doulton
01-09-2012, 03:24 AM
در نگاه اول، «بران»، فيلم كارگردانَش نيكلاس ويندينگرفن است. فيلم فضاسازيهاي خلوت، چيدمان دقيق براي ضيافت بصري قابهاي بعيد و موسيقي پرحجم، درآوردن شيمي يك رابطهی عاشقانهی عجيب در سكوت و نوآوريهايي در دكوپاژ صحنه هاي اكشن كه كار فيلمساز دانماركي را شاخص ميكند.
http://www.9movie.co/forum/images/misc/nCode.pngClick this bar to view the original image of 600x300px.http://up.sibdownload.com/images/6l78m1lflmp92vy65al0.jpg
با اين وجود و بهرغم اسكلت سادهی فيلمنامه در همين نخستين نگاه، معتقدم آنچه «بران» را از خيل نمونههاي مشابه در اين سالها جدا ميكند، شكل پرداخت نويسندهی ايرانيالاصل اثر به جهان درامَش است. حسين اميني كه در كارنامهاش فيلمنامههاي درخشان آثاري عمدتن متعلق به جريان سينماي خاص را دارد، اينجا هم خارج از قواعد بازي يك فيلم استوديويي، نوعي جهانبيني شرقي به داستان تزريق كرده كه به دليل اقتباسيبودن، نميدانم چند درصدش متعلق به اوست و چهقدر متعلق به نويسندهی كتاب مرجع؛ اما آنچه مسلم است اينكه اميني چه در انتخاب داستان اصلي و چه در روند اقتباس، جذب همين تم شرقي شده و آن را بدل به پيرنگ جهان داستاني «بران» كرده است. تفاوت بنيادين «بران» با نمونهی سال قبل ميلادي چنين داستاني يعني «آمريكايي» يا حتا با شكاهكار ملويل يعني «سامورايي» هم از همينجا ميآيد.
http://up.sibdownload.com/images/cepf7yebckuua7orcbhm.jpg
حرفهاي داستان اميني، آدمكش بالفطرهاي نيست كه روحي شاعرمسلك داشته باشد (نمونهی خوبَش «لئون» و نمونهی بدش «گوستداگ»)؛ حرفهاي هست، اما حرفهاش راندن است. چه وقتي در هاليوود نقش بدلكار بازي ميكند و چه آنجا كه رانندهی دزديهاي شبانهی شهر است. وارد خلاف نميشود؛ چون اخلاقگرايي از جنس شرقياش چنين اجازهاي به او نميدهد. بلد نيست آدم بكشد. نگاه كنيد به سكانسي كه در متل مجبور ميشود براي اولينبار دست به اسلحه ببرد. جنس جاخوردني كه در صورت رايان گاسلينگ از آن حجم خشونت و خون است، دقيقن از همينجا ميآيد. قرار نبوده در زندگياش وارد يك بازي از اين جنس شود، همانطور كه تصورش از عاشقي هم جوري ديگر است. در تمام مدتي كه با آيرن (كري موليگان) معاشرت ميكند، لحظهاي به اين فكر نميكند كه ميتواند وارد حريم او شود. پس از آزادي همسر زنداني آيرن هم فقط ميخواهد او و كودكَش را در يك حريم امن نگاه دارد. اين جنس جوانمردي شرقي، دقيقن چيزيست كه از سوي جهان داستاني اميني به فيلم ويندينگرفن تزريق شده است. محور «بران» نه يك ضدقهرمان به شيوهی مألوف نئونوآرها، كه يك قهرمان، با اخلاقهای شرقي (بخوانيد پهلوان؛ با همهی تعاريف مشخصَش) است؛ چيزي كه سبب ميشود اين يكي ميان فيلمهاي محبوب ۲۰۱۱ نگارنده برود و در مقابل، فيلمي شبيه «آمريكايي» را يك سال قبلتر بهعنوان يكي از بدترين تجربههاي فيلم ديدن سالانهام برگزينم.
http://www.9movie.co/forum/images/misc/nCode.pngClick this bar to view the original image of 600x377px.http://up.sibdownload.com/images/g0l9su67gca2w6hwrdtx.jpg
پينوشت: نگاه شرقي ايراني الاصلهاي حاضر در دل جريان اصلي سينماي جهان را جدي بگيريد. نشانهشناسي همين بحث را در مورد «ديشب» مسي تاجالدين هم ميتوان انجام داد. آنجا هم، نيويورك ميتواند تهران خودمان باشد؛ همانقدر كه در «بران» تصوير شب لسآنجلس شبيه شبهاي تهران شده است. آدمهاي قصهها هستند كه اين هويت را به شهرها ميدهند. وسط آن معماريِ فرسنگها دور از ايران، روح شرقي اين آدمها را باید جدي گرفت.
خسرو نقیبی
http://www.9movie.co/forum/images/misc/nCode.pngClick this bar to view the original image of 600x300px.http://up.sibdownload.com/images/6l78m1lflmp92vy65al0.jpg
با اين وجود و بهرغم اسكلت سادهی فيلمنامه در همين نخستين نگاه، معتقدم آنچه «بران» را از خيل نمونههاي مشابه در اين سالها جدا ميكند، شكل پرداخت نويسندهی ايرانيالاصل اثر به جهان درامَش است. حسين اميني كه در كارنامهاش فيلمنامههاي درخشان آثاري عمدتن متعلق به جريان سينماي خاص را دارد، اينجا هم خارج از قواعد بازي يك فيلم استوديويي، نوعي جهانبيني شرقي به داستان تزريق كرده كه به دليل اقتباسيبودن، نميدانم چند درصدش متعلق به اوست و چهقدر متعلق به نويسندهی كتاب مرجع؛ اما آنچه مسلم است اينكه اميني چه در انتخاب داستان اصلي و چه در روند اقتباس، جذب همين تم شرقي شده و آن را بدل به پيرنگ جهان داستاني «بران» كرده است. تفاوت بنيادين «بران» با نمونهی سال قبل ميلادي چنين داستاني يعني «آمريكايي» يا حتا با شكاهكار ملويل يعني «سامورايي» هم از همينجا ميآيد.
http://up.sibdownload.com/images/cepf7yebckuua7orcbhm.jpg
حرفهاي داستان اميني، آدمكش بالفطرهاي نيست كه روحي شاعرمسلك داشته باشد (نمونهی خوبَش «لئون» و نمونهی بدش «گوستداگ»)؛ حرفهاي هست، اما حرفهاش راندن است. چه وقتي در هاليوود نقش بدلكار بازي ميكند و چه آنجا كه رانندهی دزديهاي شبانهی شهر است. وارد خلاف نميشود؛ چون اخلاقگرايي از جنس شرقياش چنين اجازهاي به او نميدهد. بلد نيست آدم بكشد. نگاه كنيد به سكانسي كه در متل مجبور ميشود براي اولينبار دست به اسلحه ببرد. جنس جاخوردني كه در صورت رايان گاسلينگ از آن حجم خشونت و خون است، دقيقن از همينجا ميآيد. قرار نبوده در زندگياش وارد يك بازي از اين جنس شود، همانطور كه تصورش از عاشقي هم جوري ديگر است. در تمام مدتي كه با آيرن (كري موليگان) معاشرت ميكند، لحظهاي به اين فكر نميكند كه ميتواند وارد حريم او شود. پس از آزادي همسر زنداني آيرن هم فقط ميخواهد او و كودكَش را در يك حريم امن نگاه دارد. اين جنس جوانمردي شرقي، دقيقن چيزيست كه از سوي جهان داستاني اميني به فيلم ويندينگرفن تزريق شده است. محور «بران» نه يك ضدقهرمان به شيوهی مألوف نئونوآرها، كه يك قهرمان، با اخلاقهای شرقي (بخوانيد پهلوان؛ با همهی تعاريف مشخصَش) است؛ چيزي كه سبب ميشود اين يكي ميان فيلمهاي محبوب ۲۰۱۱ نگارنده برود و در مقابل، فيلمي شبيه «آمريكايي» را يك سال قبلتر بهعنوان يكي از بدترين تجربههاي فيلم ديدن سالانهام برگزينم.
http://www.9movie.co/forum/images/misc/nCode.pngClick this bar to view the original image of 600x377px.http://up.sibdownload.com/images/g0l9su67gca2w6hwrdtx.jpg
پينوشت: نگاه شرقي ايراني الاصلهاي حاضر در دل جريان اصلي سينماي جهان را جدي بگيريد. نشانهشناسي همين بحث را در مورد «ديشب» مسي تاجالدين هم ميتوان انجام داد. آنجا هم، نيويورك ميتواند تهران خودمان باشد؛ همانقدر كه در «بران» تصوير شب لسآنجلس شبيه شبهاي تهران شده است. آدمهاي قصهها هستند كه اين هويت را به شهرها ميدهند. وسط آن معماريِ فرسنگها دور از ايران، روح شرقي اين آدمها را باید جدي گرفت.
خسرو نقیبی