تماشای زندگی با نگاهی دیگر

با حمید بهمنی، تنها فیلمساز نابینای ایران درباره ی آثارش



حمید بهمنی را اغلب بچه‌های سازمان صداوسیما می‌شناسند. این شناخت نه به دلیل همكار بودن در سازمانی بزرگ كه بر اثر دیدن فیلم‌های او حاصل شده است.
212916155239771981211431636731250142227111
بسیاری از تصاویری كه”‹برای چشم‌های ایرانیان آشناست و در میان وله‌های مختلف برنامه‌های تلویزیونی دیده می‌شود حاصل كار اوست؛ آثاری كه او این روزها با تخیل شگفتش خلق می‌كند. قرار گفت‌وگو با او در یك صبح نسبتا سرد زمستانی بود. قبراق و سرحال همراه با همسر مهربانش در دفتر روزنامه حاضر شد و از كارها و فعالیت‌هایش گفت؛ از تصاویری كه در جنگ ثبت كرده تا فیلم سینمایی”‹ای كه اخیرا ساخته است.
حمید بهمنی 48 ساله است و كارش را از اواخر دهه 60 در بخش خبر مركز سیمای مازندران آغاز كرده است. ابتدای دهه 70، زمانی است كه او فعالیتش را در شبكه جهانی جام‌جم آغاز كرد. كار اصلی‌اش تصویربرداری برنامه‌های فرهنگی و سیاسی بود، اما رد او را می‌شد حتی در برنامه‌های ورزشی هم دید، نشان به آن نشان كه آرم برنامه لیگ برتر هم ساخته این هنرمند روشندل است.
«كاری را كه همه با دوربین استدی كم انجام می‌دادند من با دوربین روی دست انجام می‌دادم! 90 دقیقه كنار زمین، هیچ‌كدام از پرتاب‌ها و كرنرها را در كنار زمین با همین شرایط از دست ندادم.» دلبستگی حمید بهمنی به ورزش و همچنین علاقه وافرش به تصویربرداری در كنار كار خوبش سبب شد در بسیاری از تورنمنت‌های معتبر ورزشی هم حضور داشته باشد. البته به گفته خودش او كارهای دیگری هم كرده است كه «اولین» بوده، هر”‹چند زیاد به چشم نیامده است اما وقتی از آن تعریف می‌كند لبخند شیرینی روی صورتش می‌نشیند. «اولین فیلمبردار ایرانی بودم كه با دوربین 15 كیلویی با چتر از آسمان پریدم» گستره فعالیت بهمنی محدود به حاشیه مستطیل سبز نبود. «جدا از كار ورزشی عضو انجمن خبرنگاران ورزشی ایران، عضو اتحادیه خبرنگاران آسیا، آمریكا و اروپا هستم. خبرنگار بین‌المللی و خبرنگار رسمی سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هستم. پیشتر جزو گروه سازمان بین‌المللی در بخش مستند حیات وحش بودم و با آقایان اینانلو و میرفخرایی به عنوان فیلمبردار كار كردم.»
67221123211914613724213181511671611867245
حمید بهمنی چندین جنگ را توانسته است ثبت كند. چشمانش را هم در یكی از جنگ‌ها از دست داد، اما توانش را نه؛ اراده‌اش محكم‌تر و استوارتر شد. ”‹« در عملیات والفجر2 شركت داشتم. در چندین جنگ برون‌مرزی هم شركت داشتم كه جنگ صربستان و جنگ آمریكا علیه افغانستان از آن جمله بود. از آنجا كه قدرت دستم با دوربین پرتابل زیاد بود افتخار این را داشتم كه با حكم رسمی از سازمان صداوسیما برای جنگ آمریكا علیه عراق وارد عراق شدم. در آنجا هم باید كارگردان خوبی می‌بودم؛ هم دوربین را خوب می‌شناختم و هم البته توان كار اجرایی قوی ای می‌داشتم. در عراق و در شهر بصره بر اثر انفجار بمب گرفتار موج انفجار ”‹ شدم و در معرض تشعشعات رادیواكتیو ضعیف شده قرار گرفتم و از چشم نابینا شدم.» حكایت فیلمسازی حمید بهمنی هم جالب است، او كه بیشتر در حوزه‌های سیاسی و ورزشی كار كرده بود آرام‌آرام با ساخت آثاری داستانی به حوزه كارگردانی نزدیك شد.
«وقتی نابینا شدم خدا را شكر كردم، خوشحال شدم از این هدیه و از همان لحظه شروع كردم به فعالیت. البته اوایل برایم سخت بود، اما تا به این ساعت هنوز به نابینایی‌ام فكر نكرده ام. آن موقع چشم سر بود و الان چشم دل، وقتی به دنیای جدید وارد شدم با آدم‌های تازه‌ای مثل خودم آشنا و به مشكلات و درددل‌ها و احساساتشان نزدیك شدم و سعی كردم یك زندگی جدیدی را آغاز كنم. دیدم جامعه نابینایان مشكلات فراوانی دارند كه بسیاری از آنها مشكلات فرهنگی است. ما كشوری بودیم كه 8 سال جنگیدیم و بیشترین مجروحان از ضایعات نخاعی و جانبازان 2 چشم مجروح را داریم. آرزوی من این بود كه بتوانم این كار را به تصویر بكشم و با تمام وجود سعی كردم با اشاره‌ای به مخاطبم بگویم كه ما دچار مشكلی فرهنگی هستیم و خانواده‌ها بیشتر به این افراد توجه كنند وجامعه نیز بیشتر به این افراد احترام بگذارد.”‹»
قبل از سال 82 كارهایی كه ساختم مستند «یادگار زخم» بوده است كه از شبكه یك و شبكه جهانی جام‌جم پخش شد، «بوی عطر گل یاس» را به همراه كلیپش ساختم، در بخش نابینایان «مردان بی‌ادعا» را ساختم كه در 20 قسمت 15 دقیقه‌ای برای شبكه 5 و شبكه جهانی جام‌جم پخش شده است، «آسمان آبی» كه داستان یك خلبان ایرانی بود و برنامه‌ای 36 دقیقه‌ای درباره مشكلات جانبازان و بالاخره فیلم «رنگین كمان شب» را ساختم.»
بهمنی: من عاشق رسانه‌ام و همیشه پشت دوربین بهترین‌ها را دیده‌ام. زمانی كه بینایی داشتم و كار می‌كردم همه چیز را با چشمم می‌دیدم، اما وقتی نابینا شدم فهمیدم در آن زمان نابینا بودم و تازه بینا شدم! چون با چشم دل دیدم و فكر می‌كنم الان با هوشیاری كامل كارهایم را انجام می‌دهم

فیلم «رنگین كمان شب» با رویكرد بیان معضلات اجتماعی افراد نابینا ساخته و به دبیرخانه جشنواره فیلم پروین اعتصامی ارسال شد تا در ششمین جشنواره داوری شود. پس از مدتی مسوولان دبیرخانه جشنواره با اظهار تعجب از این‌ كه چگونه فردی نابینا توانسته فیلمی را با چنین كیفیتی كارگردانی كند، اعلام داشتند كه از میان 800 اثر ارسالی، حمید بهمنی به عنوان بهترین كارگردان، انتخاب شد. تهیه‌كننده این فیلم هم حدیث شعاعی، همسر حمید بهمنی است. او در رابطه با این فیلم می‌گوید: «تدوین این فیلم متاسفانه دیر تمام شد و فقط به جشنواره پروین اعتصامی رسید. كار در رابطه با نابینایان است و شخصیت اصلی آن دختری نابیناست كه در آستانه ازدواج است. فیلم در رابطه با مشكلات و محدودیت‌هایی است كه به او تحمیل می‌شود.»
بهمنی یكی از مهم ترین دلایل موفقیت فیلم را حضور حدیث شعاعی به عنوان تهیه‌كننده می‌داند: «این شجاعت خانم شعاعی بود كه این اجازه را به من داد كارگردانی این فیلم را به من نابینا بدهند. در جشنواره پروین حدود 800 اثر آمده بود كه 130 تای آن از فیلم‌های بین‌المللی بود و از بخش خصوصی تامین می‌شد. ساخت این فیلم هم برای خانم شعاعی ریسك بزرگی بود. صدابردار، تصویربردار و عوامل پشت‌صحنه همه افراد حرفه‌ای سینما بودند و همین باعث شد كه من هم انرژی این كار را پیدا كنم. ما در این فیلم با بازیگرهای جوان كار كردیم كه تجربه بازی در مقابل دوربین را نداشتند، اما پاسخ اعتماد ما را بخوبی دادند.»
4018524189207142204212133831501541686123140
این فیلم هم مانند فیلم قبلی بهمنی یعنی «مردان بی‌ادعا» در رابطه با مشكلات جانبازان است و البته هر دو فیلم مشكلات جانبازان محروم از چشم را انعكاس می‌دهد. بهمنی هر جا كه در رابطه با فیلمش حرف می‌زند به سرعت آن را به مسائل و مشكلات كنونی این قشر مرتبط می‌كند: «داستان این فیلم كاملا واقعی است و من خودم لحظه لحظه این فیلم و مسائل و مشكلاتی را كه در آن مطرح شده است درك كردم. وقتی به اغلب كشورهایی می‌رفتیم كه از سوی سازمان مامور شده بودم، نابینایان را می‌دیدم كه چراغ راهنما دارند ، در رستوران‌ها مكان ویژه‌ای دارند و از امكانات ویژه‌ای استفاده می‌كنند من از همه اینها فیلمبرداری كردم. یعنی اگرچه برای مسابقات ورزشی رفته بودم، اما از همه صحنه‌هایی كه نابینایان در آنجا حضور داشتند و امكانات در اختیار داشتند فیلمبرداری كردم و به شهرداری و رئیس راهنمایی و رانندگی كشور دادم، اما نمی‌دانستم كه خودم روزی نابینا می‌شوم.»
نوع برخورد مردم هم با او هنگام ساخت فیلمش جالب توجه است. او می‌گوید: «در هنگام فیلمبرداری وقتی با تصویربردار حرف می‌زدم كه چه كارهایی انجام دهد، مردم مرا می‌دیدند و زمانی كه متوجه می‌شدند من نابینا هستم باورشان نمی‌شد. فهمیدن این موضوع برای آنها سخت بود كه من چطور صحنه را تصور و مدیریت می‌كردم. همین واكنش‌ها اعتماد به نفسم را خیلی بالا می‌برد و همین انگیزه‌ای بود تا خواسته‌ام را عملی كنم. عشق من سیماست، حتی به آقای ضرغامی هم گفتم كه با وجود نابینایی و به‌رغم پیشنهاد دوستان كه كار در رادیو را توصیه می‌كردند، سیما را دوست دارم و من در سیما بزرگ شده‌ام.»
4512818134351721520125121206413648247173
تهیه‌كننده فیلم هم در رابطه با «رنگین كمان نیمه شب» از تجربه‌هایی می‌گوید كه او را سر ذوق آورده است: «یكی از قسمت‌های فیلم كه خیلی جالب بود قسمت رنگ‌ها بود. در این بخش برای دختر و پسر جوانی كه در نقش نابینا بازی می‌كردند و نابازیگر بودند مربی گرفتم تا نحوه درست عصا زدن را یاد بگیرند و بیننده نابینا بودنش را باور كند. در فیلم این دختر و پسر نابینا در اتاقی راجع به رنگ‌هایی كه دوست دارند صحبت می‌كنند. ما به پیشنهاد آقای بهمنی، مهربانی را با رنگ آبی و سبز نشان دادیم و رنگ خشونت را با قرمز. این فیلم 4 لوكیشن داشت كه سخت‌ترین آنها مترو و پارك بود. خانه و كلاس موسیقی هم 2 لوكیشن دیگر بودند كه انتخاب لوكیشن مترو اشاره مستقیمی به مشكلات نابینایان دارد.» حدیث شعاعی هم از تجربه‌های نابش در كنار حمید بهمنی می‌گوید:«از صمیم قلب می‌گویم كه خداوند به من توفیق داد كه بتوانم كنار یك فرد جانباز كار كنم و اصلا نمی‌توانم ایشان را به عنوان یك نابینا ببینم. از ایشان درس گرفتم و در كنارشان خیلی چیزها یاد می‌گیرم و امیدوارم خداوند سعادت كار كردن با افرادی مثل ایشان را به سایر تهیه‌كنندگان هم بدهد. تجربه بهمنی‌ها زیاد است و در كنار اینها می‌توان یاد گرفت و موفق بود.»
نابینایی حمید بهمنی نه‌تنها هیچ مشكلی در ساخت فیلم به‌وجود نیاورده است كه حتی باعث شده او زمان و دقت بیشتری برای فیلمش بگذارد و آن‌طور كه می‌گوید كلیپی هم برای فیلم بسازد. نما”‹هنگی كه اشعار آن از عبدالجبار كاكایی است و موسیقی‌اش را محمود بابایی ساخته است.
بهمنی می‌گوید: «من عاشق رسانه‌ام و همیشه پشت دوربین بهترین‌ها را دیده‌ام. زمانی كه بینایی داشتم و كار می‌كردم همه چیز را با چشمم می‌دیدم، اما وقتی نابینا شدم، فهمیدم در آن زمان نابینا بودم و تازه بینا شدم! چون با چشم دل دیدم و فكر می‌كنم الان با هوشیاری كامل كارهایم را انجام می‌دهم.»
حرف‌های حمید بهمنی كه تمام می‌شود بحث و گفت‌وگو از حالت رسمی بیرون می‌آید، شوقی در صورت او می‌دود و درخواستی دارد: «تنها آرزویم كه دوست دارم اینجا هم بگویم این است كه روزی بتوانم در خدمت رهبر معظم انقلاب حضور داشته باشم.» این آرزویی است كه حدیث شعاعی همسر حمید بهمنی هم تكرارش می‌كند.