PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : *^*خاطرات و حكايتها - جلد سوم *^*



R A H A
02-06-2012, 01:03 AM
به نام خدا
http://www.partecipiamo.it/gif/fiori/mughetti_e_papaveri.gif

در این تاپیک متن کتاب خاطرات و حكايتها - جلد سوم
نگارش می شود.
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

خاطرات و حكايات (جلد سوم )
گردآورى و تدوين : موسسه فرهنگى قدر ولايت



http://www.ghadeer.org/image/bd.gifپيشگفتار



http://www.ghadeer.org/image/bd.gifآيا ظهر شده است ؟


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifحوادث چقدر شبيه به هم اتفاق مى افتند!


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifگريه امام !


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifچقدر خوب شد اصرار ما را نپذيرفتيد.


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifمواظب باشيد شعله ى فقاهت فرو نشيند!


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifقصد قيام امام


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifمتكاى محكم


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifآنچه كه پيش آمد، به خواست خداوند متعال بود.


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifريشه تاريخى !


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifمن چاى مى دهم !!


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifاگر تكليف نباشد...!


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifقاضى را در همان شهر محاكمه كنيد!!


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifفشارها به خاطر اسلام است


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifريشه قضايا قبل از اينهاست !


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifمتحير مانديم چه كنيم !


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifسخن معروف گلادستون


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifيكى از الطاف خفيه ى الهى !


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifدارالتقريب


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifشخصيت زهراى اطهر سلام الله عليها


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifديديد كه شد!


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifهمه ى كارها كه گفتن ندارد!


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifهيبت ابر قدرتى !!!


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifاسمش مردمى است !


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifاز كجا فهميدى پسرش است ؟


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifهمه ى دقايق ارتباطات را مى ديد!


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifبه كدام دعا بيشتر انس و اعتقاد داريد؟


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifسخت ترين ساعات عمر ما


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifنقش شعر خوب در مدح اهل بيت عليهاالسلام


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifمقطع سى و پنج ساله دوران امامت امام موسى كاظم عليه السلام


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifبدعت عجيب و غريب و ناماءنوس در باب زيارت


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifنصيحت امام به علماء


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifتهاجم فرهنگى عظيم عليه اسلام


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifشمشير، كسى را از اعماق دل مسلمان نمى كند.


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifرابطه ى با كسب معلومات را قطع نكنيد.


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifديديم كه نه ، اول مسخره كردن است .


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifبركات پيوستگى و آميختگى روحانيت با مردم


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifچرا مى گويند اسلام منهاى روحانيت ؟


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifعظمت تشكيل حكومت اسلامى


http://www.ghadeer.org/image/bd.gifمايه ى افتخار است كه يك روحانى لباس رزم به تنش مى كند.

R A H A
02-06-2012, 01:13 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifمن به قدرى خوشحال شدم كه گويى بالدر آوردم
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifصفا و خلوص بچه ها، ايشان را منقلب كرده بود
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifدانستن نياز لحظه ها هنر است
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifگروهكها اين تحليل مرا تحريم كردند و نگذاشتند منتشر بشود!!
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifدين فقاهتى و دين غير فقاهتى
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifفقهاء: نظريه پردازان نظام اسلامى
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifسياست غرب از بين بردن وجدان دينى و ايمان اسلامى
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifجريان روشنفكرى و فرهنگ فاسد غربى سيئه ى سلاطين
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifهمدستى روشنفكران با دشمنان ملت ايران .
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifفرهنگ تحميلى زوركى
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifجامعه ى روحانيت آماج تيرهاى زهرآلود دشمنان .
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifخاصيت اسلام ناب
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifمحاصره ى فرهنگى جوانان جبهه رفته !!
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifفرهنگ غرب چيست كه بايد از آن فرار كنيم ؟
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifهوشيارى يك عالم دين و فقيه بزرگوار
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifتو بودى كه دختر ما را به ما برگرداندى
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifاهانت به شكل تكريم
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifدشمن روى شما جوانان سرمايه گذارى زياد مى كند.
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifبيمارى خطرناك ! چه شد فردى مثل يزيد بر جامعه اسلامى حاكم شد؟!
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifتهاجم به روحانيت ، سياستى كه سالها دنبال شده است
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifدردهاى خاموش !!
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifفضايى كه دشمن به وجود مى آورد!!
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifحسرت بازگشت به دوران بردگى آمريكا!
http://www.ghadeer.org/image/bd.gifعقب ماندگى ملامت برانگيز غرب در مساءله زنان

R A H A
02-06-2012, 01:15 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
پيشگفتار
دو مجلد گذشته اين مجموعه ، هدف از انتشار خاطرات و حكايتهايى كه مقام عظماى ولايت امر و رهبرى انقلاب اسلامى - اين حاضر صديق و متقى صحنه هاى قبل بعد از پيروزى انقلاب اسلامى - نقل فرموده اند را بيان كرديم . هدف اصلى ، آشنا كردن نسل جوان كشور سرافراز ايران اسلامى با تاريخ پرفراز و نشيب خويش است بدين اميد كه دست مايه هاى اين تجربيات گرانقدر، آنان را در مقابله با تهاجم سازمان يافته فرهنگى استكبار جهانى يارى نمايد.
امروز كه بيش از دو سال از تاريخ انتشار اولين مجلد از اين مجموعه مى گذرد و غبار فتنه ها فضاى جامعه ى اسلامى را تا حدودى فرا گرفته است و تهاجم اوليه بى سر و صداى فرهنگى ، آرام آرام خود را نمايان مى سازد و سر و صداى برخاسته ، بسيارى را كه تا ديروز به اين هشدار رهبرى چندان اعتنا نداشتند، به تكاپو وا داشته است ، نقش اين مجموعه و كتابهايى از اين دست ، اهميتى دو چندان يافته است . امروزه مطبوعات رنگارنگ متعدد پا به عرصه انتشار نهاده اند، قلم زنانى كه بعضا همچنان در حال و هواى طاغوت تنفس مى كنند به ميدان آمده اند، ظهور روشنفكرانى كه همچنان ديده به روى غرب گشوده اند و شبهاتى كه در زمينه هاى اساسى ترين اصول انقلاب اسلامى در فضاى جامعه نشر مى يابد همان صداى دهلى است كه سالها قبل نواخته شد و هشدارهاى مكرر رهبرى خبر از آن مى داد.
امروز به وضوح روشن شده است كه تهاجم فرهنگى با ابزارها و امكاناتى كه در جامعه ى انقلاب اسلامى از رهگذر تسامح و تساهل خودى ها يافته است ، دو هدف اساسى را در طول يكديگر فراروى خود نهاده و برنامه ريزى وسيعى را جهت دست يافتن بدانها انجام داده است . هدف اول عبارتست از احياى مجدد جريان روشنفكرى به مفهومى كه در يكصد سال اخير در صحنه ى سياسى ، فرهنگى و اجتماعى ايران حضور داشته است با همه ى لوازم خود مانند آزادى غربى ، جدايى دين از سياست ، انزواى روحانيت از مسائل حكومتى و سياسى ، فضاى شهوت آلود و ابتذال جنسى جامعه ، تبعيت و اعتقاد به برترى غرب و ضرورت رابطه مقبول غرب است و... هدف دوم زير سؤ ال بردن اصول و ارگانى است كه انقلاب اسلامى بر پايه ى آنها بنا شده و عزت و عظمت و اقتدار خود را مديون آنهاست مانند اصل ولايت فقيه و توانايى فقه اسلامى در اداره جامعه اسلامى در عصر پيچيدگى تكنولوژى ، پاى بندى به احكام الهى و تقيد به اجراى تمام و كمال آنها، بناى روابط با جهان على الخصوص غرب بر سه اصل عزت و حكمت و مصلحت ، دفاع از مسلمين جهان و محرومين و مستضعفين و موضع گيرى عليه ظلم و جنايت آمريكا نسبت به آنها، دست آوردهاى مهم دفاع هشت ساله و...
فضاى شبهه ، تشتت ، اختلاف ، تشكيك و شايعه ، امروز مخصوصا جوانان را و به ويژه محيطهاى آموزشى و دانشگاهى را پوشانده است كه هوشيارى نسل جوان ، اطاعت و حرف شنوى از مقام ولايت و رهبرى انقلاب اسلامى و پيشه ساختن تقواى الهى ، ضرورت نجات از اين دام گسترده دشمنان است . در فتنه ها بايد به حبل متين الهى چنگ زد و امروز حبل متين الهى ، مقام معظم رهبرى است و لاغير به اين اميد كه اين جلد از خاطرات و حكايتها نيز گامى مؤ ثر در اين راستا باشد.
مؤ سسه فرهنگى قدر ولايت

R A H A
02-06-2012, 01:19 AM
آيا ظهر شده است ؟
ايشان تا آخرين لحظات حياتشان ، ذكر و نماز و دعا را از دست ندادند. حاج احمد آقا فرزند عزيز حضرت امام مى گفتند: پيش از ظهر روز آخر حيات امام ، ايشان روى تخت دايما نماز مى خواندند. مدتى گذشت ، بعد پرسيدند: ظهر شده است ؟ گفتم : بلى ، آن وقت خواندن نماز ظهر و عصر با نوافلش را شروع كردند. بعد از اتمام نماز، مشغول ذكر گفتن شدند و تا لحظاتى كه در حالت اغما به سر مى بردند؛ مرتب پشت سر هم مى گفتند: سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اكبر، سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اكبر . اين كار، براى ما درس است . ما كه رهبران را دوست داريم ، بايد به كارها و روحيات اوتوجه كنيم و از آن درس ‍ بگيريم . (1)

http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/5--3.jpg
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:21 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
حوادث چقدر شبيه به هم اتفاق مى افتند!
حقيقتا اين فصل ده ساله ى تاريخ انقلاب ما، عجيب و تكرار نشدنى است . نمى دانم چگونه اين فصل را گذرانديم و چگونه لحظات آن را با وجودمان لمس كرديم . اين ايام ، درست ده سال و چند ماه - به اندازه ى مدت رهبرى رسول خدا صلى الله عليه و آله در مدينه - طول كشيد. حوادث ، چه قدر شبيه به هم اتفاق مى افتند. وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله از مكه به مدينه تشريف آوردند، مردم يثرب كه تازه مسلمان شده بودند، به استقبال پيامبر رفتند. آنها در نقطه يى ايستادند، گردنها را كشيدند و چشمها را تيز كردند تا ببينند محبوبشان كى وارد شهر مى شود. در ايران هم شبيه اين حادثه اتفاق افتاد. آن روز تاريخى كه امام وارد كشور شدند و سوار بر اتومبيل ، در خيابانها حركت كردند؛ زن و مرد، موانع را در مى نورديدند و خودشان را به اتومبيل حامل امام مى رساندند تا چهره ى رهبر عزيزشان را ببينند.




http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/6--3.jpg

روز رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه غوغا بود. شبيه آن حادثه ، امروز در كشور ما تكرار شده است . شايد بتوان گفت كه اخلاص و علاقه و وفادارى عموم مردم ما نسبت به مردم زمان پيامبر، خيلى بيشتر است . با توجه به شرايط آن زمان و روزگار ما، مردم ايران اخلاص و علاقه ى بيشترى از خودشان نشان دادند و در حالى كه معنويت و ارزشهاى اخلاقى در دنياى معاصر افول كرده بود و به ماده و جسم ، بهاى بيشتر داده
مى شد؛ امام عزيز معنويت را زنده كردند. (2)

http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/7--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:21 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
گريه امام !
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
معنويت مردم و خانواده ى شهدا و اخلاص رزمندگان در جبهه ها، امام را به هيجان مى آورد. من چند بار گريه ى امام را - نه فقط به هنگام روضه و ذكر مصيبت - ديده بودم . هر دفعه كه راجع به فداكاريهاى مردم ، با امام صحبت مى كرديم ، ايشان به هيجان مى آمدند و متاءثر مى شدند. مثلا موقعى كه در محل نماز جمعه ى تهران قلكهاى اهدايى بچه ها به جبهه را شكسته بودند و كوهى از پول درست شده بود؛
امام در بيمارستان با مشاهده ى اين صحنه از تلويزيون ، متاءثر شدند و به من كه در خدمتشان بودم ، گفتند: ديدى اين بچه ها چه كردند ؟در آن لحظه ، مشاهده كردم كه چشمهايشان پر از اشك شده است و گريه مى كنند.
بار ديگر موقعى گريه امام را ديدم كه سخن مادر شهيدى را براى ايشان بازگو كردم : در شهرى سخنرانى داشتم . بعد از پايان سخنرانى ، همين كه خواستم سوار ماشين شوم ، ديدم خانمى پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف مى زند. گفتم راه را باز كنيد تا ببينم اين خانم چه كار دارد. جلو آمد و گفت : از قول من به امام بگوييد بچه ام اسير دست دشمن بود و اخيرا مطلع شدم كه او را شهيد كرده اند. به امام بگوييد بچه ام اسير دست دشمن بود و اخيرا مطلع شدم كه او را شهيد كرده اند. به امام بگوييد فداى سرتان ، شما زنده باشيد؛ من حاضرم بچه هاى ديگرم نيز در راه شما شهيد شوند. من به تهران آمدم ، خدمت امام رسيدم ؛ ولى فراموش كردم اين پيغام را به ايشان بگويم بعد كه بيرون آمدم ، سفارش آن مادر شهيد به ذهنم آمد. برگشتم و مجددا امام رسيدم و آنچه را كه آن خانم گفته بود؛ براى ايشان نقل كردم . بلافاصله ديدم آن چنان چهره ى امام در هم رفت و آن چنان اشك از چشم ايشان فرو ريخت كه قلب من را سخت فشرد. (3)
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:21 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
چقدر خوب شد اصرار ما را نپذيرفتيد.
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
چند روز قبل از پايان سال 65 كه خدمت امام بوديم ، چون يكى از روزهاى فروردين 66 با ولادت يكى از ائمه عليه السلام مصادف مى شد؛ من و آقاى هاشمى رفسنجانى و حاج آقا اصرار كرديم كه ايشان در حسينيه ى جماران با مردم ديدارى داشته باشند. امام استنكاف كردند و قاطع گفتند: حالش ‍ را ندارم . من در ايام نوروز، به مشهد رفته بودم و آقاى هاشمى هم از جبهه ديدار داشتند. در همان روزها، ناگهان قلب امام مشكلى پيدا مى كند و چون حاج آقا - كه حق بزرگى بر گردن همه ى ملت دارد و امام را در اين چند سال حفظ كرد - همه ى وسايل را براى بهبود امام مهيا كرده بود؛ فورا به وضيعت جسمانى ايشان رسيدگى شد و خطر برطرف گرديد.
وقتى در بيمارستان قلب ، بر بالين ايشان حاضر شدم ، عرض كردم : چقدر خوب شد كه آن شب ، اصرار ما را براى ملاقات با مردم نپذيرفتند و الا اگر خبر اين ملاقات اعلام مى شد؛ مردم به زيارت شما مى آمدند و آن وقت شما با اين حال نمى توانستيد مردم را ملاقات كنيد و انعكاس آن در دنيا خوب نبود. اين كار شما، خواست خداوند و كمك الهى بود و در آن زمان ، تصميم بجايى گرفتيد. ايشان در پاسخ من گفتند: آن طور كه من فهميدم ، مثل اين كه از اول اين انقلاب تا حالا، يك دست غيبى يى در همه ى كارها دارد ما را هدايت و پشتيبانى مى كند.
واقعا همين طور است و الا محاسبات سياسى ، اقتصادى و محاسباتى كه بر اساس آن ، دنيا دارد اداره مى شود؛ اين نتايج را به دست نمى دهد. (4)

R A H A
02-06-2012, 01:22 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
مواظب باشيد شعله ى فقاهت فرو نشيند!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
روزى به اتفاق جمعى از فضلاى بزرگ در خدمت امام بوديم . در آن محفل ، از حوزه ى علميه قم صحبت شد. يكى از بزرگان اساتيد و علماى اعلام قم كه مورد احترام و قبول همه ى ما هستند، در آن جلسه به امام عرض كردند كه شما نسبت به قم ، توجه و عنايت داشته باشيد. آن روز امام فرمودند: كه اين چيزها لازم نيست شما فقط به ابقاى دو عنصر در حوزه ى قم توجه كنيد، همه چيز حل خواهد شد: اول فقاهت است - كه گمان مى كنم تعبير ايشان اين بود كه مواظب باشيد شعله ى فقاهت فرو ننشيند - و دوم ، اخلاق و تهذيب است . ما اگر مهذب باشيم ، خواهيم توانست هستى خود را در خدمت اسلام و نظام اسلامى قرار دهيم ؛ ولى اگر مهذب نباشيم ، آن چه كه داريم ، در خدمت قرار نخواهد گرفت و چه بسا كه در جهت عكس ‍ هم قرار گيرد. (5)

R A H A
02-06-2012, 01:22 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
قصد قيام امام
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
سالها پيش ، نوشته ى ايشان در دفتر ياد بود مرحوم وزيرى را در يزد زيارت كردم . آن مرحوم ، من را به منزلش برد و با تفصيلاتى ، اين نوشته را كه در صندوقچه يى گذاشته بود و تقريبا در گوشه يى از خانه اش مخفى كرده بود، آورد و باز كرد و نوشته ى امام را كه سالهاى دهه ى بيست نوشته بودند قيام لله به من نشان داد. اصلا محور حرف در نوشته ايشان ، قيام لله بود. آن ذهن جوال وسيع و ديد حكيمانه ايشان ، اين قيام لله را در آن دوران - كه تازه از اختناق رضاخانى بيرون آمده بودند - بر كارهايى كه به نظر شريفان مى شد انجام بدهند و بايد افراد انجام مى دادند و احساس ‍ مسؤ وليت مى كردند، منطبق ساخت .
يكى دو صفحه نوشته بودند. آن نوشته ، حاكى از يك حركت ارتجالى نبود و معلوم مى شود در ذهن شريف ايشان و در تمام مراحل زندگى ، ان تقوموا الله مثنى و فرادى (6) سابقه داشته است . بحمدالله ديگر براى همه ى ما و ملت ايران ، در كليات زندگى اماممان چيز پوشيده يى باقى نماند. همه ديدند كه حركت و گفتن و سكوتش براى خداست و هر كارى كه انجام مى داد، با قصد قيام لله بود. تنها همين يك چيز هم بود كه موجب شد به دست آن بزرگوار - كه قطعا مرتبه ى تالى پيامبران و ائمه عليه السلام بود - يك معجزه اتفاق بيفتد. اين چيزى كه اتفاق افتاده و تحول عظيم جهانى كه به دنبال اتفاق افتاد و امام هم با تكيه به ان تقوموا لله توانست اين كار را بكند. (7)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/11--3%20.jpg





http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/12--3%20.jpg



http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/13--3%20.jpg



http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/14--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:22 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
پمتكاى محكم
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
در دوران مسؤ وليت ممتدى كه از روزهاى اول انقلاب داشتيم ، بارها به ياد اين جمله ى اميرالمؤ منين عليه السلام مى افتادم كه مى فرمايد: اذا اشتد بنا الحرق التجينا برسول الله (8) اميرالمومنين مى فرمايد: وقتى در جنگها كار بر ما سخت مى شد و احساس مى كرديم كه در مقابل حادثه ضعيفيم ، به رسول خدا پناه مى برديم . وقتى اين جمله ى اميرالمؤ منين عليه السلام به يادم مى آمد، مى ديدم بر وضع ما نيز صادق است .
مكرر اتفاق افتاد كه سر قضاياى مختلف ، با برادران مسؤ ول مى نشستيم و فكرهايمان را تبادل مى كرديم و مشكل را در مجموعه يى مى گذاشتيم و خدمت امام مى برديم و او بود كه با نظر صايب و اراده ى قوى و ايمان و توكل بى نظير خود، مشكل را حل مى كرد. خدا شاهد است كه در مدت عمر خود، كسى را در اين حد از توكل و حسن ظن به خدا نديده و نشنيده ام . او، مشكل راحل و گره را باز مى كرد. امروز، اين پدر خانواده و آن متكاى محكم و كسى كه خاطرمان آسوده بود كه در مشكلات ، به او مراجعه خواهيم كرد، در ميان ما نيست . (9)

R A H A
02-06-2012, 01:23 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
آنچه كه پيش آمد، به خواست خداوند متعال بود.
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
ما مبارزه ى خود را براى اسلام و خدا شروع كرديم و قصد قدرت طلبى و قبضه كردن حكومت را هم نداشتيم . چندين بار از امام عزيزمان اعلى الله كلمه پرسيده بودم كه شما از چه زمانى به فكر ايجاد حكومت اسلامى افتاديد و آيا قبل از آن ، چنين تصميمى داشتيد؟ (اين پرسش ، به خاطر آن بود كه در سال 1347، درسهاى ولايت فقيه ايشان در نجف شروع شده بود و 48 نوار از آن درسها نيز به ايران آمده بود). ايشان گفتند: درست يادم نيست كه از چه تاريخى مساءله ى حكومت بر ايمان مطرح شد؛ اما از اول به فكر بوديم ببينيم چه چيزى تكليف ماست ؛ به همان عمل كنيم و آنچه كه پيش آمد، به خواست خداوند متعال بود.
امام عزيز، با ايمان و جهاد و اخلاص و عمل صالح خود، سنگ بناى حكومت اسلامى را در ايران گذاشت و خداى متعال هم نصرت خود را بر او نازل كرد. پروردگار عالم ، اصدق القائلين است كه فرمود: و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا (10) من كان لله كان الله له (11) و لينصرون الله من ينصره (12) اين آيات و روايات ، بيان حقيقت و واقعيت است .
در كشور ما، جهاد و مبارزه و تلاش و اخلاص ، در ميان مردم نمود پيدا كرد و خداى متعال هم بركت داد و پيروزى به دست آمد و اسلام حاكميت يافت و قرآن عزيز شد و مسلمانها در دنيا اعتزاز معنوى پيدا كردند و روى آورى به اسلام را، افتخار خود دانستند و از مسلمان بودن خويش ، خجالت نكشيدند. (13)



http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:23 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
ريشه تاريخى !
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
من دو سه سال پيش ، به مناسبتى خدمت حضرت امام رضوان الله تعالى عليه رسيدم تا پيشنهادى را در ميان بگذارم . به ايشان عرض كردم كه به اعتقاد من ، پيروزى اين نظام ، فقط به آبروى روحانيت زمان ما انجام نگرفت ؛ بلكه آن سرمايه يى كه ما خرج كرديم تا اين انقلاب - كه واقعا معجزه بود - به پيروزى برسد، عبارت از آبروى ذخيره و نقد روحانيت شيعه ، از زمان شيخ كلينى و شيخ طوسى تا زمان ما بود. امام هم در آن روزى كه اين مطلب را عرض كردم ، مطلب را تلقى به قبول كردند، معلوم بود كه نظر شريف خود ايشان هم همين مى باشد و اين واقعيتى است .
ما اگر ريشه ى تاريخى نداشتيم ، مردم آن محبت و اعتماد را به ما نداشتند و به اشاره ى روحانيت حركت نمى كردند؛ به طورى كه بيايند و جان و فرزندانشان را در راهى قربانى كنند. مگر آسان است ؟ آن پشتوانه و ذخيره وجود داشت و حالا هم در نظام جمهورى اسلامى تبلور پيدا كرده است . اين نظام ، نظام اسلامى است و من و شما هم كه معمم هستيم ، مظاهر اسلاميم . (14)



http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/16--3.jpg





http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/17--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:24 AM
من چاى مى دهم !!
هنگامى كه قرار بود امام تشريف بياورند و ما در دانشگاه تهران تحصن داشتيم ، جمعى از رفقاى نزديكى كه با هم كار مى كرديم و همه شان در طول مدت انقلاب ، نام و نشانهايى پيدا كردند و بعضى از آنها هم به شهادت رسيدند - مثل شهيد بهشتى ، شهيد مطهرى ، شهيد باهنر، برادر عزيزمان آقاى هاشمى ، مرحوم ربانى شيرازى ، مرحوم ربانى املشى - با هم مى نشستيم و در مورد قضاياى گوناگون مشورت مى كرديم . گفتيم كه امام ، دو سه روز ديگر يا مثلا فردا وارد تهران مى شود و ما آمادگى لازم را نداريم . بياييم سازماندهى كنيم كه وقتى ايشان آمدند و مراجعات زياد شد و كارها از همه طرف به اين جا ارجاع گرديد، معطل نمانيم . صحبت دولت هم در ميان نبود.
ما عضو شوراى انقلاب بوديم و بعضى هم در آن وقت ، اين موضوع را نمى دانستند و حتى بعضى از رفقا - مثل مرحوم ربانى شيرازى يا مرحوم ربانى املشى - نمى دانستند كه ما چند نفر، عضو شوراى انقلاب هم هستيم . ما با هم كار مى كرديم و صحبت دولت هم در ميان نبود؛ صحبت همان بيت امام بود كه وقتى ايشان وارد مى شوند، مسؤ وليتهايى پيش ‍ خواهد آمد. گفتيم بنشينيم براى اين موضوع يك سازماندهى بكنيم . ساعتى را در عصر يك روز معين كرديم و رفتيم در اطاقى نشستيم . صحبت از تقسيم مسؤ وليتها شد و در آن جا گفتم كه مسؤ وليت من اين باشد كه چاى بدهم ، همه تعجب كردند. يعنى چه ؟ چاى ؟ گفتم : بله ، من چاى درست كردن را خوب بلدم . با گفتن اين پيشنهاد، جلسه حالى پيدا كرد. مى شود آدم بگويد كه مثلا قسمت دفتر مراجعات ، به عهده ى من باشد. تنافس و تعارض كه نيست . ما مى خواهيم اين مجموعه را با همديگر اداره كنيم ؛ هر جايش هم كه قرار گرفتيم ، اگر توانستيم كار آن جا را انجام بدهيم ، خوب است .
اين ، روحيه ى من بوده است . البته ، آن حرفى كه در آن جا زدم ، مى دانستم كه كسى من را براى چاى ريختن معين نخواهد كرد و نمى گذارد كه من در آنجا بنشينم و چاى بريزم ؛ اما واقعا اگر كار به اين جا مى رسيد كه بگويند درست كردن چاى به عهده ى شماست ، مى رفتيم عبايم را كنار مى گذاشتم و آستينهايم را بالا مى زدم و چاى درست مى كردم . اين پيشنهاد، نه تنها براى اين بود كه چيزى گفته باشم ؛ واقعا براى اين كار آماده بودم .
من با اين روحيه وارد شدم و بارها به دوستانم مى گفتم كه آن كسى نيستم كه اگر وارد اطاقى شدم ، بگويم آن صندلى متعلق به من است و اگر خالى بود، بروم آن جا بنشينم و اگر خالى نبود، قهر كنم و بيرون بروم . نخير، من هيچ صندلى خاصى در هيچ اطاقى ندارم . من وارد اطاق مى شوم و هر جا خالى بود، همان جا مى نشينم . اگر مى نشينم و اگر همان كار را نيز مناسب دانست ، آن را انجام مى دهم .
گفتن اين مطالب ، شايد چندان آسان نباشد و ممكن است حمل بر چيزهاى ديگر شود؛ اما واقعا اعتقادم اين است كه براى انقلاب بايد اين طورى باشيم از پيش معين نكنيم كه صندلى ما آنجاست و اگر ديديم آن صندلى را به ما دادند، خوشحال بشويم و برويم بنشينيم و بگوييم حقمان بود و اگر ديديم آن صندلى نشد و يا گوشه اش ذره ايى ساييده بود، بگوييم به ما ظلم شد و قبول نداريم و قهر كنيم و بيرون برويم . من از اول اين روحيه را نداشتم و سعى نكردم اين طورى باشم . در مجموعه ى انقلاب ، تكليف ما اين است .(15)

R A H A
02-06-2012, 01:24 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
اگر تكليف نباشد...!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
قبل از رحلت حضرت امام كه دوران رياست جمهورى در حال اتمام بود دست و پايم را جمع مى كردم . مكرر مراجعه مى كردند و بعضى از مشاغل را پيشنهاد مى نمودند. آدمهاى بى مسؤ وليت اين مشاغل را پيش خودشان به قد و قواره ى من بريده و دوخته بودند، ولى من گفتم كه اگر يك وقت امام به من واجب كنند و بگويند شما فلان كار را انجام بدهيد؛ چون دستور امام تكليف است و بروبرگرد ندارد، آن را انجام مى دهم . اما اگر چنانچه تكليف نباشد - و من از امام خواهش خواهم كرد كه تكليفى به من نكنند تا به كارهاى فرهنگى بپردازم - دنبال كارهاى فرهنگى مى روم . (16)

R A H A
02-06-2012, 01:24 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
قاضى را در همان شهر محاكمه كنيد!!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
يادم مى آيد كه در اوايل دوران رياست جمهورى ، جمع آقايان شوراى عالى قضايى ، پيش من تشريف آوردند. در آن جلسه ، صحبت از قاضى شد كه در شهرى تخلفى كرده بود. من نظرم را درباره ى او مطرح كردم و گفتم سليقه ام اين است ، شما آن را ارزيابى كنيد و ببينيد كه آن را قبول داريد يا نه ؟ گفتم : آن قاضى را در همان شهرى كه اين تخلف را كرده ، محاكمه كنيد. اگر شلاق يا زندان و يا هر چيز ديگر است . در همان جا حكم را بر او اجرا كنيد و بعد هم در همان شهر، او را دوباره بر مسند قضاوت بگذاريد. گفتند: اين كار، تشكيلات قضايى را تضعيف مى كند. گفتم : به نظر من تقويت است ؛ زيرا آن دادستان و يا حاكم شرعى كه به خاطر تخلف ، آن جا كتك را مى خورد، بعد كه پشت آن مسند قضا نشست ، خواهد گفت ببينيد، مساءله ى قوه ى قضاييه اين است ؛ من حتى فاسد شدم ، با من اين كار را كردند. بنابراين ، خودش ‍ ديگر اشتباه نخواهد كرد. اين ، انتقام و نقمت الهى است . او ديگر جراءت نمى كند على الظاهر تخلف نمايد؛ مگر آدمهاى واقعا مريض كه تخلف مى كنند. با اعمال اين قاطعيت ، ديگران هم خواهند گفت كه ببينيد، قوه ى قضاييه اين است و چنين متخلفانى را خودش مجازات مى كند. (17)

R A H A
02-06-2012, 01:25 AM
فشارها به خاطر اسلام است
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
در سفرى كه من به پاكستان مى رفتم ، امام امت رضوان الله تعالى عليه فرمودند: كه شما به علماى پاكستان بگوييد: فشارهاى وارده بر ما از سوى امريكا و ارتجاع و شرق و غرب ، نه به خاطر ايرانى بودن ماست ، بلكه به خاطر اسلام است . آن روزى كه دنيا احساس كند - العياذبالله - ما نسبت به اسلام جدى نيستم ، آن روزى كه دنياى مستكبر احساس كند ما حاضريم روى اسلام معامله كنيم و بى تفاوت شده ايم ، اين فشارها تمام خواهد شد. من عين بيان حضرت امام را به علماى پاكستان - كه جمع كثيرى از علماى مسلمين بودند و از همه ى اقطار پاكستان آمده بودند - گفتم . (18)

R A H A
02-06-2012, 01:25 AM
ريشه قضايا قبل از اينهاست !
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
مساءله ى اصلاح حوزه ، چيزى نيست كه در اين زمان مطرح شده باشد؛ از سالها پيش در قم ، اين مساءله مطرح بوده است . در آن سالهاى اولى كه وارد قم شدم ( سال 37)، فضلاى جوانى را يافتم كه دور هم مى نشستند و اين آرزوها را به زبان مى آوردند و تكرار مى كردند و براى تحقق آن تلاش ‍ مى نمودند. بعد در آن وقت براى ما معلوم شد كه در دوره ى قبل از ما - يعنى قبل از ورود مرحوم آيه الله العظمى بروجردى رضوان الله تعالى عليه به قم - نيز همين افكار مطرح بوده است و فضلاى برجسته و خوشفكر و خوشنام ، دنبال آن بوده اند. بعد كه قدرى بيشتر با مسايل مربوط به حوزه ها آشنا شديم ، فهميديم كه حتى ريشه ى اين قضايا قبل از اينهاست و در نجف زمان مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى رضوان الله تعالى عليه اين حرفها بين طلاب جوان و روشنفكر آن روز مطرح بوده است .
دو نفر براى من مشروحا و مفصلا جريانى كه كه ده دوازده نفر از فضلاى آن روز نجف - مثل مرحوم آقاى ميلانى ، مرحوم آقا سيد على مدد قاينى و عده يى ديگر - پيش مرحوم آقا سيد ابوالحسن رفتند و در خواست خود را با ايشان در ميان گذاشته بودند نقل كرده اند: يكى مرحوم علامه امينى - صاحب الغدير - بود و ديگرى مرحوم آقا سيد تهامى رضوان الله تعالى عليه كه از مجتهدين و علماى برجسته ى كشور ما محسوب مى شد و سالهاى متمادى در بيرجند منزوى شده بود و قدرش ناشناخته ماند تا وفات كرد. ايشان هم قبل از مرحوم امينى ، در سال 41 يا 42 كه من براى منبر به بيرجند رفته بودم ، عين همان صحبت مرحوم آقاى امينى را نقل كرد و جزييات قضيه را به من گفت كه حالا نمى خواهم با تفصيل آن را مطرح كنم . (19)
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:25 AM
متحير مانديم چه كنيم !
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
خوشبختانه ، مراجع ما موافقند. امروز، مراجع ما مثل مراجع دوران مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى نيستند كه فقط به تدريس فقه و اصول راضى باشند. خاطره يى را مرحوم آقاى تهامى رضوان الله تعالى مى گفتند كه همين نكته را ثابت مى كند. ايشان مى گفتند كه جلسه يى با مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى برگزار كرديم و در آن جلسه مطرح شد كه طلاب برنامه و نظام پيدا كنند و بعضى از علوم جديده را بخوانند و زبان خارجى ياد بگيرند. ايشان هم اجمالا موافقت كردند و بنا شد طرحى فراهم بكنيم . جلسه ى دوم كه خدمت ايشان رفتيم ، در اتاق بيرونى به انتظار نشستيم . ايشان از اتاق شخصى خود تشريف آوردند و در چارچوب در ظاهر شدند. ما بلند شديم و احترام كرديم . ايشان در حالى كه قباى دكمه نبسته بر تن داشتند، گفتند كه من نمى خواهم بيايم بنشينم ؛ فقط خواستم نكته يى را به آقايان بگويم و آن اين است كه اين پول و شهريه يى كه من مى دهم ، ملك من است و من راضى نيستم كه كسى اين سهم امام و شهريه را مصرف كند؛ در حالى كه غير از فقه و اصول چيز ديگرى را در حوزه بخواند.
ايشان ، اين مطلب را گفتند و در را بستند و رفتند. آقاى تهامى مى گفتند: ما همين طور متحير مانديم چه كنيم . ما آمده بوديم با ايشان ترتيبات دروس ‍ جنبى و كلام و تفسير و اخلاق و زبان انگليسى و امثال اينها را بدهيم و ايشان هم همين طور سرپا جوابمان را دادند و تشريف بردند.
البته ، آقا سيد ابولحسن اصفهانى ، مرجع بزرگوار عالم شيعه است و حق فراوانى هم به گردن اسلام و تشيع و روحانيت و فقاهت دارد. ما به ايشان اعتراضى نداريم . تشخيص ايشان اين بوده ؛ ليكن امروز مراجع اين گونه نيستند. امروز، مراجع به ضرورتهايى كه حوزه با آنها مواجه است ، آشنا هستند و براى آن كه حوزه را - آن چنان كه نيازمان است - سازماندهى بكنند، آماده اند. من اين نكته از روى قراين تقريبا علميه و از روى سوابق گذشته عرض مى كنم . ما كه آن وقتها در قم بوديم و افكار آقايان را از نزديك مى شناختيم ، مى دانيم كه الان خوشبختانه وضعيت گذشته وجود ندارد و مراجع ما الان با اين برنامه ريزى و آينده نگرى موافقند و در اين زمينه ها همكارى و تدبير و ابتكار عمل و پشتيبانى و عزم و تصويب و تاءييد را خواهند داشت . (20)

R A H A
02-06-2012, 01:25 AM
سخن معروف گلادستون
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
من در كتاب مسلمانان در نهضت آزادى هندوستان اين نكته را ياد آور شده ام كه يكى از نايب السلطنه هاى هند قبل از استقلال اين كشور در سال 1947 گفته بود كه اوايلى كه انگليسيها وارد هند شده بودند - يعنى بعد از دوران كمپانى هند شرقى - و مى خواستند حكومت هند را به دست بگيرند، گفته بودند كه مساءله ى ما در هند، مسلمانها هستند و بزرگترين هدف ما بايستى قلع و قمع و سركوب آنها باشد. سخن معرفت گلادستون را هم كه حتما شنيده ايد كه گفته بود: اين قرآن را بايد برداشت . استعمارگران ، از قديم نسبت به اسلام همين احساس را مى كردند كه آن هم ناشى از چيزهايى بود كه از اسلام ديده بودند.
مدتى از قضيه ى تنباكو و قضاياى مختلفى كه در همان هند و افغانستان و ايران و مصر و ساير كشورها اتفاق افتاده بود، گذشته بود و استكبار و استعمار جهانى ، از قدرت اسلام غافل شده بودند و ديگر آن حساسيت را نسبت به اسلام خيلى نشان نمى دادند. علتش هم اين بود كه از اين طرف ، اسلام چيزى از خودش نشان نداده بود و آنها قدرى دچار غفلت شده بودند. چند دهه يى كه گذشت ، انقلاب ما پيروز شد و تمام معلومات و معارف استعمارى آنها - كه در طول سالهاى متمادى اندوخته بودند - به هم ريخت و ناگهان احساس كردند كه همان اسلام قديمى - كه از او مى ترسيدند - با قدرت فراوان به ميدان آمده است . (21)
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:26 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
يكى از الطاف خفيه ى الهى !
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
ما با بعضى از شما سوابق دوستى زيادى هم داريم و از سالهاى قبل ، با هم نشستيم و برخاستيم و درباره ى مسايل دنياى اسلام بحث كرديم . بد نيست اين نكته را در اينجا بگويم كه نطفه ى اصلى هفته ى وحدت - كه حالا بحمدالله سالهاست تشكيل مى شود - قبل از پيروزى انقلاب شكل گرفت . ما در سال 57 قبل از پيروزى انقلاب ، با اين آقاى مولوى قمرالدين در ايرانشهر مذاكره كرديم كه بياييم يك عيد دو طرفه داشته باشيم و از دوازدهم تا هفدهم ربيع را جشن بگيريم . مذاكره اش در آن وقت انجام شد كه اتفاقا همان روزها هم بود كه در ايرانشهر سيل آمد و جشن و همه چيز را برد. البته ، آن سيل هم يكى از الطاف خفيه ى الهى بود و ما را با وضع زندگى مردم بيشتر آشنا كرد. داخل كپرها و خانه ها رفتيم و وضع زندگى مردم را از نزديك ديديم . قبل از آن ، چند ماه در ايرانشهر بوديم ؛ اما ظاهر قضيه را مى ديديم . مردم ما را نمى شناختند و ما هم مردم را نمى شناختيم . بعد كه سيل آمد، هم ما مردم را شناختيم و هم مردم قدرى با ما آشنا شدند. (22)
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:26 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
دارالتقريب
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
اين دار التقريبى هم كه ما مطرح كرديم ، براى اين است . دارالتقريبى كه در مصر بود، از نظر ما عزيز و بسيار محترم بود؛ الان هم محترم است . متاءسفانه نمى گذارد و نگذاشتند كار كند. فقط در يك برهه از زمان كه مجلات رساله الاسلام منتشر مى شد و مرحوم شلتوت و شيخ سليم و رؤ ساى شريف از هر حيات داشتند، دراالتقريب خوب حركت مى كرد. مرحوم آيه الله بروجردى كه مرجع تقليد ما بود، پشتيبان درالتقريب مصر بود. رئيس از هر، اول شيخ سليم بود كه پايه گذار و در حقيقت زمينه ساز دارالتقريب بود و بعد مرحوم شيخ محمود شلتوت رئيس از هر شد كه مفتى ديار مصريه بود. او هم خودش رئيس اين دارالتقريب بود. اينها پشتيبان تقريب بودند. اينها كه از طرفين رفتند، نه در تشيع و نه در تسنن ، ديگر آن عالمى كه روى اين مساءله خيلى پافشارى كند، ديده نشد.
البته ، بعد از مرحوم آيه الله بروجردى آقايان علمايى بودند. نه اين كه قبول نداشته باشند؛ همه معتقد بودند، ليكن آن انگيزه يى را كه مرحوم آيه الله بروجردى روى مساءله ى تقريب داشت ، آنها نداشتند. در بين تسنن هم همين طور بود. بعضى از آنها به مشهد آمده بودند و من بعضى از آقايان بعد از مرحوم شلتوت را ديده بودم . علماى ازهر به ايران مى آمدند و با علماى شيعه هم تماس مى گرفتند؛ ليكن آن انگيزه ى فعال و جوشانى را كه دنبال اين قضيه بروند، نداشتند؛ لذا دارالتقريب ، اسم بى مسمايى شده بود. (23)

R A H A
02-06-2012, 01:27 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
شخصيت زهراى اطهر سلام الله عليها
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
شخصيت زهراى اطهر در ابعاد سياسى و اجتماعى و جهادى ، شخصيت ممتاز و برجسته يى است ؛ به طورى كه همه زنان مبارز و انقلابى و برجسته و سياسى عالم مى توانند از زندگى كوتاه و پر مغز او درس بگيرند. زنى كه در بيت انقلاب متولد شد و تمام دوران كودكى را در آغوش پدرى گذراند كه در حال يك مبارزه ى عظيم جهانى فراموش نشدنى بود. آن خانمى كه در دوران كودكى ، سختيهاى مبارزه ى دوران مكه را چشيد، به شعب ابى طالب برده شد، گرسنگى و سختى و رعب و انواع و اقسام شدتهاى دوران مبارزه ى مكه را لمس نمود و بعد هم كه به مدينه هجرت كرد، همسر مردى شد كه تمام زندگيش جهاد فى سبيل الله بود و در تمام قريب به يازده سال زندگى مشترك فاطمه زهرا و اميرالمؤ منين عليه السلام ، هيچ سالى ، بلكه هيچ نيم سالى نگذشت كه اين شوهر، كمر به جهاد فى سبيل الله نبسته و به ميدان جنگ نرفته باشد و اين زن بزرگ و فداكار، همسرى شايسته يك مرد مجاهد و يك سرباز و سردار دايمى ميدان جنگ را نكرده باشد.
پس ، زندگى فاطمه ى زهرا(س )، اگر چه كوتاه بود و حدود بيست سال بيشتر طول نكشيد؛ اما زندگى ، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش كار انقلابى و صبر انقلابى و درس و فراگيرى و آموزش به اين و آن و سخنرانى و دفاع از نبوت و امامت و نظام اسلامى ، درياى پهناورى از تلاش و مبارزه و كار و در نهايت هم شهادت است . اين ، زندگى جهادى فاطمه ى زهراست كه بسيار عظيم و فوق العاده و حقيقتا بى نظير است و يقينا در ذهن بشر - چه امروز و چه در آينده -يك نقطه درخشان و استثنايى است . اما مقام معنوى اين بزرگوار، نسبت به مقام جهادى و انقلابى و اجتماعى او، باز به مراتب بالاتر است . فاطمه ى زهرا سلام الله عليها به صورت ، يك بشر و يك زن ، آن هم زنى جوان است ؛ اما در معنا، يك حقيقت عظيم و يك نور درخشان الهى يك بنده ى صالح و يك انسان ممتاز و برگزيده است . كسى است كه رسول اكرم به اميرالمومنين عليه السلام فرمود: يا على انت قائد المؤ منين الى الجنه يوم القيامه و فاطمه تقود المؤ منات الى الجنه يوم القيامه (24) يعنى ؛ روز قيامت ، اميرالمومنين مردان مؤ من را و فاطمه زهرا سلام الله عليها زنان مومن را به بهشت الهى راهنمايى مى كنند.
او، عدل و همپايه و همسنگ اميرالمؤ منين است . آن كسى كه وقتى در محراب عبادت مى ايستاد، هزاران فرشته ى مقرب خدا، به او خطاب و سلام مى كردند و تهنيت مى گفتند و همان سخنى را بيان مى كردند كه فرشتگان ، قبلا به مريم اطهر گفته بودند. عرض مى كردند: يا فاطمه ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين (25)
اين مقام معنوى فاطمه ى زهراست .
زنى ، آن هم در سنين جوانى ، از لحاظ مقام معنوى به جايى مى رسد كه بنابر آنچه كه در بعضى از روايات است ، فرشتگان با او سخن مى گويند و حقايق را به او ارايه مى دهند. محدثه است ؛ يعنى كسى است كه فرشتگان با او حديث مى كنند و حرف مى زنند. اين مقام معنوى و ميدان وسيع و قله ى رفيع ، در مقابل همه ى زنهاى آفرينش و عالم است . فاطمه ى زهرا(س ) در قله ى اين بلنداى عظيم ايستاده و به همه ى زنان عالم خطاب مى كند و آنها را به پيمودن اين راه دعوت مى نمايد.
آنهايى كه در طول تاريخ - چه در جاهليت قديم و چه در جاهليت قرن بيستم - سعى كرده اند كه زن را تحقير و كوچك كنند او را دلبسته به همين زخارف و زينتهاى ظاهرى معرفى نمايند و پايبند مد و لباس و آرايش و طلا و زيور آلات كنند و وسيله و دست مايه يى براى خوشگذرانيهاى زندگى وانمود نمايند و عملا در اين راه قدم بردارند منطق آنها منطقى است كه مثل برف و يخ ، در مقابل گرماى خورشيد مقام معنوى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام ذوب مى شود و از بين مى رود.
اسلام ، فاطمه - آن عنصر برجسته و ممتاز ملكوتى - را به عنوان نمونه و اسوه ى زن معرفى مى كند. آن ، زندگى ظاهرى و جهاد و مبارزه و دانش و سخنورى و فداكارى و شوهردارى و مادرى و همسرى و مهاجرت و حضور در همه ى ميدانهاى سياسى و نظامى و انقلابى و برجستگى همه جانبه ى او كه مردهاى بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار مى كرد، اين هم مقام معنوى و ركوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحيفه و تضرع و ذات ملكوتى و درخشندگى عنصر معنوى و همپايه و هموزن و همسنگ اميرالمؤ منين و پيامبر بودن اوست . زن ، اين است . الگوى زنى كه اسلام مى خواهد بسازد، اين است . (26)

R A H A
02-06-2012, 01:27 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
ديديد كه شد!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
در كشور لهستان ، شايد مثلا سى و اندى سال نظام بى دينى حاكم بوده ؛ ولى در كشورهاى ديگر، پنجاه يا شصت و يا هفتاد سال عليه دين حرف زده شده بود و موزه ى آتئيسم درست كرده بودند و تمام چيزهايى كه نشانه ى ضديت با خدا داشت و به معناى نفى خدا بود، يك جا جمع كرده بودند تا جلوى چشم مردم باشد و مردم آنها را نگاه كنند، در كشور لهستان ناگهان ، يك حركت كارگرى به نام اتحاديه ى همبستگى به وجود مى آيد و شعارش ‍ اين است كه مى خواهيم به كليسا برويم ؛ چرا دولت نمى گذارد؟ اتحاديه هاى همبستگى در لهستان ، چند سال براى اين منظور مبارزه كرد.
حالا همين رشته را شما بگيريد و ببينيد كه اين خشت از كجاى خرند بيرون آمده بود. ما مشهديها، از اين كار به خشت از خرند بيرون آمدن تعبير مى كنيم . مى دانيد مجموعه ى خشتى كه محكم كنار هم چيده اند، خيلى سفت است . گاهى ممكن است استحكام آن بتواند بنايى را روى خودش ‍ نگهدارد، اما اين استحكام تا جايى است كه اين خشتها همين طور رديف هم ايستاده باشند. اگر شما يكى دو عدد را كه از اين خرند بكنيد و بيرون بياوريد، ديگر چيزى باقى نمى ماند و استحكامش از بين مى رود. قضيه اين است . من مى گويم آنچه كه امروز ما در دنيا مى بينيم (به هم ريختن نظم بلوك بندى دنيا) اين ، معجزه ى انقلاب اسلامى و امام و معجزه ى ان تقوموا الله است .
آيا آن روزى كه امثال ما و شما، در سياه چالها و سلولها و خانه هاى مخفى و محيط غربت مى رفتيم و مى دويديم ، چنين معجزه يى را كه امروز به وقوع پيوسته است ، باور مى كرديم ؟ آن روزها فشار زيادى روى ما و امثال ما بود و خود من از دو طرف مورد تهديد دستگاه بودم و به خاطر دو جريان و دو پرونده دنبالم بودند. جايى را سراغ كرده بودم كه چند روزى آن جا باشم . از يك محل به آن محل مى رفتيم . در خيابان كه راه مى رفتم ، وضع خودم را به آن آدمى كه روى زمين يخى صاف - مثل شيشه - حركت مى كند و بايد با كمال دقت راه برود و مطمئن نيست كه لحظه ى بعد محكم به زمين نخواهد خورد و استخوانهايش نخواهد شكست ، تشبيه مى كردم . ما و همه ى برادرانى كه در دستگاههاى بودند، سالها اين طور زندگى كرديم . آيا فكر مى كرديم روزى ايران كه قلعه ى مستحكم استكبار جهانى است ، به قلعه ى مستحكم مبارزه در مقابل آن تبديل بشود؟ ولى ديديد كه شد. (27)

R A H A
02-06-2012, 01:27 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
همه ى كارها كه گفتن ندارد!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
يكى از رهبران مسلمان پخته ى واردى كه من در طول مدت كارهاى سياسى ديدم ، سكوتره بود. او آدم بسيار وارد و پخته و مطلعى بود. در چند سفرى كه به تهران آمده بود و ملاقاتهاى متعددى با او داشتم ، خيلى شيفته انقلاب بود. او اگر چه ضعيف بود و نتوانسته بود راه خودش را برود و گينه كوناكرى را آن طور كه ايده اش بود و دوست مى داشت ، درست كند و بسازد و گر چه استكبار كت بند و از طرق مختلف محاصره اش كرده بود، ولى انسان موفق و سالمى بود و درست مى فهميد. او اين انقلاب را خيلى دوست مى داشت و حقيقتا از ته دل به امام ارادت داشت .
در ملاقاتهايى كه با او داشتم ، حرفهايى از او شنيدم كه خيلى درست بود. البته ما از خيليها حرف شنيديم ، ولى اين با آنها متفاوت بود. اين گونه تصور نشود كه او براى خوش آمد ما حرفى گفته و ماهم باورمان آمده است . نه ، من در اين ده ساله با افراد زيادى نشستم و برخاستم و حرف زدم و شنيدم . بعضيها حرف مى زنند، ولى از زبانشان تجاوز نمى كند؛ اما بعضيها اين طور نيستند. اين حقيقت قابل تشخيص است . بنابراين ، او راست مى گفت .
يك وقت به من گفت : فقط شما يك عيب داريد و آن اين است كه دايما همه ى كارها را مى گوييد و مطرح مى كنيد. همه ى كارها كه گفتن ندارد. چرا مى گوييد؟ مى گوييد كه چه بشود؟ شايد من در سال اول رياست جمهورى كه اين حرف را از او شنيدم ، اصلا از ته دل قبول نكردم . با خودم مى گفتم اين دنيا دنيايى نيست كه او خيال كند ما اگر چيزى را گفتيم ، دنيا مى فهمد و اگر نگفتيم نمى فهمد و گفتن ما مشكلى به وجود آورد. بعدا تجربه ها به من نشان داد كه او پخته بوده و مى فهميده است . (28)

R A H A
02-06-2012, 01:27 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
هيبت ابر قدرتى !!!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
اين خاطره را بارها نقل كرده ام كه در يكى از مجامع بين المللى كه نطق خيلى پرشورى در آن جا عليه تسلط قدرتها و نظام سلطه در دنيا ايراد كردم و امريكا و شوروى را در حضور بيش از صد هياءت نمايندگى و رؤ سان دولتها، به نام كوبيدم و محكوم كردم ، بعد از آن نطق عده ى زيادى آمدند تحسين و تصديق كردند و گفتند: همين سخن شما درست است . يكى از سران كشورها كه يك جوان انقلابى بود - و البته بعد هم او را كشتند نزد من آمد و گفت : همه ى حرفهاى شما درست است منتها من به شما مى گويم كه به خودتان نگاه نكنيد كه از امريكا نمى ترسيد؛ همه ى اينها كه در اين جا نشسته اند، از امريكا مى ترسند، بعد سرش را نزديك من آورد و گفت : من هم از امريكا مى ترسم !!
هيبت ابر قدرتى ابر قدرتها، هميشه بيشترين مشكلات آنها را در دنيا حل مى كرده و مى كند. در حقيقت قدرت سلاح و پول و سياست عقلشان ، به مراتب كمتر از هيبتشان است . اين هيبت آنهاست كه همه را مى ترساند و جراءت نمى كنند در




http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/29--3.jpg

مقابل آنها بايستند. حالا اين ابر قدرت ، با هيبتى قلدرانه كه خيلى هم واضح وارد كشورها مى شود و اوضاع را به نفع خود حل و فصل مى كند، يازده سال است با ملت ايران كلنجار مى رود و با انقلاب مى جنگد؛ براى اين كه بتواند اين انقلاب را از بين ببرد و اين نظام را نابود نمايد، ولى نتوانسته است . (29)

R A H A
02-06-2012, 01:27 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
اسمش مردمى است !
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
در يكى از سفرهايى كه يكى دو سال قبل به يكى از همين كشورهاى سوسياليستى رفته بوديم ، يكى از همراهان ما از نمايندگان محترم مجلس ‍ شوراى اسلامى بود، با مقامات مجلس ملى آن كشور راجع به مجلس ‍ صحبتهايى كرده بود. اطلاعاتى از مجلس ما به آنها داده بود و اطلاعاتى هم از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بوديم و راجع به موضوعى صحبت مى كرديم . ايشان ، با يك قيافه ى خيلى جدى پيش ما آمد و گفت : ما چيزهاى مهمى از اين آقايان - كه ميهمانشان بوديم - ياد گرفتيم . او گفت : وقتى كه راجع به مجلس با اينها صحبت كرديم ، از اينها پرسيديم كه مجلس ‍ شما چگونه انتخاب مى گردد؟ معلوم شد كه مجلس ملى اينها، متشكل از افرادى است كه به وسيله ى دستگاهها و سازمانهاى حزبى وابسته به خود حكومت تشكيل مى شود. يعنى مثلا پانصد، ششصد نفر آدم به عنوان اعضا و نمايندگان كنگره ، به وسيله ى همان دستگاههاى حزبى انتخاب مى شود. بعد اين افراد كه نام تجمعشان كنگره ى ملى است ، سالى دو مرتبه جلسه تشكيل مى دهند.
شما ببينيد در اين كشور كه فقط سالى دو مرتبه مجلس قانونگذاريشان تشكيل مى شود، قانون را چه كسى وضع مى كند؟ اختيار قانونگذارى دست كيست ؟ دست همانهايى است كه در راءس تشكيلات حكومت قرار دارند. اگر بپرسيد اسم حكومت شما چيست ؟ مى گويند: حكومت دموكراتيك سوسياليستى ؛ يعنى حكومت مردمى . اسمش مردمى است ، در حالى كه در هيچ امرى از امور آن كشور، مردم دخالت ندارند و اين ، همان مردمى هستند كه انقلاب را به پيروزى رساندند. اسم اين كشورها هم كشور انقلابى است . همه ى انقلابهايى كه ما در دنيا ديديم و كشورهايى كه بر اساس يك انقلاب نظامى را به وجود آوردند، تقريبا به همين شكل بودند كه مطرح كردم . (30)

R A H A
02-06-2012, 01:28 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
از كجا فهميدى پسرش است ؟
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
من از اين شيخ راغب مصطفى خاطره يى دارم كه بد نيست آن را براى شما بگويم . ما حدود سالهاى 46 يا 47 - يعنى تقريبا بيست يكى دو سال قبل از اين - در مشهد دنبال خواندن شيخ مصطفى اسماعيل در راديوهاى كشورهاى عربى مخصوصا راديو مصر - به دقت مى گشتيم تا بلكه خواندن او را پيدا كنيم . البته نوارهايش هم در بازار نبود و در ايران هم راديو قرآن وجود نداشت و ما مجبور بوديم از راديوهاى خارجى گوش كنيم . ما عاشق تلاوت شيخ مصطفى اسماعيل بوديم . تلاوتهاى او را پيدا مى كرديم و گوش ‍ مى كرديم . در آن زمان رفيقى داشتم - مرحوم آقا جعفر - كه آقايان او را مى شناسند. آن هم با همين طور پاى راديو مى نشست و گوش مى كرد. يك روز من را ديد و گفت : امروز در راديوى مصر صداى پسر شيخ مصطفى اسماعيل را پيدا كرديم ، گفتم : چه طور، از كجا فهميدى پسرش است ؟ گفت : نام او راغب مصطفى است كه پسر شيخ مصطفى اسماعيل مى باشد، (او را به نام غلوش نمى شناخت ). رفيق من ، صداى فرزند مصطفى اسماعيل را ضبط كرده بود. من كه گوش كردم ، گفتم كه قاعدتا بايد همان پسر شيخ مصطفى اسماعيل باشد؛ چون صدايش شبيه شيخ مصطفى اسماعيل است ، تلاوت هم ، تلاوت همان آيات معروف بود: واستمع يوم يناد المناد من مكان قريب (31)(32)
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:28 AM
http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/32--3.jpg

همه ى دقايق ارتباطات را مى ديد!
يك وقت درباره ى قضيه يى ، خدمت امام رحمه الله مطلبى را عرض كردم - حالا تفصيل آن قضيه طولانى است - به ايشان عرض كردم كه اين تصميمى كه شما گرفته ايد، واقعا يك لطف الهى و كار خدا بود كه شما به اين فكر بيفتيد. بعد از آن حادثه يى اتفاق افتاده بود كه اگر ايشان آن تصميم را نمى گرفتند، براى ما خيلى مشكلات و درد سر درست مى كرد. ايشان در پاسخ به من مطلبى را فرمودند كه در دفترم يادداشت كردم . ايشان گفتند: از اول انقلاب تا كنون ، گويا در همه ى قضايا، دستى پشت سر اين انقلاب آن را يارى داده است . امام رحمه الله اين گونه قضاوت مى كردند. نوع كمك الهى مختلف است . يك وقت است كه آدم مى گويد خدا پشت سر ماست و به ما كمك مى كند؛ اما اين گونه و با اين صراحت ، ذهن بالاى اين مرد حكيم و هوشمند، همه ى دقايق ارتباطات را مى ديد. اين گونه نبود كه امام رحمه الله چيزى را حمل بر تصادف بكند و بگويد حالا اين طورى پيش آمد. نه ، آدم دقيق و ظريفى بود كه همه ى جزييات اين ارتباطات و مسايل را مى ديد و بالاتر از اين كه مشاهده كند، پيش بينى مى كرد.
حقيقت مطلب اين است كه من هم در طول اين ده سال ، در حد ادراك و دخالت خودم در قضايا و نيز در طول اين چند ماه بعد از رحلت حضرت امام رحمه الله ، اين معنا را بيشتر احساس كرده ام . اين تا وقتى است كه رابطه ى خودمان را خدا و نحوه ى ايمان و عمل خويش را حساب شده و دقيق تنظيم كنيم و در درجه اول ، برايمان انجام تكليف مهم باشد. (33)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/33--3.jpg





http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/34--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:28 AM
به كدام دعا بيشتر انس و اعتقاد داريد؟
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
بايستى آحاد مردم ، ارتباطات و انس فردى و صحبت و مناجات با خدا را در خود تقويت كنند. اين ، راه امام است و هدايت الهى به دنبال اين ارتباط و تماس با خدا مسير مى شود؛ همچنان كه در اين ده سال هم همين طور بوده است و شما جوانهاى با اخلاص و پاكدل ، اين روحيه را در جبهه هاى گوناگون از خودتان نشان داديد و نتايجش راهم ديديد و همچنان كه درس ‍ امام نيز اين بود.
يك بار از ايشان سؤ ال كردم كه در ميان دعاهاى معروف ، به كداميك از آنها بيشتر انس يا اعتقاد داريد؟ ايشان بعد از تاءملى فرمودند: دعاى كميل و مناجات شعبانيه . وقتى كه شما به اين دو دعا مراجعه مى كنيد، با اين كه دعاهاى ديگر هم مثل ابو حمزه ى ثمالى و يا دعاى امام حسين در روز عرفه و دعاهاى فراوان ديگر - برقرارى رابطه با خداست ؛ اما در اين دو دعا و مناجات ، حالت استغفار و انابه و استغاثه و تضرع به پروردگار را به شكل عاشقانه ى آن مشاهده مى كنيد. دعاى كميل هم مناجاتى باخداى متعال است و رابطه ى محبت و عشق ميان بنده و معبود را ترسيم مى كند و اين همان چيزى بود كه امام بزرگوار ما، روح و دل خود را از آن روشن و منور مى داشت . (34)

R A H A
02-06-2012, 01:28 AM
سخت ترين ساعات عمر ما
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
آنچه كه در خصوص تعيين رهبر واقع شد و بار اين مسؤ وليت ، بر دوش ‍ بنده ى كوچك ضعيف حقير گذاشته شد؛ براى خود من حتى يك لحظه و يك آن از آنات گذشته ى زندگى ، متوقع و منتظر نبود. اگر كسى تصور كند كه در طول دوران مبارزه و بعدا در طول دوران انقلاب و مسؤ وليت رياست قوه ى اجرايى ، حتى يك لحظه در ذهن خودم خطور مى دادم كه اين مسؤ وليت به من متوجه خواهد شد؛ قطعا اشتباه كرده است . من ، هميشه خودم را نه فقط از اين منصب بسيار خطير و مهم ؛ بلكه حتى از مناصبى كه به مراتب پايين تر از منصب بوده است - مثل رياست جمهورى و ديگر مسؤ ولتيهايى كه در طول انقلاب داشتم - كوچكتر مى دانستم .
يك وقتى خدمت امام اين نكته را عرض كردم كه گاهى نام من در رديف بعضى از آقايان آورده مى شود؛ در حالى كه رديف آنها نيستم و من يك آدم كوچك و بسيار معمولى هستم . نه اين كه بخواهم تعارف كنم ، الان هم همان اعتقاد را دارم . بنابراين ، چنين معمايى اصلا متصور نبود.
البته در آن ساعات بسيار حساسى كه سخت ترين ساعات عمرمان را گذرانديم و خدا مى داند كه در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت ؛ برادرها از روى مسؤ وليت و احساس وظيفه ، با فشردگى تمام ، فكر و تلاش ‍ مى كردند كه چگونه قضايا را جمع و جور كنند. مكرر از من به عنوان عضو شوراى رهبرى اسم مى آوردند كه البته در ذهن خودم آن را رد مى كردم ؛ اگر چه به نحو يك احتمال برايم مطرح مى شد كه شايد واقعا اين مسؤ وليت را به من متوجه كنند.
در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشكيل مجلس خبرگان ، با تضرع و توجه و التماس ، به خداى متعال عرض كردم : پروردگارا تو كه مدبر و مقدر امور هستى ؛ چون ممكن است به عنوان عضوى از مجموعه ى شوراى رهبرى ، اين مسؤ وليت متوجه من شود؛ خواهش مى كنم اگر اين كار ممكن است اندكى براى دين و آخرت من زيان داشته باشد؛ طورى ترتيب كار را بده كه چنين وضعيتى پيش نيايد. واقعا از ته دل مى خواستم كه اين مسؤ وليت متوجه من نشود.
بالاخره در مجلس خبرگان ، بحثهايى پيش آمد و حرفهايى زده شد كه نهايتا به اين انتخاب منتهى شد. در همان مجلس كوشش و تلاش و استدلال كردم و بحث كردم تا اين كار انجام نگيرد؛ ولى انجام گرفت و اين مرحله گذشت .
من همين الان خودم را يك طلبه ى معمولى و بدون برجستگى و امتيازى خاص مى دانم ؛ نه فقط براى اين شغل با عظمت و مسؤ وليت بزرگ ، بلكه - همان طور كه صادقانه گفتم - براى مسؤ وليتهاى به مراتب كوچكتر از آن ، مثل رياست جمهورى و كارهاى ديگرى كه در طول اين ده سال داشتم . اما حالا كه اين بار را روى دوش من گذاشتند، با قوت خواهم گرفت ؛ آن چنان كه خداى متعال به پيامبرانش توصيه فرمود: خذها بقوه (35)
براى اين مسؤ وليت ، از خدا استمداد كردم و باز هم استمداد مى كنم و هر لحظه و هر آن ، در حال استمداد از پروردگار هستم تا بتوانم اين مسؤ وليت را در حد وسع خودم - كه تكليف هم بيش از وسع نيست - با قدرت و قوت و حفظ شاءن والاى اين مقام ، حفظ كنم و انجام بدهم . اين ، تكليف من است كه اميدوارم ان شاء الله مشمول لطف و ترحم الهى و دعاى ولى عصر (عج ) و مؤ منين صالح باشم . (36)

R A H A
02-06-2012, 01:29 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
نقش شعر خوب در مدح اهل بيت عليهاالسلام
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
مقام فاطمه زهرا سلام الله عليها در خور آن است كه عقول برجسته ى انسانهاى بزرگ ، در اصيلترين رشته هاى تفكرشان بينديشند و زبانهاى فصيح ترين و بليغ ‌ترين گويندگان و شعرا و سرايندگان ، آن انديشه ها را در قالب كلمات بياورند و سرشارترين ذوقها و جوشانترين طبعهاى فياض و سيال هنرمندان و شاعران ، آنها را به صورت شعر و سخن منظوم ، با بهترين گويشها و حنجره ها بيان كنند. اگر اين طور بشود، شايد ذهن بشر متوسط امروز و ما كه از معارف حقيقى الهى دوريم و كشش نداريم كه در ذهن و دل و روحمان ، حقايق والا و متعالى را درك بكنيم ، بتوانيم گوشه يى از فضايل و مدايح و مناقب و محامد اين بزرگوار را بفهميم و درك كنيم .
وقتى انسان به رواياتى كه مربوط به فاطمه ى زهرا سلام الله عليها مى باشد و از ائمه عليهم السلام صادر شده است ، مراجعه مى كند، مى بينيد زبان معصومين عليهم السلام نسبت به اين بزرگوار آن چنان زبان ستايش و خضوع و خشوع است كه براى كسى كه مقام والاى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را ندانسته باشد، ممكن است مايه ى تعجب بشود. از خود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه پدر و مربى اين مخدره ى بزرگوار بود، تا اميرالمؤ منين كه همسر او بود و تا فرزندان او - ائمه عليهم السلام هر كدام راجع به زهراى اطهر، جمله يى سخن گفته اند و آن را با زبان تعظيم و ستايش بيان كرده اند. اين ، نشان دهنده ى آن مقام والا و توصيف ناشدنى است كه حقيقتا براى ذهن قاصر ما، آن علو درجه ى معنوى و ملكوتى ام الائمه النجباء عليهاسلام الله قابل درك نيست و ما به قدر فهم خود، ممكن است رشحه يى از رشحات را درك كنيم ...
شما در بين كلمات ، ائمه عليهم السلام يا سيره ى آن بزرگواران كسى را كه دارى چنين خصوصيتى است و اين گونه مورد توجه ويژه قرار داده باشند، كمتر مى بينيد؛ مگر آن افراد بسيار برجسته - مثل هشام بن حكم يا مؤ من الطاق - كه اينها در بين رجال شيعه ، بى نظير و يا بسيار كم نظير بودند. ائمه عليهم السلام ، امثال هشام و مؤ من الطاق را ستايش ‍ مى كردند و مورد و مورد توجه و علاقه قرار مى دادند؛ اما آن كسانى كه همين مدح و بيان فضايل را به زبان شعر بيان مى كردند - ولو آنچه كه مى گفتند، در حد اوج سخن هشام بن حكم نبود - مورد توجه و نوازش ‍ و احترام و تجليل و تكريم قرار مى دادند. علت اين كار چيست ؟
شما ببينيد امام باقر و يا امام سجاد عليهما الصلاة و السلام نسبت به فرزدق چه محبتى انجام دادند؛ در حالى كه فرزدق جزو شعراى اهل بيت نيست . او يك شاعر دربارى وابسته ى به دستگاههاى قدرت و يك آدم معمولى بود كه يك ديوان پر از شعر، راجع به همين حرفها و مبتذلاتى كه شعراى آن روز بر زبانشان جارى مى كردند، داشت ؛ ليكن چون يك بار وجدان او بيدار شد و در مقابل قدرت ، حق را بيان كرد - آن هم به زبان شعر - شما ببينيد كه امام سجاد عليه الصلاة و السلام چه محبتى نسبت به او انجام مى دهد. با بقيه ى شعرايى كه مربوط به اهل بيت بودند - مثل كميت و دعبل و سيد حميرى - و بقيه ى كسانى كه جزو شعراى اهل بيت محسوب مى شدند و به آنها علاقه مند بودند، همين وضعيت را داشتند.
خيلى از اينها شعرايى هستند كه اگر چه نسبت به اهل بيت علاقه هم دارند اما همه ى شعرشان درباره ى اهل بيت نيست . شما ديوان دعبل خزائى را كه نگاه كنيد، اين طور نيست كه از اول تا آخر، مدح اهل بيت را گفته باشد. خير، او يك شاعر است ؛ ولى شعر او سياسى و در جهت افكار و عقايد و محبت اهل بيت عليهم السلام و جزو پيوستگان به اين خاندان است . ولايت يعنى پيوستن و وصل شدن و جزو پيوستگان و مواليان اهل بيت عليهم السلام قرار گرفتن . ببينيد اين دعبل و همين طور كميت و ديگران - چه قدر در دنياى تشيع و در زمان ائمه عليهم السلام مورد احترام و تجليل بوده اند. علتش چيست ؟
آن چيزى كه جناب دعبل خزاعى در قصيده ى مدارس آيات بيان كرده ، يا آن چيزى كه كميت بن زيد اسدى در قصايد سعبه ى هاشميات بيان نموده ، يا آن حرفهايى كه سيد حميرى رضوان الله عليه در اشعار خود ذكر كرده است ، بيش از حرفهايى كه بقيه ى شيعه مى گفتند و براى هم بيان مى كردند، نيست ؛ اما چرا در نظر ائمه عليهم السلام ، اين سخنان ارزش بيشترى پيدا مى كند؟ چون شعر است . آقايان ، به اين نكته توجه كنند. مگر شعر چه خصوصيتى دارد؟ چون تاءثير شعر در ذهن مخاطب سخنور توانا گوياتر است . يك بيت يا يك مصرع شعر، در ذهنها مى ماند و مردم آن را مى فهمند و تكرار مى كنند و نتيجتا ماندگار مى شود.
گاهى مى بينيد كه براى حفظ يك بناى اعتقادى يا عاطفى ، آن قدر كه يك شعر اهميت دارد، چندين كتاب اهميت ندارد. همين دوازده بند معروف محتشم كه جزو اشعار قديمى مرثيه و مصيبت است ، با اين كه مطالبى در اين كتاب و در اين دوازده بند هست چيزى نيست كه امثال او، شبيه اين مطالب را در كتابهاى خود نياورده باشند؛ در عين حال ، اشعار او تاءثير خاصى دارد. غالبا هم چيزهايى ذوقى است .





گر چشم روزگار بر او فاش مى گريست

خون مى گذشت از سر ايوان كربلا

آن چنان حادثه ى كربلا را براى مخاطب تصوير مى كند كه اين مفاهيم با همه ى بار اعتقادى و عاطفى و انسانى و سياسى فكرى ، در اعماق جان مستمع نفوذ مى كند. اهميت اين اشعار چنين است .

باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است

بازين چه نوحه و چه فغان و چه ماتم است

ببينيد اصلا با يك هنر و ذوق و ارايه ى سخن و به شكل خاصى ، دل را متوجه مى كند، اهميت شعر، اين است .
رفتار ائمه عليهم السلام اين گونه بود كه دعوت شعرى را تقويت مى كردند. فقط ائمه هم نبودند كه اين كار را مى كردند؛ نقطه مقابلشان هم همين طور بودند. يعنى همين خلفاى بنى اميه و بنى عباس ، براى پيشرفت كار خود، محتاج شعر بودند و به شعرا پولهاى گزاف مى دادند تا براى آنها شعر بگويند. شعرا هم مى گفتند؛ چون پول و رشوه در ميان بود حتى گاهى اوقات ، بعضى از شعراى متمايل به اهل بيت ، براى آنها هم شعرى مى گفتند؛ براى اين كه پولى بگيرند.
امام باقر عليه الصلاة و السلام در مجلسى نشسته بودند. كثيره عزه كه يكى از شعراى معروف عرب است و متمايل به اهل بيت بود، او هم در جلسه حضور داشت حضرت به او رو كردند و گفتند امتدحت عبدالملك تو مدح عبدالملك را گفتى ؟ ملامتش كردند. در صدد عذر آوردن بر آمد. گفت : من چيزى در ستايش عبدالملك نگفتم . نگفتم كه تو امام الهدى هستى . حضرت تبسم كردند و چيزى نگفتند. در اين بين ، كميت از آن طرف مجلس بلند شد و بنا به خواندن آن قصيده معنى خودش - كه در مدح اهل بيت عليهم السلام بود - كرد:

من لقب متيم مستهام

غير ما صبوه و لا احلام

آنها هم دنبال شعر بودند. خلفا به شاعران پول مى دادند، براى اين كه مثلا در مدح بنى اميه يا بنى عباس و در باب اين كه اينها برحقند، شعر بگويند. امروز هم پول مى دهند و مى گويند به ابتذال بكشيد و اسلام را قدح كنيد و اهل بيت را مورد مذمت قرار بدهيد و شيعه را خراب كنيد. الان در دنيا دهها نويسنده ى مزدور قلم به مزد وجود دارند كه صاحب ذوق و هنر هم هستند و از اين پولهاى بى حساب دلارهاى نفتى مى گيرند و كتاب مى نويسند. من - به قول مشهديها - برى كتاب از همين مواردى كه اينها عليه اسلام و تشيع و امام رحمه الله و جمهورى اسلامى و ماها نوشته اند، دارم . تبليغات است ديگر؛ تبليغات با شيوه هاى خوب ، اما با محتواهاى بد. ببينيد چه قدر قضيه اهميت دارد. (37)

R A H A
02-06-2012, 01:30 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
مقطع سى و پنج ساله دوران امامت امام موسى كاظم عليه السلام
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
اين مقطع سى و پنج ساله (از 148 تا 183 هجرى ) يعنى دوران امامت حضرت ابى الحسن موسى بن جعفر عليهماالسلام يكى از مهمترين مقاطع زندگينامه ائمه عليهم السلام است . دو تن مقتدرترين سلاطين بنى عباس - منصور و هارون - دو تن از جبارترين آنان - مهدى و هادى - در آن حكومت مى كردند. بسى از قيامها و شورشها و شورشگرها در خراسان ، در افريقيه ، در جزيره ى موصل ، در ديلمان و جرجان در شام ، در نصيبين ، در مصر، در آذربايجان و ارمنستان و در اقطارى ديگر، سركوب و منقاد گرديده و در ناحيه ى شرق و غرب و شمال قلمرو وسيع اسلامى ، فتوحات تازه و غنايم و اموال وافر، بر قدرت و استحكام تخت عباسيان افزوده بود.
جريانهاى فكرى و عقيدتى در اين دوران ، برخى به اوج رسيده و برخى زاده شده و فضاى ذهنى را از تعارضات ، انباشته و حربه يى در دست قدرتمندان و آفتى در هوشيارى اسلامى و سياسى مردم گشته و ميدان را بر علم داران صحنه معارف اصيل اسلامى و صاحبان دعوت علوى ، تنگ و دشوار ساخته بود.
شعر و هنر، فقه و حديث و حتى زهد و ورع ، در خدمت ارباب قدرت در آمده و مكمل ابزار زر و زور آنان گشته بود. در اين دوران ، ديگر نه مانند اواخر دوران بنى اميه و نه همچون ده ساله ى اول دوران بنى عباس و نه شبيه دوران پس از مرگ هارون كه در هر يك ، حكومت مسلط وقت ، به نحوى تهديد مى شد، تهديدى جدى دستگاه خلافت را نمى لرزاند و خليفه را از جريان عميق و مستمر دعوت اهل بيت عليهم السلام غافل نمى ساخت .
در اين دوران ، تنها چيزى كه مى توانست مبارزه و حركت فكرى و سياسى اهل بيت عليهم السلام و ياران صديق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگى ناپذير و جهاد خطير آن بزرگواران بود و توسل به شيوه ى الهى تقيه . و بدين ترتيب است كه عظمت حيرت آور و دهشت انگيز جهاد حضرت موسى بن جعفر عليه و على ابائه التحيه و السلام آشكار مى گردد.
بايد عرض كنم كه كاوشگران تاريخ اسلام ، آن گاه كه به فحص و شرح زندگى امام موسى بن جعفر (عليهماالسلام ) پرداخته اند، سهم شايسته يى از توجه و تفطن را كه بايد به حادثه ى عظيم و بى نظير حبس طويل المده اين امام همام اختصاص مى يافت ، بدان اختصاص نداده و در نتيجه از جهاد خطير آن بزرگوار غافل مانده اند.
در زندگينامه ى آن امام عالى مقام ، سخن از حوادث گوناگون و بى ارتباط با يكديگر و تاءكيد بر مقام علمى و معنوى و قدسى آن سلاله ى پيامبر صلى الله عليه و آله و نقل قضاياى خاندان و اصحاب و شاگردان و مباحثات علمى و كلامى و امثال آن ، بدون توجه به خط جهاد مستمرى كه همه ى عمر سى و پنج ساله ى امامت آن بزرگوار را فرا گرفته بوده است ، ناقص و ناتمام مى ماند. تشريح و تبيين اين خط است كه همه ى اجزاى اين زندگى پرفيض را به يكديگر مرتبط مى سازد و تصويرى واضح و متكامل و جهت دار كه در آن هر پديده يى و هر حادثه يى و هر حركتى ، داراى معنايى است ، ارايه مى كند.
چرا حضرت امام صادق عليه السلام ره مفضل مى فرمايد: امر امامت اين جوانك را فقط به اشخاص مورد وثوق بگو؟ و به عبد الرحمن بن حجاج به جاى تصريح به كنايه مى گويد: زره بر تن او راست آمده است ؟ و به ياران نزديك چون صفوان جمال او را به علامت و نشانه معرفى مى كند؟ و چرا بالاخره در وصيت نامه خود، نام فرزندش را به عنوان وصى پس نام چهار تن ديگر مى آورد كه نخستين آنان منصور عباسى و سپس ‍ حاكم مدينه و سپس حاكم مدينه و سپس نام دو زن است ؛ چنان كه پس از ارتحال آن حضرت ، جمعى از بزرگان شيعه نمى دانند جانشين آن بزرگوار، همين جوان بيست ساله است ؟ چرا در گفتگو با هارون كه به او خطاب مى كند: خليفتان يجبى اليهما الخراج ، زبان به سخن نرم و انكارآميز مى گشايد؛ اما ابتدائا در خطاب به مرد زاهد نافذالكلمه يى به نام حسن بن عبدالله سخن را به معرفت امام مى كشاند و آن گاه خود را امام مفترض ‍ الطاعه ، يعنى صاحب مقامى كه آن روز خليفه ى عباسى در آن متمكن بود، معرفى مى كند؟
چرا به على بن يقطين كه صاحب منصب بلند پايه ى دستگاه هارون و از شيفتگان امام است ، عملى تقيه آميز را فرمان مى دهد؛ اما صفوان جمال را بر خدمت همان دستگاه شماتت مى كند و او را به قطع رابطه با خليفه فرا مى خواند؟ چگونه و با چه وسيله اى آن همه پيوند و رابطه در قلمرو گسترده ى اسلام ، ميان





http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/43--3.jpg

دوستان و ياران خود پديد مى آورد و شبكه يى كه تا چين گسترده است ، مى سازد؟
چرا منصور و مهدى و هادى ، هر كدام در برهه اى از دوران خود، كمر به قتل و حبس و تبعيد او مى بندند؟ و چرا چنانكه از برخى از روايات دانسته مى شود، آن حضرت در برهه اى از دوران سى و پنج ساله در اختفاء به سر برده و در قراى شام يا مناطقى از طبرستان حضور يافته و از سوى خليفه ى وقت ، مورد تعقيب قرار گرفته و به ياران خود سفارش كرده كه اگر خليفه درباره ى من از شما پرسيد، بگوييد او را نمى شناسيم و نمى دانيم كجاست ؟
چرا هارون در سفر حجى ، آن حضرت را حد اعلى تجليل مى كند و در سفر ديگرى دستور حبس و تبعيد او را مى دهد و چرا آن حضرت در اوايل خلافت هارون كه وى روش ملايمت و گذشت در پيش گرفته و علويان را از حبس ها آزاد كرده بود تعريفى از فدك مى كند كه بر همه ى كشور وسيع اسلامى منطبق است ؛ تا آن جا كه خليفه به آن حضرت به تعريض مى گويد: پس خيز و در جاى من بنشين ؟ و چرا رفتار همان خليفه ى ملايم ، پس از چند سال ، چندان خشن مى شود كه آن حضرت را به زندانى سخت مى افكند و پس از سالها حبس ، حتى تحمل وجود زندانى او را نيز بر خود دشوار مى يابد و او را جنايتكارانه مسموم و شهيد مى كند؟
اينها و صدها حادثه ى توجه برانگيز و پرمعنى و در عين حال ظاهرا بى ارتباط و گاه متناقض با يكديگر در زندگى موسى بن جعفر عليهم السلام هنگامى معنى مى شود و ربط مى يابد كه ما آن رشته ى مستمرى را كه آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه ى شهادتش ادامه داشته ، مشاهده كنيم . اين رشته ، همان خط جهاد و مبارزه ى ائمه عليه السلام است كه در تمام دوران دويست و پنجاه ساله و در شكلهاى گوناگون استمرار داشته و هدف از آن ، اولا تبيين اسلام ناب و تفسير صحيح قرآن و ارايه تصويرى روشن از معرفت اسلامى و ثانيا، تبيين مساءله امامت و حاكميت سياسى در جامعه ى اسلامى و ثالثا، تلاش و كوشش براى تشكيل آن جامعه و تحقق بخشيدن به هدف پيامبر معظم اسلام صلى الله عليه و آله و همه ى پيامبران ، يعنى اقامه ى قسط و عدل و زدودن اندادالله از صحنه ى حكومت و سپردن زمام اداره ى زندگى به خلفاء الله و بندگان صالح خداوند.
امام موسى بن جعفر عليه السلام نيز همه ى زندگى خود را وقف اين جهاد مقدس ساخته بود؛ درس و تعليم و فقه و حديث و تقيه و تربيتش در اين جهت بود. البته ، زمان او ويژگيهاى خود را داشت دد پس جهاد او نيز به تناسب زمان مختصاتى مى يافت ؛ عينا مانند ديگر ائمه ى هشتگانه ، از زمان امام سجاد عليه السلام تا امام عسكرى عليه السلام كه هر يك يا هر چند نفر، مختصاتى در زمان و به تبع آن ، در جهاد خود داشتند و مجموعا زندگى آنان ، دوره ى چهارم از دويست و پنجاه ساله را تشكيل مى دهد كه خود نيز به مرحله يى تقسيم مى گردد. (38)

R A H A
02-06-2012, 01:31 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
بدعت عجيب و غريب و ناماءنوس در باب زيارت
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
اين كه امام فرمودند عزادارى سنتى بكنيد؛ اين در مجالس نشستن ، روضه خواندن ، گريه كردن به سر و سينه زدن ، مواكب عزا و دستجات عزادارى راه انداختن ، همان چيزهايى است كه عواطف را نسبت به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله پر جوش مى كند و بسيار خوب است .
كارهايى هم هست كه به عكس ، كسانى را از دين بر مى گردانند، من خيلى متاءسفم كه بگويم ، اخيرا در اين چهار سال اخير، كارهايى انجام مى شود كه به نظر من ، دستهايى اينها را در جامعه ى ما ترويج مى كنند. كارهايى را باب مى كنند كه هر كس آنها را ببيند، برايش سؤ ال به وجود مى آيد.
در قديم الايام ، در بين طبقه ى عوام الناس معمول بود كه روزهاى عزادارى ، به بدن خودشان قفل مى زدند. بعد هم در مذمت اين كار، بزرگان و علما گفتند و برافتاد؛ ولى حالا باز شروع كرده اند... قمه زدن هم ، همين طور است ... اين كار، غلطى است . يك عده ، قمه ها را بگيرند، به سرهاى خودشان بزنند و خونها را بريزند كه چه كار بشود؟ كجاى اين حركت عزادارى است ؟...
اخيرا، يك بدعت عجيب و غريب نا ماءنوسى ، در باب زيارت درست كرده اند... شما هرگز شنيده ايد كه يك نفر از علما يا ائمه عليهم السلام وقتى مى خواستند زيارت كنند، از در صحن كه وارد مى شوند، روى زمين بخوابند و سينه خيزان خودشان را به حرم برسانند؟... عده يى هستند كه وقتى مى خواهند وارد صحن مطهر على بن موسى الرضا عليه الصلوة و السلام بشوند. روى زمين مى افتند و دويست متر راه را همين طور سينه خيز مى آيند. آيا اين كار درستى است ؟ نه ، اين كار، كارى غلط است و اهانت به دين و زيارت است . چه كسى اين چيزها را بين مردم باب مى كند؟ نكند اين هم كار دشمن باشد.
اينها را به مردم بگوييد. ذهنها را روشن كنيد. اسلام دين منطقى است و منطقى ترين بخش اسلام ، آن تفسير قوى يى است كه شيعه از آن دارد. متكلمان شيعه ، هر كدام در زمان خود، مثل خورشيد تابناكى مى درخشيدند... تشيع اين است ، يا آن چيزهايى كه نه فقط استدلالى ندارد، بلكه اشبه شيئى بالخرافه است . چرا اينها را وارد دين مى كنند؟ اين ، آن خطر بزرگى است كه در عالم دين و معارف دين وجود دارد. مرزداران عقيده ، بايد متوجه آن باشند. (39)

R A H A
02-06-2012, 01:32 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
نصيحت امام به علماء
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
به اتفاق اعضاى شوراى مركزى ائمه ى جمعه خدمت امام رفته بوديم ... ايشان ، نصايحى فرمودند... ايشان ، از مرحوم صاحب جواهر يك مثل زدند و فرمودند: اگر قرار بود صاحب جواهر، فلان طور(به يك زندگى اشاره كردند) زندگى كند، يك صفحه هم نمى توانست بنويسد. بعد گفتند: آيا مى دانيد ايشان ، جواهر را در چه شرايطى نوشته است ؟ آن وقتها در نجف ، سرداب هم معمول نبود. ايشان ، در اتاقى هم سطح زمين نشسته بود و پنجره ى اتاق را بالا زده بود، تا يك مقدار باد و نور بيايد. آن وقتها، پنجره ها كشويى بود كه گاهى هم پايين مى افتاد. در چنين شرايطى ايشان پاى پنجره نشسته بود و جواهر را مى نوشت . امام مى فرمودند كه نسيم ، نسيم خنك نبود؛ بلكه نسيم نجف بود كه گرماى زيادى داشت .
من در فصل تابستان ، در نجف نبوده ام ؛ اما تابستان شبيه نجف را - كه مى گفتند شبيه نجف است - ديده ام . تابستان ايرانشهر را به خاطر دارم كه باد آن مثل گرمايى كه از تنور بلند مى شود، صورت انسان را مى سوزاند. اصلا خود آن باد آزار دهنده بود و انسان مى گويد، خدا كند كه اين باد قطع بشود.
مرحوم صاحب جواهر، در چنان وضعيتى ، كنار پنجره نشسته بود، تا از آن نسيم به او بخورد و چنين كتاب با عظمتى را - آن هم در شش جلد - بنويسد. امام مى فرمودند، اگر صاحب جواهر، فلان طور زندگى مى كرد، نصف صفحه هم نمى توانست بنويسد. (40)

R A H A
02-06-2012, 01:33 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
تهاجم فرهنگى عظيم عليه اسلام
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
تهاجم فرهنگى عظيمى عليه اسلام هست كه ارتباط مستقيم با انقلاب ندارد. اين تهاجم ، وسيعتر از انقلاب و عليه اسلام است . چيز عجيب و فوق العاده يى است كه با تمام ابعاد فرهنگى و اجتماعى و سياسى ، عليه اسلام ... است . حتى اسلام به معناى اعتقاد عوامانه ى مردم هم مورد تهاجم است ؛ چه برسد به اسلام ناب و انقلابى ... از قديم نسبت به اسلام ، همين احساس را مى كردند كه آن هم ناشى از چيزهايى بود كه از اسلام ديده بودند.
مدتى از قضيه ى تنباكو و قضاياى مختلفى كه در همان هند و افغانستان و ايران و مصر و ساير كشورها اتفاق افتاده بود، گذشته بود و استكبار و استعمار جهانى از قدرت اسلام غافل شده بودند و ديگر آن حساسيت را نسبت به اسلام خيلى نشان نمى دادند. علتش هم اين بود كه از اين طرف ، اسلام چيزى از خودش نشان نداده بود و آنها قدرى دچار غفلت شده بودند.
چند دهه يى كه گذشت ، انقلاب ما پيروز شد و تمام معلومات و معارف استعمارى ... پرونده هاى آرشيو شده را دو مرتبه مطرح مى كنند و كارهاى تحقيقاتى جديد انجام مى دهند... سمينارها و جلسات تحقيقاتى توسط دنياى غرب و سرمايه دارى استكبار تشكيل مى شود و تزهاى گوناگونى براى بازنگرى به اسلام مطرح مى گردد.
استكبار، همه ى وجودش را انديشمندانه در جهت اداره ى مطلوب خودش ‍ به كار مى گيرد و كاملا با فكر حركت مى كند و جريانات جهانى را هدايت مى نمايد تا محفوظ بماند؛ چون مى داند كه اگر فكر و پيش بينى و آينده نگرى نكرد و اگر آمار نداشت ، ضربه خواهد خورد.
عاليترين و ممتازترين دستگاههاى فكرى ، در اختيار استكبار است . اينها از پانزده يا بيست سال پيش ، براى مسايل بلند مدت سرمايه دارى فكر و طراحى مى كنند و نقشه مى ريزند، تا در آينده از آن جواب بگيرند...
انقلاب اسلامى ، ناگهان تمام موجوديت و نظام ارزشى دستگاه استعمارى غرب و دنياى سرمايه دارى را زير سؤ ال برد؛ يعنى آينده شان را كلا تهديد كرد و ابهامى به آينده ى آنها داد؛ چون اين انقلاب بر مبناى اسلام بود و نتيجتا هر جا مسلمانى باشد، ممكن است اين انقلاب ، بالقوه در آن جا تحقق پيدا كند. بعد هم مرتب نمونه هاى آن را... مشاهده كردند. (41)

R A H A
02-06-2012, 01:33 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
شمشير، كسى را از اعماق دل مسلمان نمى كند.
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
دين اسلام ، دين تبليغ است . درست است كه ما در دين مقدس اسلام ، براى پيشبرد هدفهاى الهى و اسلامى جهاد و شمشير را داريم ؛ اما اصل ، بر تبليغ و تبيين است . جهاد، فلسفه ى ديگرى دارد. جهاد، براى مقابله با قلدران و ستمگران و موانع تبليغ و موانع گسترش نور اسلام است . آن جايى كه چنين مانعى وجود ندارد، يا حتى در آن جايى كه اين مانع هم هست و جهاد امكان پذير نيست ، راه اساسى اسلام ، تبليغ است ... از هزار و چهارصد سال پيش تا حالا، چه موقع مسلمين تبليغ نمى كردند؟
ببينيد، آفاق عالم را تبليغ اسلام گرفته است . الان در منطقه ى شرق ايران ، هر چه شما جلو برويد، بيشتر مسلمين ، مسلمين به موعظه و تبليغ و دعوتند، تا شمشير. در كشور چين ، اين همه مسلمان هست چه چيزى اينها را مسلمان كرد؟ در كشورهاى مالزى و اندونزى و فيلپين و اين جاهايى كه مسلمان هست ، چه كسى رفته مردم را با شمشير مسلمان كرده است ؟ اگر شمشير سلطان محمد غزنوى مى توانست مؤ ثر باشد، اثرش اين بود كه مردم را دشمن اسلام كند؛ كما اين كه كرده است . شمشير مغوليهاى هند و همان اكبر شاه و جهانگير شاه و اورنگ زيب و امثال اينها كه معروفند. حالا عده يى هم به اسم اينها افتخار مى كنند. اينها براى مسلمين ، دشمن سرسخت درست كردند، همين سيكهاى هند - كه شما آنها را مى شناسيد - ساخته و پرداخته ى شمشير مغوليهايند...
شمشير كسى را مسلمان به اعماق دل نمى كند... پس ، مسلمين هند هم ، مسلمين به فتح جهادى نيستند؛ مسلمين به دعوتند. شما برويد ببينيد، هنديها در سر قبر آن عرفاى ايرانى كه به هندوستان رفتند، چه مى كنند؛ عوامل تبليغ آنهايند. يك نفر عارف و عالم واعظ و روحانى ، يكى مثل من و شما، بلند شده ، به آن جا رفته و فقط يك هنر كرده كه دل از يار و ديار كنده ، اسير آب و گل نشده مجاهدتى كرده ، به منطقه يى از هند رفته و در آنجا مانده و در طرف چهل پنجاه سالى كه در آنجا زندگى كرده ، يك عده را مسلمان كرده است . اسلام ، اين طورى گسترش يافته است . يجلب بعضه بعضا. يكى كه مسلمان شد، صد نفر را مسلمان مى كند. (42)

R A H A
02-06-2012, 01:33 AM
رابطه ى با كسب معلومات را قطع نكنيد.
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
هر كسى كه در يك بخش يا گوشه اى ، مشغول تبليغ و كار است . رابطه ى خودش را با كسب معلومات قطع نكند. نگوييم كار داريم و نمى رسيم . من خودم اوايل انقلاب كه شد حدود دو سال رابطه ام با انقلاب قطع شد. با آن همه اشتغال كه ما داشتيم ، مگر فرجام داشت ؟ من شب ساعت 11 يا بيشتر، به خانه مى رفتم و كار، ساعت 6-5 صبح آغاز شده بود. تازه ، عده يى ملاقاتى در خانه هم داشتم . خانه ى ما هم دم دست بود. مى رفتم و مى ديدم عده اى از ارگانهاى مملكتى ، از نهادهاى انقلابى ، از بخشهاى مختلف ، از علماى شهرستانها و... در اتاق نشسته اند و كار دارند. اصلا مجال نبود. مدتهاى مديد مى گذشت كه من فرزندان خودم را نمى ديدم ؛ با اين كه در خانه خودمان بوديم وقتى موقع شب مى رفتم ، خواب بودند و صبح هم وقتى بيرون مى آمدم ، خواب بودند. روزهاى متمادى مى شد كه من بچه ها را نمى ديدم . اين ، وضع زندگى ما بود. ناگهان به خودم نهيب زدم و الان سه چهار سال است كه شروع به مطالعه كرده ام ... شروع مجدد به مطالعه بعد از اشتغال به رياست جمهورى است . الان من مطالعه هم مى كنم و به كارم هم مى رسم و مى بينم منافات با هم ندارند. مطالعه ى علمى - تاريخى هم دارم ، مطالعه ى تفننى هم مى كنم . (43)
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
ديديم كه نه ، اول مسخره كردن است .
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
ساليان متمادى ،... به صورت مستمر كار فرهنگى شده بود؛ براى اين كه روحانيون را از چشم مردم بيندازند و اين مزاحم را از سر راه خودشان دور كنند. مساءله ، يك برنامه ريزى كاملا حساب شده و دقيق بوده و هدفش هم اين بود، روحانيون - كه مانع پيشرفت سياستهاى خارجى و استعمارى اعمال شده به وسيله ى پهلوى بودند - از سر راه برداشته بشوند...
من فراموش نمى كنم ... از كلاس دوم ، سوم دبستان ، سر ما عمامه گذاشتند... از آن بچگى ، از جمله چيزهايى كه به عنوان يك عقده ، تا سالها در ما مانده بود اين بود كه بچه ها ما را مسخره مى كردند، عمامه را مسخره مى كردند بزرگ هم كه شده بوديم تا حدودى خيال مى كرديم كه حالا مسخره ها تمام شد؛ ولى بعد ديديم كه نه ، اول مسخره كردن است . با اين كه شهر ما، مشهد بود،... ببينيد چه قدر وحشيگرى مى خواهد كه يك آدم معمولى را - كه در كوچه و بازار رد مى شود - مسخره كنند. هيچ كس عليه هيچ كس ديگر اين كار را نمى كند؛ اما نسبت به روحانيون ، خيليها اين حق را براى خودشان قايل بودند... چون تبليغات شده بود. (44)

R A H A
02-06-2012, 01:33 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
بركات پيوستگى و آميختگى روحانيت با مردم
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
در تشيع ، روحانيت با مردم مرتبط و پيوسته است . در كشور ما، بر اثر عوامل تاريخى قديمى ، بافت اجتماعى مردم به گونه يى است كه روحانيت ، اصيل ترين قشرهاى مردم به شمار. مى آيد و از آنها منفك نيست . حتى اصالت روحانيت در كشور عراق ، شايد به اين شكل و با اين شدت نباشد.
شما زندگى مردم متدين را ملاحظه كنيد. چه امروز و چه در دوران اختناق ، حتى در دوران رضاخان و قبل از آن هم به طريق اولى ، زندگى مردم با حضور روحانيت به هم آميخته است . يعنى از بدو تولد و اذان و اقامه گفتن به گوش راست و چپ تا دوران زندگى ، تا عقد ازدواج ، تا مراجعه براى مسايل دينى و تا مرگ ، زندگى يك انسان ، با روحانيت و با شخص روحانى و با فرد و مصداقى از جامعه ى روحانيت ، به هم آميخته است . حالا آن روحانى در چه حدى ، در چه مايه ى علمى يى و در چه خطى باشد، آنها را كارى ندارم .
اين آميختگى با مردم ، آثار و بركات زيادى داشته است : روحانيت درد مردم را حس كرده ، اطمينان مردم را جلب نموده ، درد دلها و شكوه هاى مردم را همواره شنيده و نيازهاى معنوى و روحى آنها را بر آورده كرده است . (45)
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
چرا مى گويند اسلام منهاى روحانيت ؟
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
اگر كسى خيال كند كه به غير از جامعه ى علمى روحانيت تشيع ، كسى خواهد توانست قرآن و اسلام را علم كند و تبيين و تفهيم نمايد و در دنيا، ايمان و اعتقاد در دلها به وجود بياورد،... تصور غلط و اشتباهى است .
آن كس كه مى گويد، اسلام منهاى روحانيت ، او اسلام را نمى خواهد؛ او چيزى را مى خواهد كه تلفيقى از افكار و سلايق و عقايد شخصى خودش با پشتوانه يى از كتاب و سنت باشد. اگر در اين جا پاى روحانى به وسط آيد، مخالفت خواهد كرد و خواهد گفت : معناى قرآن و سنت ، اين نيست ؛ تو التقاط مى كنى . اما وقتى روحانى نبود، او با خيال راحت ، هر چه دلش ‍ مى خواهد، بيان مى كند.
من گاهى اوقات كه مصاحبه ها و گفتارهاى بعضى از اين مدعيان اسلام را - اسلام نو، اسلام جديد و انواع گوناگونى كه روى اسلام مى گذارند - مى خوانم دچار تعجب و تاءسف مى شوم كه اينها حتى يك آيه قرآن را بلد نيستند؛ در عين حال مستند به قرآن و حديث و نهج البلاغه حرف مى زنند. چون كارشناس اين مسائل روحانى است ، جلو مى آيد و مى گويد شما اشتباه كرديد، اين آيه در قرآن نيست ، اين آيه منزل بر دل شماست ، اين براى ما و ساير مسلمين حجت نيست ، اين آيه قرآن و آيه ى منزل بر قلب رسول الله نيست . براى اين كه روحانى ، اين درد سر را برايشان به وجود نياورد، مى گويند: اسلام منهاى روحانيت . (46)

R A H A
02-06-2012, 01:34 AM
عظمت تشكيل حكومت اسلامى
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
من گاهى اين شك در ذهنم به وجود مى آيد كه بعضى از ما معلمان ، عمق عظمت تشكيل حكومتى بر اساس اسلام - يعنى حكومت قرآن و احكام اسلامى و فقه آل محمد عليهم افضل صلواة الله - را درست متوجه نشويم . تشكيل اين حكومت ، چيز بسيار عظيمى است . انسان وقتى در وسط ماجرايى است ، عظمت آن را حس و درك نمى كند.
شما ملاحظه بفرماييد، بعد از سال 41 - يعنى سال صلح امام مجتبى عليه الصلوة و السلام - تا دوران تشكيل نظام جمهورى اسلامى ، يك روز، حكومتى بر پايه ى قرآن كه شخص عادلى هم در راءس آن حكومت باشد، تشكيل نشده بود. اين شوخى است ؟ يعنى امام صادق عليه السلام و امام باقر و امام موسى بن جعفر و ائمه ى بعد از حادثه ى عاشورا عليهم سلام الله - بر طبق آنچه كه انسان از مجموع حالات اينها به دست مى آورد - همتشان اين بوده است كه براى دوران نزديك به زمان خودشان ، يك نظام اسلامى به وجود بياورند؛ حالا بعضى بالمباشره ، بعضى هم بالتسبيب . در اين زمينه ، رواياتى هم داريم رواياتى از امام صادق عليه السلام است كه خداى متعال ، امر خلافت و ولايت الهى را، براى سال هفتاد معين كرده بود؛ اما فلما قبل الحسين اشتذ غضب الله على اهل الارض
اين ، عبارت حديث است . بعد خدا آن را تا سال 160، به تاءخير انداخت . ما به شما گفتيم و شما آن را افشا كرديد، خداى متعال آن را به تاءخير انداخت ... ائمه عليهم السلام ، اين طورى كار مى كردند؛ يعنى حركت براى تشكيل نظامى كه بر اساس قرآن به وجود بيايد.
از ائمه عليهم السلام كه بگذريم ، امام زاده ها - جناب زيد بن على ، جناب حسين بن على (شهيد فخ )، جناب محمد بن عبدالله (صاحب نفس زكيه )، جناب ابراهيم بن عبدالله و ديگران - براى تشكيل يك حكومت عدل و يك حكومت علوى ، تلاش مى كردند. ...
نهضتهاى صحيحى كه تشكيل شده است ، براى اين به وجود مى آمد كه بلكه بتواند حكومتى تشكيل بدهد كه اين حكومت ، بر پايه ى قرآن باشد. بر پايه ى قرآن ، يعنى چه ؟ يعنى اولا، قوانين و مقررات حاكم بر آن جامعه و عمل نظام عمومى و جمعى در آن ، براساس حكم دينى باشد. ثانيا، آن كسى هم كه در راس حكومت قرار مى گيرد، با معيارهاى دينى براى حكومت ، منطبق باشد. (47)

R A H A
02-06-2012, 01:34 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
مايه ى افتخار است كه يك روحانى لباس رزم به تنش مى كند.
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
سال 59 كه گاهى به مناطق جنگى مى رفتم ،... هر دفعه هفته يى يك بار، براى نماز جمعه تهران مى آمدم و از راه كه مى رسيدم ، خدمت امام مى رفتم ... يك بار كه خدمت ايشان رفته بودم ،... لباس كار سربازى به تنم بود. وقتى سوار هواپيما مى شدم كه به اين جا بيايم ، قبا مى پوشيدم و عمامه سرم مى گذاشتم و اين لباس هم ، آن زير مى ماند. يعنى لباسى نداشتم كه عوض كنم و همان طورى هم خدم امام مى رفتم . ايشان ، وقتى كه چشمشان به اين لباس نظامى مى افتاد، تعبيرى كردند كه احتمال مى دهم ، در جايى آن را نوشته باشم ... اجمالش يادم است . ايشان گفتند...





http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/53--3.jpg

اين ... مايه افتخار است كه يك روحانى ، لباس رزم به تنش مى كند. و اين درست است و همان چيزى است كه بايد باشد...
حقيقتش هم اين است كه روزى بود، لباس رزم را براى روحانى ، خلاف مروت ذكر مى كردند. در باب امام جماعت گفته اند كه بايستى عادل باشد و كار خلاف عدالت و مروت نكند. از جمله ى كارهاى خلاف مروت كه ذكر مى شد اين بود كه نفر امام جماعت ، مثلا لباس نظامى بپوشد... و در رديف كارهايى بود كه مثلا كسى در بازار يا در ممر عام مردم ، حركت غير محترمانه يى از او سر بزند. (48)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/54--3.jpg




http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/55--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:34 AM
من به قدرى خوشحال شدم كه گويى بالدر آوردم
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
اول جنگ ، وقتى كه هفت ، هشت ، ده روزى گذشت ، ديدم كه هر چه خبر مى آيد، ياءس آور است ... البته ، من نماينده ى امام در شوراى عالى دفاع و سخنگوى آن شورا بودم ... ديدم كه از من كارى برنمى آيد، دلم هم مى جوشد و اصلا نمى توانم صبر كنم ، با دغدغه كامل ، خدمت امام رفتم ... هميشه امام به ما مى گفتند كه خودتان را حفظ كنيد و از خودتان مراقبت نماييد... من به امام گفتم ، خواهش مى كنم اجازه بدهيد، من به اهواز و يا دزفول بروم ، شايد كارى بتوانم بكنم . بلافاصله گفتند كه شما برويد. من به قدرى خوشحال شدم ، كه گويى بال در آوردم مرحوم چمران هم در آن جا نشسته بود. گفت ، پس به من اجازه بدهيد تا به جبهه بروم . ايشان گفتند، شما هم برويد...
يك روز عصر با مرحوم چمران راه افتاديم اوايل شب به اهواز رسيديم ... همان شب اول كه رفتيم ، گروه كوچكى درست شد. قرار شد كه





http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/56--3.jpg




http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/57--3.jpg



http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/57a--3.jpg

اينها بروند، آر.پى .جى و تفنگ بردارند و به داخل صفوف دشمن ، شبيخون بزنند... ما هر شب ، همين عمليات را مى رفتيم ... بعد از سه چهار شب يك روز ديدم سرهنگى ... كه مرد نسبتا مسنى هم بود... پيش من آمد و نامه يى را داد و گفت ، من خواهش مى كنم به اين نامه توجه كنيد. من ته دلم سوء ظن پيدا كردم كه اين فرد لابد آمده بگويد، مثلا به من مرخصى بدهيد. يك مقدار لجم هم گرفت و با خود گفتم كه حالا در اين اوضاع و احوال اين چه نامه اى است . نامه را باز كردم ، ديدم نوشته ، شما كه شبها به عمليات مى رويد، يك شب هم دست من را بگيريد و با خودتان ببريد. من با ديدن آن نامه ، منقلب شدم ...
حضور يك روحانى ، اين قدر مؤ ثر است . هيچ عاملى به قدر يك روحانى نمى تواند اين دلها را پر از شور و شوق بكند. (49)

http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/58--3.jpg



http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/58a--3.jpg



http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/59--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:34 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
صفا و خلوص بچه ها، ايشان را منقلب كرده بود
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
اين مثال را من در بعضى جاهاى ديگر گفته ام ، در اين جا هم بگويم . يكى از علماى بسيار محترم و عزيز و متدين و نجيب و موجه مشهد، پيرمرد هفتاد، هشتاد ساله يى اسم كه اغلب آقايان هم ايشان را مى شناسند. اين عالم بزرگوار كه پشتش خميده است ، يعنى تقريبا مثل حالت ركوع راه مى رود و عصا به دستش مى گيرد، بلند شد به جبهه رفت . آن جا هم قبا را كند و بچه هاى سپاه ، يك دست از همين لباسهاى بسيجى را به تنش كردند. خود ايشان ، اظهار علاقه كرده بود كه كارى انجام بدهد. بچه ها هم ايشان را پاى خمپاره ى 81 گذاشته و گفتند، شما گلوله ى خمپاره 81 را در اين لوله بگذاريد. وقتى كه ايشان از جبهه برگشتند، ما در تهران زيارتشان كرديم . واقعا نور خاصى پيدا كرده بود و حقيقتا منور شده بود و از اين مدت چند ماهى كه در آن جاها مانده بود، خيلى شاد و شارژ شده بود و كيف كرده بود. گفت فلانى من در ميان اين بچه ها واقعا حال خاصى داشتم . اين صفا و خلوص بچه ها، ايشان را خيلى منقلب كرده بود. بعد گفت : آنها به من گفتند اين گلوله را در لوله هاى خمپاره بيندازيد و وقتى كه انداختيد بايد سرتان را عقب بكشيد و دستتان را هم در گوشتان بگذاريد، تا صدايش شما را اذيت نكند و گوشتان دچار مشكل نشود. گفت : من دست را در گوشم مى گذاشتم ، و فرياد مى كشيدم الله اكبر.
ببينيد، حضور يك پيرمرد هفتاد، هشتاد ساله ى پشت خميده ، در جبهه ى جنگ ، پاى خمپاره ى 81، چه با شكوه است . (50)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/60--3.jpg
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:35 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
دانستن نياز لحظه ها هنر است
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
در آن وقتهايى كه من در مشهد، در همين حوزه و همين مدرسه و همين مدرس ، مشغول بودم و بعضى از طلاب درس مى گفتم ؛ بعد از جلساتى كه هميشه با طلاب جوان داشتم ، سفارشم اين بود كه ببينند نياز لحظه چيست . هنر اين ، است . در عالم اسلام هزاران نفر بودند كه حسين بن على عليه السلام ، پدر حسين بن على عليه السلام و مادر حسين بن على عليه السلام و خاندان آنها را دوست داشتند و حاضر بودند كه در ركاب امام حسين و در كنار آن حضرت ، كار و تلاش كنند. همچنين يزيد و يزيديان و همه ى كسانى را كه در ماجراى كربلا دست داشتند دشمن مى داشتند؛ اما آنها حبيب بن مظاهر نشدند زهير نشدند، آن غلام تازه مسلمان نشدند و در ميان بنى هاشم على اكبر و ابوالفضل نشدند. چرا؟ به خاطر اينكه در لحظه ى نياز، حضور پيدا نكردند. آن وقتى كه دين به من احتياج دارد، اگر من نيز آن وقت را نشناسم و به نياز پاسخ ندهم ، چه فايده كه خودم را آماده و مستعد كمك براى دين بدانم ؟ وقتى بيمار به اين داروى فورى و فوتى احتياج دارد، شما آن وقتى مى توانيد افتخار كنيد كه به كمك اين بيمار شتافته ايد، كه در آن لحظه ، اين دارو را بدهيد؛ والا آن لحظه كه گذشت ، شما صد برابر آن دارو را هم كه بدهيد، چه فايده يى دارد؟ (51)
گروهكها اين تحليل مرا تحريم كردند و نگذاشتند منتشر بشود!!
مردم ، به روحانيت اعتماد داشتند. پس در هر حركتى ، اگر روحانيت بود، معنايش اين بود كه قاطبه ى ملت هم هست . اگر روحانيت نبود معنايش اين بود كه قاطبه ملت هم نيست . اگر رهبران آن نهضت و حركت ، خيلى سياسى و خيلى مسلط باشند، حداكثر اين است كه جمعى از مردم با با خودشان داشته باشند؛ اما قاطبه ى مردم نبودند. آن جايى كه روحانيت بود و قاطبه ى مردم بودند، طبيعى بود كه آن تحول و آن نهضت ، پيروز بشود؛ چون هيچ حركتى وجود ندارد كه مردم به صورت دسته جمعى در آن حضور پيدا كنند مگر اين كه آن حركت - چه دير و چه زود - پيروز خواهد شد؛ استثنا ندارد.
حضور روحانيت ، حضور مردم را با خودش همراه داشت . من در سال 56 يا 57، نامه يى از ايرانشهر - جايى كه تبعيد بودم - خدمت مرحوم آيه الله صدوقى نوشتم خود ايشان از من خواسته بودند كه چنين نامه يى را بنويسم . آن روز در يزد، ايشان مردم را جمع كرده بودند و حركت خوبى را در اين شهر شروع كرده بودند. من در آن نامه ، همين تحليل را با تفضيل ذكر كردم كه در آن وقتها، چاپ هم شد. همين نامه در آن روز، از سوى گروهكهايى در سرتاسر كشور - كه به صورت موذيانه و نفوذى ، در صفوف مبارزان و انقلابيون حضور داشتند - تحريم شد و نگذاشتند اين نامه منتشر شود. هر جا اين نامه را مى ديدند، مى رفتند بايكوت مى كردند، من خودم آن نامه را به جوانى دادم كه برود در جايى تكثير كند؛ ولى بعد از مدتى فهميديم كه او كاغذ را اصلا پاره كرده و دور ريخته است ، معلوم شد كه جزو آن وابسته هاى گروهكها بوده است .
گروهكها، هميشه روى اين مساءله حساسيت داشتند. يعنى احزاب و گروهكهاى سياسى جداى از روحانيت ، هميشه روى اين حرف حساسيت دارند كه ما بگوييم : هر جا شماها هستيد، مردم يا كم هستند يا اصلا نيستند. اما آن جايى كه روحانيت حضور داشته باشد - بخصوص اگر مجموعه اى بزرگ از روحانيت باشند - مردم يكپارچه شركت مى كنند. لذا شما ديديد، در سال 56 و 57 كه همه ى روحانيون شركت كردند، ديگر استثنايى نداشت و تقريبا همه ى مردم هم شركت كردند و اين حركت عظيم مانع برانداز كوه بركن ، به وجود آمد و اين انقلاب عظيم را به راه انداخت . (52)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/63--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:35 AM
دين فقاهتى و دين غير فقاهتى
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
معارف ، اصول ، اخلاقيات ، احكام فردى ، احكام اجتماعى و غيره را دو گونه مى شود از كتاب و سنت استفاده و استنباط كرد: يك طور به شيوه ى فقاهت ، و يك طور به شيوه ى غير فقاهت .
شيوه ى غير فقاهت چيست ؟ شيوه ى غير فقاهت ، اين است كه يك نفر قرآن را باز كند، اگر عربى مى داند به متنش نگاه كند، حتى اگر عربى نمى داند، به ترجمه ى آن مراجعه كند و احكام دين و معارف و اعتقادات و اخلاقيات و اداره ى مجتمع و اداره ى فرد و اين قبيل چيزها را ياد بگيرد و بفهمد. اين ، همان روشى است كه دستگاههايى كه ادعاى تدين مى كردند، اما دستگاه روحانيت را قبول نداشتند، خيلى دوست داشتند. منطقشان هم اين است كه مى گويند، قرآن مگر براى عده ى مخصوصى است ؛ قرآن براى همه است من قرآن را باز مى كنم ، حالا من يك مهندسم ، يك دكترم ، يك آدم كاسب معموليم ، يك روحانى درس نخوانده ى معمم كم اطلاعم ، هر چه هستم . بالاخره ظاهر و باطنى را كه مى فهم . او از اين قرآن ، فلسفه و تاريخ و حكمت و سياست و اقتصاد و همه چيز را استنباط مى كند...
استنباط فقاهتى يعنى چه ؟ يعنى با شيوه ى فقاهت ، با قرآن و حديث رو به رو بشويم . فقاهت در اين جا، به معناى يك متد است . متد فقاهت ، يعنى يك روش علمى براى استنباط از كتاب و سنت . آن روش قبلى ، روش ‍ عاميانه بود؛ اين دومى ، روش علمى است . مثل همه ى چيزهاى ديگر كه روشهاى علمى و غير علمى دارد، فقاهت هم ، روش علمى استنباط از كتاب و سنت است ...
آن دينى كه با روش غير فقاهتى به دست بيايد، ممكن است در جاهايى هم مصيب باشد؛ اما در جاهايى هم مخطى خواهد بود و ماءمون از خطا نيست ؛ كما اين كه كسانى را ديديم كه با استنباطها و استعدادهاى خودش - ولو صاحبان استعدادهاى درخشان - مى خواستند از كتاب و سنت ، چيزى را بياموزند و بفهمند؛ ولى نتوانستند و اشتباه كردند. در جاهايى ، چيزهاى خوبى فهميدند؛ اما در جاهايى هم اشتباه كردند.
يك اشتباه در يك مجموعه معارف ، كار را خراب مى كند؛ چون بحث بحث زندگى و مرگ فكرى يك انسان است . مثل طبيبى كه در ده قلم دوايى كه به مريض خودش مى دهد، اگر نه قلم چيزهاى مقوى و مفيد و خوبى بود، اما يك قلم آن ، مضر و مهلك بود، فايده يى ندارد. او نمى تواند بگويد، نه قلمش كه درست بود. فرض اين است كه اين مريض ، ده قلم را استفاده خواهد كرد.
اگر آن كسى كه معارف وا حكام اسلامى را ارايه مى دهد و مطرح مى كند، يك خطا و غلط در بين چندين حرف درست داشته باشد، آن خطا و غلط در مواردى ، آن حرفهاى درست را مى پوشاند و بى اثر مى كند و نتيجه ، عبارت از اضلال است و نه هدايت .
پس ، روش غير فقاهتى در استنباط احكام و معارف اسلامى ، يك روش ‍ نامطمئن است و روش نامطمئن ، در مسايل حياتى قابل پيمايش نيست . روش مطمئن ، عبارت از روش فقاهت است و اين متد فقاهت - چيزى كه به نام فقاهت ناميده مى شود - هزار سال است كه سابقه ى تجربه ى آن را داريم ...
فقاهت ، به معناى شيوه هاى فهم اسلام ، اعم از اصول و فروغ است . اگر چه امروز مصطلحا در حوزه هاى ما، فقه به بخش فروع اسلامى اطلاق مى شود؛ اما فقه اسلامى ، حقا و انصافا، شامل فروع و اصول است . ليتفقهوا فى الدين كه در قرآن هست ، يا ليت السياط على رئوس اصحابى حتى يتفقهوا فى الدين معنايش اين نيست كه فقط فروع دين را بايد بدانند و اصول دين را هم اگر ندانستند، اشكال ندارد؛ بلكه فقط به معناى دانستن اصول و فروع دين - هر دو - است . چون اگر اصول دين هم از حوزه ها دانسته شد، معارف اسلامى سالم مى ماند. لذا ريشه ى التقاط و وابستگى به مكتبهاى غلط و كم عمق در جامعه ى ما، آن وقتى رويش پيدا كرد كه اصولا دين و معارف اسلامى ، در دست غير فقها قرار گرفت ... و ديگران براى مردم ، شروع به بيان قرآن و گفتن فلسفه و نوشتن توحيد و معاد كردند.
فرا گرفتن متد فقاهت ، براى استنباط درست و قوى و عميق از كتاب و سنت لازم است ؛ در اين هم شكى نيست . متد فقاهت را در حوزه ها و با روشهاى حوزه اى مى شود فرا گرفت ؛ بيرون از اينها، نمى شود فرا گرفت . براى فراگرفتن متد فقاهت ، ما روش و دستگاه ديگرى نداريم . پس ، نتيجه اين مى شود كه اگر كسى بخواهد، همين مفاهيم اسلامى و قرآنى را از كتاب و سنت استنباط بكند، بايد درسهاى حوزه يى را بلد باشد. (53)
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:36 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
فقهاء: نظريه پردازان نظام اسلامى
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
وقتى ما مى گوييم نظام اسلامى ، معنايش اين نيست كه يك عده مسلمان دور هم بنشينند، يك نظام حكومتى - هر چه شد - درست كنند. اين نظام اسلامى نيست . نظام اسلامى ، يعنى آن نظامى كه بر مبناى ارزشهاى اين مكتب بنا مى شود...
بنايان و سازندگان اين نظام ، نظريه ها را از كجا بگيرند؟ يك عده متفكر و نظريه پرداز لازم است . به تعبير فقهى و شرعيش ، يك عده فقيه لازم است . اگر اين فقيه نبود، آن نظام لازم نيست ... اگر نظريه پردازان اسلامى نباشند، آن صورت نظام ، يك صورت بى جان است ؛ ولى اگر باشند، ولو در صورت نظام هم خللى وجود داشته باشد، اما تا ريشه در آب است ، اميد ثمرى هست .
تا ريشه محكم است ، تا تفكر اسلامى و نظريه شناسان و نظريه پردازان هستند، امكان آن كه اين نظام ، تكامل پيدا بكند، هست ؛ مثل درختى كه ريشه اش در يك خاك بارور و حاصلخيز و برخوردار از آب و نور خورشيد است . اگر الان هم اين درخت ، خيلى برگ و بارى نداشته باشد، شما يقين داريد كه برگ و بار پيدا خواهد كرد. (54)
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
سياست غرب از بين بردن وجدان دينى و ايمان اسلامى
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
زمانى لردهاى انگلستان با چرخاندن انگشت ، نقشه ى سياسى دنيا را تعيين مى كردند. و انگليسى هاى عاليرتبه ى دولتى با همه ى دنيا كار داشتند از استراليا گرفته تا مناطق مركزى آسيا و شبه قاره ى هند، تا ايران ، تا خاورميانه و تا شمال آفريقا و مصر و تا آمريكا اعمال نفوذ مى كردند. اينها به اين نتيجه رسيدند كه در اين منطقه ى حساس دنيا كه نفت و گاز و انرژى آينده ى دنياى آن روز را بايد تاءمين بكند و از لحاظ سوق الجيشى - آن وقت كه هواپيماها و اين وسايل ارتباطى سريع وجود نداشت - نقطه ى حياتى بين شرق و غرب است ، براى اينكه بتوانند خودشان را تثبيت بكنند مجبورند به فكر اسلام باشند و به يك نحوى وجدان دينى و ايمان اسلامى مردم ادامه ى نقشه هاى آنها ممكن نخواهد بود - كه اين تشخيصشان درست بود و واقعا درست فهميده بودند كه مانع عمده براى آنها اسلام است - اينكه ما مى گوييم انگليسى ها، نه پرتغال و بلژيك هم در نقاط مختلف يك كارهايى مى كردند، لكن محور عمده ، آن روز انگليس ها بودند. چون در صحنه ى زندگى سياستها و اجتماعات ، هر ملتى نوبتى دارد، و آن روز هم نوبت آنها بود. مى تاختند و بى رحمانه تصرف مى كردند.
وقتى كه نوبت به كشورهاى اسلامى رسيد، به اين فكر افتادند كه بايد كارى كرد كه نسلهاى رو به رشد اين كشورها از دين جدا شوند. دو راه براى اين كار بايد پيموده مى شد. يك راه اشاعه ى شهوات و باز كردن راه شهوترانى بود. همه اديان عالم ، بخصوص دين اسلام منظم تر و دقيق تر از ساير اديان ، با عنان گسيختگى شهوات انسانها مخالفند. و لذا براى ارضاى شهوات ، ضابطه ، قاعده ، حدود و قيود تعيين كردند. چون پرورش روح انسان بدون محدود كردن شهوات امكانپذير نيست . و انسان وقتى شهواتش عنان گسيخته بشد، مى شود همان حيوان و بهايم ، كه در اين صورت رشد انسانى براى انسان امكان ندارد. پس راه ساده و آسان مبارزه با اديان در هر جامعه اى اين است كه راه عنان گسيختگى و مهار گسيختگى شهوات را باز كنند. اين كار را شروع كردند و انجام مى شد. و از ديگر راهها، رواج ميخوارگى و مساءله ى ديگر شكستن رابطه ى محدود زن و مرد بود كه اين كار را هم انجام دادند. وسايل جديد علمى و پيشرفتهاى تمدن هم ، مثل سينما، راديو، و اين قبيل چيزها به آنها امكان مى داد كه اين كارها را با خيال راحت در جامعه انجام بدهند. و اين غير از مقوله ى علم و ذهنيات بود. اشتباه اينجاست كه بعضى خيال مى كنند آن چيزى كه موجب مى شود شهوات رواج پيدا كند علم و دانش است . و حال اينكه اين طور نيست . بلكه علم و دانش آن جريان دوم بود.
جريان اول : جريان فرهنگى محض و راه فساد فكرى و عملى و جنسى و ابتذال زندگى را بر روى مردم باز كردن بود. اين آن كار اول بود كه انجام دادند. لذا اولين كسانى كه با اين حمله ى غربيها در ايران و نيز در فساد بودند، اكثرشان بى سوادها و طبقات متوسط جامعه بودند. البته آن حالت رفاه و مصرف زدگى و آسايش زندگى ، به آن فسادى كه آنها برايش ‍ برنامه ريزى مى كردند كمك مى كرد و اين يك جريان بود.
جريان ديگر، جريان علمى و فكرى بود. يعنى با ورود تفكرات علمى جديد به كشورهاى اسلامى كه قهرا جاذبه داشت - همچنان كه علم جاذبه دارد - پيشرفتهاى علمى را وسيله اى براى بى اعتقادى به دين و خاموش ‍ كردن شعله ى ايمان دينى در دلها و از بين بردن بيدارى وجدان دينى در آحاد مردم قرار دادند. (55)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/68--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:37 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
جريان روشنفكرى و فرهنگ فاسد غربى سيئه ى سلاطين
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
ما به عنوان يك كشور، از سطح دانش جهانى و تكنولوژى جهانى و پيشرفتهاى جهانى خيلى عقب هستيم . سلاطين در اين يكى دو قرن به ما ظلم زيادى كرده اند، ما را عقب نگه داشتند و نگذاشتند دانش و فرهنگ و معارف درست بيايد در اين كشور.
ناصرالدين شاه قاجار از اسم قانون بدش مى آمد، از اينكه كسى برود به خارج و بيايد بدش مى آمد، از اينكه معلومات خارجى به كشور بيايد، بدش ‍ مى آمد. يك چهار صباحى از روى هوس يك كارهايى انجام دادند، بعد كه ديدند ممكن است يك وقت به آنها صدمه بخورد، ما را از معلومات دور نگه داشتند و خاندان پهلوى بدتر از آنها و يك جور ديگر مردم را سرگرم به شهوات كردند. بخشهاى فاسد فرهنگ فرنگى را به جاى آن قسمت خوب و قابل استفاده اش مسلط كردند. به هر حال وقتى ما به اروپا رفتيم دانشى را از اروپاييها ياد گرفتيم و برگشتيم كه شديم يك آدم شهوتران ، يك آدم بى وجدان ، يك آدم بى اراده ، يك آدم بى دين . اين دانش چه فايده اى به حال مردم ما خواهد داشت ؟ كما اينكه ديديم كسانى را از خارج رفته ها كه علم هم تحصيل كردند و برگشتند، اما به حال كشورشان نافع نشدند و كارى براى اين مملكت نكردند و مملكت همين طور مانده ، اين سيئه آنهاست . سيئه اين سلاطينى كه حداقل در اين دو قرن اخير هيچ چيز نمى فهميدند و هيچ چيز جزء منافع خودشان سرشان نمى شد. از زمان فتحعلى شاه و محمد على شاه و ناصر الدين شاه بگيريد تا زمان محمد رضا و پدرش يعنى اين دو جنايتكار بزرگ . يك ملت باهوش ، با استعداد و داراى سابقه ى دانش ‍ و فرهنگ همين طور ماند تا رقبا و دشمنان او و ملتهاى ديگر يكى پس از ديگرى پله هاى پيشرفت را طى كردند. (56)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/69--3.jpg




http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/70--3.jpg
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

همدستى روشنفكران با دشمنان ملت ايران .
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
ما در دوران پهلوى و دوران قاجار غارت زده و شبيخون زده شديم ، يعنى از غفلت ما و سردمداران و فرمانروايان اين كشور استفاده شده ، يك عده مردمى كه بر اثر رنسانس دنيا به جوش آمده بودند و در جوش و خروش ‍ بودند با يك فرهنگ تازه و يك نيروى جديد بر سر ما ريختند، ضمن اينكه اولين دشمن ، يعنى خواب هم بر سر ما تاخته بود. اينها از خواب بودن ما استفاده كردند آمدند وارد شدند و بساط ما را به هم ريختند، اصالت هاى ما را مخفى كردند و خيلى از چيزها را گل اندود كردند، مثل يك عده آدم نادان ناشى كه وقتى وارد يك ساختمان هنرى مى شوند و در و ديوارها را خراب مى كنند، عكس ها را مشوه مى كنند، مجسمه ها را مخدوش مى كنند، اينها هم چنين كارى انجام دادند و يك ترتيب جديدى كه نو بود، اما ترتيب آنها بود و ترتيب ما نبود، اينجا برقرار كردند.
ما مى دانيم كه وقتى يك عده فاتح وارد يك كشورى مى شوند ترتيب خودشان را آنجا برقرار مى كنند، اما ظرافت قضيه در اين است كه آنها ترتيب خود را براى ما به عنوان شهروندان درجه 2 برقرار مى كنند نه ترتيبى را كه براى خودشان و در كشور خودشان برقرار مى كنند. اين اتفاق در ايران افتاد و اروپايى ها آمدند ترتيبات اروپايى را وارد اين كشور كردند و كسانى كه فريفته آنها بودند مثل روشنفكرانى نسل اول اين كشور امثال ملكم خان ها كه روشنفكرى را هم از آنها فرا گرفته بودند، با آنها همدست شدند و با استفاده از غفلت مردم و فساد و تباهى فرمانروايان وارد اين كشور شدند همه چيز را به هم ريختند، ايران را مثل يك كشور خالى كه هيچ چيز نداشته ، نسبت به گذشته اش بدبين كردند و نسبت به تاريخش غافل كردند. ترتيبات خودشان را اينجا برقرار كردند، منتها ترتيبى كه براى شهروندان درجه 2 گذاشته مى شود، مثل اربابى كه خانه نوكر خودش را به سبك خانه خودش درست مى كند ولى بديهى است كه او راحت نوكرش را در نظر نمى گيرد راحت خودش را در نظر مى گيرد. از همين روست كه واقعا ضايعه ايجاد شد و اين ادامه پيدا كرد، اگر چه در دوران پهلوى - بخصوص اين سى و چهل سال اخير - وضوح وضعيت دوران قاجار را نداشت ، اما خطرناكتر از آن بود. (57)

R A H A
02-06-2012, 01:37 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
فرهنگ تحميلى زوركى
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
بزرگترين بلا براى يك ملت اين است كه بخشهايى از فرهنگ و تمدن خودش به مرور زمان از حافظه اش پاك شود و اصلا آن را به ياد نداشته باشد. اين خيلى بلاى بزرگى است و متاءسفانه غربيها اين كار را با ما انجام دادند. سبك حرف زدن سبك نگارش و افعال زبانهاى خارجى را آوردند با معناهاى بسيار نامناسب كمكى در داخل زبان ما وارد كردند، و حال اينكه ما خودمان زبان داريم ، مگر زبان فارسى با اين عظمت و وسعت زبان كوچكى است ؟ زبان فارسى يك خصوصيتى دارد كه كمتر زبانى در دنيا مى تواند اين خصوصيت را داشته باشد و آن ، خصوصيت تركيب پذيرى است . لذا ميليونها لغت را مى شود براى مفاهيم جديد به كمك ذوق سليم و آگاهى از زبان به خاطر خاصيت تركيب پذيرى زبان فارسى به وجود آورد و كمتر زبانى است كه اين خصوصيت را داشته باشد، حتى زبانهاى وسيع دنيا مثل زبان عربى هم اين خصوصيت را ندارد. آن وقت اين زبان با اين همه وسعت را شما مى بينيد كه تعبيرات و افعال كمكى در آن آوردند. مثلا اينكه : مى روم كه اين كار را بكنم . پزشك مى خواهد به مريض بگويد: دارويت را خوردى ؟ مى گويد: دارويت را گرفتى ؟ يا مى گويد: ايشان دارويش را گرفته ، ايشان چقدر از اين آمپول گرفتند. مگر دارو را آدم مى گيرد؟ كسى مى خواهد برود حمام ، مى گويند: برويد يك حمامى بگيريد. مگر حمام را مى گيرند؟ اينها همه همان درد خود فراموشى است . اينها كارهايى است كه با زبان شد، با لباس شد و بيش از آنها با آداب و عادات و سنن ارزشمند ملى شد. ملت ما يك ملتى است كه به بزرگانش و به پيرمردانش احترام مى گذارد. اين سنت ما از قديم است و جزو اصول اسلامى هم هست كه : و قروا كباركم .
در خانه ى مسلمانها يك پدر بزرگ مثل يك شمعى در وسط است كه همه دورش را پروانه وار مى گيرند. غربى ها خيلى اعتقاد به پدر بزرگ و مادر بزرگ ندارند و نسلى را كه به قول آنها به گذشته نگاه مى كند داخل آدم نمى دانند، ولو اينكه يك مختصر احترام و مراعاتى هم ظاهرا بكنند اما آنها را به حساب مى آوريم . فرهنگ تحميلى زوركى ، آن هم زوركى از نوع جديد را به خورد ما دادند و اينكه مى گويم زوركى نوع جديد، يك وقت هست كه تفنگ بالاى سر يكى مى گيرند و مى گويند اين كار را بكن ، يك وقت هم زوركى به اين صورت است كه با وسايل ارتباط جمعى و مكالماتى كه در سطح جامعه پخش مى شود آن چنان يك شيئى و يك تعبير و يك مفهومى را تكرار مى كنند كه اين مفهوم خواه و ناخواه در ذهن و زبان و عمل انسانها منعكس مى شود و درك و معرفتى نداشت ، نه قدر شعر را مى دانست . نه قدر هزل را مى دانست ، نه قدر خط خوش را مى دانست و نه قدر سنتها را مى دانست . يك سرباز نفهمى كه فقط آدم قلدرى بود، در حالى كه آن قلدرى را هم با دشمن به كار نمى برد و براى خودى به كار مى گرفت ، برعكس آنچه در قرآن هست كه با دشمن اشداء باشيد و با خويش رحماء باشيد، اما او با خويش اشداء و با دشمن رحماء بود، با مصطفى كمال رفيق و ارادتمند بود و مصطفى كمال را مرشد خود مى پنداشت . به شخصيت هاى با شعور و با فرهنگ و عالم و دانشمند و متفكرى كه در ايران بودند اعتنا نداشت ، اما به او اعتنا داشت ، رژيم گذشته طبقه ى ادبا و اهل فرهنگ را كوچك كرده بود. (58)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/73--3.jpg





http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/73a--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:37 AM
جامعه ى روحانيت آماج تيرهاى زهرآلود دشمنان .
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
روحانيت ، عنصر اصلى در مبارزات پانزده ساله ى منتهى به پيروزى انقلاب و سپس در تشكيل نظام مقدس اسلامى و برافراشتن پرچم اسلام در جهان و در مقاومت پر شور ملت ايران در برابر تهاجمهاى گوناگون دشمنان ، و پيش از اينها در طول قرنهاى متمادى ، عامل اصلى حفظ معارف اسلامى و برافراشتن پرچم اسلام در جهان و در مقاومت پرشور ملت ايران در برابر تهاجمهاى گوناگون دشمنان ، و پيش از اينها در طول قرنهاى متمادى ، عامل اصلى حفظ معارف اسلامى ايمان عميق و صادقانه ى ملت ايران به مكتب حياتبخش اسلام و رشد تفكرات دينى در همه جا بوده است . حضور روحانيون متعهد و مبارز در مركز مبارزه با رژيم دست نشانده ى آمريكا بود كه قشرهاى گوناگون مردم را به صحنه مبارزه كشانيد و مبارزه را شكل عمومى و مردمى بخشيد. در همه ، حوادث بزرگى كه ملت ايران يكپارچه در آن شركت جسته اند مانند نهضت مشروطيت و قيام تنباكو نيز حضور علماى دين پيشاپيش صفوف تنها عامل اين حضور عمومى بوده است . استعمارگران انگليسى با درك همين حقيقت بود كه انهدام جامعه روحانيت را مقدمه ى لازم براى ادامه حضور استعمارى خود در ايران دانستند و به وسيله عامل دست نشانده شان رضاخان ، در سالهاى 1313 به بعد نقشه ى محو روحانيت را شروع كردند و در آن سالها دست به فجايعى نسبت به علماى عالى مقام و حوزه هاى علميه زدند كه در تاريخ ايران پيش از آن هرگز سابقه نداشت (59) و متاءسفانه شرح اين فجايع و ماجراى مقاومت مظلومانه علما و طلاب در آخرين سالهاى حكومت رضاخان قلدر به طور كامل تدوين نشده است و در معرض اطلاع مردم قرار نگرفته است و لازم است اطلاعات شاهدان عينى - كه بحمدالله هنوز تعداد آنان كم نيست - به وسيله ى افراد و موسسات مسؤ ول با همتى مردانه گرد آورى شود.
آزادگى روحانيون و علماى دين و عدم نفوذ قدرتهاى داخلى و جهانى در آنان موجب آن بوده است كه قلدران و حكمرانان خود سر، هيچ گاه نتوانند اين مجموعه ى ربانى را از سر راه مفسده جوييها و خيانتهاى خود بردارند. اگر جمعى از معممين سرسپرده و آخوندهاى دربارى به طمع حطام ناپايدار دنيا بر سر سفره ى ستمگران نشسته و قولا و عملا آنان را تاءييد كردند، اكثريت علما، روحانيون ، فضلا و طلاب جوان در حصار مناعت و پرهيزگارى و پاكدامنى باقى مانده و اراده و توان مبارزه ى صادقانه و قدرتمندانه را حفظ كردند و اعتقاد راسخ به روحانيت شيعه را در دل آحاد مردم زوال ناپذير ساختند جامعه ى روحانيت به همين دليل ، همواره آماج تيرهاى زهرآلود خصومت و غرض ورزى دشمنان گوناگون ، استعمار گران ، بيگانگان و بيگانه پرستان بود و به مثابه دشمن درجه يك آنان تلقى شده است .
تبليغات خصمانه و برنامه ريزى شده ى حكومت پهلوى و سياستهاى ذى نفوذ در ايران در طول پنجاه سال بر ضد قشر روحانى كه ماهيتى صددرصد استعمارى داشت در دوران رضاخان و نيمه ى اول دوران محمد رضا آزمايش سختى براى علماى دين بود. و جامعه ى روحانيت بحمدالله از اين آزمايش سربلند بيرون آمد.
در دوران مبارزات پانزده ساله نيز حوزه هاى علميه ى قم و ديگر حوزه هاى علميه و چهره هاى سرشناس روحانيت كانون هاى اصلى مبارزه و بالطبع هدفهاى اصلى حملات وحشيانه دشمن بودند. ليكن اين شدت عملهاى بى حد و حساب ، به اراده ى الهى موجب آن نشد كه روحانيت از راه پر افتخار خود كه پيمودن آن وظيفه ى تخلف ناپذير اسلامى او بود قدم باز پس ‍ نهد. بلكه در اين دوران فكر اسلامى شكوفاتر، صيقل خورده تر و فقه قرآن پربارتر و شخصيت روحانيون مبارز آبديده تر شد و زمينه براى تشكيل حكومت اسلامى فراهم آمد. (60)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/75--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:38 AM
خاصيت اسلام ناب
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
اسلام در هر دوره اى از دوران در طول اين 1400 سال هر وقت با چهره واقعى خود در دنيا آشكار شد دشمنى هاى شديد، كينه هاى عميق ، خيانتهاى عجيب و غريب در مقابلش صف آرايى كردند. هر وقت اسلام از چهره ى واقعى خود خارج شد و جلوه ها و درخشندگيها و برندگيها و داعيه ها بزرگ خود را پنهان كرد و نشان نداد، دشمنى ها كم شد، صف آرايى ها كم شد. از اول اسلام تا امروز هم اين بوده است . شما ببينيد پيغمبر در مكه با چه دشمنى ها و خيانتهايى روبه رو بود، همه ى آدمهاى حيوان صفت و ددمنش در مقابل آن بزرگوار و اسلام او صف كشيدند. وقتى به مدينه تشريف آورد شما ببينيد دشمنى هايى كه با پيغمبر در دوران مدينه شد چقدر خونين و خيانت آميز بود و از سوى چه آدمهاى شرير و انسانهاى پليدى صورت گرفت . درميان احزاب - در قرآن سوره اى به نام احزاب هست - يعنى جناحهاى مختلفى ؟ در مقابل اسلام و رهبر عاليقدر آن صف آرايى كردند، مشركين قريش بودند، مشركين ثقيف بودند، اهل كتاب دور افتاده از كتاب بودند، يهود و نصارا بودند و منافقين بودند. براى كوبيدن اسلام همه يكدل و يكدست شدن و در مقابل همه ى آنها اسلام بود با آن داعيه ها، با آن زيباييها و با آن درخشندگيها. در دوران حكومتهاى طولانى سلاطين بنى اميه و بنى عباس ، آن كسانى كه دم از اسلام واقعى و اسلام محمدى صلى الله عليه و آله مى زدند مواجه با انواع فشارها، شكنجه ها، اختناقه و توطئه ها بودند. زندگى حضرت موسى بن جعفر عليه السلام و ائمه ديگر و زندگى علما و محدثين بزرگ را ببيند كه در آن روزگار از دست خلفاى جور چه كشيدند. چوب خوردند، تازيانه خوردند، كتك خوردند، زندان رفتند و كشته شدند. اينها را شما ببينيد، در تاريخ بخوانيد. اين خاصيت اسلام ناب است ، خاصيت اسلام حقيقى است . هر جا كه ظاهر مى شود در مقابل آن گروههاى شر و فساد صف مى بندند و با همه ى توان با آن مبارزه مى كنند. اما اسلامى كه از شعارهاى اصل خود تهى شد، از روح خود خالى شد، اسلامى كه با ظلم در نيفتاد، با فساد اخلاقى به انواع و اقسام دمساز و دمخور شد، اسلامى كه بعضى از شعاير در آن بود اما بسيارى از اصول در آن نبود، با اين اسلام قدرتها مبارزه نمى كنند، فاسدين و شريرها در مقابل آن صف آرايى نمى كنند، اين هم در تاريخ فصل عريض و مشبعى دارد كه شما مى توانيد در كتابها بخوانيد و مى توانيد اين وضعيت را در زمان خود ما در دوران سرشار از فساد و تباهى سلطنت پهلوى و رژيمهاى گذشته در ايران ببينيد. امروز در دنيا چنين اسلامى هست . اسلامى كه با ظلم و زورگويى در افتاد و چپاولگرى و فساد را محكوم كرد، اين اسلام بايد در انتظار دشمنى ابرقدرتها و آمريكا و صهيونيسم و كمپانيهاى غارتگر عالم و سلاطين فاسد و رؤ ساى مفسد امروز دنيا باشد و بايد انتظار دشمنى را از آنها داشته باشد. (61)



http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/78--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:38 AM
محاصره ى فرهنگى جوانان جبهه رفته !!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
يكى از راههاى تهاجم فرهنگى اين است كه سعى كنند جوانهاى مؤ من را از پايبندى هاى متعصبانه به ايمان كه حافظ تمدن است منصرف كنند. مثل همان كارى كه قرنهاى گذشته در اندلس كردند. جوانها را غرق در عالم فساد و شهوترانى و ميگسارى كردند. در حال حاضر اين كارها دارد انجام مى گيرد و من بارها گفته ام يك عده اى كه در خيابان چند زنى را كه حجابشان مناسب نيست مى بينند و دلشان خون مى شود، البته اين هم يك كار بدى است ، اما آن كار بد اصلى نيست . بلكه آن كار بد اصلى آن چيزى است كه شما در كوچه و خيابان نمى بينيد. كسى به يكى گفت : چه مى كنى ؟ جواب داد: دهل مى زنم . گفت : چرا صدايش درنمى آيد؟ گفت صدايش فردا در مى آيد اگر شما ملت و عناصر فرهنگى خداى نخواسته بيدار نباشيد صداى فرو ريختن ارزشهاى معنوى كه ناشى از تهاجم پنهانى و زيركانه ى دشمن است هنگامى در مى آيد كه ديگر قابل علاج نيست .
اگر جوان جبهه رفته ى ما را محاصره كردند و اول يك ويدئو به او دادند، بعد وسيله ى تماشاى فيلمهاى جنسى وقيح را براى تحريك شهواتش به او دادند و بعد هم او را به چند مجلس كشاندند، آن وقت ما چه بايد بكنيم ؟ اينكه كسى بتواند جوانى را در اوج نيروى جوانى فاسد كند كار مشكلى نيست ، به خصوص اگر مفسدين ، تشكيلاتى هم داشته باشند. و الان دشمن دارد اين كار را مى كند. من از شهرهاى مختلف كشور اطلاع دارم و اين گونه خبرها را به من مى دهند و روز و شبى نيست كه ما از اين قبيل خبرها نشنويم . چه كسى غير از دشمن اين كارها را دارد انجام مى دهد؟ جوان وقتى دچار شهوترانى مى شود ايمان خود را از دست مى دهد، در اوايل كار حتى گريه مى كند، اما به تدريج او را از راه به در مى كنند. دشمنان ، بچه هاى مدرسه اى و بچه هاى دبيرستانى و حتى راهنمايى ما را همين طور فاسد مى كنند. يك نفر را پيدا مى كنند مواد مخدر و عكسهاى وقيح را داخل مدرسه مى برد و بين بچه ها پخش مى كند. (62)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/79--3.jpg
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif




http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/80--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:39 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
فرهنگ غرب چيست كه بايد از آن فرار كنيم ؟
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
همه ى مردم كشورمان مخصوصا آن قشرهايى كه از آگاهى و معرفت برخوردارند بدانند كه استقلال يك ملت تاءمين نمى شود مگر با استقلال فرهنگى و يك ملت اگر از لحاظ سياسى تحت تاءثير قدرتهاى بزرگ نباشند و از لحاظ اقتصادى به خودكفايى كامل هم برسد، اما فرهنگ و اخلاق و عقايد و باورهاى دشمنان و بيگانگان در ميان اين ملت رواج داشته باشد و رشد بكند اين ملت نمى تواند ادعا كند كه مستقل است . سر رشته ى فرهنگ در دنيا در دست يك عده اى است كه آنها لباس ، كيفيت زندگى ، پوشش ‍ وضع نشست و برخاست ، اخلاق و معرفت را براى انسانهاى بى گناه و بى خبر در سراسر عالم رقم مى زنند و سر مشق براى آنها معين مى كنند. اگر يك ملتى بتواند خود را از سرايت موج مسموم فرهنگى كه بيگانگان ساخته و پرداخته اند و گسترش داده اند حفظ كند، اين ملت مجموعه يك مجموعه مستقل است . اما اگر نتواند، اگر تحت تاءثير غلبه فرهنگى بيگانه كه ساخته دست بيگانگان و دشمنان است قرار بگيرد اين ملت يك ملت وابسته است يك ملت اسير است ، ملتى است كه هر چه از لحاظ اقتصادى و سياسى هم خود را مستقل بكند، باز تحت تاءثير آن كسانى است كه سررشته ى فرهنگ را در دست و در اختيار دارند. امروز صدها ايستگاه راديو، صدها روزنامه و مجله در سرتاسر عالم روزانه و هفتگى منتشر مى شود براى اينكه فرهنگ استكبار جهانى را و فرهنگ مطلوب قدرتمندان بزرگ عالم را در سطح ملتها گسترش بدهد. و اگر كسى با اين فرهنگ مخالفت كرد دشمنى آنان با او به مراتب بيشتر است از آن كسى كه سياست آنها را نقص كند و در مقابل تصميمات سياسى آنها بايستد.
چون مى داند كه تاءثير فرهنگ تاءثير عميق تر و تعيين كننده ترى است .
ممكن است كه شما سؤ ال كنيد كه خوب فرهنگ غرب ، فرهنگ اروپا و آمريكا مگر چيست كه ما بايد از آن فرار كنيم و بايد راه ذهن خودمان را بر روى آن ببنديم ، اين سؤ ال بجايى است و مردم ما تا حدود زيادى بعد از پيروزى انقلاب پاسخ آن را فهميده اند. لكن من جمله اى كوتاه در اين مورد عرض مى كنم . فرهنگ غرب آن فرهنگى است كه براى فاسد كردن انسان برنامه ريزى مى كند. فرهنگى است كه ارزشهاى انسانى ، درخشندگيهاى انسانى ، فضيلت هاى انسانى در آن فرهنگ مورد دشمنى و بغض است . فرهنگى است كه در اختيار خداوندان زر و زور و امپراتوران قدرت و ابزارى در اختيار آنهاست . با اين فرهنگ در صددند نسل بنى آدم را از همه ى فضايل انسانى تهى كرده و انسانها را به موجودات فاسد تبديل كنند؛ انسانها را به موجودات مطيع و تسليم تبديل كنند؛ انسانها را از ياد خدا و معنويت غافل كنند. منافع آنها جز به اين طريق تاءمين نمى شود. لذا تلاش مى كنند كه اين فرهنگ را گسترش بدهند. اين فرهنگ برهنگى و اختلال و امتزاج بى قيد و شرط زن و مرد با هم كه يكى از پايه هاى اصلى فرهنگ غربى است از روز اول بنيانگذارى شد براى اينكه انسانها را به فساد بكشانند. آنها مى خواهند انسانها را به دايره ى فضايل انسانى خارج كنند. آنها كه دلشان براى انسانيت نسوخته است .
سرمايه دارانى كه بزرگترين كارخانه ها و بزرگترين منابع و معادن عالم و عظيمترين ثروتها دست آنهاست ، بزرگترين ايستگاههاى تلويزيونى و راديويى هم در اختيار آنهاست ، تشكيلات صهيونيستى كه از 150 - 100 سال پيش برنامه ريزى كرده اند. صهيونيستهاى عالم براى فاسد كردن نسل بشر شروع به اشاعه فساد و فحشا در ميان انسانها كرده اند. زنها را از عفت بشرى خارج كرده اند. زنها اروپا و آمريكا هم به اين شدت دچار فحشا و فساد و دورى از فضايل انسانى نبوده اند كه در اين 50 - 60 سال اخير مبتلا شده اند، زنهاى كشورهاى اسلامى و ديگر كشورهاى دور دست كه جاى خود دارد. مردها را به فساد كشانده اند، به راحت طلبى و تنبلى كشاندند، به عشرت جويى و مصرف گرايى كشاندند، به قبول وضع زندگى حيوانى كشاندند براى اينكه مردها و زنهايى كه در كشورهاى مختلف عالم زير فشار استبداد و استعمار قرار مى گيرند، تهذيب نشوند مغزها را فاسد كرده اند.
امروز اگر شما برويد در همين كشورهايى كه به عنوان كشورهاى استعمار زده دنيا شناخته مى شوند مثل كشورهاى آفريقايى و امريكايى لاتين ، خواهيد ديد وضع فساد اخلاقى مردم آنها در نهايت درجه است اينها خودشان اين طور فاسد نشده اند، برنامه ريزى استعمار و استكبار اينها را به فساد كشانده است براى اينكه از شر آنها و از تعرض آنها و از مقابله به مثل آنها و از بيدارى آنها جلوگيرى كنند و اين امپراتورى قدرت شيطانى و اهريمنى را كه دست دستگاههاى استعمارى است حفظ كنند، با ملت ما هم در طول دهها سال از اوايل سلطنت خاندان منفور پهلوى اين روند را شدت بخشيدند. البته از قبل از آن شروع كرده بودند اما در دوران اين خانواده كه دست - نشانده و مزدور خود آنها بودند، غربيها هر چه توانستند در اشاعه ى فرهنگ غربى در جامعه ما تلاش كردند و متاءسفانه موفق هم شدند. امروز اگر شما مى بينيد خانواده هاى بسيارى در داخل كشور و زنان و مردانى در داخل كشور ما هنوز در ته دلشان دوست مى دارند همان طور لباس بپوشند همان طور راه بروند، همان طور برخورد كنند، همان طور زندگى كنند كه معلمين غربى خائن و رذل آنها به آنها آموخته بودند اين تحت نفوذ و رشد فرهنگ فرهنگ غربى در طول دهها سال گذشته در اين كشور است . با اينكه انقلاب آمد و يك تحول عظيمى در فرهنگ و ذهنيت مردم به وجود آورد، بسيارى از افراد هستند كه هنوز دلشان در هواى زندگى با كيفيت غربى است و مفاسد آن زندگى را نمى دانند. زندگى غربى يك زندگى لجن آلودى است ، يك زندگى فاسدى است ، يك زندگى است كه در آن هيچ يك از بنيانهاى اصيل بشرى سالم نمى ماند، خانواده هم در آن سالم نمى ماند، شخصيت هم در آن سالم نمى ماند، نه شخصيت زن و نه شخصيت مرد.
امروز نگاه كنيد ببينيد در آمريكا و قبل از آن در انگلستان همجنس بازى را قانونى كردند، رسمى و قانونى ، خجالت نكشيدند، كارى را انجام دادند كه ما از نقل و حكايت آن خجالت مى كشيم . خدا مى داند من حيا مى كنم آن كارى را كه آنها نشستند و صريحا و علنا انجام دادند و اعلان كردند بيان كنم ولى مردم ما بدانند آيا وقتى در يك كشورى ازدواج همجنس ها، ازدواج دو مرد با هم ، ازدواج دو زن با هم قانونى مى شود، بنيان خانواده در اين جامعه باقى خواهد ماند؟
ببينيد امروز مردم آمريكا و مردم اروپا، نه قدرتمندانشان و نه تبليغاتچى هايشان ، همين توده ى مردم معمولى شان از چه رنج مى برند، از سست بودن بنيان خانواده . زنها و مردها در يك حد از متلاشى شدن خانواده ها رنج مى برند و ناراحتند. و اين روزه به روز دارد شدت پيدا مى كند و اين هم آخرين ضربه است . خانواده محل آسايش انسان است . هيچ انسانى بدون داشتن يك خانواده ى آسوده و آرام و راحت مزه ى زندگى و طعم واقعى حيات انسانى را نخواهد چشيد و اينها دارند اين بنيان اصيل را متلاشى و منهدم مى كنند و از بين مى برند. دنبال چه مى گردند؟ اين فرهنگ غربى است . به دنبال اين آزاديها و بى بندوباريها رفتن ، به دنبال فرهنگ برهنگى و نبودن مرز ميان زن و مرد رفتن ، فرهنگ غربى است . (63)

R A H A
02-06-2012, 01:40 AM
هوشيارى يك عالم دين و فقيه بزرگوار
تبليغ با توجه به اوضاع و احوال سياسى و اوضاع كلى جهان است . حتى مساءله ى وضو و غسل را هم كه مى گوييم ، يعنى داريم مسلمان مخاطب خودمان را با تعاليم آن اسلامى آشنا مى كنيم ؟ اگر چنانچه آن اسلام را كسى و جامعه اى داشته باشد همه ى آن حمله ى جهانى در مقابل او بى اثر است .
اين آن چيزى است كه بين روحانى امروز و روحانى 100 سال ، 200 سال و 500 سال پيش فرق مى گذارد. اگر چه بنده معتقدم همين صد سال و دويست سال پيش هم اگر چنانچه بعضى از علماى ما به اين نكات توجه داشتند وضع بهتر از اين مى شد كه الان است . من نگاه كردم بين دو نفر از علماى معاصر زمان فتحعلى شاه و يك مقايسه اى به ذهنم آمد. يكى از اين دو بزرگوار يك عالم ملاى قوى فقيه نام آور بزرگوارى است كه از لحاظ علمى و از لحاظ تقوايى هيچ كس درباره ى او حرفى ندارد. اين بزرگوار اول كتاب خود را با تعريف از فتحعلى شاه شروع مى كند و در اواسط كتاب به مناسبتهاى مختلف اسم فتحعلى شاه را مى آورد. يك جا هم در كتاب جهاد به فتحعلى شاه وكالت مى دهد مثل اينكه ما مى گوييم فلان آقا در فلان شهر از طرف ما نماينده است كه وجوهات را بگيرند و چه و چه بكنند. ايشان در كتاب فقهى خودشان فتحعلى شاه را نماينده ى خودش معرفى مى كند، كه چون اين سلطان شريف كذا و كذا حالا دارد با روسها مى جنگد، پس ايشان را من از طرف خودم وكيل كردم و بر همه ى مردم واجب است از او اطاعت كنند. و اكنون كه من و شما كه امروز به تاريخ نگاه مى كنيم ، مى فهميم كه فتحعلى شاه چه موجود پليد و چه انسان نجسى بوده است ، از شهوترانيها و قساوت قلبش گرفته ، تا بى عرضگى اش در از دست دادن 17 شهر قفقاز و عهدنامه ى ننگين تركمنچاى در زمان او، اين آقاى فتحعلى شاه است . آن وقت اين عالم بزرگ - كه عرض كردم و در علم و تقواى او احدى حرف ندارد و بزرگان ما در مقابل اسم او خاضعند و كتاب او از معروفترين كتب فقهى 150 سال ، 200 سال اخير است - براى خاطر اينكه به اوضاع و احوال و به حقيقت حال توجه نداشته كه العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس (64) ايشان عالم به زمان نبوده ، فتحعلى شاه را نماينده ى خودش ‍ قرار مى دهد، آن وقت همزمان با همين عالم ، يك ملاى بزرگ ديگرى داريم كه او محقق قمى و ميرزاى قمى و صاحب جامع الشتاه است . در كتاب جهاد جامع الشتاه سؤ الهايى از او مى شود كه اگر كسى نگاه كند مى فهمد اين سؤ الها را دربار فتحعلى شاه از او كرده است . سؤ ال مى كنند كه آقا چون شما نايب امام زمان هستيد، اجازه مى دهيد كسى به نيابت از شما اين جنگ را اداره بكند؟ از اين قبيل سؤ الها مكرر در مكرر از ايشان شده است و اين مرد هوشيار زمان شناس و آگاه به تمام اوضاع و احوال يك ذره و يك لحظه فريب نمى خورد و جوابهاى رندانه اى او به نظر من از نشانه هاى هوشيارى يك عالم دين و يك فقيه بزرگوار است . خود ميرزاى قمى در جواب يكى از سؤ الها مى گويد: تهيه كننده ى اين سؤ ال پيداست كه اهل علم است . يعنى اين دولتيهاى بى سواد اطراف فتحعلى شاه عقلشان نمى رسد كه از اين حيله استفاده كنند و بخواهند براى فتحعلى شاه از ميرزاى قمى وكالت بگيرند. بعد مى گويد اين شوخى هم قرض شما باشد و بنا مى كند به جواب دادن و از زير بار وكالت دادن شانه خالى مى كند و آگاهانه حكم شرعى را بيان مى كند. داستان علاقه ى فتحعلى شاه به اينكه پسر ميرزاى قمى داماد فتحعلى شاه بشود و آن دعايى كه ميرزاى قمى كرد معروف است و ماجراى مفصلى دارد. (65) من مى گويم اگر همه ى علماى ما در زمان خودشان مثل ميرزاى قمى بودند حداقل در اين 200 سال اخير، شايد وضع ما الان بهتر بود. به هر حال آن زمانها گذشته و ما به وضع آنها كارى نداريم ، بلكه بايد امروز به وضع خودمان برسيم .
بنابراين ، آقايان بايد توجه كنند و زمان را بشناسند و آن چنانكه امروز تلقى جهانى از دين هست و درست است آن را ترويج كنند و اسلام را آن گونه كه به عنوان يك مكتب حياتبخش بشريت مطرح است تبليغ كنند. ضمنا بفهمانيد كه امروز پيروى از راه ائمه عليهم السلام اين است كه همه تلاش ‍ كنند تا اسلام و مكتب اهل بيت را زنده كنند. اينها همان چيزهايى است كه افراد يك ملت را مثل پولاد آبداده مى كند و مانع نفوذ دشمن بين آنها مى شود. مردم را قوى كنيد و اعمال شرعى مثل زكات و خمس و عبادات را به آنها ياد بدهيد. اين وظيفه ماست و بايد در اين راه تلاش كنيم . (66)

R A H A
02-06-2012, 01:41 AM
تو بودى كه دختر ما را به ما برگرداندى
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
ما اين را بايد باور كنيم كه اگر امروز جمهورى اسلامى بد عمل كرد، ضعيف عمل كرد فقط به حيثيت جمهورى اسلامى صدمه نمى زند، بلكه به كل حيثيت اسلام صدمه خواهد خورد. اينجا از نظر ناظران جهانى در حقيقت علم اسلام و قبه الاسلام و مظهر اسلام و جامعه نمادين اسلام است . مواجهه ى بيرونى اسلام اينجاست . ما اگر ضعيف عمل كنيم ، بد عمل كنيم نتوانيم احكام اسلامى را پياده كنيم نتوانيم عدالت اجتماعى را استقرار بخشيم ، نتوانيم اخلاق اسلامى را در جامعه رايج كنيم ، نتوانيم روابط انسانها را به صورت مطلوبى استقرار بخشيم ، قضاوت دنيا اين خواهد شد كه اسلام نتوانست . مى بينيد كه اين مسؤ وليت فقط بر عهده ى ماست ، بر عهده ى ماست ، بر عهده ى علماى كشورهاى ديگر كه با نظامهاى ديگر زندگى مى كنند نيست . اين مخصوص ماست .
داستانى را نقل كنم از مولوى كه داستانى سمبوليك و رمزى است و من هر وقت يادم مى آيد، از اين داستان به خودم مى لرزم و به خدا پناه مى برم . مولوى نقل مى كند و مى گويد در شهرى كه هم مسلمانها و هم مسيحى ها در آن زندگى مى كردند مؤ ذن بدصدايى وارد محله مسلمانها شد و چند وعده اذان گفت . خيلى اذان را بد مى گفت . يك روز يك مرد نصرانى از محله ى ديگر به محله ى مسلمانها آمد و گفت اين مؤ ذن شما كجاست ؟ گفتند چكارش دارى ؟ گفت مى خواهم از او تشكر كنم كه يك مشكل بزرگ ما را حل كرد. راهنمايى اش كردند، مؤ ذن را پيدا كرد و بنا كرد به تشكر كردن از اين مؤ ذن . او گفت چرا از من تشكر مى كنى ؟ گفت تو حقى بر گردن من دارى كه هيچ كس چنين حقى بر گردن من ندارد و جريان از اين قرار است كه من دختر جوانى در خانه ام دارم مدتى بود اين دختر محبت اسلام به دلش ‍ افتاده بود و تمايل به مسلمانى داشت هر كار كرديم به كليسا بيايد نمى آمد و در مراسم ما شركت نمى كرد. به عقايد ما بى اعتنايى مى كرد ما عاجز شده بوديم كه چه بكنيم . خلاصه در كار اين دختر در مانديم . دو سه روز پيش تو اذان گفتى صداى تو را اين دختر شنيد گفت : اين چيست ، اين صداى كريه از كجاست ؟ گفتيم اذان مسلمانهاست . از آن لحظه ما راحت شديم و به كلى محبت اسلام از دل اين دختر رفت و اكنون هم برگشته است و دارد زندگى عادى خودش را مى كند و مى آيد به كليسا و مراسم را انجام مى دهد. ما اين را مديون تو هستيم ، تو بودى كه دختر ما را به ما برگرداندى .
بارها من به خودم و به دوستانم گفته ام ما آن مؤ ذن بد صدا نباشيم كه عشق به اسلام را در دلها فرو بنشانيم و به استفهام عظيمى كه در دنيا براى معرفت اسلام به وجود آمده است با منكر و زشتى پاسخ بدهيم . اين وظيفه ى ماست . چه كسى در دنيا چنين مسؤ وليتى دارد؟ (67)

R A H A
02-06-2012, 01:41 AM
اهانت به شكل تكريم
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
زادگاه بينش غربى در مورد زن اروپاست . البته صهيونيست ها هم اين فرهنگ غلط برخورد با زن و برداشت از جنبش زن را ترويج مى كنند، منتها آنها به وجود آورنده ى اين فرهنگ نيستند، بلكه از اين روحيه و فرهنگ بهره بردارى مى كنند.
وقتى به تاريخ اروپا نگاه مى كنيم ، در كتابهاى تاريخ و نيز كتابهاى هنرى و فرهنگى و رمانهايى كه وضع مغرب زمين را نشان مى دهد، هر چه به عقب برمى گرديم اين مسئله كاملا برجسته است و برخورد با زن يك برخوردى است كه اسلام آن را رد مى كند. يعنى در اروپا و غرب جنس مرد اجازه پيدا مى كند به هر شكلى از جنس زن التذاذ ببرد و اين در فرهنگ روم قديم به اشكال مختلف وجود داشته . حالا يك وقت هست كه يك زن ، زن اشرافى است ، اين نسبت و اين رابطه با او در يك سطح است . اما يك وقت ، يك زن زن اشرافى است ، اين نسبت و اين رابطه با او در يك سطح است . اما يك وقت ، يك زن ، زن رعيت و يك فقير و يك بى سواد است اينجا برخورد با او متناسب با حال اوست . البته بديهى است كه اينگونه سو استفاده از زن ، گاهى با يك نوع تملق گفتن نسبت به زن هم هست ، اما اين تملق گفتن نسبت به زن هم هست ، اما اين تملق گفتن به هيچ وجه به معناى احترام و تكريم واقعى نيست ، بلكه اين يك اهانت واقعى است كه مثالهاى روشن و واضحى دارد، لكن نمى خواهم وارد آن مثالها بشوم ، زيرا ممكن است از تاءديب خارج بشود، اگر چه از واقعيات است . من خواهش مى كنم خانمها به اين قضيه فكر كنند و آن مثالهاى روشن و واضح را پيدا كرده آنها را به زنان تفهيم كنند. اگر ديده مى شود در جامعه ى غربى نسبت به زن به نحوى از انحاء بعضى از تكريمها مى شود و ستاره ى سينما و هنرپيشه ها و زنهاى زيبا در مسابقات زيبايى را مثلا احترام مى كنند، اين از آن نوع تكريم در مقام اهانت و اهانت به شكل تكريم است و مثالهاى واضحى در زندگى خصوصى افراد دارد كه انسان مى تواند آن را پيدا كند و بفهمد يعنى چه . اهانت در شكل تكريم يكى از مشكلات قضيه است كه اگر زن در جامعه به سمت عريان شدن و مدهاى گوناگون و جلوه گرى و به سمت تجملات نامعقول سوق داده شد. (68)

R A H A
02-06-2012, 01:41 AM
دشمن روى شما جوانان سرمايه گذارى زياد مى كند.
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
شما جوانها پايه هاى اصلى انقلاب براى نسل آينده و دورى بعد هستيد. امروز هم شما در انقلاب تاءثير زيادى داريد، چون جوانيد. امروز هم شما در جبهه ى سياسى ، در جبهه ى نظامى ، در جبهه ى سازندگى ، هر جا بتوانيد حضور داشته باشيد عنصر فعال انقلابيد. اما فردا پايه هاى انقلاب شما هستيد. امروز عناصر مؤ ثريد، فردا ستونهاى انقلاب هستيد. توجه كنيد انقلاب را با ريشه هايش ، با مبانى فكرى و منطقى اش به درستى بشناسيد. نسل جوان ملت ايران امروز كه ده سال ، يازده سال از آن روزهاى خونين مى گذرد حق ندارد آن روزها و روزهاى سياه قبل از آن را از ياد ببرد. نسل جوان در حركت عظيم ملت ايران بايد پيشرو باشد، به خصوص نسل جوان دانشجو. بى تفاوتى و خونسردى براى نسل جوان جايز نيست . آن جوانى كه حوادث كشور و سرنوشت كشور و خصومتهايى كه در دنيا نسبت به كشورش سازماندهى مى شود نبيند و نسبت به آنها نجوشد و نخروشد، آن جوان لايق اين نيست كه نام جوان شهروند يك ملت انقلابى را روى خود بگذارد. روح جوان آن روح پرتپشى است كه در سختيها به داد كشورها و ملت ها رسيده اند و آنها را نجات داده اند. جوان نسل امروز شانس آورده در دورانى مثل دوران سياه خفقان و اختناق دوران رضاخانى و محمد رضا شاهى نبود. آن جوانهايى كه امروزها بودند، آن سختيهايى كه آنها تحمل كردند نبايد هيچ وقت از ياد جوان امروز برود. البته مخصوص ملت ما هم نبود. ملتهاى ديگر هم جوانهايشان ، نوجوانهايشان در دوران اشغال كشورها، در دوران اختناق كشورها فداكاريها كردند. امروز شما وظيفه داريد انقلاب را با همه وجودتان تا اعماق جانتان تا اعماق جانتان نفوذ و رسوخ بدهيد و مفهوم انقلاب و مبانى فكرى آن را از بن دندان درك كنيد، آن را در خود ذخيره كنيد براى هنگامى كه اين ملت به آن احتياج دارد. و اين در دو صحنه است . يك صحنه تهديدى است كه انقلاب بشود چه از لحاظ اقتصادى ، چه از لحاظ نظامى ، چه از لحاظ سياسى كه بايد آن را ذخيره را به كار بنديد براى دفاع از انقلاب و كشورتان هر طورى كه زمان و موقعيت اقتضاء كند. و صحنه ى دوم صحنه ى سازندگى است . بهترين سازندگان ، سازندگان انقلابى اند. بهترين پديد آورندگان دنياى آباد باب انقلاب آن كسانى هستند كه از انقلاب جوشيدند و انقلاب در جان آنها رسوخ كرده است . شما جوانان براى اين دو صحنه خودتان را هر لحظه بايد آماده داشته باشيد من به عنوان آدمى كه جريان را مى شناسد، جريانهاى جهانى ، جريانهاى پشت پرده و توطئه هاى دشمن را و از اول انقلاب با آنها سر و كار داشته است به شما عرض مى كنم : جوانان عزيز دشمن روى شما سرمايه گذارى هاى زياد مى كند، حواستان جمع باشد. عده اى را بى تفاوت كشاندن ، عده اى را دلسرد و ماءيوس كردن - كه ياءس بزرگترين آفت فرد جوان است و متاءسفانه جوانها را بايد بدانند ياءس به روح جوان زودتر راه پيدا مى كند، همچنان كه اميد هم همينطور است . در مقابل ياءسى كه دشمن مى خواهد به جوانها تلقين و تزريق كند مصونيت در خودتان ايجاد كنيد - بعضى را با گرايش دادن به فساد، انواع فسادها - جوانى را كه مظهر طهارت و صفا و پاكى است به فساد و بى صفايى و ناپاكى بكشانند و هر گونه اش ‍ فرقى نمى كند، عده اى را با تزريق تاءملات و تفكرات سياسى ، يك عده جوان در اين كشور اوايل انقلاب پيدا شدند كه اسلحه به دست گرفتند با دولتى كه شرق و غرب با آن دولت انقلابى مبارزه مى كرد جنگيدند يك فكر غلط سياسى در مغز اين بيچاره ها و طفلك ها تزريق كرده بودند. در همين دانشگاه سنگر سازى كرد و به سمت دولت و ملت انقلابى تيراندازى كرد. اصلا اين با كدام مقياس قابل فهم و قابل باور است ؟ دانشجويى كه بايد در مقابل دشمنان انقلاب سينه سپر كند و سپر بلاى اين انقلاب بشود خودش ‍ بلايى به جان اين انقلاب شد. اين هم قابل باور نيست اما اتفاق افتاد. البته انقلاب موج خروشان است و در مقابل خودش چيزى را كه با آن مقابله كند تحمل نمى كند. آنها و بزرگتر از آنها را انقلاب با خودش برد. بعضى كه توانستند با جريان انقلاب همسو بشوند و بالاخره خودشان را يك طورى با انقلاب همراه كنند نجات پيدا كردند، يك عده اى هم غرق شدند و نابود شدند. نابودى جسمى يا نابودى معنوى كه آن خطرناكتر است . پس تزريق تفكرات در ذهن جوان ها هم يكى از كارهايى است كه دشمن مى كند، تفكرات سياسى غلط. بدانيد كه امروز هر انديشه اى كه جوان را دچار اين احساس بكند كه با مسؤ ولان انقلاب و پيشروان انقلاب و مديران كشور جداست ، اين انديشه و تفكر از نوع همان تفكرات سياسى تزريق شده است . توجه داشته باشيد كه امروز ملت و دولت پشت به پشت ، دست به دست ، در كنار يكديگر با تمام توان بايد تلاش كنند تا همه ى طلسمهاى استكبار و سلطه را بشكنند و از بين ببرند. اين صحنه ى بسيار مهم و حساسى است . و تفكرى كه شما را هدايت خواهد كرد و بايد بكند، تفكر اسلامى است . در دانشگاهها به تفكرات اسلامى و كار اسلامى بايد اهميت بدهيد. (69)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/91--3.jpg
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:42 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
بيمارى خطرناك ! چه شد فردى مثل يزيد بر جامعه اسلامى حاكم شد؟!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
عاشورا غير از درس ، يك صحنه ى عبرت است . انسان بايد به اين صحنه نگاه كند تا عبرت بگيرد. عبرت بگيرد يعنى چه ؟ يعنى خود را با آن وضعيت مقايسه كند و بفهمد در چه حال و وضعى قرار دارد، چه چيز او را تهديد مى كند و چه چيز براى او لازم است . اين را عبرت مى گويند. مثلا هنگامى كه شما از جاده اى عبور مى كنيد و اتومبيلى را مى بينيد كه واژگون شده يا تصادف كرده و آسيب ديده و مچاله شده و سرنشينانش نابود شدند، مى ايستيد و به آن صحنه نگاه مى كنيد. چرا؟ براى اينكه عبرت بگيريد، براى اينكه بر شما معلوم بشود كه چه جور رانندگى به اين وضعيت منتهى مى شود.


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/92--3.jpg
اين هم نوع ديگرى از درس است ، اما درس از راه عبرت گيرى . حال مى خواهيم اين را يك قدرى بيشتر بررسى كنيم .
اين عبرتى را كه در قضيه عاشورا ما را متوجه خود مى كند اين است كه ببينيم چه شد كه پنجاه سال بعد از درگذشت پيغمبر صلى الله عليه و آله و جامعه ى اسلامى به آن حد رسيده كه كسى مثل امام حسين عليه السلام ناچار شد براى نجات جامعه اين چنين فداكارى بكند. يك وقت اين فداكارى بعد از گذشت هزار سال از صدر اسلام است يا يك وقت در قلب كشورها و ملتهاى مخالف و معاند با اسلام است . اين يك حرفى است . اما اينكه حسين بن على عليه السلام در مركز اسلام ، در مدينه و مكه (مركز وحى نبوى ) با وضعيتى مواجه شود به طورى كه هر چه نگاه كند ببيند چاره اى جز فداكارى نيست . (آنهم چنان فداكارى خونين و با عظمتى ) اين قابل تاءمل است . مگر چه وضعيتى بود كه حسين بن على عليه السلام احساس كرد كه اسلام فقط با فداكارى او زنده مى ماند والا از دست مى رود؟ عبرت اينجاست . ما بايد نگاه كنيم و ببينيم كه چه شد كه فردى مثل يزيد بر جامعه ى اسلامى حاكم شد. جامعه ى اسلامى كه رهبر و پيغمبرش در مكه و مدينه پرچمها را مى داد دست مسلمانها و آنها مى رفتند تا اقصى نقاط جزيره العرب و مرزهاى شام ، امپراتورى روم را تهديد مى كردند و سربازان دشمن نيز از مقابلشان فرار مى كردند و مسلمين پيروزمندانه برمى گشتند (مثل ماجراى تبوك )، و جامعه ى اسلامى كه در مسجد و معبر آن صوت تلاوت قرآن بلند بود و شخصيتى مثل پيغمبر صلى الله عليه و آله با آن لحن و نفس ، آيات خدا را بر مردم مى خواند و مردم را موعظه مى كرد و آنها را در جاده ى هدايت با سرعت پيش مى برد، چطور شد كه همين جامعه ، همى كشور و همين شهرها آن قدر از اسلام دور شدند تا كسى مثل يزيد بر آنها حكومت كرد؟ چرا بايد وضعى پيش بيايد كه كسى مثل حسين بن على عليه السلام ببيند چاره اى ندارد جز اين فداكارى عظيم كه در تاريخ بى نظير است . چه شد كه آنها به اينجا رسيدند؟ اين همان عبرت است . ما بايد اين را امروز مورد توجه دقيق قرار بدهيم . ما امروز يك جامعه ى اسلامى هستيم . بايد ببينيم آن جامعه ى اسلامى هستيم . بايد ببينيم آن جامعه ى اسلامى چه آفتى پيدا كرد كه كارش به يزيد رسيد. چه شد كه بيست سال بعد از شهادت اميرالمؤ منين عليه السلام در همان شهرى كه ايشان حكومت مى كرد سرهاى پسران اميرالمؤ منين عليه السلام را بر نيزه كردند و در آن شهر گرداندند؟ كوفه همان جايى است كه اميرالمؤ منين عليه السلام توى بازارهاى آن راه مى رفت ، تازيانه بر دوش مى انداخت و مردم را امر به معروف و نهى از منكر مى كرد.




http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/93--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:43 AM
فرياد تلاوت قرآن در اناء الليل و اطراف النهار، از مسجد و تشكيلات آن بلند بود. اين همان شهر است كه حالا دخترها و حرم اميرالمؤ منين عليه السلام را به اسارت در بازار آن مى گردانند. چه شد كه ظرف بيست سال به اينجا رسيدند؟ جواب اين است كه يك بيمارى وجود دارد كه مى تواند جامعه اى را كه در راءس آن كسى مثل پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام بوده است و در ظرف چند ده سال به آن وضعيت برساند. پس اين يك بيمارى خطرناكى است و ما هم بايد از اين بيمارى بترسيم . امام بزرگوار ما اگر خود را شاگردى از شاگردان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و محسوب مى كرد، سر فخر به آسمان مى سود. افتخار امام اين بود كه بتواند احكام پيغمبر صلى الله عليه و آله را درك و عمل و تبليغ كند. امام ما كجا و پيغمبر صلى الله عليه و آله كجا؟ جامعه اى را كه پيغمبر صلى الله عليه و آله ساخته بود، بعد از مدت چند سال به آن وضع دچار شد و لذا جامعه ى ما خيلى بايد موظف باشد كه به آن بيمارى دچار نشود. عبرت اينجاست . ما بايد آن بيمارى را بشناسيم و آن را يك خطر بزرگ بدانيم و از آن اجتناب كنيم . به نظر من امروز اين پيام عاشورا از ديگر درسها و پيامهاى عاشورا براى ما فورى تر است . ما بايد بفهميم چه بلايى بر سر آن جامعه آمده است كه سر حسين بن على عليه السلام ، آقازاده ى اول دنياى اسلام و پسر خليفه ى مسلمين على بن ابيطالب عليه السلام ، در همان شهرى كه پدر او بر مسند خلافت مى نشسته است گردانده شد و آب از آب هم تكان نخورد. بايد ببينيم چگونه از همان شهر افرادى آمدند به كربلا و او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت رساندند و حرم اميرالمؤ منين عليه السلام را به اسارت گرفتند. حرف در اين زمينه زياد است . من در پاسخ به اين سؤ ال يك آيه از قرآن مطرح مى كنم . قرآن جواب ما را داده است . قرآن درد بيمارى را به مسلمين معرفى مى كند. آن آيه اين است كه مى فرمايد: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعو الشهوات فسوف يلقون غيا . دوعامل ، عوامل اصلى اين گمراهى و انحراف عمومى است : يكى دور شدن از ذكر خدا كه مظهر آن صلات و نماز است ، يعنى فراموش كردن خدا و معنويت و جدا كردن حساب معنويت از زندگى و فراموش كردن توجه و ذكر و دعا و توسل و طلب توفيق از خداى متعال و توكل بر خدا و كنار گذاشتن محاسبات خدايى از زندگى و عامل دوم اتبعوا الشهوات است يعنى دنبال شهوترانيها و هوسها و در يك جمله ى دنياطلبى رفتن و به فكر جمع آورى ثروت و مال بودن و به دام شهوات دنيا افتادن و اصل دانستن اينها و فراموش كردن آرمانها. اين درد اساسى و بزرگ است و ما هم ممكن است به اين درد دچار بشويم . اگر در جامعه اسلامى ما آن حالت از بين برود يا ضعيف بشود و هر كسى به فكر اين باشد كه كلاه خودمان را از معركه به در ببريم تا در دنيايمان از دگران عقب نيفتيم ، ديگرى جمع كنيم و خود را و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجيح بدهيم معلوم است كه وضع به اينجا خواهد رسيد. معلوم است كه كم رنگ كردن شعارها، بى اعتنايى به اصول اسلام و انقلاب و همه چيز را با محاسبات مادى فهميدن و مطرح كردن ، جامعه را به چنان وضعى خواهد رساند. به همين دليل آنها به آن وضع دچار شدند. يك روز براى مسلمين پيشرفت اسلام و رضاى خدا و تعليم دين و معارف اسلامى و آشنايى با قرآن و معارف آن مطرح بود، دستگاه حكومت و اداره ى كشور، دستگاه زهد و تقوا و بى اعتنايى به زخارف دنيا و شهوات شخصى بود، نتيجه ى آن هم حركت عظيمى بود كه مردم به سمت خدا كردند. در چنان وضعيتى كسى مثل على بن ابيطالب عليه السلام خليفه مسلمين و كسى مثل حسين بن على عليه السلام شخصيت برجسته مى شود. چرا كه معيارها در وجود ايشان بيش از ديگران است . وقتى معيار خدا، تقوا، بى اعتنايى به دنيا و مجاهدت در راه خدا باشد كسانى به صحنه ى عمل مى آيند كه اين معيارها را دارند. اينها سررشته كارها را به دست مى گيرند. جامعه جامعه اسلامى خواهد بود. اما وقتى كه معيارهاى خدايى عوض بشود، هر كسى كه دنيا طلب تر، شهوترانتر و براى به دست آوردن منافع شخصى زرنگتر و با صدق و راستى بيگانه تر است سركار مى آيد. آن وقت نتيجه اين مى شود كه امثال عمر بن سعد و شمر بن عبيدالله بن زياد زمام را به دست مى گيرد و مثل حسين بن على عليه السلام به مذبح مى رود و در كربلا به شهادت مى رسد. اين يك حساب دو دو تا، چهارتا است . (70)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/96--3.jpg
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:44 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
دردهاى خاموش !!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
بعد از جنگ محيط براى تهاجم فرهنگى مناسب بود. چرا كه در آن زمان كوره اى گداخته ى جنگ ، جوان را به خود مشغول و جذب مى كرد و گوش ‍ او به حرفهاى دشمن بدهكار نبود. ولى خاموش شدن اين كوره محيط را براى دشمن آماده كرد و لذا به طور وسيع شروع كردند و ابزار متعددى را در تهاجم همه جانبه ى فرهنگى به كار گرفتند.
من وقتى به وسعت ابزارهاى دشمن نگاه مى كنم مى فهمم چقدر براى اينها قضيه اهميت دارد. يكى از كارهاى آنها تحقير و منزوى كردن جريان ادب و هنر و فرهنگ انقلابى در كشور بود. از جمله كارهاى مهمى كه انقلاب كرد، اين بود كه يك عده عنصر فرهنگى و اديب و هنرمند و داراى اقتدارات فرهنگى تربيت كرد و ما از اين افراد داريم و الان بحمدالله اين گونه عناصر كم نيستند. شعرا و قصه نويسهاى زيادى به وجود آمدند. نويسندگان قلمزن دقيق فارسى نويس محكمى به وجود آمدند. البته عمر انقلاب تا حالا 13 سال بيشتر نيست . شما نگاه كنيد به دوران عمر فرهنگى و تاريخى ما ببينيد در كدام دوره ى 13 ساله شخصيت هاى درجه يك به وجود آمده اند. گرچه اينها تا شخصيت درجه يك بشوند هنوز فاصله دارند، اما كسانى كه بتوانند شخصيت درجه يك بشوند در مجموعه ى نيروهاى انقلاب زياد هستند
مادر ميهن ما، در استبداد اواخر دوران پادشاهى ، سترون و عقيم شده بود. در آن دوران حقيقتا آدمهاى بزرگ ، نويسندگان و هنرمندان بزرگ ، به خصوص در بعضى از رشته هاى هنرى پرورش نمى يافتند. امروز در ميان بچه هاى جوان ما، سينما گران خوب ، هنرپيشگان خوب ، كارگردانهاى خوب ، شعرا و قصه نويسهاى خوب تربيت شده اند. انقلاب اين نيروها را آزاد كرد. لذا يكى از كارهايى كه عليه اين نيروها شده ، اين است كه اين مجموعه هاى مؤ من را منزوى كنند. جوان ما هم كه بى تجربه است به مجرد اينكه ببيند در يك دستگاه رسمى فرهنگى كشور، دو نفر به او بى اعتنايى روا داشتند و يا تحقيرش كردند، طبعا در حركت او اثر مى گذارد و آن را كند مى كند. يا اگر ببيند در مجلات به اصطلاح ادبى و هنرى كشور، چهره هاى مختلف با اين روش و خط را بزرگ و برجسته نمودند و از آنها تعريف كردند، اين جوان ، سست مى شود و روحيه اش را از دست مى دهد. يا اگر فيلمساز جوان متدين فيلم خود را ببرد در مراكزى كه مى توانند از آن استفاده كرده ، كار او را سود آور كنند تا بتواند كارش را ادامه بدهد، اما با بى اعتنايى به او بگويند ما اين فيلم را قبول نداريم ، و در حالى كه مى بيند انواع و اقسام كارهايى كه از لحاظ مايه هاى هنرى از كار او هم كمتر است ، اما چون مايه ى اسلامى ندارد مورد قبول آنهاست ، اين جوان به خودى خود منزوى و نااميد خواهد شد. من بارها از اعماق دل و قلب براى اين جوانهاى مؤ من و انقلابى و سوخته و گداخته تاءسف خورده ام كه چرا بايد جوانهاى به اين خوبى در حالى كه از كسانى كه حالا به عنوان هنرمند معرفى شده اند هيچ كم ندارند، و حتى از آنها در بسيارى از امور خيلى هم بهتر هستند، مورد بى اعتنايى قرار بگيرند. وقتى انسان مطلب را درست توجه مى كند، مى بيند سررشته ى اين بى اعتنايى ها مى رسد به يك اراده ى خباثت آميز در يك نقطه اى كه مسؤ ولان هم متوجه نيستند.
مسؤ ولين فرهنگى ما مردمان خوبى هستند، منتها به كارهايى كه در سطوح متوسط انجام مى گيرد توجه ندارند. و از جمله روشهايى كه براى منزوى كردن نيروهاى مؤ من بكار مى رود - و من هم احساس مى كنم اين از آن دردهاى خاموش است كه انسان دوست دارد اين چيزها را همه ى مردم به وضوح بفهمند - اين است كه وقتى فيلم يا آثار و فراورده هاى هنرى ايران در مجامع جهانى مطرح مى شود (آثارى كه نشان از روحيات انقلابى داشته باشند.) مورد بى اعتنايى قرار مى گيرند. اين مجامع جهانى به ظاهر غير سياسى هستند. اما باطن قضيه جور ديگرى است . شما ديده ايد كه مجامع جهانى چه مى كنند، شوراى امنيت و سازمان ملل با بوسنى و هرزگوين چه كردند، سازمان ايكائو در قضيه ى هواپيماى مسافربرى ما كه آمريكا آن را ساقط كرد چه كرد،... آيا اينها بى طرف هستند؟ آيا اينها غير سياسى هستند؟ عين همين قضيه را مجامع جهانى با فيلمها، نمايشنامه ها و كارهاى كودك ما مى كنند. چطور كسى مى تواند چشم خود را روى هم بگذارد و بگويد اينها غير سياسى هستند؟ چرا در ميان آثارى كه اينها جايزه دادند يك اثر انقلابى وجود ندارد؟ آيا ما فيلم انقلابى نداريم ؟ ما شعر انقلابى نداريم ؟ آيا اينها ارزش هنرى ندارد؟ بنده احتمال مى دهم كه اين مجامع حتى جايزه نوبل را هم بدهند به يكى از همين عناصر به اصطلاح فرهنگى ضد اسلامى ضد انقلابى ، براى اينكه آنها را در دنيا بزرگ و عناصر انقلابى را منزوى كنند. آيا اين تهاجم فرهنگى نيست ؟ (75)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/113--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:44 AM
تهاجم به روحانيت ، سياستى كه سالها دنبال شده است
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
يكى از چيزهايى كه امروز دشمن دارد در محيط دانشگاه - بخصوص - دنبال مى كند، تهاجم عليه نظام روحانيت در كشور ماست . (71) اين را توجه داشته باشيد. اين متعلق به حالا هم نيست . از روزى كه نظام پهلوى سر كار آمد، دشمنها فهميدند كه اگر بخواهند اين كشور نباشد و براى اين كه ايمان دينى به شكل سازمان يافته وجود داشته باشد، بايد بساط روحانيت برچيده شود. تا وقتى كه روحانيت هست ، يك سازمان مركزى يى وجود دارد كه مردم او را به نام دين مى شناسند و از او سخن دين را مى شنوند؛ نمى شود دين را از ميان زندگى دل و مغز مردم زدود؛ آن هم سازمانى كه از لحاظ مالى و زندگى ، متكى به هيچ يك از دستگاههاى قدرت نيست . روحانيت برادران اهل سنت ما در كشورهاى اسلامى ، روحانيت است اما روحانيت نان خور دستگاههاست . معلوم است كه با دستگاهها نمى تواند مخالفت كند. روحانيت مسيحى هم چيزى شبيه اين مطلب است . خصوصيت روحانيت شيعه اين بوده كه از لحاظ مالى و ارتزاق زندگى ، متكى به دستگاهها حاكم نبوده ؛ لذا هميشه زبانشان باز بوده است .
از صد سال پيش به اين طرف ، هر حركت اصلاحى و هر مبارزه ى اجتماعى و سياسى و هر تحول بزرگى كه در اين اتفاق افتاده است ؛ رهبران آن با يكسره روحانى بودند و يا روحانيت جزو رهبران آن بوده است . اين تاريخ در مقابل ماست . حالا اين همه كه دشمنان روحانيت در طول پنجاه شصت سال اخير تلاش كردند، نتوانستند اين حقيقت را انكار كنند؛ چون متن تاريخ است . اولين نداى مشروطه از حلقوم علماى بزرگ بيرون آمد. در قضيه ى تنباكو و امتيازات دوران ناصرالدين شاه و نيز در قضيه ى ملى شدن صنعت نفت و تقاضاى مبارزه با رژيم پهلوى كه منتهى به نهضت عظيم اسلامى و تشكيل جمهورى اسلامى شد، همين طور بود. اين حقيقت را دشمن مى داند.
مراجع و روحانيت ما كه در راءس تشكيلاتى به نام دين هستند، جز با تقوا ممكن نيست به رياست برسند، مراجع بزرگ تقليد كسانى هستند كه گاهى دشمنانشان هم آنها را از لحاظ علمى تخطئه مى كردند؛ اما از لحاظ تقوايى كسى اينها را تخطئه نمى كرد. مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالكريم و ديگرانى كه بودند، واقعا زندگى عالمانه و با تقوايى داشتند و آنهايى كه از لحاظ تقوايى اشكال داشتند، خداى متعال آنها را رسوا كرد.
فقاهت يك متد و علم و يك شيوه ى استنباط است ؛ اين را بايد آموخت . راه براى همه باز است كه دين را ياد بگيرند و از آن استنباط از دين يك متد و روشن علمى دارد؛ كار عاميانه و بى تخصصى نيست و چيزى نيست كه هر كسى از هرجا رسيد، بتواند از قرآن و سنت استنباط كند. اين فقاهت ، همان دانش اصلى روحانيت است ؛ البته فلسفه و عرفان اسلامى هم هست كه اينها نيز در معناى وسيع فقاهت ، است . اگر چنانچه متد فقاهت را از وسط بردارند، آن وقت ديگر چيزى از دين باقى نمى ماند.
يك عده يى از آن طرف مى آيند، دين را با تحليل ماركسيستى ، تفسير مى كنند، مگر قبلا در ايران چنين كارى انجام نمى شد؟ در آن زمان دينى درست مى كردند كه وقتى كتاب نوشته ى آن گروه منافق را كه ظاهرشان اسلامى ولى باطنشان ماركسيستى بود و به همين جهت منافق بودند در مقابل كتابهاى فكرى و نوشته هاى ايدئولوژيك حزب توده و ديگر گروهكهاى كمونيستى مى گذاشتيم ، با هم مو نمى زد. در زمينه ى اقتصاد و تاريخ و فلسفه ى تاريخى ، درست مثل ماركسيستها به اقتصاد سوسياليستى اعتقاد داشتند. كارى كه اينها مى كردند اين بود كه فقط اسم خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله را به آن مطالب اضافه مى كردند، وقتى دين مفسر و متصدى و متولى رسمى نداشته باشد، كار به اين جا مى رسد. بنابراين يك عده يى مى آيند دين را با تفكر ماركسيستى تطبيق مى دهند و عده يى ديگر هم آن را با افكار دموكراسى و سرمايه دارى غربى مى سنجيد. همين الان در دنيا كسانى هستند كه دين اسلام را درست با آنچه كه شركتها و كمپانيهاى بزرگ مى خواهند، تطبيق مى دهند.
البته روحانيت همواره احتياج به اصلاحات داشته است . امام بزرگوار ما يك روزى درباره ى لزوم حضور روحانيت و نيز در حمله به كسانى كه اوايل انقلاب مى خواستند ريشه ى روحانيت را بزنند، صحبتى كردند و بعد در اثناى سخن خود، بدين مضمون فرمودند: البته كسانى هم هستند كه حقيقتا اسم روحانى براى آنها زور و ظلم است . بعد اين مصراع را خواندند كه : اى بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد. واقعا همين طور است . روحانى داريم ، اما روحانى نما هم داريم ، ولى اساس روحانيت يك امر لازم است ، لزومش هم براى حفظ دين و ايمان دينى در جامعه است ؛ اين نكته را دشمن زودتر از همه كس فهميد.
رضا خان كه آمد، يكى از بزرگترين مسؤ وليتهايش ، برچيدن بساط روحانيت به منظور نابود كردن دين بود. لذا به مجرد اين كه قدرت پيدا كرد، در سالهاى 1313 و 1314 شروع به اين كار كرد. منتها كار رضاخان ، قلدرانه بود خيال مى كرد با قلدرى مى شود اين كارها را انجام داد. بنابراين عمامه گذاشتن و لباس بلند پوشيدن و بردن اسم آخوند را ممنوع كرد و تا آن جا كه به دستش مى آمد - به خيال خود همه را متلاشى كرد و حوزه هاى قم و مشهد را به انزوا و ركود كشاند. البته نتوانست اين كار را بكند. امام عزيز ما جزو طلبه هاى آن دوران است ؛ همان دورانى كه شدت فشار و خفقان رضاخانى تصميم داشت روحانيت را به كلى نابود كند. روحانيت نابود نشد، بلكه كسانى مثل امام بزرگوار را به وجود آورد. من خودم از ايشان شنيدم كه مى گفتند: ما در قم صبح زود از مدرسه يا از خانه بيرون مى آمديم و به باغهاى سالاريه كه آن وقت تا شهر يك فرسخ فاصله داشت ، مى رفتيم و مشغول درس و بحث و مطالعه مى شديم و در بيابانها و زير درختها تحصيل مى كرديم . غروب كه هوا تاريك مى شد، بر مى گشتيم كه ماءموران رضاخان ما را نبينند. آنها اين طور درس خواندند. اين قدم اولش ‍ بود، بعد ديد نشد. دستگاه رضاخانى كه فقط رضاخان نبود، بلكه يك عده از به اصطلاح ادبا و انديشمندان و ايدئولوگهاى دستگاه رضاخانى هم بودند كه طراحى مى كردند و فكر مى دادند آنها نشستند و يك طرح ديگرى ريختند؛ البته با پول و پشتيبانى و اداره و فرماندهى و سياستگذارى رضاخانى اين كار را كردند. آن طرح عبارت بود از اين كه بساطى را در تهران به نام مؤ سسه وعظ و خطابه (72) درست كنند. اين موارد را شماها و نسل جوان متاءسفانه نمى دانيد. مؤ سسه ى وعظ و خطابه مربوط به سالهاى 1316 و 1317 است ؛ يعنى دو سه سال بعد از شروع قلع و قمع روحانيت . سياست اين بود كه كسانى كه مى خواهند روحانى بمانند، مى بايست در موعظه ى وعظ و خطابه يى كه وابسته ى به رضاخان است عضو گردند و به اين وسيله آخوند رضاخانى و دربارى باشند و در خدمت سياستهاى استكبار قرار گيرند. البته آن مؤ سسه اساتيد برجسته يى داشت . من نشريات مؤ سسه ى وعظ و خطابه را در سالهاى 1338 و 1339 تقريبا از اول تا آخر مطالعه كرده بودم كه مطالب بسيار خوبى در زمينه هاى گوناگون مربوط به دين و اديان و دين شناسى و اديان باستانى و اديان زمان ما داشت ، اساتيد برجسته يى نيز اينها را جمع كرده بودن كه از لحاظ مطلب كمبود نداشت ؛ فقط همين سياست را داشتند كه مى خواستند سازمان روحانيت نباشد.
پس از دوره ى رضاخان ، مردم برگشتند روحانيون را روى سرشان نشاندند و حوزه هاى علميه شلوغ شد و مراجع تقليد مورد تجليل و تقديس مردم قرار گرفتند. دستگاه محمد رضا همان سياستهاى گذشته را البته با شكلهاى ديگر دنبال كرد. شايد من و هم دوره هاى من در طول عمر طلبگى خود تا دوران پيروزى انقلاب ، چهار - پنج گونه از نقشه هاى دستگاه پهلوى را براى حذف روحانيت ديده باشيم كه آخرين آنها مساءله ى تشكيل سازمان اوقاف به آن شكلى كه اواخر دوران پهلوى مى خواستند رو به راه كنند بود تا باز روحانيت را زير مهميز سازمان اوقاف بكشانند.
عزيزان من ، اين سياستى است كه سالها دنبال شده است . من خيلى متاءسفم كه ببينم كسانى كه بر حسب گمان و طبق اطلاعات ما، انگيزه يى از قبيل انگيزه هاى رژيم پهلوى ندارند و على الظاهر جزو خودى ها و مسلمانها هستند، همان حرفهايى را بزنند كه يك روزى رژيم رضاخان و محمد رضا مى خواست با انواع و اقسام سياستها و تدبيرها به راه بياندازد. چرا بايد اين طور باشد؟ روحانيت يك نهاد اصلى در نظام اسلامى است . اگر روحانيت نبود، اگر اين طلبه هاى معمم نبودند، اگر اين حركت و مبارزه به سمت اطراف كشور در فاصله سالهاى 1341 تا 1357 نبود و طلبه ها به سرتاسر كشور و به شهرها و روستاها و مناطق دور افتاده و حتى پادگانهاى ارتش ‍ نمى رفتند و تبليغ مبارزه را نمى كردند، معلوم نبود حالا چه وضعيتى مى داشتيم .
دستگاه رژيم با يك طلبه ى يك لاقبايى كه همه ى حقوق ماهانه ى او كه از حوزه ى علميه مى گرفت ، به قدر حقوق پنج روز يك كارمند دون پايه است ، چه مى كرد؟ رژيم ستمگر با اين آدم چه كار مى توانست بكند؟ طبيعى است كه او را مى گرفتند و زندانش مى كردند. تاجر كه نبود تا پول و سرمايه اش را مصادره كنند، كارمند دولتى هم نبود كه حقوقش را ببرند. زندان مى رفت و مردم به او بيشتر علاقه مند مى شدند. لذا نمى توانستند با اين افراد كارى بكنند. نيروى طلبگى و نيروى روحانيت با همين وضع رسمى و با همين سازمان و با استفاده از اعتقاد مردم به اينها، در سراسر كشور راه افتادند و نهضت و امام و مبارزه و جمهورى اسلامى و ضديت با استكبار را تبليغ كردند والا مردم چه مى فهميدند كه آمريكا كيست ؟
مردم ايران سالهاى متمادى از سياست دور مانده بودند. اين جوانها و اين روحانيون ، به گوشه و كنار و به زواياى مختلف كشور رفتند و اين حقايق را به مردم تزريق كردند.
چه قدر جوانان دانشجو و دانشگاهى بودند كه در آن روز از همين تبليغات روحانيون استفاده مى كردند؟ آن روز به روحانيون مؤ ثرى كه در دانشگاه حضور داشتند، مى گفتند: شما دانشجوها را گمراه مى كنيد، گمراهى از نظر آنها هم همين بود كه دانشجويان را به راه مبارزه بكشانند. اين ، تاءثير روحانيت است . امروز هم گره گشاى مشكلات كشور و باز كننده گره هاى ريز در وقت لازم ، روحانيون مى توانند باشند. در دوران جنگ ديدند كه وقتى يك روحانى و يك طلبه اى جوان به جبهه مى رفت ، چه تاءثيرى مى گذاشت ، بچه هاى جبهه اى همان وقت پيش ما مى آمدند و اگر در يك جا روحانى نبود، گله مى كردند و اگر بود، ستايش مى كردند، انسانى كه خودش و شغل و زندگى اش و همه چيزش را وقف تبيين دين و معارف دينى و روحيه ايمانى كرده است ، اين چيز بدى براى يك جامعه نيست . اين ، چيز خوبى است ، چرا بايد بعضى اين حقيقت را نفهمند؟
امروز اگر كسى با روحانيت مقابله كند، بيش از همه ، دل صهيونيستها و امريكا را شاد كرده است . مى بينيد كه چطور اگر در جايى صدايى بلند بشود، از همه ى رسانه هاى صهيونيستى ، صداى تشويق و احسنت و آفرين بلند مى شود. اين تشويقها براى چيست ؟ آنها به فناى روحانيت دل بسته اند و نبود روحانيت را مى خواهند. اين طور حرف زدنها، اين گونه حقايق را واژگون فهميدن و آن را منتشر كردن ، همه اش فتنه است . (73)
من بايد به كسانى كه ملتفت نيستند و نمى فهمند، نصيحت كنم . من نمى توانم باور كنم و نمى خواهم به خودم بقبولانم و بگويم كه اينها عن عند اين كار را مى كنند والا اگر معلوم بشود كه خداى نكرده از روى غرض و سوء نيت ، اين كارها انجام مى گيرد، بدانيد كه نظام اسلامى به دهن اين گونه آدمها خواهد زد. روحانيت خدمتگزار مردم و نهادى كم توقع و كم نصيب و كم سهم از دنياست و هيچ گه بناى بر دنيا ندارد. البته دربين روحانيون ، آدمهاى بد و ناباب خائن بوده اند - حالا هم هستند - و ما از وجود چنين افرادى مطلع هستيم و مى دانيم كه بعضى از اينها دل امام و نيكان را خون كرده اند. اما اين موضوع نبايد موجب شود كه سازمان و تشكيلات روحانيت ، زير سؤ ال برود. البته عناصر ناباب وجود دارند و غالبا هم كسانى هستند كه از راه صحيح روحانيت منصرف شدن و الا آن روحانيتى كه در راه مستقيم امام بزرگوار حركت مى كرده است و حركت مى كند، بحمدالله خوب است . (74)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/110--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:48 AM
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
فضايى كه دشمن به وجود مى آورد!!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
نظام اسلامى را متهم مى كنند كه اين نظام آزادى نمى دهد، چگونه ما آزادى نمى دهيم ؟ شما كدام كشورى را سراغ داريد كه اين همه مجله و روزنامه و مطبوعات در آن منتشر شود كه هر چه مى خواهند بنويسند؟ روزنامه هاى رسمى كشور علنا و صريحا سياستهاى دولت را زير سؤ ال مى بردند و انتقاد مى كنند، دولت هم با كمال بزرگوارى مى آيد جواب مى دهد در حال حاضر مجلاتى در ايران به چاپ مى رسد كه اگر كسى مختصر آشنايى با عناصر فرهنگى كشور در زمان گذشته و دوران طاغوت داشته باشد و بداند كه هنرمندان ، قلمزنان ، مخلصين و چاكران دستگاههاى شاهنشاهى چه كسانى هستند، مرعوبين دشمنان چه كسانى هستند، دوستان آمريكا چه كسانى هستند، مى داند كه پول اين مجلات از كجاها مى آيد. اين موضوعى حتى قابل حدس است و البته ما هم بى خبر نيستيم . دستگاه هم بى خبر نيست ، اينها هم دارند چاپ مى شوند و ما هم كارى به كار آنها نداريم . ما از اينكه يك مجله اى چهار كلمه بنويسد واهمه اى نداريم . ما هم مى نويسيم . آن مقدار كه آزادى مطبوعات در ايران هست در جاهاى ديگر نيست . نظام ما در زمينه ى آزادى مطبوعات مظلوم است ، به اين دليل كه به مجله و روزنامه اى آزادى داده شده و او آمده اين مجله و روزنامه را از انتقاد به نظام پر كرده و داخل اين انتقادها مكررا مثل ترجيع بند تكرار كرده كه به ما آزادى نمى دهند. اگر به شما آزادى نمى دهند چطور اين مطالب را نوشته ايد؟ امروز چه كسى را در اين كشور به دليل نوشتن مطلبى مجازات كرده اند؟ بله اگر كسى مجرم مطبوعاتى باشد، هر كس مى خواهد باشد، جرم است . اگر كسى عملى را كه قانون آن را جرم دانسته مرتكب بشود البته مجازات خواهد شد. يكى از مجازاتها هم كه در قانون پيش بينى شده تعطيل آن روزنامه يا مجله اى است كه جرم در منعكس شده است . اين بحث ديگرى است . ليكن حرف زدن آزاد است . دشمنان ، خود همين مساءله را كه دستگاه حساس باشد و پاسخ بدهد به عنوان اينكه آزادى نيست مى كوبند. توقع دشمن اين است كه قلمزنان جريان فرهنگى وابسته به استكبار هر چه مى خواهند بنويسند، ولى قلمزنان وابسته به نظام اسلامى و جناح و جريان اسلامى به آنها جواب ندهند. اگر جواب دادند، مى گويند: آزادى نيست ، ما را مرعوب كردند، ببينيد اين ، آن فضايى است كه دشمن به وجود مى آورد و يك عده كه ساده لوح هستند به سادگى فريب مى خورند. البته كسانى هستند كه بدون غرض در اين جريان قرار مى گيرند بدون اينكه بفهمند چه مى گويند و چه مى كنند. (76)


http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/115--3.jpg

R A H A
02-06-2012, 01:48 AM
حسرت بازگشت به دوران بردگى آمريكا!
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
بعضى از اين نويسندگان و گويندگان كه عمر باطل خود را غرق در فساد و آلودگيهاى اخلاقى و سياسى و انواع هرزگيها گذرانيده اند با حكومت اسلامى كه راه را بر اين تباهى و هرزگيها بسته است و اربابان خارجى آنها را بيرون رانده ، مخالفند و آن گاه اين مخالفت و عناد را كه مخالفت با اسلام و استقلال و آزادگى ملى و طهارت اخلاقى است به حساب خرده گيرى و انتقاد از اوضاع سياسى و اقتصادى مى گذارند، و در حالى كه آزادانه هر چه خواسته اند گفته اند با وقاحت و بى شرمى مطالبه ى آزادى مى كنند، خواست حقيقى اينها باز شدن پاى آمريكا و فروختن كشور به دشمنان است و خصم آنان ملت رشيد و آگاه است . ملت ما حسرت بازگشت به دوران بردگى آمريكا را بر دل آنان خواهد گذاشت و با همه ى وجود دستاورد بزرگ خود يعنى نظام اسلامى و حاكميت اراده و ايمان انسانها را حراست خواهد كرد.
نظام اسلامى هرگز نخواسته آزادى را كه پرچمدار آن اسلام و قرآن است از مدعيان دروغگوى آزادى در نظامهاى غربى بياموزد.
ما آزادى فساد و بى بندوبارى و هرزگى و آزادى دروغ و تزوير و فريب و آزادى ظلم و استثمار و تجاوز به حقوق ملتها را كه غرب پرچمدار و مرتكب آن بوده است ، صريحا و قاطعانه رد مى كنيم . ما آن آزادى را كه به سلمان رشدى مرتد نابكار اجازه ى اهانت به مقدسات يك ميليارد انسان را مى دهد اما به مسلمانان انگليس حتى حق شكايت از او را هم نمى دهند، به دولت امريكا حق تحريك و سردستگى اوباش مخالف با يك حكومت مردمى را مى دهد اما به آن حكومت مردمى حق مقابله با آن اوباش را نمى دهد، به سرمايه داران غارتگر حق ورود نامشروع به كشورهاى ضعيف و چپاول هست و نيست آن ملتها را مى دهد و به آن ملتها حق مبارزه با آنان را نمى دهد، مردود و منفور مى شماريم و آن ننگ بشريت مى دانيم . آزادى در منطق ما آن است كه اسلام به ملتها مى بخشد و آنان را به كوه استوارى در برابر سلطه گران ظالم و غاصب تبديل مى كند. همان طور كه در مورد ملت ايران اتفاق افتاد و اين معجزه پديد آمد. و اين آزادى در كشور ما همواره هست و خواهد بود و همه آحاد ملت آن را بايد حفظ كنند. (77)
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif

R A H A
02-06-2012, 01:49 AM
عقب ماندگى ملامت برانگيز غرب در مساءله زنان
http://upload.tazkereh.ir/images/49932299639013682790.gif
ما معتقديم كه زنان در هر جامعه ى سالم بشرى قادرند و مى بايد فرصت پيدا كنند كه در حد خويش مسؤ وليت خود را در پيشرفتهاى علمى و اجتماعى و سازندگى و اداره ى اين جهان به عهده بگيرند. كه ميان زن و مرد از اين جهت هيچ تفاوتى نيست .
هدف از آفرينش هر فرد انسان ، همان هدف از آفرينش بشريت است ، يعنى رسيدن به كمال بشرى و بهره بردن از بيشترين فضايلى كه يك انسان و يك فرد مى تواند به آن فضايل آراسته شود. لذا فرقى بين زن و مرد نيست . نشانه اش هم در درجه ى اول فاطمه زهرا سلام الله عليها و ديگر زنان بزرگ تاريخ در درجه ى بعد از ايشان است . يعنى فاطمه زهرا سلام الله عليها در قله ى بشريت قرار دارد و كسى از او بالاتر نيست . همان گونه كه مى بينيم ، آن بزرگوار به عنوان يك بانوى مسلمان اين فرصت و اين قدرت را يافت تا خود را به اين اوج برساند. پس فرقى بين زن و مرد نبايد باشد. به خصوص ‍ شايد از همين جهت است كه خداى متعال در قرآن كريم آنجا كه راجع به نمونه ى انسانهاى خوب و نمونه ى انسانهاى بد مثال مى زند، مثال را در هر دو مورد از زن انتخاب مى كند، كه در يك مورد همسر فرعون را و در مورد ديگر همسر نوح و لوط را مثال مى آورد: و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امراءه فرعون (78) (http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar3/footnt01.htm#link78) در مقابل وقتى مى خواهد در مورد انسان بد و نگونبخت و انسانى كه در جهت غلط حركت مى كند نمونه ارائه بدهد، به همسر نوح و لوط مثال مى زند. در اينجا شايد جاى سؤ ال باشد كه چرا مثال را از زن و مرد هر دو نمى آورد.
در همه قرآن وقتى مى گويد ضرب الله مثلا للذين آمنوا يا كفروا در هر دو مثال را از زن مى آورد و آيا اين بدان معنا نيست كه ما بايد از ديدگاه اسلام پاسخى به برداشت غلط و متاءسفانه مستمر در تاريخ بشريت نسبت به جايگاه زن بدهيم ؟
اسلام مى خواهد در مقابل اين برداشت و روش غلط و فهم نادرست كه در طول تاريخ از مساءله ى زن وجود داشته است بايستد. و من تعجب مى كنم جز استثناها، چرا بشريت همواره درباره ى مساءله ى زن و مرد كج فكر كرده است ؟ يعنى شما از تعليمات انبيا كه بگذريد در همه ى برداشتهاى بشرى و همه ى تحليلها و تفكراتى كه بشر داشته است جايگاه زن و مرد يك جايگاه نادرست و نسبت زن و مرد يك نسبت غلطى است . حتى در تمدنهاى خيلى بلند پايه ى دنياى باستان مثل تمدن روم يا ايران ، اگر نگاه كنيد، آنجا برداشت از زن را يك برداشت غلطى مشاهده خواهيد كرد كه من ديگر نمى خواهم جزئيات آن را بيان كنم و خودتان لابد مى دانيد. اگر هم بخواهيد، مى توانيد مراجعه كنيد. امروز هم متاءسفانه همان برداشت غلط على رغم جنجالها و هياهوها در زمينه ى مساءله ى زن و ادعاى اروپا در حمايت موضع انسانى زن وجود دارد. اروپاييها چون خيلى دير از خواب بيدار شدند مثل اينكه مى خواهند عقب افتادگى از لحاظ زمان را با هياهو و جنجالهاى دروغين جبران كنند، زيرا تا اواسط دهه هاى دوم اين قرن در هيچ جاى اروپا حتى آنجايى كه دمكراسى هم بود هيچ زنى حق راءى و حق صرف كردن مال خود را نداشت و از دهه ى دوم ، يعنى از سالهاى 1916 و 18 به بعد، كم كم در كشورهاى اروپايى شروع شده كه به زن حق اعمال نظر، براى تصرف در سرمايه ى خودش و حقوق اجتماعى مساوى با مرد بدهند. البته در تاريخ اروپا خانمهايى كه ملكه مى شدند و خانمهايى كه اشرافى بودند وجود دارند. اما حكم يك زن و زنان يك فاميل ، يا يك تيره و يك طبقه غير از مساءله ى زن است و اين تبعيض ها هميشه وجود داشته . يعنى خانمهايى بودند كه در سطوح بالاتر قرار مى گرفتند و مثلا ملكه ى وقت يك كشورى مى شدند كه اين امتياز از طريق خانواده و ميراث و اين قبيل چيزها به آنها داده مى شد. اما زن در جامعه ، به عنوان زن به هيچ وجه از حقوقى برخوردار نبوده است برخلاف ديدگاههاى اديان كه حالا سالم و دست نخورده اش اسلام است و ديگر اديان هم يقينا همين گونه اند.
پس امروز هم كه دنياى تمدن غرب مى خواهد آن عقب افتادگى بسيار ملامت برانگيز خود را در مورد مساءله ى زن جبران كند باز به شكل ديگرى قضيه را دنبال مى كند و آن شكل به نظر من اين است كه اينها جانب مفاهيم انسانى را در مورد زن تحت الشعاع مسائل تبليغاتى و مسائل سياسى و مسائل اقتصادى قرار مى دهند. كما اينكه از اول هم كه در اروپا به زنان حقوقى داده شد بر همين مبانى غلط استوار بوده است . من وقتى در صحنه ى تفكرات عالم ، بينش اسلام را مطالعه مى كنم به روشنى در مى يابم كه زمانى جامعه ى بشرى خواهد توانست در مساءله ى زن و مرد سلامت و كمال مطلوب خود را پيدا كند كه ديدگاههاى اسلام را بدون كم و زياد و بدون افراط و تفريط درك كرده باشد و كوشش كند آنها را ارائه كند. ادعاى ما نسبت به مساءله ى زن در عالم اين است و ما آن چيزى را كه تمدنهاى مادى نسبت به زن عمل مى شود و امروز وجود دارد به هيچ وجه قبول نداريم و آن را به صرفه و صلاح زن و صرفه صلاح كل جامعه نمى دانيم .
اسلام مى خواهد رشد فكرى و علمى و اجتماعى و سياسى و بالاتر از همه رشد فضيلتى و معنوى زنان به حد اعلا برسد و وجودشان براى خانواده ى بشرى و جامعه ى بشرى به عنوان يك عضو، حد اعلاى فايده و ثمره را داشته باشد. و لذا همه ى تعاليم اسلام ، از جمله مساءله حجاب بر اين اساس ‍ استوار است . (79)

R A H A
02-06-2012, 01:51 AM
http://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/heartani2.gifپایـــــــــانhttp://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/heartani2.gif