صفحه 2 از 13 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 130

موضوع: کوچه باغ تنهایی..

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    باز هم من
    غریبه ای تنها
    تکه تکه های وجودم را بر دوش میکشم
    میروم
    به کجا؟
    !!
    با تاروپودی خسته و سوخته
    به کدامین سرزمین می توان کوچ کرد
    در کدامین وادی شانه های خسته و لرزانم تاب میاورد
    کی نای مردن بیابم؟
    !!
    دلم سخت گرفته است
    از من
    از تو
    از شب گریه ها
    از من
    از من
    از من
    ...
    از من نیز میگذرد
    چشمانم برای آرامش پر میکشد
    دیگر نخواهم دیدشان
    اشک میریزم
    بی صدا
    دلم برای رفتن پر میکشد
    دلم پر میکشد
    با دستان ناتوانم گدایی میکنم
    خسته ام...
    خسته ام...



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #12
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    تمام می شود شبی
    هجوم ابر های سرد،
    دوباره ماه می شود
    ستاره می دهد زمین،
    تو می رسی به خانه و
    شروع می شود زمان...


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #13
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    خُب ، که چي ؟
    روزي که سخن آغاز شد ، من هنوز زاده نشده بودم .
    و روزي که زاده شدم ، سخن گفتن نميدانستم .
    هنگامي که سخن گفتن آموختم،
    به من گفتند :- هيس ...... ، خاموش !
    زبانم براي سخن گفتن ميگردد،
    لبانم بسته است .
    دستم براي نوشتن ميرود ،
    قلم شکسته است .
    چشمانم براي ديدن بي تاب ،
    پلکها خوابند.
    گوشهايم تشنه شنيدن يک صدا ،
    ولي صدا از جائي بر نمي خيزد . گلو ها بسته اند.
    من اين زبان و دست و چشم و گوش و لبان را براي چه ميخواهم ؟
    من اين واژه دوستي را سالهاست که به زبان نياورده ام.
    اين آبي صبح را به چشم نديده ام.
    من اين هو هوي باد و خراميدن نسيم را به گوش نشنيده ام.
    و ننوشته ام با انگشتانم آنچه را محبت مينامند .
    گفتن و شنيدن و ديدن و نوشتن جُرم است.
    حتي اگر واژه « دوستي » باشد.
    حتي اگر کلمه « محبت» باشد.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #14
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ..........................تكيه بر ديواركردم خاك بر پشتم نشست
    ...............
    دوستی با هر كه كردم عاقبت قلبم شكست

    ......
    تكيه بر ديوار كردم خاك بر فرقم نشست
    ...
    خاك بر فرقش نشيند آنكه يار از من گرفت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #15
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    چي بگم كه خيلي تنهام ,ميدوني ياري ندارم


    چي بگم كه غيره غصه,ديگه دلداري ندارم


    هيچ كسي پا نميذاره به سراچه ي خيالم


    هيچ كسي نداد جواب اين سوال بي جوابم


    هركي دو سه روزي ازدلم بازيچه اي ساخت


    دل من مثل عروسك ساده بود دل به دلش باخت


    گله وگلايه ايست,بي وفائي رسم عشقه


    عاشقا تنها ميمونن,تنهائي مرام عشقه


    چي بگم كه خيلي تنهام,ميدوني ياري ندارم


    چي بگم كه غيره غصه,ديگه دلداري ندارم


    هيچ كسي پا نميذاره به سراچه ي خيالم


    هيچ كسي نداد جواب اين سوال بي جوابم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #16
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    تنهایی
    چون باران
    شامگاهان برمی خیزد از دریا
    از هامون های پرت و دور افتاده
    و می ریزد آنگاه
    بر روی شهر
    می بارد تنهایی
    در این ساعات حال و بی حالی
    وقتی کوچه ها به صبح می رسند
    وقتی که جفت هایی
    بی آنکه چیزی بیابند در یکدیگر
    نومید و غمین
    از هم جدا می شوند
    وقتی آنان که نفرت از هم دارند
    به ناچار همبستر می شوند ،
    آنگاه تنهایی با رود ها همراه خواهد شد
    « راینر ماریا ریلکه »




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #17
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    حتی نگفتیم خداحافظ.


    تو هم رفتی ، مثل همۀ قصه های تکراری زندگی من.حالا
    تو فقط ، تکرار دوباره یک قصۀ کهنه هستی.

    دیگر نه اصراری به ماندنت و نه انکار رفتنت...هیچ چیزی در
    من نیست جُز مشتی تصویر و خاطره که می گذارم توی
    صندوقچه کنار همۀ رفته ها.

    نه اشکی ، نه بغضی ، نه حتی نگاهِ لرزان نگرانی که از
    تکرارش خسته ام...تو باور کن که من خوشبختم و به بختِ
    خویش، خوش خیال می خندم و نمی خواهم بزرگ شوم و
    فقط می خواهم برای بزرگ شدنم رویا ببافم.با سری که
    روی شونه های خودم گذاشتم نه شانۀ دیگری که به هیچ
    شانه ای امیدی نیست.چه دلتنگ باشم و چه نباشم.

    باور کن می روم و دیگر به هیچ هوایی برنمی گردم. حتی
    آفتابی ترین هوا هم گرمم نمی کند ، بس که اینجا سرد
    است.هوای عاشقی هایم حواله به همان دلتنگی های گاه
    و بیگاه. بگذار فقط خاطره باشند و چند خطی روی بی
    خطی های این گذر، برای دلم که طعمش را یدک بکشد ،
    برای فرداها که آن هم نمی دانم برای چه؟! برای خالی
    نبودن عریضه و غریزه شاید ...

    اصلا دلم میخواهد آنقدر در رفتن فرو روم که راه بازگشت را
    گم کنم و هی دور شوم و دور شوم.

    می بینی؟!

    بس که اندوه به جانم بارید ، خرافات مثل علف هرز در
    حرفهایم رویید.......خداحافظ!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #18
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    شب...
    طولانیتر از هزاران یلداست...
    و چه سنگین شده اند پلکهایم...
    اما نمیروند به خواب...
    میترسند لحظه یی گذر کنی و نبینند...
    ..حتی رد پایت را..
    یا نشنوند...
    ..طنین گام هایت را..
    گوش هایم نمیشنوند...
    ..سرود صدایت را...
    چه سکوت پر هیاهویی.....
    کاش ارامتر سکوت میکرد...این تنهایی.....



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #19
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    آه.....
    بگذار بماند غمگین...
    بگذار بماند تنها...
    بگذار......
    بگذریم.....
    ابریست هوای دلم این روزها...
    پاییز است اینجا...
    نه توان باریدن دارند این ابرها...
    نه وفای رفتن...
    پس کی می آید این بهار
    پس کی می آید این بهار
    پس کی.............
    می آید این بهار.............



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #20
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    قصه از کجا شروع شد..
    از یه زنگ و یه حرف و یه بازیه بچگونه....
    از صدای مهربون و یه سلام عاشقونه....
    اما...........تنهای تنها...........


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 2 از 13 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/