم آسيد محمد رضاى خراسانى بود كه در آن ايوان زير گنبد مسجد چهار باغ درس مى گفت ؛ در ايوان رو به روى او هم عصرها مرحوم مفيد درس مى گفت . در همان مدرسه ، مرحوم مفيد، هم درس خارج فقه مى گفت ؛ هم درس اسفار. امروز هم بحمدالله حوزه ى علميه ى اصفهان بخصوص بعد از حضور حضرت آقاى مظاهرى (دامت بركاته ) جلوه ى ديگرى پيدا كرده است و از لحاظ تعداد طلاب و رشته هاى تحصيلى و پيگيرى كار، رونق ويژه يى دارد. پس اين جا يك حوزه ى اساسى ، عميق و داراى مفاخر و افتخارات تاريخى است .(101)
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-144.jpg
R A H A
02-08-2012, 01:05 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
اى فرشته در لباس انسان ، تو با چشم خود چه مى بينى ؟
شهيد خرازى به رفقايش گفته بود من اهميت نمى دهم درباره ى ما چه مى گويند؛ من مى خواهم دل ولايت را راضى كنم . مى دانست كه آن دل آگاه و بصير، فقط به ايران ، به جماران ، به تهران و به مجموعه ى يك ملت مى انديشد؛ به دنياى اسلام مى انديشد و در وراى دنياى اسلام به بشريت .
اين كه گفتند در وصيت نامه ى جوانها تاءمل كنيد، به خاطر همين است . در لابلاى سطور همين وصيت نامه هايى كه گاهى با خط بد و با سطح سواد پايين نوشته شده ، انسان نفوذ نگاه هوشمندانه ى يك آدم سياست شناس را مشاهده مى كند. بعضى از آنها به معناى واقعى بچه و نوجوان بودند پانزده سال ، شانزده سال داشتند اما طورى حرف مى زدند كه گويى بر منبر بلند منطقه ى اسلامى و بر فراز تمام قضاياى جارى در اين منطقه قرار گرفته اند و قضايا را از آن جا دارند نگاه مى كنند. ما اين هوشيارى و آگاهى به شاءن و مسؤ وليت را در خيل انبوه مجاهدان و شهيدان طول تاريخ مشاهده نمى كنيم ؛ يعنى ما خبر نداريم ؛ شايد ان وقت هم كسانى اين طور بوده اند؛ اما منعكس نيست .
خصوصيت مردم ، خصوصيت عرفانى و رقت آنهاست . يكى از فرماندهان يكى از گردانهاى لشكر امام حسين ، در عمليات فاو به رفيقش مى گويد به آسمان نگاه كن ؛ آيات قرآنى كه در آسمان نوشته است ، خبر از پيروزى ما مى دهد! كدام آيات قرآن ؟ اى چشم بصير! اى فرشته در لباس انسان ! تو با چشم خود چه مى بينى ؟! تو به كجا رسيده اى ؟! مثل يك عارف نود سال عبادت كرده و زهد ورزيده ، حقايق اين عالم را حكيمانه مشاهده مى كنند و وراى پرده ى مادى جسمانى را مى بينند.
عزيزان من ! اين بصيرت چگونه حاصل مى شود؟ بر اثر گداشتن از خود؛ همين يك كلمه ى آسان ، اما در عمل ، آن قدر مشكل ، كه اكثر انسانها در همين دو قدم اين يك كلمه ، در جا زده اند و مانده اند. بيچاره ما گرفتاران ((خود)) و ((من )). وقتى به پشت سرت نگاه نكردى ، وقتى به حرف اين و آن توجه نكردى ، وقتى نور هدايت الهى را دنبال كردى و با همه ى خطراتش به راه افتادى ، دريچه ى دل باز مى شود. جوان ، خانواده ى خود را رها مى كرد؛ يخچال خنك تابستان و بخارى گرم زمستان را رها مى كرد و زير آفتاب پنجاه درجه ى خوزستان يا در برفهاى بيست درجه زير صفر كردستان مى رفت ؛ بدون اين كه نامى از خودش بگذارد. نام آورانى كه امروز نامشان فضاى زندگى ما را پر كرده ، خودشان نام نمى خواستند. اگر صد عمليات بود و اين جوانان مؤ من امثال شهيد همت و شهيد خرازى و شهيد ميثمى و شهيد ردانى پور و بقيه ى سرداران بزرگ و شهداى عزيز اصفهان و ديگر مناطق آن عملياتها را انجام مى دادند و اثرى از آنها نبود، نمى گفتند چرا. اين جاست كه دريچه ى دل باز مى شود و نور معنويت به آن مى تابد.
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar8/h8-146.jpg
من يك وقت در دوران جنگ وصيت نامه ى جوانى را بعد از شهادتش ديدم ؛ خيلى عرفانى بود و من را خيلى منقلب كرد. پدر بزرگ اين جوان ، يكى از مراجع معروف عارف و سالك بود. من به آن جايى رسيد كه پدر بزرگ او با پنجاه سال سلوك عرفانى و علمى نتوانسته بود به آن جا برسد. اينها براى يك كشور نعمت و ذخيره است . اين شهيدان براى آرمان اسلام به شهادت رسيدند؛ اسلامى كه در همه ى زندگى پياده شود؛اسلامى كه عدالت را به دنبال آورد؛ اسلامى كه طرفدار خود را عزيز كند؛ اسلامى كه ملت ايران را با ملت فلان كشورى كه رؤ سايش براى خاطر چهار روز بيشتر حكومت كردن ، حاضرند بروند پاى تخت حكومت فلان مستكبر را ببوسند، متفاوت كند؛ اسلامى كه مسؤ ولانش در كشور، دنبال اداى تكليف باشند، نه دنيا زده و رفاه زده .(102)
R A H A
02-08-2012, 01:06 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
مثالهاى روشنى از دخالتهاى آمريكا
به من آمارى دادند كه دولت امريكا از سال 1945 تا امروز در سرنگونى چهل دولت مستقل ، كه تابع امريكا نبودند، نقش ايفاكرده و در بيست و چند مورد دخالت نظامى داشته است . اين دخالتها بدون استثناء با كشتار عمومى و با فجايع بزرگ ، همراه بوده است . البته در مواردى ، موفق شده و در مواردى هم ناكام مانده و موردى هم ناكام مانده و موفق نشده است . آنچه كه در ذهن خود ماست و از ياد ماها دور نيست ، مثالهاى روشنى است ؛ از جمله بمباران اتمى ژاپن در پايان جنگ جهانى دوم ، كه آقاى رئيس جمهور اشاره كردند؛ مثال ويتنام ، آن جنگهاى خونين ، آن فجايع فراموش نشدنى كه بالاخره هم با ناكامى امريكا تمام شد؛ مثال شيلى ؛ مثال خود ايران در كودتاى 28 مرداد كه ماءمور امريكايى به تهران آمد و مشغول برنامه ريزى و اقدام شد؛ و بعد هم خودشا اين موضوع را اعلام كردند و اسنادش نيز منتشر شد كه الان در دسترس همه است و همچنين در جاهاى متعدد ديگر. عامل همه ى اينها، كمپانيهاى بزرگ اقتصادى ، سردمداران مالى بزرگ امريكا، احزاب اقتدار طلب ، دستجات پر نفوذ صهيونيستى ، شخصيتهاى معيوب از لحاظ فكرى و اخلاقى كه در راءس كارها هستند مى باشند. اين پرونده ى بسيار سنگينى است ؛ اين گذشته ى بسيار ننگينى است ؛ اينها چيزهاى كوچكى نيست . براى اينها نابودى انسانها مهم نيست ، نابودى ثروتها مهم نيست ، نابودى عدالت مهم نيست ، فاجعه هاى بشرى مهم نيست ، اين مسايل هيچ كدام مانع سر راه اينها محسوب نمى شوند. البته براى حفظ ظاهر امكانات فراوان تبليغى و رسانه يى را هم در اختيار دارند. تعبير كردند به ((صداى بلندتر))، تعبير درستى است . سعى مى كنند با هم صداى بلندتر فضاى دنيا را آن طور تنظيم كنند كه اين فاجعه آفرينى را بپوشانند؛ چهره ى آنها را باز هم طرفدار صلح ، طرفدار مردم سالارى و دموكراسى ، طرفدار حقوق بشر نشان بدهد.(103)
R A H A
02-08-2012, 01:07 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
فقط اين قسمتش را منتشر كردند
امروز سعى مى شود اصولى ظاهر الصلاح به عنوان اصول آمريكايى معرفى بشود. در سخنرانى يى كه رئيس جمهور آمريكا در كنگره ى آن كشور كرد، به اين موضوع اشاره يى كرد و بعد متاءسفانه جمعى از روشنفكران آمريكايى براى ايجاد پشتوانه ى نظرى اين حرف بيانه ى مفصلى تنظيم كردند كه به بشريت خلاف واقع گفتند؛ به مخاطبات خودشان دروغ گفتند. سعى كردند اصل قضيه را، كه همان آزمندى و قدرت طلبى و هوس سلطه ى بر جهان است ، پوشيده نگهدارند. البته براى آنها افكار عمومى خودآمريكا هم خيلى مهم است شيشه ى حيات اينها دست آمريكاست كه شنيدم چون در اين بيانيه به برخى از نقاط ضعف آمريكا اشاره شده بود البته به نقاط ضعف بسيار كوچكى در قبال نقاط ضعف بزرگ آمريكا اشاره شده بود البته به نقاط ضعف بسيار كوچكى در قبال نقاط ضعف بزرگى كه آمريكا دارد همان كسانى كه مدعى آزادى بيان و فكرند، آن بخش ازبيانيه را در خودآمريكا منتشر نكردند، در همين بيانيه كه كاملا پيدا و مشخص است كه بدون ترديد با هماهنگى دستگاههاى اطلاعاتى و امنيتى و نظامى تنظيم شده ، چون بعضى از بخشهايش مورد علاقه ى آنها نبوده و اندكى نه زياد، خيلى كم در آن افشاگرى بود اگر بيانه را ديده باشيد، پى مى بريد نگذاشتند همان بيانيه در داخل آمريكا منتشر بشود و در ساير نقاط دنيا منتشر كردند. آن قسمتهاى مربوط به جنگ را در خود آمريكا منتشر كردند كه اثبات كنند بوش دنبال يك جنگ عادلانه است ! يك جنگى كه دفاع از منافع ملى آمريكا در آن هست ؛ فقط اين قسمتش را منتشر كردند.(104)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
R A H A
02-08-2012, 01:07 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
روشنفكران اجاره ى آمريكايى
البته طراح اين سياست ، رئيس جمهور امريكا نيست ؛ مختص به زمان او هم نيست . مردان پشت پرده ى سياست در امريكا هستند كه اين كار را مى كنند. البته موقعيتها مى تواند خواستهاى بزرگ را دور يا نزديك كند. به توجيه عوام عوام فريبانه هم احتياج دارند كه اين بيانيه روشنفكران امريكا متاءسفانه متصدى اين كار شده است كه من نمى خواهم به آن بپردازم ؛ اين كار روشنفكران خود ماست ؛ وظيفه ى اساتيد و زبدگان و نخبگان سياسى و فرهنگى كشور است كه لابه لاى اين كلمات را بشكافد و آن حقيقت تلخى را كه در بيانيه يى از طرف تعداد معدودى پنجاه و چند يا شصت نفر از روشنفكران آمريكايى ، روشنفكرى آمريكا يك نقطه سياه فراموش نشدنى پيدا كرد. روشنفكرنى كه بايد علنا و صريحا باجنگ ، با تعرض ، با تجاوز، با كشتار بى حساب ، مخالفت كنند و روشنفكران در آمريكا در طول سالهاى متمادى اين كار را كرده اند، حالا بيايند حركت كمپانيهاى آمريكايى را كه مى خواهند با نوك پيمان دستگاه سياسى و رياست جمهورى به پيش برود، توجيه كنند و فتواى قتل عام صادر كنند؛ فتواى روشنفكرى ؛ بر سر سفره ى كمپانيهاى صهيونيستى نشستن و فتواى قتل ملتها را صادر كردن ، چيزى است كه لكه ى ننگ آن از دامن هيچ روشنفكرى اگر مرتكب بشود پاك نخواهد شد و متاءسفانه اين روشنفكران اجاره يى مرتكب چنين خطايى بزرگى شدند.(105)
R A H A
02-08-2012, 01:07 AM
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1009/1009404wi8qp9yf49.gif
شما حاضرين همين سخنرانى را در آمريكا پخش كنيد؟
آمريكاييها اصولى را به عنوان اصول آمريكايى معرفى مى كنند و مى گويند اين اصول جهانشمول است . اين اصول ، آزادى انسان ، آزادى فكر، كرامت انسان ،حقوق بشر و از اين قبيل چيزهاست ؛ اين اصول آمريكاييند؟! مشخصه ى جامعه ى آمريكايى امروز اينهاست ؟! مشخصه ى حكومت امروز آمريكا اينهايى است كه شما ذكر كرديد؟! آيا اين حكومت نبود كه بوميان اصلى سرزمين امريكا را قتل عام كرد؟ سرخپوستان امريكا را نابود كرد؟ آيا اين حكومت و عوامل مؤ ثر در اين حكومت نبودند كه ميليونها آفريقايى را ازداخل خانه هايشان به بردگى گرفتند و دختر و پسر جوان آنها را براى بردگى ربودند و سالهاى متمادى با سخت ترين فاجعه ها با اينها رفتار كردند؟ امروز يكى از تراژدى ترين آثار هنرى اثرى است كه زندگى برده دارى را در آمريكا نشان مى دهد كه شايد قريب به دويست سال است كه اين نوشته هنوز زنده است ؛ ((كلبه ى عموتام )). اين است واقعيتهاى آمريكا؛ اين است حكومت آمريكا؛ اين است آن مشخصه و مميزه يى كه نظام آمريكايى به دنيا نشان داده ، نه آزادى انسان ، نه برابرى انسان . كدام برابرى ؟! شما هنوز هم بين سياه و سفيد برابرى قائل نيستيد. همين امروز هم از نظر شما رگه ى سرخ پوستى در يك نفر آدم در هر يك از مراحل گزينش ادارى يك نقطه ى ضعف براى او محسوب مى شود. برابرى انسانها! آزادى فكر! شما حاضرين همين سخنرانى ، سخنرانى آقاى رئيس جمهور را در رسانه هايتان در آمريكاپخش كنيد؟ اگر آن با آزادى فكر و آزادى بيان هست ، همين سخنرانى نيم ساعته ى آقاى خاتمى را برداريد پخش كنيد. كدام آزادى فكر؟(106)
R A H A
02-08-2012, 01:07 AM
حاليا چشم جهان نگران من و توست
ما عناصر قدرت فراوانى داريم ، اينها را بايد حفظ كنيم و روز به روز آن را افزايش بدهيم . ما ضعيف نيستيم . بايد در مقابل تهديد آمادگى داشته باشيم . اگر نداريم ، بايد آمادگى ايجاد كنيم ؛ و اگر داريم ، حفظ كنيم وافزايش بدهيم . در مقابل اعلان جنگ ، اعلان دفاع همه جانبه روى ((همه جانبه )) تكيه و تاءكيد مى كنم و در مقابل اقدام به جنگ ، اقدام به دفاع و ضربه ى متقابل .
موضع ما چيست ؟ ما از هيچ جنگى استقبال نمى كنيم ؛ اين را همه بدانند؛ اين موضع متحد و يكپارچه ى همه مسئولان نظام است ؛ اجتناب از جنگ را وظيفه ى خود مى دانيم . معتقديم رويكرد كنونى آمريكا منطقه و دنيا را به بى ثباتى مى كشد. و در عين حال معتقديم كه آمريكا در برآورد تواناييهاى خودش دچار مبالغه است . همه ى عناصر لازم براى آنچه كه آنها مى خواهند به دست بياورند، موشك و اتم نيست ؛ خيلى چيزهاى ديگر لازم است كه آنها ندارند. در مورد تواناييهاى ملت بزرگ ، منطقه ى حساس و مسؤ ولان هوشيار ما هم دچار غفلتند. ما تواناييهاى انسانى داريم ، تواناييهاى جغرافيايى داريم . منطقه ى ما، منطقه ى بسيار حساسى است . بى ثاتى در اين منطقه دنيا را بى ثبات مى كند؛ اينها حقايق بسيار مهمى است كه بايد به آنها توجه داشته باشيم . جمهورى اسلامى ايران هم ((طالبان )) نيست كه بند نافش به يك كشور بيگانه وصل بود، لذا وقتى كه بند ناف را قطع كردند، به خودى خوداز بين رفت . جمهورى اسلامى كشورى برزگ ، با مردمى بزرگ ، با امكاناتى فراوان ، با سرزندگى و نشاط فراوان ، با عقبه ى طولانى در همه ى دنياى اسلام و با قدرت بازدارندگى بسيار بالاست ؛ جمهورى اسلامى قابل مقايسه با جاهاى ديگر نيست .
آنچه كه جان كلام طرف آمريكايى است اين است ؛ به ما مى گويد ضعيف باشيد، وابسته باشيد، دست نشانده باشيد، تا به شما حمله نكنيم ؛ و اين چيزى است محال . ما ضعيف نيستيم ، قوى هستيم ، عزيز هستيم ، سربلند هستيم . نه ملت ما، نه دولت ما، نه تاريخ ما و نه فرهنگ ما اجازه ى تسليم در مقابل هيچ دشمنى را نمى دهد و اين ملت به هيچ وجه تسليم نخواهد شد. موضع ما پاى فشردن بر حق و به كارگرفتن عقل و حزم و تدبير است و تنها راه حفظ كشور را همين مى دانيم . بايد مواضع بر حق خودمان را حفظ كنيم و بايد عقل و تدبير و حزم را در همه ى مراحل به كار ببنديم . در اين دوره نخبگان وظايف سنگينى دارند و اين دوره ، دوره ى آزمايش مهمى است .
روزگارى شد و كس مرده ره عشق نديد
حاليا چشم جهانى نگران من و توست
چشم تاريخى ، نگران من و توست . امروز شما صحنه گردانان و قهرمانان و كارگردانان اصلى يكى از مقاطع مهم تاريخ كشور هستيد؛ بايد حواستان را خوب جمع كنيد. خوشبختانه اصلى ترين بخشهاى كه اين مسائل به آنها ارتباط پيدا مى كند يعنى شوراى عالى امنيت ملى و همه جريانهايى كه از بخشهاى گوناگون دولتى و حكومتى به اين شورا وصل مى شود فعالند و مشغول فعاليتهاى خوبى هستند؛ دستگاههاى ديگر هم بايد بر تلاش و جديتشان بيفزايند.(107)
R A H A
02-08-2012, 01:09 AM
http://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/heartani2.gifپایـــــــــانhttp://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/heartani2.gif
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.