صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 33 , از مجموع 33

موضوع: برگردان واژه های بیگانه به پارسی

  1. #31
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    و

    وات: (فر) - نیروی کهرب - توانه.

    واثق: برجا- استوار- استوان - پایدار.

    واجب: ناگزیر- ناچار - بایسته.

    واجد: دارنده - توانا - توانگر.

    واحد: یکه - یکتا - یگانه.

    وادی: بیابان - دشت.

    وارث: مانده بر- مرده ریگبر- ریگبر.

    واردات: رسیده ها - کالاهای رسیده.

    واردبودن: آگاه بودن.

    وارد شدن: درآمدن- به درون آمدن.

    واسطه: میانجی- پادر میانی- میاندار.

    واسع: فراخ - گشاد - گشایش دهنده.

    واشر: (ا) - پولک.

    واصف: ستاینده.

    واصل: رسیده - دریافت شده.

    واضح: آشکار- روشن - هویدا - نمایان.

    واعظ: اندرزگوی-پندده.

    وافر: فراوان - به فراوانی - بیشتر.

    وافی: بسنده - کارآمد.

    واقع شدن: پیشامدن- رویدادن.

    واقع بین: درست بین - روشن بین.

    واقعاً: به راستی- به درستی- بی گمان.

    واقعی: درست - راست - راستین.

    واقعه: رخداد- رویداد- پیشامد.

    واقعیت: راستینه - راستینگی.

    واقف:آگاه - دانا

    واکس: (آ ) مومه اندود- یرندج.

    والاقدر: باارزش- باارج.

    والامقام:بلندپایه -گرانمایه- والاجایگاه.

    والاهمّت: بلندنگر- والاکوشا.

    والد: پدر- بابا.

    والده: مادر- مام- مامک.

    واله: شیدا - شیفته - سرگشته.

    واویلا: شیون کنان - افسوس کنان.

    واهمه: ترس- بیم - هراس- نگرانی.

    واهی: سست - بی بنیاد - پوچ.

    وبا: بیماری مرگامرگی

    وبال: سختی - رنج - گزند.

    وبال گردن: بارگردن - گردن گیر- گرفتاری - دشواری.

    وب سایت: تارنما.

    وتر: زه

    وثوق: استوار- استوانی.

    وثیقه: گروی - گروگان.

    وجاهت: زیبایی- خوشگلی - خوبرویی.

    وجد: شادمانی - خوشی- خرسندی.

    وجدان: آوای درونی - بینش.

    وجود: هستی- هستش- بودش.

    وجود داشتن: بودن- هستی داشتن.

    وجه: روی- رویه - زمینه - پول.

    وجه تشابه: همتایی- همانندی.

    وجهه: نیکنام - خوشنام - سرشناس.

    وحدت: یگانگی - همبستگی.

    وحشت: ترس- بیم - هراس - باک.

    وحشی: سرکش - رام نشده - ددمنش.

    وحی: آگاهیدن- سخن پنهان.

    وخامت: ناگواری - سختی- بدفرجامی.

    وداع: بدرود - پدرود - خدانگهدار.

    ودیعه: گروسپاری - سپرده - نهاده.

    وِرد: نیایش- ستایش- افسون.

    ورطه: گرداب- منجلاب - مرداب.

    ورَع: پرهیزکاری - پارسایی.

    ورق: برگ- برگه

    ورم: آماس- باد.

    ورید: سیاهرگ.

    ورود: درآمدن- رسیدن.

    ورودی: درآیی.

    ورودیه: درآیه - پذیرانه.

    وزارت: دیوان

    وزارتخانه: دیوان سرا.

    وزن: سنگینی- گرانسنگی - ارزش.

    وزن کردن:کشیدن- سنجیدن- ترازیدن.

    وزنه: سنگ- سنگه - سنگ ترازو.

    وزین: سنگین- گرانسنگ - ارزشمند - گرانمایه.

    وساطت: میانجیگری- پادرمیانی.

    وسیله: ابزار- دست آویز- کارمایه..

    وسائل نقلیه: ترابرها.

    وسط: میان - میانه - میانگاه.

    وسع: توانایی - توانگری - فراخی.

    وسعت: پهنه- پهنا- فراخی-گستردگی.

    وسعت دادن: گستردن - گسترانیدن.

    وسواس: دودلی - بدگمانی.

    وسواس درنظافت: تن چینَکی.

    وسواسی: دودل.

    وسوسه: بداندیشی- دیوکامگی.

    وصال: پیوند - بهم رسیدن - پیوستن.

    وصف: فروزه - ستایش - ارج.

    وصف کردن: ستودن- شناساندن.

    وصل: پیوند- بهم رسیدن.

    وصل کردن: پیوستن - پیونددادن.

    وصلت: پیوستگی- خویشاوندی- زناشویی.

    وصول: دریافت- بدست آوردن- رسیدن - رسید.

    وصله پینه: تیکه دوزی - دوخت و دوز - دستکاری.

    وصله ی تن: خویشان - فرزندان.

    وصله ی ناجور: ناهمگرا - پیوند ناجور.

    وصی: سرپرست - نماینده - جانشی.

    وصیّت: سفارش- خواست نامه. اندرز.

    وصیّت نامه:سفارش نامه- درگذشتنامه.

    وضع: نهادن- گذاردن.

    وضع حمل: زایمان - زایش.

    وضعیت: چگونگی- چند و چونی- سر و سامان.

    وضوح: آشکارشدن- پیدایی - هویدایی.

    وطن: میهن- زاد و بوم - زادگاه.

    وظیفه: خویشکاری- بایستگی.

    وظیفه خوار:روزی خوار - روزینه خوار.

    وعد: نوید - مژده.

    وعده: نوید، مژده داده

    وعده گرفتن: میهمان کردن.

    وعده ملاقات: زمان دیدار.

    وعظ: پند- اندرز.

    وفاء: پیمانداری- مهرورزی.

    وفا ء بعهد: درست پیمانی.

    وفات: مرگ - درگذشت.

    وفات کردن: درگذشتن- مردن- جان سپردن.

    وفق: سازگاری- سازواری.

    وفور: فراوانی- فزونی- بسیاری.

    وقاحت: بی شرمی- گستاخی.

    وقار: فرهمندی- گرانسنگی.

    وقایع، وقائع: سرگذشتها - رویداد ها - رخداد ها.

    وقت: هنگام - گاه، زمان.

    وقت و بی وقت: گاه به گاه.

    وقف: دهش- وَرَستاد- نهادک.

    وقفه: درنگ - ایست.

    وقوف:آگاهی- آگاه شدن- پی بردن.

    وقوع: پیش آمدن - دست دادن.

    وقیح: دریده- بی شرم- پررو- بی آبرو.

    وقیحانه: بیشرمانه - با پررویی.

    وکالت:نمایندگی- کارگزاری- جانشینی.

    وکالت نامه: دادگو نامه- نمایندگی نامه.

    وکالت تسخیری: دادگزاری رایگان - دادگزاری گزینشی.

    وکیل: نماینده-کارگزار.

    ولادت: زاییدن- زایش - زادن.

    ولایت: سرپرستی- فرمانروایی.

    ولد: فرزند - زاده - پور- بچه.

    ولد چموش:مردم آزار- بچه ی سرکش.

    ولوله: غوغا - آشوب - جنجال.

    ونوس: ناهید.

    وهم:ترس- بیم - هراس.

    ویزا: (فر) روادید

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #32
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ه

    هاتف: آوازدهنده - آواگر - سروش.

    هادی: رهبر- رهنما - پیشوا.

    هتّاک: بدزبان- بی شرم - رسواکننده.

    هجاء: آواج- واج گفتن.

    هجی کردن: آوا گذاری.

    هجران:جدایی- دوری.

    هجرت: دوری از میهن

    هجری: سال تازی

    هجری شمسی: خورشید سال

    هجری قمری: ماه سال

    هجوم: تاخت و تاز - تک.

    هجوم آوردن: تاختن- تازیدن.

    هجو: نکوهش- یاوه.

    هدایت: راهنمایی - رهنمودی.

    هدر: بیهودگ - نفله - تباه - برباد رفته.

    هدف: آرمان- آماج - نشانه ی تیر.

    هدیه: پیشکش- ارمغان - دهش.

    هذیان: پریشان گویی.

    هرج: آشوب.

    هرج و مرج: آشوب- پریشانی- درهم برهم.

    هردمبیل: (ت) درهم بر هم- هرکه هرکه.

    هرطریق: هرراه.

    هرطور: هرگونه - هرجور.

    هروقت: هرگاه.

    هزل: شوخی- یاوه.

    هزیمت: گریختن- پراکندگی.

    هژبر: شیر- دلیر.

    هضم: گوارش-گواریدن.

    هضم رابعه: گوارش پایانی.

    هفت خط: هفت رنگ - نیرنگ باز- دغلکار.

    هلاک: نابودی- نیستی- مرگ.

    هلال: گردی ماه.

    هلی کوپتر: (ی)بالگرد.

    هم اسم: هم نام.

    هم اصل: هم گوهر.

    همانطور: همانگونه- همانسان.

    همانطریق: همان روال- همان روش.

    همانقدر: همان اندازه.

    همجنس: همگون.

    همجوار: همسایه.

    همردیف: همپایه.

    هم سفر: همراه رهنوردی.

    هم شکل: همریخت - همانند.

    هم صحبت: هم سخن - همدم.

    هم عصر: همدوره.

    هم عقیده: هم باور- هم اندیش.

    هم قدم: همگام - همراه.

    هم مسلک: هم روش - هم آیین.

    همه فن حریف: همه کاره - زرنگ.

    هم قافیه: هم پساوند.

    همنوع: همگون - همگن.

    هندسه: (واژه پارسی تازی گشته ی، هَندَچَک) - اندازه - اندازه گیری.

    هول: ترس - بیم - باک- هراس.

    هوی و هوس: خواهش- گرای.

    هویّت: شناسه- هستی.

    هیئت حاکمه: کشورمداران - فرمداران.

    هیبت: ترس- بیم.

    هیجان: شور- جوش و خروش.

    هیکل: پیکر- اندام- تنه -کالبد.

    هیولا: دیو.

    هیهات: افسوس- دریغ - دریغا.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #33
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ی

    یأس: نا امیدی.

    یأس آمیز: نومیدانه.

    یائسه: نومید - نازا - سترون.

    یادش به خیر: یادش گرامی.

    یاغی: (ت) نافرمان- سرکش- گردنکش.

    یاقوت: یاکند.

    یالقوز: (ت) تنها- بی همسر- یکه.

    یبوست: خشک شکمی، روده ای.

    یتیم: بی پدر- بی سرپرست.

    یتیم خانه: پرورشگاه.

    ید: دست

    ید طولا: خستگی ناپذیر- پرتوان.

    یدک: (ت) دنباله- پالاد.

    یراق: (ت) نوار- ساز و برگ - ابزار.

    یر به یر: (ت) سربه سر.

    یرقان: زردکان- زرد روی.

    یعنی: چم- بدین مانَک.

    یعنی چه: برای چه - بچه مانَک.

    یغما: (ت) تاراج - چاپیدن.

    یَقه، یخه: گریبان.

    یقین: بیگمان - بی شک.

    یقیناً: بیگمان - بی چون و چرا.

    یُمن: شگون- فرخندگی - همایونی.

    یواش: (ت) آهسته - نوک پا.

    یورتمه: لوکه - رهوار.

    یورش: (ت) تاخت - تازش.

    یوم: روز.

    یومیه: روزانه - هر روز.

    یونجه: (ت) اسپست- اسفست- آسپست

    ییلاق: (ت) سردسیر- سردینه جا

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/