صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 34 , از مجموع 34

موضوع: اربعین حسینی بر عاشقان آن حضرت تسلیت باد

  1. #31
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    0a4qzr55sel7p6g0l9

    اربعین که می‏آید، باید از زینب گفت؛
    از حاصل زخم‏ها و نمازهای نشسته‏ ای
    که هنوز او را به یاد دارند.

    اربعین می‏آید؛ اما تلاوت زیبایی را
    تنها در چشمان زینب علیهاالسلام باید جست.


    اربعین می‏شکفد و نام زینب گل می‏کند.
    زینب از آن چه یزیدیان شرم‏زده هراس داشتند هم بالاتر بود.

    زینب علیهاالسلام ، با خطبه‏ای از غربت
    در میان هلهله زنان شام، گل گریه کاشت.


    اربعین است و کاروان تأثیرگذار عشق آمده است.
    فرزند مکه و منا ـ زین‏ العباد ـ آمده است؛

    پیک انقلاب‏گر، برای شامیانی آمده است
    که دل‏هاشان از بنای مسجد دمشق هم سخت‏تر بود.


    اربعین آمده است؛ همراه سپاه پیروز افتخار
    و وارثان خون و روشنی.

    چهل روز پیش ...
    چهل روز از اشک‏های کربلا می‏گذرد؛
    قطراتی که حاوی پیام فتح‏ اند و دلاورمردی.

    امروز «جابر» و «عطیه» خود را
    به مدفن حنجره آزادگی رسانده‏ اند.

    در چهلمین روز، تنها چیزی که برای همه تداعی می‏شود،
    حدیث خون و پیروزی است.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #32
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    bpdxx504r1xpnmyanp3h

    در غروب عطش آلود، وقتی برق شقاوت
    خنجری آبگون بر حنجره آخرین شهید نشست.

    وقتی صدای شکستن استخوان در گوش سم‏ها پیچید
    و آنگاه که خیمه‏ها در رقص شعله‏ها گم شدند،


    جلادان همه چیز را تمام شده انگاشتند.
    هشتاد و چهار کودک و زن،
    در ازدحام نیزه و شمشیر، از ساحل گودالی
    که همه هستی‏شان را در آغوش گرفته بود گذشتند.

    تازیانه در پی تازیانه، تحقیر و توهین و قاه‏قاهی که
    با آه آه کودکان گره می‏خورد، گستره میدان شعله‏ور را می‏پوشاند.


    دشمن به جشن و سرور ایستاده است
    و نوازندگان، دست افشان و پایکوبان، در کوچه ‏های آراسته،
    به انتظار کاروانی هستند که با هفتاد و دو داغ، با هفتاد و دو پرچم،
    با شکسته‏ ترین دل و تاول‏زده ‏ترین پا،
    به ضیافت تمسخر و طعنه و خاکستر و خنده آمده است.

    زنان با تمامی زیورآلاتشان به تماشا آمده ‏اند.
    همه را اندیشه این است که با فرو نشستن سرها بر نیزه،
    همه سرها فرو شکسته است.


    اما خروش رعدگونه زینب ‏علیها السلام، آذرخش خشم سجادعلیه السلام
    و زمزمه حسین‏ علیه السلام بر نیزه، همه چیز را شکست.

    شهر یکپارچه ضجه و اشک و ناله شد و باران کلام زینب
    جان‏ها را شست و آفتاب را از پس غبارها
    و پرده‏ها به میهمانی چشم‏های بسته آورد.

    چهل روز گذشت. حقیقت، عریان‏تر و زلال‏تر از همیشه
    از افق خون سربرآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید
    و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت.

    خونی که آن روز در غریبانه ‏ترین غروب، در گمنام‏ترین زمین،
    در عطشناک‏ترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد
    و رگ‏های خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند.


    چهل روز آسمان در سوگ قربانیان کربلا گریست و هستی،
    داغدار مظلومیت‏ حسین‏ علیه السلام شد.

    چهل روز، ضرورت همیشه بلوغ است،
    مرز رسیدن به تکامل است


    و مگر ما سرما و گرما را به «چله‏» نمی‏شناسیم
    و مگر میعادگاه موسی در خلوت طور، با چهل روز به کمال نرسید.

    اینک، چهل روز است که هر سبزه می‏روید، هر گل می‏شکفد،
    هر چشمه می‏جوشد و حتی خورشید در طلوع و غروب،
    سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است.


    چهل روز است که انقلاب از زیر خاکستر قلب‏ها شراره می‏زند.
    آنان که رنج پیمان‏شکنی بر جانشان پنجه می‏کشید

    و همه آنان که شاهد مظلومیت کاروان تازیانه و اشک و اندوه بودند
    و همه آنان که وقتی به کربلا رسیدند که تنها غبار صحنه جنگ و بوی خون تازه
    و دود خیمه ‏های نیم سوخته را دیدند، اینک برآشفته‏ اند، بر خویش شوریده ‏اند.

    شلاق اعتراض بر قلب خویش می‏کوبند و اسب جهاد زین می‏کنند.
    چهل روز است که یزید جز رسوایی ندیده و جز پتک استخوان کوب، فریادی نشنیده،

    چهل روز است استبداد بر خود می‏ پیچد و حق در سیمای کودکانی داغدار
    و دیدگانی اشکبار و زنانی سوگوار رخ نموده است.


    اینک، هنگامه بلوغ ایثار است. هنگامه برداشتن بذری است
    که در تفتیده ‏ترین روز در صحرای طف
    در خاک حاصلخیز قتلگاه افشانده شد.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #33
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ctf3h1qsvns2nsyidmj3


    اربعین است. کاروان به مقصد رسیده است.
    تیر عشق کارگر افتاده و قلب سیاهی چاک خورده است.


    آفتاب از پس ابر شایعه و دروغ و فریب سر برآورده
    و پشت پلک‏های بسته را می‏کوبد و دروازه دیدگان را به گشودن می‏خواند.


    اربعین است. هنگامه کمال خون، باروری عشق و ایثار،
    فصل درویدن، چیدن و دوباره روییدن.
    هنگامه میثاق است و دوباره پیمان بستن.


    و کدامین دست محبت‏ آمیز است تا دستی را که چهل روز
    از گودال، به امید فشردن دستی همراه، برآمده، بفشارد؟


    کدامین سر سودای همراهی این سر بریده را دارد
    و کدامین همت، ذوالجناح بی سوار را زین خواهد کرد؟

    اربعین است. عشق با تمام قامت ‏بر قله «گودال‏» ایستاده است!
    دو دستی که در ساحل علقمه کاشته شد،
    بلند و استوار چونان نخل‏های بارور، سربرآورده
    و حنجره‏ای کوچک که به وسعت تمامی مظلومیت فریاد می‏کشید،


    آسمان در آسمان به جست‏جوی همصدا و همنوا سیر می‏کند.
    راستی، کدامین یاوری به «همنوایی‏» و همراهی برمی‏خیزد؟


    مگر هر روز عاشورا و همه خاک، کربلا نیست؟
    بیایید همواره همراه کربلاییان گام برداریم تا حسینی بمانیم.


    دکتر محمد رضا سنگری



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #34
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    درود
    بنده هم اربعین حسینی را به شما کاربران و شیعیان سراسر جهان تسلیت عرض میکنم و امیدوارم بیاموزیم آزادی و آزادگی بخشیدنی نیست و گاهی برای بدست آوردن اون باید بهایی سنگیم چون جان داد .
    یا حق
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  8. کاربر مقابل از Mohamad عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/