توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ۩~*~۩ اربعين در دفتر سرخ شاعران ۩~*~۩
R A H A
01-13-2012, 10:43 PM
قصه عشق ...
آنچه درسوگ تو ای پاک تر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید
که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت
سرخوشید بر آن نیزه خونین می گفت
که چه ها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت
جلوه روح خدا در افق خون تو دید
آنکه با پای دل از قبله ادراک گذشت
مرگ هرگز به حریم حرمت راه نیافت
هر کجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت
حرّ آزاده شد از چشمه مهرت سیراب
که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب شرمنده ایثار علمدار تو شد
که چرا تشنه از او این همه بی باک گذشت
بر تو بستند اگر آب، سواران عرب
دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند
سخن از قصه عشق تو زلولاک گذشت
نصرالله مرداني
R A H A
01-13-2012, 10:43 PM
کاروان اربعين ...
آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام
از در و دیوار عالم فتنه می بارید و من
بی پناهان را بدین دارالامان آورده ام
اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدین جا با فغان آورده ام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم
یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده ام
قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش تر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
ازبرایت دامنی اشک روان آورده ام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ام
تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو
در کف خود از برایت نقد جان آورده ام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشه ای از درد دل را بر زبان آورده ام
محمدعلی مجاهدی (پروانه)
R A H A
01-13-2012, 10:44 PM
خورشيد هامون...
ساربانا ز اشتران بگشای بار
لحظه ای ما را به حال خود گذار
اینکه بینی سرزمین کربلاست
خاک او آغشته با خون خداست
در حریم قدسی صحرای دوست
بشنو این گلبانگ، این آوای اوست
نی نوا، در نینوای راستین
مویه ها دارد ز نای اربعین
ناله آتش بال در پرواز بین
همطراز آه گردون تا زمین
اشک می ریزد ز چشم کائنات
در عزای تشنه کامان فرات
آن بلا جویان که تا بزم حضور
راه پیمودند با سامان نور
رایت توحید از اینان پایدار
ماند و می ماند به دور روزگار
گر فرات اینجا چو دریا خون گریست
نی عجب، خورشید برهامون گریست
مشفق کاشانی
R A H A
01-13-2012, 10:44 PM
خون پاک ...
چرا گلزار و گلشن گشته غمناک
چرا گریان ز غم روح الامین است
مگر از شام آید کاروانی
که صوتش مُحرق قلب حزین است
جهان شد از چه رو کانون ماتم
مگر از نو عزای شاه دین است
حسین آن کو به راه حق پرستی
چو بابش فرد بی مثل و قرین است
ز هفتاد و دو قربانی که او داد
ز یزدان در خور صد آفرین است
نیامد مثل او دیگر به گیتی
که بحر عشق را دُرّی ثمین است
ز قتل خویشتن احیای دین کرد
از آن رو محیی دین مبین است
وجودش مَفْخَر دین نبی شد
جنابش خاتم دین را نگین است
خدا بر خون پاکت خون بها شد
کسی را جز تو کی قدری چنین است
ابوالحسين همداني
R A H A
01-13-2012, 10:44 PM
بسوز اي دل ...
بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درسْ بهر مسلمین است
دلا کوی حسین عرش زمین است
مطاف و کعبه دل ها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند
حسین بن علی، آن را نگین است
دل ما در پی آن کاروان است
که از کرب و بلا، با غم روان است
چه زنجیری به دست و بازوان است
که گریان دیده روح الامین است
به یاد کربلا دل ها غمین است
دلا خون گریه کن چون اربعین است
جواد محدثی
R A H A
01-13-2012, 10:44 PM
محراب محبت ...
باز در جان جهان یکسره غوغاست حسین
این چه شوری ست که از یاد تو برپاست حسین
این چه رازی ست که صد شعله فرو مرد و هنوز
روشن از داغ تو ظلمت کده ماست حسین
تا قیامت نرود نقش تو از لوح ضمیر
حیرتم کشت، بگو این چه معماست حسین
گر چه شد جوهر عشق از قلم عاطفه پاک
رقم مِهر تو بر صفحه دل هاست حسین
دامن از شوق تمنّای تو، گلزار صفا
سینه از آتش سودای تو سیناست حسین
راهیان حرم قدس تو با شهپر عشق
همه رفتند و جهان محو تماشاست حسین
گر نه خون تو ثمر داد به میدان بلا
این همه شور شهادت به چه معناست حسین
تا به محراب محبت تو امامی، پیداست
خاک هر وادی گلرنگ، مصلاست حسین
غرق در موج مکافات کن اقلیم ضلال
قطره در قطره خونت همه دریاست حسین
بهمن صالحی
R A H A
01-13-2012, 10:44 PM
ارمغان کربلا ...
دیده خونبار دارد آسمان کربلا
هست تا در انتظار کاروان کربلا
روز و شب در انتظار مقدمِ آلِ علی ست
تشنه کامی ها به دشتِ بیکران کربلا
باغبان می داند و گلچین، که از سوز عطش
می رود بر باد هر گل در خزانِ کربلا
از گلویِ نازکِ مرغ چمن خون می چکد
بر فرازِ باغ و دستِ باغبان کربلا
سرپناهش جای گل، خار مغیلان می شود
عندلیب خسته بی آشیان کربلا
می کندجا بر فراز نی ز بیداد زمان
مِهر و ماه و اخترانِ آسمانِ کربلا
از برای دردِ بی درمان بیماران عشق
تربت خونِ خدا شد ارمغان کربلا
همچو «رودی» دامن از اشک بصر دریا کند
هر که می جوید خبر از داستان کربلا
حسین پروین مهر (رودی)
R A H A
01-13-2012, 10:45 PM
آیینه ...
آیینه شدی تا که خدا در تو درخشید
خورشیدترین حادثه ها در تو درخشید
بر دوست همان روز که با حنجره ی خون
گفتی تو «بلی» کرب و بلا در تو درخشید
شد کرب و بلا کعبه ی تو، حج تو مقبول
گفتی تو چو لبیّک، بلا در تو درخشید
ای معجزه ی سرخ به ایثار تو سوگند
تو خون خدایی، که خدا در تو درخشید
رضا اسماعیلی
R A H A
01-13-2012, 10:47 PM
لاله هاي غصه ...
باز عاشوراییان پیدا شدند
باز هم سوداییان شیدا شدند
وقت آن شد عشق خونین تر شود
لاله های غصه رنگین تر شود
بلبل اینجا ناله ها سر می کند
لاله اینجا چشم هاتر می کند
اربعین غصه های گل کجاست
اربعین ناله بلبل کجاست
اربعین عشق، عباست چه شد
اربعین، فریاد احساست چه شد
اربعین از نینوای خون بگو
اربعین از اعتلای خون بگو
هان بگو از عشق، از معنای دین
وصف عباس آن مراد مومنین
ما فدای عشق بی آلایش ات
ما به قربان تمام خواهشت
تو مراد عشق بی پایان شدی
قبله گاه و معبد پاکان شدی
ساهره غلامی
R A H A
01-13-2012, 10:47 PM
غروب آتشین ...
صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین
نغمه های عشق باشد در نوایت یا حسین
می زند آتش به قلب دوستانت دم به دم
داستان جانگداز کربلایت یا حسین
زد شرر بر قلب خونین تو در دشت بلا
داغ مرگ اکبر گلگون قبایت یا حسین
جان فدا کردی به راه مکتب آزادگی
جان هر آزاده ای گردد فدایت یا حسین
من چه در وصف تو گویم، ای شهید حق که هست
خون بهای خون تو خون خدایت یا حسین
کی شود ریزه خورخوان خوانین، آن که هست
ریزه خوار خوان احسان و عطایت یا حسین
بس که مشتاق حریم با صفایت گشته ام
پر زند مرغ دل من در هوایت یا حسین
در غروب آتشین دشمن پی غارتگری
زد شرر از ظلم و کین بر خیمه هایت یا حسین
محسن حافظی
R A H A
01-13-2012, 10:47 PM
محشر...
ای برافروخته از عشق رخت اختر ما
خاطراتی است ز دریای غمت دفتر ما
از سرت بر سر نی سرّ خدا سر می زد
ای حسین ای اثر بندگی ات بر سر ما
آتشی بر دل هر خشک وتر انداخته است
ماجرای لب خشک تو و چشم تر ما
ز شهیدان به خون خفته کویت ما راست
خاطراتی که نخواهد رود از خاطر ما
کاش می سوختم از سوز غمت تا شاید ببرد
باد به صحرای تو خاکستر ما
به سراپای تو ای مظهر ایثار قسم
که غمت شعله فکنده است ز پا تا سر ما
دیگران را غم محشر بود و ما را نیست
چون که آغاز به نام تو شود محشر ما
سر پرواز به کویت همه داریم ولی
بسته اند ای پسر فاطمه بال و پر ما
سید رضا مؤید
R A H A
01-13-2012, 10:47 PM
گل شوق ...
خار غم نیست که در کرب و بلا می روید
گل درد است که از دشت وفا می روید
می خلد خار مِحَن پای دلم را که هنوز
گل اندوه ز باغ دل ما می روید
یادگار غم هفتاد و دو تن لاله رخ است
این همه لاله که در کرب و بلا می روید
لاله را با گل افسرده سر و کاری نیست
این گل از تربت ارباب صفا می روید
تا چه حد در دل تو عشق خدا بود حسین
که ز خاک تو گل عشق خدا می روید
شوق جانبازی اگر در دل تو راه نداشت
پس ز خاک تو گل شوق چرا می روید
نی در آن بادیه از آن به نوا سرگرم است
که به جای گل از این دشت بلا می روید
با ولای علی و آل چو «پروانه»
بسوز که ز خاک من و تو مهرِ گیا می روید
محمدعلی مجاهدی
R A H A
01-13-2012, 10:48 PM
بر مزار باور خود ....
برگشتم ازرسالت انجام داده ام
زخمي ترين پيمبر غمگين جاده ام
نا باورانه از سفرم خيل خارها
تبريك گفتهاند به پاي پياده ام
يا نيست باورم كه در اين خاك خفته اي
يا بر مزار باور خود ايستاده ام
بارانم و زبامخرابه چكيده ام
شرمنده سه ساله از دست داده ام
زير چراغ ماه سرت خواب رفته ام
بر شانه كجاوه تو سر نهاده ام
دل مي زدم به آب بر آتش براي تو
از خيمه ها بپرس كه پروانه زاده ام
چون ابر اب ميشدم از آفتاب شام
تا ذره اي خلل نرسد بر اراده ام
رضا جعفري
R A H A
01-13-2012, 10:48 PM
در امتداد قبر شهیدان کربلا
http://img.tebyan.net/big/1386/12/72432081052531481541142171231451392043319890.jpg
بازم هوای کوی تو بر سر فتاده است
وز ماتمت بجان من اخگر فتاده است
عمرم گذشت و وصل تو ممکن نشد مرا
دیدار ما مگر به محشر فتاده است
شد اربعین و باز به یاد تو یا حسین
مرغ دلم به سینه به پرپر فتاده است
شد اربعین و باز ره کاروان شام
در کربلای سبط پیمبر فتاده است
شد اربعین و باز ز داغ عزای تو
در کائنات شورش دیگر فتاده است
از یاد تشنگان فرات اشک و موج خون
در چشم ما و چشمه کوثر فتاده است
در امتداد قبر شهیدان کربلا
یک سلسله سلاله حیدر فتاده است
دیگر ز ناله چون نکند منعشان کسی
فریادشان به طارم اخضر فتاده است
نجما به قبر قاسم خود گریه میکند
لیلی به روی تربت اکبر فتاده است
در هر طرف سکینه به یاد گذشتهها
در جستجوی گمشده اصغر فتاده است
کلثوم پا ز سر نشناسد که این چنین
اندر کنار علقمه با سر فتاده است
گرید کنار مرقد عباس وزین ملال
لرزه به جان غمزده خواهر فتاده است
بر جسم دردپرور زینب شرار غم
از دیدن قبور مطهر فتاده است
چون جان به بر کشیده مزار حسین را
خواهر کنار قبر برادر فتاده است
آن خاک پاک بوسد و بوید مگر که باز
زینب به یاد گفته مادر فتاده است
خون دل من است "موید" نه شعر من
نقشی که بر صحیفه دفتر فتاده است
«سید رضا موید»
R A H A
01-13-2012, 10:48 PM
ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار
آمد به منزل کاروان، منزل نگهدار
محمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاست
این کاروان خسته دل را منزل اینجاست
اینجا بهار بی خزانِ من خزان شد
از برگﹾ برگ لاله هایم خون روان شد
اینجا همه دار و ندارم را گرفتند
باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند
اینجا به خاک افتاده بود و هست عباس
هم مشک خالی، هم علم، هم دست عباس
اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد
بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد
اینجا ز آل الله منع آب کردند
با تیر طفل شیر را سیراب کردند
اینجا صدای العطش بیداد می کرد
بر تشنه کامان آب هم فریاد می کرد
اینجا همه از آل پیغمبر بریدند
ریحانه ی خیر البشر را سر بریدند
اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید
قرآن به زیر دست و پا پامال گردید
اینجا به خون غلطید یک گردون ستاره
اینجا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشواره
اینجا زدند آل علی را ظالمانه
شد یاس ها نیلوفری از تازیانه
اینجا چو از خانه به دوشان خانه می سوخت
دامان طفلان چون پر پروانه می سوخت
اینجا به گردون رفت دود آه زینب
حَلقِ بریده شد زیارتگاه زینب
اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد
هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد
اینجا زگریه ناقه ها در گِل نشستند
دُردانه های وحی در محمل نشستند
ای کربلا! گل های سرخ یاس من کو؟
ای وادی خون! اکبر و عباس من کو؟
با غنچه ی نشکفته ی پرپر چه کردی؟
با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟
خون جگر از دیده ام بر چهره جاریست
پیراهن آوردم به همره، یوسفم نیست
تصویر درد و داغ در آیینه دارم
چون آفتابﹾ آتش درون سینه دارم
خاموش و در دل گفتگو با یار دارم
در سینه داغ هیجده دلدار دارم
بعد از حسین از عمر خود آزرده بودم
ای کاش من با آن سه ساله مرده بودم
اشکم به رخ آهم به دل سوزم به سینه
بی تو چگونه من روم سوی مدینه
ای کاش چون تو پیکرم صدچاک می شد
ای کاش جسمم در کنارت خاک می شد
گیرم که زنده راه یثرب را بپویم
زهرا اگر پرسد حسینم کو چه گویم؟
بگذار تا سوز دلم مخفی بماند
این صفحه با سوز خود میثم بخواند
R A H A
01-13-2012, 10:48 PM
http://saeid-12.persiangig.com/zibasazi/jodasazi/seri3/684900e22c429em2.gif
در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود
شد خسته از شقاوت و ترک جفا نمود
تا رفت توسن ستم و جور و ظلم راند
چون لنگ شد زقهر ، در لطف وانمود
یعنی ز رنج و محنت بی منتهای شام
میل رهائی حرم مصطفی نمود
باور کن که کرد ترحم بحالشان
با این عمل برای رضای خدا نمود
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/tsfkb9hb75ykfnbd0kdk.gif
اسباب پرده پوشی خذلان خویش جست
در این خیال ناوک ظلمش خطا نمود
از بهر دفع سرزنش کافرو مجبوس
احسان به اهلبیت شه لافتی نمود
سخریه را باسم محبت بخرج داد
از روی بغض خندة دندان نما نمود
ظالم کبوتران حریم جلال را
بگرفت بال بست و شکست ورها نمود
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/tsfkb9hb75ykfnbd0kdk.gif
یک دودمان زآل علی را یتیم کرد
یکجا اسیر پنجه آل زنا نمود
جرّاره وار مار صفت نیش خویش زد
آنگه بنای چاره و فکر دوا نمود
از تیشه کند ریشة گلزار دین و بعد
با شاخهاش حکایت نشو و نما نمود
یعنی زبعد قتل جوانان فاطمه
بنیاد عذر خواهی زین العبا نمود
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/tsfkb9hb75ykfnbd0kdk.gif
بگشود دست دختر شیر خدا ز بند
وانگه بچشم خلق بایشان عطا نمود
زنجیر را زگردن زین العبا گشود
یمار را خلاص زقید بلا نمود
هر حاجتی که قبلة حاجات خلق داشت
آن ناروای کافر بیدین روا نمود
هر غارتی که از حرم شاه برده بود
تسلیم شاهزادة بی اقربا نمود
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/tsfkb9hb75ykfnbd0kdk.gif
...
http://saeid-12.persiangig.com/zibasazi/jodasazi/seri3/684900e22c429em2.gif
R A H A
01-13-2012, 10:48 PM
ادامه
http://saeid-12.persiangig.com/zibasazi/jodasazi/seri3/684900e22c429em2.gif
داغ درون زینب و کلئوم تازه کرد
مشت زری بخون حسین خونبها نمود
دنیا پرست داشت محبت بسیم و زر
از خود قیاس رتبة آل عبا نمود
پنداشت آنکه کشت حسین را وشد تمام
یا میتوان که خون خدا زیرپا نمود
از شام خیمه سوختگان حجاز را
قلب شکسته عازم کرب بلا نمود
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/tsfkb9hb75ykfnbd0kdk.gif
آه از دمی که عترت غم پرور نبی
در روی تربت شه لب تشنه جا نمود
زینب چو مرغ تازه برون رفته از قفس
از ناله پر زخون دل ارض و سما نمود
نزد برادر از سفر شام و کوفهاش
شرح غم اسیری خود را ادا نمود
زین العبا زیاد لب تشنة پدر
آب چشم خویش بحسرت شنا نمود
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/tsfkb9hb75ykfnbd0kdk.gif
لیلا زهمرهان و عزیزان در آندیار
یک یک سراغ اکبر یوسف لقا نمود
کلئوم در مصیبت عباس و نوعروس
شیون برای قاسم نوکدخدا نمود
آن یک بقتلگاه بشیون که شمر شوم
اینجا سر حسین من از تن جدا نمود
آن یک دوید در بر زینب که باب من
در این مکان بلجة خون دست و پا نمود
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/tsfkb9hb75ykfnbd0kdk.gif
هر کودکی بناله که در این زمین فلک
ما را بدرد بی پدری مبتلا نمود
هر نورسی گریه که با حلق تشنه شمر
اینجا جدا سر پدرم از قفا نمود
آن در فغان که داغ علمدار کربلا
اینجا قدرسای حسین را دوتا نمود
آن در امان که شمر زنعش پدر مرا
در این زمین بضربت سیلی جدا نمود
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/tsfkb9hb75ykfnbd0kdk.gif
بعد از نوای ناله حریم شه امم
سوی مدینه روز صف کربلا نمود
صامت همیشه بود عزادار و اشکبار
تا از جهان مقام بدار بقا نمود
صامت بروجردی
http://saeid-12.persiangig.com/zibasazi/jodasazi/seri3/684900e22c429em2.gif
R A H A
01-13-2012, 10:49 PM
http://saeid-12.persiangig.com/zibasazi/jodasazi/seri4/614766jl76qsmxqv.gif
بسم الله
اربعین آمد دلم را غم گرفت
بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت
سوز اهل آسمان آید به گوش
ناله ی صاحب زمان آید به گوش
جان اهل بیت عصمت بر لب است
کاروان سالار آنها زینب است
جمله مستان سوی ساقی آمدند
مست مست از جام باقی آمدند
سینه ها آماج رگبار بلا
جای زخم ریسمان بر دستها
هوش از سر رفته و دل باخته
جسم خود را بر زمین انداخته
هر یکی در جستجوی تربتی
بر لب هر یک کلامی، صحبتی
قلبها پر شکوه از بیداد بود
آشنای قبر ها سجاد(ع) بود
رهبر زینب(س) امام راستین
حجت حق بود زین العابدین(ع)
با کلامش عمه را مغموم کرد
تا که قبر یار را معلوم کرد
آمده همراه دخت بوتراب
بر سر آن قبر کلثوم و رباب
زخمهای این سفر سر باز کرد
هر کسی درد دلی آغاز کرد
زینب ازمژگان خود یاقوت سفت
داستان این سفر را باز گفت
گفت ای سالار زینب السلام
ماه شام تارزینب السلام
R A H A
01-13-2012, 10:49 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif
بر تو پیغام سفر آورد ام
از فتوحاتم خبر آورده ام
کرد با من این مسیر عشق طی
راس تو منزل به منزل روی نی
معجرم نیلی شد و مویم سپید
از غم دوری تو قدم خمید
گر که دست رحمت و صبرت نبود
زینبت در راه کوفه مرده بود
ظلم دشمن تا که بی اندازه شد
ماجراهای سقیفه تازه شد
ریسمان بر گردن سجاد بود
غربت بابا مرا در یاد بود
دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟
گوییا دستان حیدر بسته بود
یاسها را جوهر نیلی زدند
مادرم را گوییا سیلی زدند
ازشماتت کردن دشمن مپرس
از سه ساله دخترت از من مپرس
شد سرت یک نیمه شب مهمان او
با وصالت بر لب آمد جان او
مرد در ویرانه و من زنده ام
بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام
بارها از دوریت جان باختم
بین مقتل من تو را در یافتم
گر تو ای لب تشنه برداری سرت
حال نشناسی دگر این خواهرت....
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif
R A H A
01-13-2012, 10:49 PM
به ياد کاروان اربعين ....
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی داند
که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید
به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون
ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته
به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش
همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد
عبدالعلی نگارنده
R A H A
01-13-2012, 10:49 PM
احوال ما ز وضع پریشان ما ببین
من زینبم که درد چکد از نگاه من
در هر نگاه شعله چندین بلا ببین
رویم کبود و دست کبود و بدن کبود
یاس کبود گر که ندیدی مرا ببین
اطفال را به گردن و بازو و دست و پا
R A H A
01-13-2012, 10:50 PM
ای کربلا به قافله کربلا ببین
حال مسافران به درد آشنا ببین
ما زائران خون خداییم کربلا
بر کاروان زائر خون خدا ببین
سوغات درد و خون جگر ارمغان ماست
احوال ما ز وضع پریشان ما ببین
من زینبم که درد چکد از نگاه من
در هر نگاه شعله چندین بلا ببین
رویم کبود و دست کبود و بدن کبود
یاس کبود گر که ندیدی مرا ببین
اطفال را به گردن و بازو و دست و پا
آثار تازیانه و بند جفا ببین
هر یک کنار قبر شهیدی کند فغان
هر بلبلی کنار گلی در نوا ببین
از سجده های نیمه شب و خطبه های روز
بشکسته ایم پشت ستم را بیا ببین
هر جا کنند فتح، گذارند یک سفیر
وین رسم تازه نیست، بود هر کجا ببین
ما نیز بر رقیه سپردیم کار شام
تا او کند سفارت عظما به پا ببین
R A H A
01-13-2012, 10:50 PM
باز آوای جرس بر جگرم آتش زد
اشک آتش شد و بر چشم ترم آتش زد
ناله آتش شد و بر برگ و برم آتش زد
سوز دل بیش تر از پیش ترم آتش زد
پاره های دلم از چشم تر آید بیرون
وز نیستان وجودم شرر آید بیرون
دوستان با من و دل ناله و فریاد کنید
آه را با نفس از حبس دل آزاد کنید
اربعین آمده تا از شهدا یاد کنید
گریه بر زخم تن حضرت سجاد کنید
مرغ دل زد به سوی شهر شهیدان پر و بال
پیش تا از حرم الله کنیم استقبال
جابر این جا حرم محترم خون خداست
هر طرف سیر کنی جلوة مصباح هداست
غسل از خون جگر کن که مزار شهداست
سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست
پیرهن پاره کن و جامة احرام بپوش
اشک ریزان به طواف حرم الله بکوش
جابرا هم چو ملک پر بگشا بال بزن
ناله با سوز درون علی و آل بزن
بر سر و سینة خود در همه احوال بزن
خم شو و سجده کن و بوسه به گودال بزن
چهره بگذار به خاکی که دهد بوی حسین
ریخته بر روی آن خون ز سر و روی حسین
جابرا اشک فشان ناله بزن زمزمه کن
گریه با فاطمه از داغ بنی فاطمه کن
در حریم پسر فاطمه یاد از همه کن
روی از گوشة گودال سوی علقمه کن
اشک جاری به رخ از دیدة دریایی کن
دست سقا ز تن افتاده، تو سقایی کن
گوش کن بانگ جرس از دل صحرا آید
ناله ای سخت جگر سوز و غم افزا آید
پیشباز اسرا دختر زهرا آید
به گمانم ز سفر زینب کبرا آید
حرمی روی به بین الحرمین آوردند
از سفر نالة ای وای حسین آوردند
بلبلان آمده گل ها همه پرپر گشتند
حرم الله دوباره به حرم برگشتند
زائر پیکر صد پارة بی سر گشتند
همگی دور مزار علی اکبر گشتند
گودی قتلگه و علقمه را می دیدند
هر طرف اشک فشان فاطمه را می دیدند
آب بر سینة خود دید چو تصویر رباب
عرق شرم شد و سوخت از شرم شد آب
جگر بحر ز سوز جگرش گشت کباب
شیر در سینه مادر، علی اصغر در خواب
یاد شش ماهه و گهوارة او می افتاد
به دو دستش حرکت های خیالی می داد
نفس دخت علی شعلة ماتم می شد
قامت خم شده اش بار دگر خم می شد
تاب می داد ز کف طاقت او کم می شد
پیش چشمش تن صد پاره مجسم می شد
حنجر غرقه به خون در نظرش می آمد
یادش از بوسة جد و پدرش می آمد
باز هم داغ روی داغ مکرر می دید
باغ آتش زده و لالة پرپر می دید
لحظه لحظه تن صد چاک برادر می دید
فرق بشکستة عباس دلاور می دید
رژه می رفت مصائب همه پیش نظرش
داغ ها بود که شد تازه درون جگرش
گریه آزاد شده بغض گلو را بسته
کرده فریاد درون حنجره ها را خسته
داغداران همه فریاد زنند آهسته
ذکرشان یا ابتا یا ابتا پیوسته
اشک اطفال دل فاطمه را آتش زد
گریة زینب کبری همه را آتش زد
گفت ای همدمم از لحظة میلاد حسین
ای سلامم به جراحات تنت باد حسین
از همان روز که چشمم به تو افتاد حسین
آتش عشق تو زد بر جگرم باد حسین
من و تو در بغل فاطمه با هم بودیم
همدم و یار به هر شادی و هر غم بودیم
حال بر گو چه شد از خویش جدایم کردی
در بیابان بلا برده رهایم کردی
گاه در گوشة گودال دعایم کردی
گاه بر نوک سنان گریه برایم کردی
چشمم افتاد سر نیزه به اشک بصرت
جگرم پاره شد از خواندن قرآن سرت
کثرت داغ سراپا تب و تابم کرده
خون دل سرزده از دیده خضابم کرده
سخنی گوی که هجران تو آبم کرده
چهره بنمای که داغ تو کبابم کرده
بر سر خاک تو از اشک گلاب آوردم
گرچه خود آب شدم بهر تو آب آوردم
روزها هر چه زمان می گذرد روز تواند
ظالمان تا ابد الدهر سیه روز تواند
اهل بیت تو همه لشکر پیروز تواند
که پیام آور فریاد ستم سوز تواند
سرکشان یکسره گشتند حقیر تو حسین
شام شد پایگه طفل صغیر تو حسین
دشمنان از سر کویت به شتابم بردند
بعد کوفه به سوی شام خرابم بردند
به اسارت نه که با رنج و عذابم بردند
با سر پاک تو در بزم شرابم بردند
شام را سخت تر از کرببلا می دیدم
سر خونین تو در طشت طلا می دیدم
شامیان روز ورودم همگی خندیدند
سر هر کوچه به دور سر تو رقصیدند
عید بگرفته همه جامة نو پوشیدند
لیک با زلزلة خطبة من لرزیدند
گرچه باران بلا ریخت به جانم در شام
کار شمشیر علی کرد زبانم در شام
گرچه این بار به دوش همگان سنگین بود
آنچه گفتیم و شنیدیم برای دین بود
و آنچه پنداشت عدو تلخ به ما شیرین بود
ارث ما بود شهادت، شرف ما این بود
"میثم" ابیات تو چون شعلة ظالم سوزند
تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند
R A H A
01-13-2012, 10:50 PM
«چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام»
«خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام»
گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد
قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام
اشک، سرخ، چهره زرد و تن سیاه و موسفید
اینهمه سوغات از شام خراب آورده ام
اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت
گر چه پرپر شد گلت با خود گلاب آورده ام
همرهم زین العباد این حجت دادار را
جان و تن مجروح از بزم شراب آورده ام
R A H A
01-13-2012, 10:50 PM
سلام ای نازنین آلاله های سرخ زهرایی
که بشکفتید روی نیزه ها در اوج زیبایی
سلام ای یوسف بی پیرهن! ای بحر لب تشنه!
سلام ای آفتاب منخسف! ای ماه صحرایی!
زجا بر خیز، ای اشکم نثار حنجر خشکت!
که از بهر تو آب آورده ام با چشم دریایی
اگر چه قامتم خم گشت از کوه فراق تو
خدا داند شکستم پشت دشمن را به تنهایی
سر تو قطعنامه خواند و من تکبیر می گفتم
که بر بیدادگر طشت طلا شد طشت رسوایی
اگر از شام می پرسی زننگ شامیان این بس
که با سنگ جفا کردند از مهمان پذیرایی
چنان داغ تو آبم کرده و از پا درافکنده
که ممکن نیست جز با چشم تو زینب را تماشایی
به لطف و رأفتت نازم که در ویران سرا یک شب
سر پاک تو شد بر ما چراغ گردهم آیی
خدا دادِ دل ما را ز اهل شام بستاند
که بهر کف زدن کردند دور ما صف آرایی
گرفتم پیکرت را چون به روی دست در مقتل
گریبان چاک زد ازاین شکیبایی، شکیبایی
قبول حضرتت افتد که هم چون ابر باران زا
به یاد حلق خشکت چشم میثم گشته دریایی
R A H A
01-13-2012, 10:51 PM
اربعین آمد
http://img.tebyan.net/big/1387/11/1818529205235741302072462134812885238158239.jpg
اربعین آمد و خون شهدا میجوشد
اربعین آمد و خون شهدا میجوشد
باز از خاک بلا اب بقا میجوشد
اربعین آمد و شد داغ شهیدان تجدید
خون به دلها ز عزای شهدا میجوشد
اربعین آمد و از داغ شهیدان خدا
اشک سرخ است که از دیده ما میجوشد
اربعین شهدا تازه شود در هر سال
خون مظلومیشان در همه جا میجوشد
یافت پیمان شهادت ز اسرارت اکمال
خون آنان ز سرشک اسرا میجوشد
با دلی سوخته از داغ "موید" بسرود
اربعین آمد و خون شهدا میجوشد
R A H A
01-13-2012, 10:51 PM
زخمهاي دين گل کرد...
شبي كهنام تو در باور زمين گل كرد
كسي نگفت «چرا زخم ما چنين گل كرد »
دوباره مزرعه كربلا شكوفا شد
دوباره پينه دستان خوشهچين گلكرد
ببين چگونه زني شيون از دلش جوشيد !
ببين چگونه تركهاي زخم دينگل كرد !
دوباره ميرسد امروز مردي از ره شام
كه سجدههاي وي ازسينه زمين گل كرد
بياد خيمة آتش، بياد روز عطش
نگاه شعر من از زخميآتشين گل كرد
بياد غيرت مردان روز عاشورا ،
بياد هيبت مردي كه رويزين گل كرد
تمام خاطرههايم، تمام زخم دلم
دوباره تازه شد و روزاربعين گل كرد
عبد الرحیم سعیدی راد
R A H A
01-13-2012, 10:51 PM
من و داغ غمی سنگین چهل روز
چه ها بر من گذشته این چهل روز
چهل روز است هجران من و تو
که هر روزش مرا چندین چهل روز
مرا جز ضربه های تازیانه
نداده هیچ کس تسکین چهل روز
اسارت ، طعن دشمن ، تهمت دوست
نصیب عترت یاسین چهل روز
در این غم خوب می دانی که باید
چه رنجی برده باشم این چهل روز
تو و رأسی پر از خاکستر و زخم
من و پیشانی خونین چهل روز
من و بغضی چهل ساله که بی تو
شکسته در گلویم این چهل روز
R A H A
01-13-2012, 10:51 PM
شعر زيبايي از استاد شهريار به مناسبت اربعين امام حسين (ع)
شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم
مروه پشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین...
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین؟
سروران٬ پروانگان شمع رخسارش٬ ولی
چون سحر٬ روشن٬ که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود٬ که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا٬ ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند؟ مشکل دوتا دارد حسین
سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان٬ زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد٬ دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم «شهریار»
کاندر این گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
R A H A
01-13-2012, 10:52 PM
در امتداد قبر شهیدان کربلا
http://img.tebyan.net/big/1386/12/72432081052531481541142171231451392043319890.jpg
بازم هوای کوی تو بر سر فتاده است
وز ماتمت بجان من اخگر فتاده است
عمرم گذشت و وصل تو ممکن نشد مرا
دیدار ما مگر به محشر فتاده است
شد اربعین و باز به یاد تو یا حسین
مرغ دلم به سینه به پرپر فتاده است
شد اربعین و باز ره کاروان شام
در کربلای سبط پیمبر فتاده است
شد اربعین و باز ز داغ عزای تو
در کائنات شورش دیگر فتاده است
از یاد تشنگان فرات اشک و موج خون
در چشم ما و چشمه کوثر فتاده است
در امتداد قبر شهیدان کربلا
یک سلسله سلاله حیدر فتاده است
دیگر ز ناله چون نکند منعشان کسی
فریادشان به طارم اخضر فتاده است
نجما به قبر قاسم خود گریه میکند
لیلی به روی تربت اکبر فتاده است
در هر طرف سکینه به یاد گذشتهها
در جستجوی گمشده اصغر فتاده است
کلثوم پا ز سر نشناسد که این چنین
اندر کنار علقمه با سر فتاده است
گرید کنار مرقد عباس وزین ملال
لرزه به جان غمزده خواهر فتاده است
بر جسم دردپرور زینب شرار غم
از دیدن قبور مطهر فتاده است
چون جان به بر کشیده مزار حسین را
خواهر کنار قبر برادر فتاده است
آن خاک پاک بوسد و بوید مگر که باز
زینب به یاد گفته مادر فتاده است
خون دل من است "موید" نه شعر من
نقشی که بر صحیفه دفتر فتاده است.
R A H A
01-13-2012, 10:59 PM
دست ستم با زینب چه کرد؟
http://img.tebyan.net/big/1383/01/169218119592342361414994825529223125184248.jpg
ای که میدانی غمت با سینه خواهر چه کرد
در نگر با زینبت دست ستم آخر چه کرد
سر برآر و سرگذشت همرهانت را بپرس
تا ببینی این سفر با عترت اطهر چه کرد
بعدِ ما گویا که زهرا آمد اندر قتلگاه
در کنار پیکر صد پارهات مادر چه کرد
من شنیدم خاتمت در دست اهریمن فتاد
ساربان با دست تو از بهر انگشتر چه کرد
پیکر سجاد و زنجیر گران غیر از خدای
کس نداند آهن سوزان به آن پیکر چه کرد
از رباب و بانگ اصغر اصغرش، جانم بسوخت
من چه گویم داغ آن شش ماهه با مادر چه کرد
کاش میمُردم نمیرفتم سوی بزم یزید
کو زبانی تا بگوید آن جنایتگر چه کرد
بر فروش و قتل ما میرفت هر ساعت گمان
ای عجب کآن سنگدل با آل پیغمبر چه کرد
من گریبان بر دریدم وین سخن سر بسته به
تا بگویم با سرت دشمن به طشت زر چه کرد
بوسهگاه احمد و دُرد شراب و ضرب چوب
آه یا رب بشکند دستش که با آن سر چه کرد
با سر خونین به دیدار رقیه آمدی
آه که دیدار تو با جان آن دختر چه کرد
تا رقیه در برم جان داد و پرپر زد چو مرغ
درک کردم با دلت جان دادن اکبر چه کرد
جبههی سرخ شهادت از اسارت شد قوی
کاش میدیدی که آل الله در این سنگر چه کرد
کیفرت را من گرفتم از یزید آخر بپرس
قطرههای اشک من با آن ستمگستر چه کرد
کاخ دشمن واژگون از خطبهی سجاد شد
کاش میدیدی علی در شام بر منبر چه کرد
R A H A
01-13-2012, 10:59 PM
ایام اربعین تو یا صبح محشر است
http://img.tebyan.net/big/1387/11/25196200249168882411661561551292201141541.jpg
ایام اربعین تو یا صبح محشر است
یا روز جانگداز وفات پیمبر است
بیش از هزار سال گذشته است و اربعین
از اربعین اول تو غمفزاتر است
دوران هر حماسه دو روز است و دورتر
از ابتدای خلقت تا صبح محشر است
هر جا عزی تو است همانجا حریم تواست
هر پیر دلشکسته در آن بزم جابر است
احرام ما لباس سیه، کعبه کربلا
اشک مصیبت تو فرات است و کوثر است
جابر بپوش جامه احرام و غسل کن
کاین سرزمین مزار بدنهای بی سر است
اینجا نه کعبه، کعبه در اینجا کند طواف
اینجا نه خانه، خون خداوند اکبر است
جابر در زمین مقدس وقوف کن
کاینجا نکوتر از عرفات است و مشعر است
اینجاست گلبنی که به دامان سرخ آن
از حمله خزان صد و ده لاله پرپر است
بالای سر میا که سری نیست در بدن
پایین پا بیا که تن پاک اکبر است
بر حنجر بریده او نام زینب است
در سینه دریده او قبر اصغر است
جابر به دور قبر بگرد و نظاره کن
دور از تمامی شهدا قبر دیگر است
بوی حبیب میوزد از خاک آن مزار
آری حبیب نور دو چشم مظاهر است
جابر بیا به جانب گودال قتلگاه
کانجا به گوش ناله زهرای اطهر است
این سنگها که در دل گودال ریخته
یادآور جنایت خصم ستمگر است
جابر ز قتلگاه بیا سوی علقمه
کانجا حسین را سرو سردار و لشکر است
از جان مزار حضرت عباس را ببوس
چون با سرشک فاطمه خاکش مخمر است
عباس کیست آن که به رزم و به حلم و صبر
گاهی حسین گاه حسن گاه حیدر است
عباس کیست سرو روان دو فاطمه
عباس کیست چشم و چراغ دو مادر است
"میثم" سلام بادبه جابر که بر لبش
در روضه حسین سلام مکرر است
R A H A
01-13-2012, 11:00 PM
به یاد کربلا افتاده ام باز
عنان طاقت ازکف داده ام باز
به من ماهی نشان دادند آنجا
که تا امروز مستم ازتماشا
دلم پر می زند هرشب به بامش
سلامم می کند دارالسلامش
دلعاشق ز معشوقش جدا نیست
برایم هیچ جایی کربلا نیست
چه میفهمید از حالدل من
شنیدن کی بود مانند دیدن
من مجنون جز این لیلاندارم
خدایا تاب تا فردا ندارم
سر عاشق نوازی داشت یارم
دوروزی پرده را برداشت یارم
قرق کرد او حرم را تا بمانم
کنار تربتششعری بخوانم
نشانم داد مزد نوکری چیست
خریدار دل شیدای منکیست
تهیدستم ولی گنجینه دارم
حسین تازه ای در سینه دارم
R A H A
01-13-2012, 11:00 PM
اربـعیـــن آمـــد و اشگــم ز بـصـر میآید
گوییا زینب محزون ز سفر میآید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کــز اسیران ره شام خبر میآید
R A H A
01-13-2012, 11:00 PM
http://www.shiaupload.ir/images/66201890502149607787.gif
از سفر آمدم ای همسفرم
کن تماشا که چه آمد به سرم
کس ندارم که توانم بدهد
تربت یار نشانم بدهد
من سراپا همه رنج و دردم
کرده عشق تو بیابانگردم
نیست ز احوال من آگاه کسی
نیست در سینه ی من یک نفسی
چه بگویم به چه احوال گذشت
این چهل روز چهل سال گذشت
رفتم از کوی تو اما دل ماند
دل سرگشته در این منزل ماند
از سر نی بنمودی دل من
سایه شد با سر تو محمل من
طعنه ها بر دل تنگم زده اند
نام تو بردم و سنگم زده اند
من کجا کوفه کجا شام خراب
من غمدیده کجا بزم شراب
http://www.shiaupload.ir/images/66201890502149607787.gif
R A H A
01-13-2012, 11:01 PM
حسین جان ای آبروی دوعالم .......نگین سلیمان به حلقه خاتم
خداحافظ ای کربلا کربلا.................دلم پیش تومانده جا مانده جا
خداحافظ ای باغ یاس دلم.............. خداحافظ ای التماس دلم
خداحافظ ای فصل قحطی آب.........خداحافظ ای رود پر پیچ وتاب
خداحافظ ای مشگ امیدمن............خداحافظ ای ماه وخورشیدمن
خداحافظ ای اصغرم ، یاس من.......تمام وجود پر احساس من
خداحافظ ای جلوه مادرم............... خداحافظ ای اکبرم اکبرم
خداحافظ ای عشق زینب حسین.....خداحافظ ای عاشق حق حسین
خداحافظ ای ابروی دو عالم...........نگین سلیمان به حلقه خاتم
خداحافظ ای برادر زینب...............خداحافظ یار ویاور زینب
خداحافظ ای سرزمین بلا.............. خداحافظ ای کربلا نینوا
خداحافظ ای یاس ام البنین........... خداحافظ ای مشگ روی زمین
خداحافظ ای دلبر بی سرم............ خداحافظ ای لاله مادرم
خداحافظ ای تشنه لب اصغرم....... خداحافظ ای گل پرپرم
همانان که آتش به خانه زدند.......به جسم منم تازیانه زدند ...
.
R A H A
01-13-2012, 11:01 PM
قافله غم
دوباره قافله آهنگ کربلا کردند
ز سینه ها شرر ناله بر ملا کردند
به تربت شهدا ریختند اشک بصر
چو نی نوا همه در دشت نینوا کردند
گریستند بر آن لحظه ای که یک یک را
به تازیانه از آن کشته گان جدا کردند
گهی به علقمه گاهی به جانب گودال
چه سعی ها که در آن مروه و صفا کردند
گرفته دست دعا در کنار قبر حسین
به گریه عمّه سادات را دعا کردند
برای یافتن قبر طفل شش ماهه
بسی طواف در اطراف خیمه ها کردند
«میثم»
R A H A
01-13-2012, 11:01 PM
http://img.tebyan.net/big/1383/01/169218119592342361414994825529223125184248.jpg
متن ادبی «السلام علیک یا شمس العطشان»
آسمان چه خون رنگ است! زمین چه بى تابانه چونان گهواره کودکى گریان، زیر پایمان تکان مى خورد و مى لرزد! اینک، هنگامه اى شگرف است. ندیده بودیم مرغان هوایى را که این گونه دردمندانه در این آسمان سرخ، پر و بال بزنند و ناله شان به گوش همه تاریخ برسد
فریادى بلند از فراسوى زمان به گوش مى رسد. کسى انگار بر مرگ فرزند آدم مى گرید...!
بمان تا ابد!
نینوا! هم دردى کن با کودکانى ناآرام؛ با زنانى که به خود مى پیچند از درد فراق؛ با زینب علیهاالسلام ، که در این چهل روز، مرگ را هزار باره، با چشم خود دید و صبورى پیشه کرد.
نینوا! امانت دارى کن. خون مقدسى از شاهرگ هستى، بر خاک تو ریخته است.
بدن مقدسى از عرشى ترین پاکان، بر خاک تو، زیر سم سنگى اسبان، لگدمال شده است. امانت دارى کن و مگذار طوفان فراموشى و مرگ، خاطراتت را برباید!
نینوا! فریادت را آزاد کن؛ بگذار همه آدمیان بدانند این، کاروان حسین علیه السلام است که پس از چهل روز، آمده است به زیارت مولا؛ آمده است تا شکایت خود را در گوش تو زمزمه کند.
نینوا! از این پس تو خاک خونین و رمزآلودى هستى که پرچم جاودانگى را بر آن نصب کرده اند... بمان تا ابد!
جاى رقیه خالى
جاى رقیه خالى. نیست که به هواى بابا، سرتاسر بیابان تفتیده کربلا را بدود و «بابا بابا» بگوید.
نیست که روى خاک تشنه بیفتد و یاد عموى سقا، سینه اش را بخراشد. دخترک نازنین حسین، کبوتر سپید «ارجعى» را زودتر از دیگران دید و به دنبالش پرید... و چه خوب! حالا که کاروان، به نقطه صفر زمین برگشته، نیست که از غصه نبودن بابا، دوباره دق کند!
چه خوب که نیست تا صداى ناله زمین و زمان را بشنود و دوباره آتش به جان شود!
R A H A
01-13-2012, 11:01 PM
ساربانا کاروان را اندکی آهسته ران
http://img.tebyan.net/big/1386/12/163153137102143133725225502161075243108.jpg
عمّه این صحرا به چشمم آشنا آید همی
زین بیابانم گمان کربلا آید همی
ساربانا کاروان را اندکی آهسته ران
تا نشان از کاروان سالار ما آید همی
بار بگشایید که اینجا خانهی امید ماست
کز شمیمش درد و غمها را دوا آید همی
گلشن پژمردهی ما گوئیا اینجا بود
کز نسیمش بوی عطر لالهها آید همی
غنچه نشکفته ای در این گلستان داشتم
او اگر پژمرده بویش با صبا آید همی
ای پدر برخیز و بنگر خسته و زار و نزار
دخترت از کوفه و شام بلا آید همی
خواهرم در گوش ویران شبی از غصه مُرد
گر نیامد او غمش همراه ما آید همی
قصه بسیار است و فرصت کم (موید) جزءجزء
شرح این ماتم دهد تا انتها آید همی
R A H A
01-13-2012, 11:02 PM
ازسفر برگشته ام ...
از سفر برگشته ام من با سحر های عجیب
ذکر من در طول این مدت شده امن یجیب
قامتم طوری خمیده که شد ه مثل رکوع
شد نمازم هم شکسته هم نشسته یا حبیب
مدتی گشته تیمم کارمن جای وضو
از نماز ایستاده گشته زینب بی نصیب
دست بردارید از روی دلم ای همرهان
تا بگویم راز مخفی دلم را با حبیب
داغ عنوان کنیزی ریشه جانم بسوخت
من بمیرم بر تو و این دختر پاک و نجیب
بر سر ما دشمنان فریاد مستی می زدند
یک نفر پیدا نمی شد بهر ما گردد مجیب
R A H A
01-13-2012, 11:02 PM
قلم چگونه دهد شرح داستان حسين
شده است ثبت زخون نام جاودان حسين
زنيش خامه من خون دل شود جاري
اگر که شرح دهم ظلم دشمنان حسين
نه هر که کشته شود قدر و منزلت دارد
که اين شهادت عظما بود از آن حسين
مشو زبيم تو پيش ستمگران تسليم
که اين کلا م گهر زاست از بيان حسين
قسم به عشق که محبوب عشق بازان است
که شد نداي ره عشق خاندان حسين
فتاده لرزه به عرش و شکست پشت فلک
فتاد چون که زپا نخل بوستان حسين
در آن زمان که به حق گشت جان او ملحق
به حق که نام خدا بود بر زبان حسين
بديدگان شه دين هزار خار خليد
چو پا برهنه دويدند کودکان حسين
نشست گرد مصيبت به چهره ملکوت
به سوي کوفه روان شد چو کاروان حسين
بروز حشر زبهر شفاعت امت
بود دو دست ابوالفضل ارمغان حسين
کنون که هست شبانگاه اربعين حسين
شدند خوار و سيه روي دشمنان حسين
بر آستان کسي سر فرو نمي آرد
کسي که سر بنهاده بر آستان حسين
نگر که «ناصر مردوخ» فخرش اين باشد
که رهروي کند از راه رهروان حسين
R A H A
01-13-2012, 11:02 PM
بوی گلهای چیده میآید
http://img.tebyan.net/big/1387/11/17531882281171271761911121213817721933132.jpg
باز اشکم به دیده میآید
بوی گلهای چیده میآید
باز از دور بانگ قافلهای
که به مقصود رسیده میآید
اربعین آمد و ز شام بلا
زینب داغدیده میآید
زائری بر زیارت قبری
خار در پا خلیده میآید
بر مزار پدر پریشان حال
پسری غم رسیده میآید
مادری بر کنار قبر پسر
رنگش از رخ پریده میآید
خواهرت یا حسین از ره دور
با هزاران پدیده میآید
با سرت همسفر قدم به قدم
صحنهها آفریده میآید
نخل بار آور قیام تو را
با بیان پروریده میآید
تار و پود ستم به تیغ زبان
آن که از هم دریده میآید
سر بلند است از شکست یزید
گر چه قامت خمیده میآید
بود قصدش کمال نهضت تو
نک به مقصد رسیده میآید
با زبان قلم "موید" گفت
باز اشکم به دیده میآید
R A H A
01-13-2012, 11:02 PM
شعر زيبايي از استاد شهريار به مناسبت اربعين امام حسين (ع)
شيعيان ديگر هواي کربلا دارد حسين
روي دل با کاروان کربلا دارد حسين
از حريم کعبه جدش به اشکي شست چشم
مروه ژشت سر نهاد اما صفا دارد حسين
مي برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظيم
بيش از اينها حرمت کوي منا دارد حسين...
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمي داند عروسي يا عزا دارد حسين
رخت ديباي حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جايي که کفن از بوريا دارد حسين
بردن اهل حرم دستور بود و سر غيب
ورنه اين بي حرمتي ها کي روا دارد حسين؟
سروران ژروانگان شمع رخسارش ولي
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسين
سر به قاچ زين نهاده راه پيماي عراق
مي نمايد خود که عهدي با خدا دارد حسين
او وفاي عهد را با سر کند سودا ولي
خون به دل از کوفيان بي وفا دارد حسين
دشمنانش بي امان و دوستانش بي وفا
با کدامين سر کند؟ مشکل دوتا دارد حسين
سيرت آل علي(ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما يکي صورت نما دارد حسين
آب خود با دشمنان تشنه قسمت مي کند
عزت و آزادگي بين تا کجا دارد حسين
دشمنش هم آب مي بندد به روي اهل بيت
داوري بين با چه قوم بي حيا دارد حسين
ساز عشق است و به دل هر زخم پيکان زخمه اي
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسين
دست آخر کز همه بيگانه شد ديدم هنوز
با دم خنجر نگاهي آشنا دارد حسين
شمر گويد: گوش کردم تا چه خواهد از خداي
جاي نفرين هم به لب ديدم دعا دارد حسين
اشک خونين گو بيا بنشين به چشم «شهريار»
کاندر اين گوشه عزايي بي ريا دارد حسين
R A H A
01-13-2012, 11:03 PM
ای کربلا کعبهی عشق و امیدم
بعد از جداییها به دیدارت رسیدم
ای کربلا آغوش بگشا زینب آمد
من زینبم کز رنج دوریها خمیدم
هر روز دیدم کربلای تازهای را
ای کربلا تا بر سر کویت رسیدم
منزل به منزل داغ بر داغم فزون شد
جان کَندهام تا رخت در اینجا کشیدم
از بهر انجام رسالت زنده ماندم
گر زندهام من زنده هر دم شهیدم
ای کاروان سالار زینب، دیده بگشا
تا گویمت با دیدهی گریان چه دیدم
با آن که با دستت به قلبم صبر دادی
چندان که در هر جا شهامت آفریدم
اما دو جا دست غمم از پا در آورد
بی خود ز خود گشتم گریبان بر دریدم
یک جا که دشمن بر لبانت چوب میزد
یک جا سرت چون بر فراز نیزه دیدم
بشنیده بودم صوت قرآنت بسی لیک
نشنیده بودم من زِ نی، کآنهم شنیدم
داغ دل من کمتر از زخم تنت نیست
این را گواهی میدهد موی سپیدم
R A H A
01-13-2012, 11:03 PM
اى خفته در میانه صحرا، بلند شو!
مردند ماهیان لب دریا، بلند شو!
سر روى نیزه رفته جلوتر تو هم بیا یا یار نیمه راه نشو،
یا بلند شو
طوفان اگرچه خیمه زد و کشتى ات شکست
اى پهلوى شکسته زهرا، بلند شو!
در خیمه هاى سوخته دشت بى پناه شبْ
گوشواره مى کَنَد از جا، بلند شو!
نگذار پاى خسته به آن کوچه ها رسد
سنگ جفا خورد به سر و پا، بلند شو!
مسلم، حبیب، اصغر و عباس، رفته اند
چیزى نمانده از سفر ما، بلند شو!
زینب! دوباره خطبه بخوان، اربعین رسید
موجى بزن به پهنه دریا، بلند شو!
رزیتا نعمتى
R A H A
01-13-2012, 11:03 PM
زائر تو در اربعینم
ای رهبر نیزه نشینم ** ای دلستان مه جبینم
خدا قسمت کرده برادر**زائر تو در اربعینم
نرفت از یاد من غوغای گودال****چهل روز غمت گشته چهل سال
رنگم زرده؛ دلم پر درده
دشمنت زینب و آواره کرده
دیدن سرها روز عاشورا
برادر ما رأیت الّا جمیلا
حسین وای
سفر کردم پی سر تو**سر بدون پیکر تو
هرجا رفتم طعنه شنیدم**بودم سپر بر دختر تو
دلیل اینکه گشتم مثل مادر****«چهل منزل کتک خوردم برادر»
کس ندیده؛ رنگم پریده
برگشتم از سفر قامت خمیده
دلبر من! برادر من!
کهنه پیراهنی شد معجر من
حسین وای
نور چشمان تر زینب**بنشین دمی در بر زینب
شیب الخضیب باور ندارم**تو هستی برادر زینب
پس از تو زندگیه من تباهه****برادر موندن بی تو گناهه
دین و آئینم؛ ذکر و تسکینم
ای کاش از حنجرت بوسه برچینم
بی تو دلگیرم؛ از غمت پیرم
دعا کن بعد تو من هم بمیرم
حسین وای
میثم میرزائی
R A H A
01-13-2012, 11:03 PM
چهل صبح زرد بیخورشید
زمین! به دور مدارت نگرد بیخورشید
چهل غروب، چهل شط خون سرگردان
كه از مدار زمین گشته طرد بیخورشید
صدای شیهه اسبی است .... در افق گم شد
ستاره گفت به او: برنگرد بیخورشید
بهار سبز صبوران، بهشت نامریی
طلوع كن كه جهان مانده سرد بیخورشید
هنوز دامنه دارد اصالت دردت
هنوز دامنه دارد نبرد با خورشید!
R A H A
01-13-2012, 11:03 PM
تا جسمِ سر جدای تو را دیدم ای حسین
بر خویش از فراق تو لرزیدم ای حسین
وقت جدایی از تو که با تازیانه بود
چون چشمههای زخم تو جوشیدم ای حسین
ما گام در طریق اسرات زدیم و حال
ختم رسالتی است که بگزیدم ای حسین
من زینبم که عشق تو بُردم به شهر شام
این راه را به پای تو پوییدم ای حسین
رفتم به شام بهر قیام دگر ولی
هر جا قدم نهاده خروشیدم ای حسین
نخلی که کاشتی تو به خون اندر این زمین
در شام و کوفه میوه از آن چیدم ای حسین
بودم اگر اسیر ولی مشت انتقام
بر فرق دشمنان تو کوبیدم ای حسین
دادم شکست دولت شب را که چون تو من
بنیانگر حکومت خورشیدم ای حسین
نقش از تو یافت واقعهی کربلا و من
تفسیر آن حماسهی جاویدم ای حسین
امروز بوسه بر خاک تو میدهم
آن روز اگر گلوی تو بوسیدهام ای حسین
ترسم که لرزه بر تن صد پارهات فتد
گویم اگر بی تو چها دیدم ای حسین
توام به اشک دیدهی من بود و خون دل
آبی اگر بدون تو نوشیدم ای حسین
تا کودکان غمزده کمتر کتک خورند
بر خود ز تازیانه بپیچیدم ای حسین
چون معجرم به غارت بیگانه رفته بود
با دست بسته چهره بپوشیدم ای حسین
زود آمدی و خطبهی من ناتمام ماند
ای اوستاد مکتب توحیدم ای حسین
آن شب که شد چراغ شبستان ما سرت
پروانه وار گِرد تو گردیدم ای حسین
دیدم رقیه از همه عاشقترت بود
آن نازدانه را به تو بخشیدم ای حسین
داغ رقیه طاقت ما را تمام کرد
زین غم خدا گواست چها دیدم ای حسین
مشکلتر از فراق تو ترک مزار توست
اینجا چو هست کعبهی امیدم ای حسین
لطف تو و "موید" بشکسته حال ما
کاشعار اوست مورد تاییدم ای حسین
R A H A
01-13-2012, 11:04 PM
چهل صبح زرد بیخورشید
زمین! به دور مدارت نگرد بیخورشید
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56472765818005311442.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56472765818005311442.gif)
یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام
یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام
یک اربعین به ضربه شلاق ساربان
بر روی خارهای مغیلان دویده ام
یک اربعین تمام تنم درد می کند
با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام
یک اربعین رقیه تو مُرد از غمت
اکنون بدون او به کنارت رسیده ام
یک اربعین به شام و به کوفه حماسه ها
با خطبه های حیدری ام آفریده ام
یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست
همچون پدر ببین تو، جبین دریده ام
یک اربعین کنار عدو، وای وای وای!
بس جور طعنه های فراوان کشیده ام
یک اربعین به ضربه سیلی ببین حسین!
روی کبود و قامت از غم خمیده ام
!
R A H A
01-13-2012, 11:04 PM
اربعين آمدوچشم ها بازگريان مي شود
كربلا ماتم سراي اهل ايمان مي شود
غصه هاي آل طه در مسير كوفه و شام
ياد شام تارشان در كنج ويران مي شود
باز تازه غصه هاي كربلا در نزد زينب
سيد سجاد زين غم اشك ريزان مي شود
مجلس شام يزيد و لعل لب هاي حسين
زيرچوب خيزران باز خونريزان مي شود
گوشه ويرانه گويا غنچه اي روييده است
آه و صد افسوس كه آن هم برگ ريزان ميشود
باز گويا يك سري بي تن به نزد دخترش
يا كه خورشيدي به نزد ماه ميهمـان مي شود
باز گويا دختري از شوق ديدار پدر
گريه و زاري نموده تا كه بي جان مي شود
باز گويا جابر آيد با عطيه كربـــلا
حال او زين ماتم عظمي پريشان مي شود
باز گويا زينب غم ديده از شام بلا
مي رسد بر كربلا و زار و نالان مي شود
كاروان آل ياسين مجلسي برپا نموده
دشت خون بااشك زينب سير باران ميشود
غم فزون گشته زحدغمخوار زينب رفته است
تا ابد دنياي او همچون غمستان مي شود
ناله هاي زينب و خون دل سجـاد دين
تازه است هر روز تا مهدي نمايان مي شود
راجي اندر اين عزا باشيعيان هم ناله است
دارد اميدي كه روز حشر شادان مي شود
محمد رجب زاده (راجی)
R A H A
01-13-2012, 11:10 PM
اى خفته در میانه صحرا، بلند شو!
مردند ماهیان لب دریا، بلند شو!
سر روى نیزه رفته جلوتر تو هم بیا
یا یار نیمه راه نشو، یا بلند شو
طوفان اگرچه خیمه زد و کشتى ات شکست
اى پهلوى شکسته زهرا، بلند شو!
در خیمه هاى سوخته دشت بى پناه شبْ
گوشواره مى کَنَد از جا، بلند شو!
نگذار پاى خسته به آن کوچه ها رسد
سنگ جفا خورد به سر و پا، بلند شو!
مسلم، حبیب، اصغر و عباس، رفته اند
چیزى نمانده از سفر ما، بلند شو!
زینب! دوباره خطبه بخوان، اربعین رسید
موجى بزن به پهنه دریا، بلند شو!
رزیتا نعمتى
R A H A
01-13-2012, 11:11 PM
دلبر تن زسر جدا یاحسین
خون توای خون خدا یاحسین
خوبی تو برهمه کس بود
عیان پورنبی آل عبا یا حسین
وای ز نا مردی اهل جفا
سوختم از شرم وحیا یا حسین
ای عجب از رسم وره کوفیان
عقده بدل گشته مرا یا حسین
ساقی میخانه اهل ولا
تشنه لب کرب وبلا یاحسین
سوختم از کار جفا پیشگان
وای ازاین جرم وخطا یاحسین
خون تو ای خون خدا یاحسین
خود نظری کن سوی ما یاحسین
ساقی مستان ولا یاحسین
مرد وفا اهل عطا یاحسین
رحمت و نوری و شفا یاحسین
من همه درد م تو دوا یاحسین
بسته زنجیز غمم یا حسین
خود به رهانم زهوا یاحسین
R A H A
01-13-2012, 11:11 PM
چهل شبانه گذر کرد بر زمین بى تو
چهل شبانه بى عشق، بى یقین، بى تو
پس از تو پیرهن سوگوار تا به ابد
چه گریه ها که ندارد در آستین بى تو
مرا که چلهنشینِ خرابه ها شده ام
مرا که با غم هر ثانیه عجین بىتو
کسى نبرد به مهمانى دعا و درود
که عشق بى کس و کار است این چنین بى تو
به سر سلامتى من چه تلخ آمده اند
ستاره هاى پریشان هر پسین بى تو
چهل شب است که خواب غروب مى بینند
پرندگان غزل مرده زمین بى تو...
R A H A
01-13-2012, 11:11 PM
(http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19277192036552569297.gif)چهل شبانه گذر کرد بر زمین بى تو
چهل شبانه بى عشق، بى یقین، بى تو
پس از تو پیرهن سوگوار تا به ابد
چه گریه ها که ندارد در آستین بى تو
R A H A
01-13-2012, 11:11 PM
ایام اربعین توست یا صبح محشر است
یا روز جانگداز وفات پیمبر است
بیش از هزار سال گذشته است و اربعین
از اربعین اول تو غم فزاتر است
دوران هر حماسه دو روز است و دورتر
از ابتدای خلقت تا صبح محشر است
هر جا عزی تو است همانجا حریم تواست
هر پیر دلشکسته در آن بزم جابر است
احرام ما لباس سیه، کعبه کربلا
اشک مصیبت تو فرات است و کوثر است
جابر بپوش جامه احرام و غسل کن
کاین سرزمین مزار بدنهای بی سر است
اینجا نه کعبه، کعبه در اینجا کند طواف
اینجا نه خانه، خون خداوند اکبر است
جابر در زمین مقدس وقوف کن
کاینجا نکوتر از عرفات است و مشعر است
اینجاست گلبنی که به دامان سرخ آن
از حمله خزان صد و ده لاله پرپر است
بالای سر میا که سری نیست در بدن
پایین پا بیا که تن پاک اکبر است
بر حنجر بریده او نام زینب است
در سینه دریده او قبر اصغر است
جابر به دور قبر بگرد و نظاره کن
دور از تمامی شهدا قبر دیگر است
بوی حبیب میوزد از خاک آن مزار
آری حبیب نور دو چشم مظاهر است
جابر بیا به جانب گودال قتلگاه
کانجا به گوش ناله زهرای اطهر است
این سنگها که در دل گودال ریخته
یادآور جنایت خصم ستمگر است
جابر ز قتلگاه بیا سوی علقمه
کانجا حسین را سرو سردار و لشکر است
از جان مزار حضرت عباس را ببوس
چون با سرشک فاطمه خاکش مخمر است
عباس کیست آن که به رزم و به حلم و صبر
گاهی حسین گاه حسن گاه حیدر است
عباس کیست سرو روان دو فاطمه
عباس کیست چشم و چراغ دو مادر است
"میثم" سلام بادبه جابر که بر لبش
در روضه حسین سلام مکرر است
R A H A
01-13-2012, 11:12 PM
قلم چگونه دهد شرح داستان حسين
شده است ثبت زخون نام جاودان حسين
زنيش خامه من خون دل شود جاري
اگر که شرح دهم ظلم دشمنان حسين
نه هر که کشته شود قدر و منزلت دارد
که اين شهادت عظما بود از آن حسين
مشو زبيم تو پيش ستمگران تسليم
که اين کلا م گهر زاست از بيان حسين
قسم به عشق که محبوب عشق بازان است
که شد نداي ره عشق خاندان حسين
فتاده لرزه به عرش و شکست پشت فلک
فتاد چون که زپا نخل بوستان حسين
در آن زمان که به حق گشت جان او ملحق
به حق که نام خدا بود بر زبان حسين
بديدگان شه دين هزار خار خليد
چو پا برهنه دويدند کودکان حسين
نشست گرد مصيبت به چهره ملکوت
به سوي کوفه روان شد چو کاروان حسين
بروز حشر زبهر شفاعت امت
بود دو دست ابوالفضل ارمغان حسين
کنون که هست شبانگاه اربعين حسين
شدند خوار و سيه روي دشمنان حسين
بر آستان کسي سر فرو نمي آرد
کسي که سر بنهاده بر آستان حسين
نگر که «ناصر مردوخ» فخرش اين باشد
که رهروي کند از راه رهروان حسين
R A H A
01-13-2012, 11:17 PM
ایام اربعین تو یا صبح محشر است
http://img.tebyan.net/big/1387/11/25196200249168882411661561551292201141541.jpg
ایام اربعین تو یا صبح محشر است
یا روز جانگداز وفات پیمبر است
بیش از هزار سال گذشته است و اربعین
از اربعین اول تو غمفزاتر است
دوران هر حماسه دو روز است و دورتر
از ابتدای خلقت تا صبح محشر است
هر جا عزی تو است همانجا حریم تواست
هر پیر دلشکسته در آن بزم جابر است
احرام ما لباس سیه، کعبه کربلا
اشک مصیبت تو فرات است و کوثر است
جابر بپوش جامه احرام و غسل کن
کاین سرزمین مزار بدنهای بی سر است
اینجا نه کعبه، کعبه در اینجا کند طواف
اینجا نه خانه، خون خداوند اکبر است
جابر در زمین مقدس وقوف کن
کاینجا نکوتر از عرفات است و مشعر است
اینجاست گلبنی که به دامان سرخ آن
از حمله خزان صد و ده لاله پرپر است
بالای سر میا که سری نیست در بدن
پایین پا بیا که تن پاک اکبر است
بر حنجر بریده او نام زینب است
در سینه دریده او قبر اصغر است
جابر به دور قبر بگرد و نظاره کن
دور از تمامی شهدا قبر دیگر است
بوی حبیب میوزد از خاک آن مزار
آری حبیب نور دو چشم مظاهر است
جابر بیا به جانب گودال قتلگاه
کانجا به گوش ناله زهرای اطهر است
این سنگها که در دل گودال ریخته
یادآور جنایت خصم ستمگر است
جابر ز قتلگاه بیا سوی علقمه
کانجا حسین را سرو سردار و لشکر است
از جان مزار حضرت عباس را ببوس
چون با سرشک فاطمه خاکش مخمر است
عباس کیست آن که به رزم و به حلم و صبر
گاهی حسین گاه حسن گاه حیدر است
عباس کیست سرو روان دو فاطمه
عباس کیست چشم و چراغ دو مادر است
"میثم" سلام بادبه جابر که بر لبش
در روضه حسین سلام مکرر است
R A H A
01-13-2012, 11:17 PM
اى خفته در میانه صحرا، بلند شو!
مردند ماهیان لب دریا، بلند شو!
سر روى نیزه رفته جلوتر تو هم بیا یا یار نیمه راه نشو،
یا بلند شو
طوفان اگرچه خیمه زد و کشتى ات شکست
اى پهلوى شکسته زهرا، بلند شو!
در خیمه هاى سوخته دشت بى پناه شبْ
گوشواره مى کَنَد از جا، بلند شو!
نگذار پاى خسته به آن کوچه ها رسد
سنگ جفا خورد به سر و پا، بلند شو!
مسلم، حبیب، اصغر و عباس، رفته اند
چیزى نمانده از سفر ما، بلند شو!
زینب! دوباره خطبه بخوان، اربعین رسید
موجى بزن به پهنه دریا، بلند شو!
رزیتا نعمتى
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.