صفحه 11 از 11 نخستنخست ... 7891011
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 109 , از مجموع 109

موضوع: معرفی و نقد کتاب

  1. #101
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2044
    Array

    پیش فرض

    برترین رمان خون‌ آشامی قرن معرفی شد


    استفانی مایر و خون‌آشامان ملوس مجموعه «ماجرای دنباله‌‌دار گرگ و میش» و لستات، خون‌آشام جذاب و تشنه‌خون «مصاحبه با خون‌آشام» نوشته آن رایس همگی شکست خوردند.


    خبرآنلاین: «من افسانه هستم» نوشته ریچارد ماتسن با پشت سر گذاشتن «مصاحبه با خون‌آشام» نوشته اَن رایس به عنوان برترین رمان خون‌آشامی قرن معرفی شد.

    استفانی مایر و خون‌آشامان ملوس مجموعه «ماجرای دنباله‌‌دار گرگ و میش» و لستات، خون‌آشام جذاب و تشنه‌خون «مصاحبه با خون‌آشام» نوشته آن رایس همگی شکست خوردند و «من افسانه هستم» که داستان مردی تنها در زمین آخرالزمان است جایزه برام استوکر را گرفت.

    جایزه برام استوکر به همت انجمن نویسندگان داستان‌های وحشت و خانواده استوکر به مناسب گذشت یک قرن از سالمرگ برام استوکر، نویسنده رمان «دراکولا» اهدا شده است. رئیس هیئت داوران این جایزه لزلی اس. کلینگر، متخصص آثار خون‌آشامی و رمان «دراکولا» بود.

    ریچارد ماتسن در حال حاضر 86 ساله است و این رمان را در سال 1954 نوشت. او به دلیل ضعف جسمانی نتوانست در مراسم اهدای جایزه که آخر هفته پیش برگزار شد حضور پیدا کند.

    او با ارسال پیامی ویدیویی از دیگر نویسندگان ژانر وحشت هم تشکر کرد و گفت داستان رمانش درمورد نبرد مردی تنها با خون‌آشام‌ها با الهام از رمان استوکر نوشته شده است.


    73056 291

    او در این پیام گفت: «بسیار خوشحال و خرسندم که «من افسانه هستم» را به عنوان رمان خون‌آشامی قرن انتخاب کردید، کاری عجیب اما جالب انجام داید.

    وقتی نوجوان بودم، به سینما رفتم تا «دراکولا» با بازی بلا لوگوسی را ببینم و همان موقع این فکر به ذهنم رسید که اگر یک خون‌آشام ترسناک است، چند خون آشام چه حسی به مخاطب می‌دهد؟»


    ماتسن رمان «دراکولا» را در دوران سربازی و شب‌ها خوانده است. «وقتی در ارتش بودم و در همان روزهای آموزشی شب‌ها که دیگران خواب بودند به دستشویی می‌رفتم و می‌نشستم این رمان را می‌خواندم. چرا؟ خودم هم نمی‌دانم.

    خیلی خسته بودم، باید می‌خوابیدم اما از خواندن «دراکولا» لذت می‌بردم و حتی فکرش را هم نمی‌کردم روزی رمانی درمورد خون‌آشام‌ها بنویسم که ایده‌اش از فیلم «دراکولا» با بازی بلا لوگوسی آمده باشد.»


    آن رایس در صفحه فیس بوک خود به ماتسن تبریک گفت و رمان او را «افسانه‌ای» خواند و گفت ماتسن بر او و بسیاری از نویسندگان دیگر تاثیر گذاشته است.

    در جریان این مراسم جایزه‌ای هم به دستاورد برتر در رمان اهدا شد که جایزه به «گوشت خواران» نوشته جو مکینی رسید، رمان او ماجرای حمله زامبی‌ها است. آلن مور، پیتر اشتراب، استفن کینگ و جویس کرول اوتس نیز دیگر نویسندگانی بودند که در این مراسم از آنها تقدیر شد.

    سال 2007 اقتباس سینمایی «من افسانه هستم» با همین نام با بازی ویل اسمیت در نقش اصلی ساخته شد.


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #102
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    معرفی کتاب
    «شكاريم يك سر همه پيش مرگ» اثر شاهرخ مسكوب


    شاهرخ مسكوب يكي از چهره‌هاي فرهنگي و ادبي زمانه ماست كه گويي تاثيرگذاري اش با مرگش خاتمه نيافته و به عبارتي بهتر همچنان زنده است.


    روزنامه تهران امروز: شاهرخ مسكوب يكي از چهره‌هاي فرهنگي و ادبي زمانه ماست كه گويي تاثيرگذاري اش با مرگش خاتمه نيافته و به عبارتي بهتر همچنان زنده است.

    او كه هميشه دغدغه زبان، ادبيات و فرهنگ اين مرز و بوم را با خود داشت مي‌كوشيد تا با قلم خاص خودش و شيوه متفاوتش در تحليل مسائل، راه روشنگري و اعتلاي فرهنگي را براي نسل خود و پس از خود باز كند.


    بهار سال 84 مسكوب پس از عمري نگارش و تحقيق، در غربت، ازدنيا رفت و در اين هفت سال كه از مرگش مي‌گذرد گويي به نبودنش و نديدن كتاب جديدي از او عادت كرده‌ايم اما حدود يك هفته پيش خبري درباره كتاب تازه‌اي از او منتشر شد: مقاله‌هايي چاپ نشده و خوانده نشده به قلم آشناي مسكوب.

    كتاب«شكاريم يكسر همه پيش مرگ» با 294 صفحه از سوي نشر ني منتشر شد و در برگيرنده جستارها و مقاله‌هايي است كه بعضي از آنها يك اثر جداگانه و مفصل مي‌شد اگر نويسنده شكار مرگ نمي‌شد.

    اين كتاب شامل 10 فصل مجزاست كه بعضي از آنها مفصل است. مهم‌ترين عناوين آن عبارتند از: منشا عقل در انديشه ناصر خسرو، معناي عقل در انديشه ناصر خسرو، نگاهي ناتمام به شعر متعهد فارسي در دهه سي و چهل، شكاريم يكسر همه پيش مرگ.

    152004 858

    از اين ميان، دو فصل نخست يادآور مقاله‌هاي ادبي مسكوب است اما فصل آخر بيشتر جستارهاي پراكنده و خاطرات روزنوشت هستند. آنچنان كه در مقدمه كتاب آمده است بعضي از نوشته‌هاي اين فصل مثل فصل«جلال الدين خوارزمشاه» و «شكاريم يكسر همه پيش مرگ» قرار بوده تبديل به داستان‌هاي بلندي شوند.

    دو فصل نخست كتاب 66 صفحه از آن را به خود اختصاص داده و درباره انديشه‌هاي ناصرخسرو قبادياني، شاعر و نويسنده قرن پنجم قمري است. ناصر خسرو از آن دست نويسندگاني است كه گرچه از شهرت بسيار زيادي برخوردار است اما كمتر كسي درباره او و آثارش نوشته است شايد بيشتر به دليل خشكي كلام و سختي انديشه‌هايش باشد كه يادآور خشكي و سختي دره يمنگان (تبعيدگاه ناصرخسرو) است.

    اينكه مسكوب كلام شاعرانه و نرم خودش را چگونه قالبي كرده براي مفاهيم فقهي و فلسفي و عقلي، سوالي است كه براي رسيدن به پاسخش بايد كتاب را خواند اما درباره محتوايشان مي‌توان به اختصار گفت كه در فصل اول ابتدا نويسنده درباره «عقل در قرآن»،«عقل كلامي»، «معتزليان و اسماعيليان» و عقايد آنها و توافقات فكري آنها و همچنين پاره‌اي ازانديشه‌هايي كه پايه فكري ناصر خسرو را مي‌ساختند، مقدمه‌اي مفصل آورده و سپس در فصل دوم به تحليل انديشه‌ها و آثار او پرداخته است.


    در بخشي از فصل دوم چنين آمده: «خدا انسان را به خود مي‌خواند و عقل آدمي را به سوي خدا مي‌راند، زيرا عقل پاينده داننده ايست كه هرچه بيشتر بداند، از ملك ظاهر دورتر و به ملك باطن نزديك‌تر مي‌شود.»(ص 49)

    در ميان فصول كوتاه‌تر كتاب، بعضي جالب‌تر و خواندني ترند. يكي، فصل «ذات مكان به سفر به ناكجا آباد» كه شامل مصاحبه‌اي مفصل است و آنچنان كه از نامش برمي‌آيد بيشتر حول مفاهيم فلسفي مي‌گردد. و ديگري، فصل «ملاحظاتي درباره خاطرات مبارزان حزب توده ايران» است.

    در اين فصل مسكوب با نگاهي به گذشته خود و دوستانش به نقد كتاب‌هاي مطرح خاطرات حزب توده پرداخته است و كوشيده تا به وسيله تحليلي محتوايي، چيستي اين حزب و تفكرات پشت آن را مورد تامل قرار دهد. در بخشي از اين فصل چنين آمده: «در بيشتر خاطراتي كه نام بردم فقر فكري ناشي از اسارت ايدئولوژيك و پر مدعايي كسي كه در جمع كوران راه را از چاه تميز مي‌دهد و ترفندهاي امپرياليسم را مي‌شناسد ديده مي‌شود.»(ص 182)

    نتيجه اين فصل هرچه كه باشد مسلما به مذاق بسياري از دوستان قديمي مسكوب خوشايند نخواهد بود اما براي نسل جوان عبرت آموز است. در اين فصل مسكوب به جنگ همان ايدئولوژي مي‌رود كه زماني(پس از كودتاي 28 مرداد) به خاطرش به زندان افتاد. از چند جمله صفحات پاياني مي‌توان حتي پشيماني مسكوب را از بخشي از گذشته‌اش دريافت: «چگونه به نام هدفي انساني، ندانسته و دانسته، هر وسيله ضدانساني را به كار گرفتيم و چرا خدمت بدل به خيانت شد؟»

    (ص 198) خواننده به اين فصل كه مي‌رسد خود را در حسرت‌هاي نويسنده سهيم مي‌كند و مي‌انديشد ‌اي كاش كساني مثل مسكوب آن انرژي و تواني را كه براي كارهاي بي‌نتيجه سياسي صرف كرده بودند نيز براي كارهاي فرهنگي مي‌گذاشتند شايد كتاب‌هايي در حد و اندازه «سوگ سياوش» بيشتر خلق مي‌شدند، و مسلما اين بهتر و مفيدتر مي‌بود.


    جمله‌اي از شاهرخ مسكوب كه بر پشت جلد كتاب نقش بسته، بهترين پايان براي اين نوشته است: «من در يادداشت‌هايم آرزوي زباني را مي‌كنم كه وقتي از كوه صحبت مي‌كند به سختي كوه باشد و وقتي از جان يا روح... از سبكي به دست نتواند آمد.»



    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. 2 کاربر مقابل از mehraboOon عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  5. #103
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    هیولا

    93eecc3e8c5


    نویسنده : پل استر (1947 آمریکا)
    مترجم : خجسته کیهان
    نشر : افق
    335 صفحه


    بنجامین ساچز نویسنده ایست نسبتا معروف و آدمی با خلق و خوی خوب و اجتماعی و رک گو و لطیفه گو که همراه با زنش - فری- ظاهرا زندگی خوبی را دارد. داستان با مرگ مردی بر اثر انفجار بمب و تلاش FBI برای یافتن مشخصات این مرد آغاز می شود. راوی پیتر آرون نویسنده ای نه چندان معروف و از دوستان قدیمی ساچز است. آرون با فلاش بکی به گذشته، زندگی خود و ساچز را شرح می دهد و پرده از راز مرد مرده بر می دارد....


    خیلی قشنگ بود. خوشم اومد. اوایل داستان با ریتم نسبتا کندی پیش میره و شاهد یه سری اتفاقات معمولی هستیم ولی یکباره اتفاقاتی می افته که هم هیجانش بیشتر میشه و هم اینکه اصلا قابل پیش بینی نیست. یه جایی هست تو داستان که پیتر داره از دوران کودکی ساچز تعریف می کنه. زمانی که ساچز 6 سال بیشتر نداشته مادرش او را برای دیدن مجسمه ازادی به نیویورک می بره. مادر ساچز او را مجبور می کند که لباس مهمانی بپوشد و ساچز از پوشیدن این لباسها ناراحت بوده. چند سال بعد ساچز از این اتفاق این چنین یاد می کند : قرار بود ما به مفهوم آزادی ادای احترام کنیم، ولی من در زنجیر بودم.


    جملاتی از کتاب :
    "کتاب شیئی اسرار آمیز است و به محض اینکه به جهان راه می یابد، هر واقعه ای امکان پذیر می شود."


    "ادم باید اعتماد بنفس فراوانی داشته باشد تا بتواند خودش را مسخره کند، و کسی که چنین اعتماد بنفسی داشته باشد، به ندرت احمق یا بی دست و پا از اب در می آید."


    "کتاب ها از نادانی زاده می شوند و اگر پس از نوشته شدن به زندگی ادامه دهند، فقط به این خاطر است که درست درک نمی شوند."


    "خوب نیست آدم در گذشته باقی بماند. زندگی انقدر جالب هست که فقط به گذشته نپردازیم."


    "همه ی مردها اسیر امیال شان هستند و هیچ کاری هم نمی شود کرد. گاه سعی می کنیم با آن بجنگیم، ولی جنگی است که همیشه محکوم به شکست است."


    "اگر آدم از خودش بدش بیاید، خیال می کند دیگران هم با آدم دشمنی دارند."


    "این که بخواهیم از آنچه در ضمیرمان می گذرد اگاه باشیم به قدر کافی مشکل است، چه برسد به خواندن فکر دیگران."


    "در هر ساعت از هر روز آدم ها در غیر منتظره ترین لحظات می میرند. در آتش سوزی، براثر غرق شدن در دریاچه، تصادف اتومبیل یا پرت شدن از پنجره."


    "دموکراسی را هدیه نمی دهند، هر روز باید برای بدست آوردن ان مبارزه کنیم و گرنه با خطر از دست دادنش روبرو می شویم. تنها سلاحی که در دسترس داریم قانون است."
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. کاربر مقابل از mehraboOon عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #104
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    آناکارنینا، داستانی پرکشش و جذاب

    آناکارنینا، داستانی پرکشش و جذاب


    نمی شود یک دلیل مشخص برای خواندن این کتاب آورد. مخصوصا اینکه کلاسیک است و جناب تولستوی دو جلد تمام داستان را کِش داده. آنا کارنینا در بین کلاسیک ها حجم زیادی ندارد. جدای از اسم های عجیب و غریب روسی که بعد از مدتی بی خیالشان می شوید، داستان پرکشش و جذابی است.



    همشهری جوان:

    آنا کارنینا

    نویسنده: نیکولایویچ تولستوی

    ترجمه: سروش حبیبی

    انتشارات: نیلوفر

    قیمت: 14500 تومان

    154422 600

    داستان از این قرار است

    شاید با دیدن اسم آنا کارنینا فکر کنید داستان درباره دختری به نام آنا است اما شاید بیشتر از نیمی از داستان درباره او باشد اما بقیه داستان درباره مردی به نام «لوین» است. هر چند این دو نفر دورادور هم را می شناسند اما فقط در آخر داستان با هم روبرو می شوند.



    درباره نویسنده

    تولستوی یک روس واقعی بود. اینقدر واقعی که وقتی به دنیا آمد، لقب کنت را به ارث برد. کلی مال و منال به اسمش شد و تا آخر عمرش زندگی اشرافی داشت. او جزو معدود نویسنده های تاریخ ادبیات است که از همان اول دستش به دهانش می رسید و لازم نبود برای نان شبش داستان و مقاله بنویسد.

    154423 942



    چرا باید این کتاب را خواند؟

    نمی شود یک دلیل مشخص برای خواندن این کتاب آورد. مخصوصا اینکه کلاسیک است و جناب تولستوی دو جلد تمام داستان را کِش داده. آنا کارنینا در بین کلاسیک ها حجم زیادی ندارد. جدای از اسم های عجیب و غریب روسی که بعد از مدتی بی خیالشان می شوید، داستان پرکشش و جذابی است.



    فیلم هایی که از کتاب اقتباس شد

    از سال 1976 تا به حال شش فیلم از روی داستان آنا کارنینا اقتباس شده است. فیلم آخر را هم سال پیش جو رایت که یک کارگردان انگلیسی و متخصص ساختن اقتباس های ادبی است، ساخته است.



    اگر کتاب را دوست داشتید

    جنایت و مکافات / داستایفسکی

    فاوست / ایوان تورگنیف



    آنا کارنینا آخرین کتاب از مجموعه رمان های گروه داستان خوانی ما بود. کتابی که انتخاب شد، درباره اش کلی بحث شد، ناشر و مترجم برگزیده اش هم اعلام شداما هیچ وقت خوانده نشد. یعنی گروه از هم پاشید و به شکل دسته جمعی آن را نخواندیم. در یکی از همان روزهایی که هم به تصویر زن روی جلد زل می زدم و هم در حسرت نخواندن گروهی رمان بودم، به سرم زد که شروعش کنم. طولانی بود و انگیزه بالا می خواست خواندنش، اما آن تصویر روی جلد، آن نام «آنا کارنینا» به شدت وسوسه ام می کرد.

    بالاخره شروع کردم و 30 صفحه 30 صفحه جلو می رفتم. اسم های سخت و شبیه به هم این روس ها با مهمانی های بزرگ و تو در تو گیجم کرده بود. و تمام این گیجی ها با حضور زنی از هم پاشید. در آغاز غریب بود و نا آشنا اما کار به جایی رسید که مشابهش را پیدا کردم. اول نمی فهمیدم قضیه از کجا آب می خورد. فقط زنی نا آشنا به نظرم بسیار آشنا می آمد و کمی بعد متوجه شدم این «آنا»ی عجین شده با خیال من است که در لباس این زن ظاهر شده است.

    «آنا» از آن شخصیت هایی نبود که بگویم به شدت با آن همذات پنداری می کردم. او زیبا بود اما مغموم، متعلق به جایی شبیه همانجا که از آن آمده بود، داستان ها! اما از آنهایی بود که جایش را در ذهن کسی که به آن دل می سپارد باز می کرد. هنوزم بعد از گذشت شش هفت سال از خواندنش وقتی به یادش می افتم، احساس می کنم دوستی را در گوشه ای جا گذاشته ام. جایی در گذشته که منتظر است خودم را به او برسانم. مظلوم و باوقار در همان پسه پشته ها.
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #105
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    بیشعوری
    راهنمای علمی شناخت و درمان خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت
    (Asshole No More: A Self-help Guide for Recovering Assholes-and Their Victims)

    9780898048049 bishori



    نویسنده : دکتر خاویر کلمنت (آمریکا)
    مترجم : محمود فرجامی
    173 صفحه


    موضوع کتاب بیشعوری در دوره معاصر است. (البته منظورش سال 1990 در امریکا است) نویسنده در مقدمه طولانی کتاب عنوان می کنه که بیشعور ها با نفوذ در اجتماع، سیاست، تجارت، دین و ... تاثیر زیادی را در عصر کنونی داشتند. از نظر ایشان "بیشعورها احمق نیستند، اتفاقا بیشتر آنها نابغه اند."
    نویسنده قبل از اینکه در مورد این بیماری صحبت کنه سرگذشت چند تا از بیمارهایی که داشته را می نویسد.
    نویسنده این بیماری رو این چنین توصیف می کنه :"بیشعوری نوعی بیماری است که وقتی شخص گرفتارش شد رفتار مردم ستیزانه ای در پیش می گیرد. در واقع فرد از زندگی خسته نشده بود، بلکه از بیشعور بودنش که باعث شده بود همه او را ترک کنند، خسته شده بود." و در ادامه اونها را این چنین توصیف می کنه : "بیشعور ها پررو، نفرت انگیز، ترسناک و متکبرند." و این بیماری را نوع اعتیاد می داند : "بیشعوری یک نوع اعتیاد است به قدرت، تحقیر و سرکوب کردن سایرین، وظیفه نشناسی بی حد و شهوت تسلط بر دیگران."
    در ادامه نویسنده به چند تا از قوانین این گونه افراد اشاره می کند. از جمله"
    - تمام مشکلات را دیگران بوجود آورده اند.
    - اصلا نیازی به ریشه یابی و حل مشکلات نیست. "
    جدولی هم در این کتاب است که نشانه های بیشعوری در جامعه را ارائه میدهد که 24 مورد است. من چند موردش را می نویسم:
    1. تبلیغات تلویزیونی گروههای تندروی مذهبی
    2. تحقیقات 19 میلیون دلاری برای بررسی تاثیر گوزیدن گاوها بر گرم شدن زمین. (طبق نوشته مترجم، آمریکا خیلی یشتر از این مبلغ نوشته شده در این کتاب را برای ثابت کردن این موضوع خرج کرده و نتیجه مثبت نیز گرفته است.)
    5. هنر دانستن انکار
    8. سوزاندن پرچم با توجیه آزادی بیان
    17. کتاب سوزی
    18. بزرگ شدن دولت
    19. طبیعی شدن پریدن مردم به همدیگر
    ...
    در بخش دیگه ای انواع بیشعور ها را مثل بیشعور اجتماعی، بیشعور تجاری و بیشعور عرفان باز را نام می بره و برای هرکدام توضیحاتی میده.
    دربخش های دیگه کتاب هم زندگی با بیشعور ها ودر پایان مراحل درمانی آنها را توضیح می دهد.


    کتاب خوبی بود. نویسنده در این کتاب اشاره ای دارد به نکاتی که در زندگی روزمره مون باهاشون سر و کار داریم و خیلی از انها هم در زندگی تبدیل به معضل شده اند. البته نویسنده همه این مسائل را با زبان طنز بیان کرده و از همه آنها با عنوان بیشعوری یاد کرده است. وقتی داریم این کتاب را مطالعه می کنیم (مخصوصا بخش اول که سرگذشت بیماران است) شاید این فکر به ذهنمون برسه که در حال خواندن یک کتاب طنز هستیم و نویسنده قصد داشته با موضوعاتی شوخی بکنه یا حتی ممکنه این به ذهن خواننده کتاب برسه که نویسنده این کتاب را در مقابل کتاب هایی که برای کسب موفقیت نوشته شده اند نوشته است و قصد شوخی با آنها را دارد. اما اگر کمی حوصله کنیم و کتاب را تا انتهای آن بخوانیم مطمئنا می تونیم برداشت های خوبی هم از این کتاب داشته باشیم.
    ترجمه این کتاب از سه سال پیش در ارشاد در حال خاک خوردن بوده و بالاخره هم مجوز چاپش را صادر نکردند. بنابراین مترجم تصمیم گرفته که از خیر این کتاب بگذاره و آن را به صورت الکترونیکی در اختیار مردم و کتاب دوستان قرار بده. اینم لینک دانلودش :


    http://www.eshterak.info/index.php?o...ent&Itemid=116


    جملاتی از کتاب :
    "وقتی کسی بفهمد با حقه بازی یا زورگویی می تواند پیروز میدان باشد، در دوری می افتد که خارج شدن از آن مشکل خواهد بود."


    "بیشعوری مرضی است که می تواند هر کسی را در هر زمانی، بدون هیچ هشداری، آلوده کند."


    "در اجتماع هیمشه به کسانی که زودتر از دیگران به چیزی دست می یابند، پاداش داده می شود، این طور به نظر می رسد که بیشعور ها آدم های موفق و پیروزی اند. همیشه کسی که بهتر بتواند، ایده های دیگران را بدزدد، موقعیت بهتری بدست می آورد و در دولت هر چقدر کسی بتواند بهتر و ظریف تر خواسته های مردم را نادیده بگیرد، مقام بالاتری را از آن خود می کند."


    "بیشعورها اصولا نسبت به همه چیز حالت تهاجمی دارند. در جنگ حالت تهاجمی دارند، در صلح حالت تهاجمی دارند و حتی در گفتن دوستت دارم هم حالت تهاجمی دارند


    "سیاره ی عشق آدم های بیشعور، سیارک کوچکی است که بر روی آن فقط برای یک نفر جا هست و کس دیگری را به آنجا راه نیست."


    "عرفان بازها، می خواهند مدینه فاضله ای بوجود بیاورند که همه چیز آن در منتهای کمال باشد و بنابراین چیز دیگری را که کوچکترین نقصانی داشته باشد پس می زنند."


    "درواقع هیچ چیز در عرفانهای جدید، واقعا جدید نیست، بلکه ملغمه ایست از عقاید و آیین های باستانی که فقط به درد مطالعه ی تاریخ باستانی می خورد."


    "به نظر بیشعور شاکی، هرگز نه آسمان به اندازه ی کافی آبی است و نه آب مرطوب."


    "سرگرم کننده ترین خیال پردازی ها را هر روز در روزنامه ها می خوانم."


    "وقتی فهمیدم عشق از زندگی مان بیرون رفته، که دیگر سیگارش را در هنگام بوسیدن من از لب بر نمی داشت."

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #106
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    آسوده خاطر
    (THE GOOD CONSCIENCE)

    Fontes Asudeh Kkhater Page 0010374507368langenampwidth210ampquality85ampaltimagestrueampcsvids


    نویسنده : کارلوس فوئنتس (1928 - 2012 مکزیک)
    مترجم : محمد امینی لاهیجی
    نشر : تندر
    235 صفحه


    خایمه سیبایوس نوجوان 13 ساله و از خانواده ای اشرافی در مکزیک است. او با پدر، عمه و شوهر عمه اش -بالکارسل- زندگی می کند. بالکارسل اداره امور خانواده را بر عهده دارد و به همه دستور می دهد. پدر خایمه مردی ضعیف است و نمی تواند در مقابل زورگویی بالکارسل بایستد. خایمه دوستی به نام خوان مانوئل دارد که باعث شده خایمه رو به مطالعه بیاورد. از طرفی خایمه دوست دارد یک مسیحی خوب باشد و طرفدار برابری و برادری است که با افکار بالکارسل در تضاد است. مادر خایمه که از خانواده ای فقیر بوده در زمان به دنیا امدن خایمه، او را از خانه بیرون می اندازند...


    خوب بود. خوشم اومد. موضوع کتاب پسر بچه ایست که زیر نظر عمه ای کاملا مذهبی بزرگ می شود و بنابراین باورهای مذهبی زیادی دارد و البته افراطی. تا جایی که در قسمتی از داستان برای تنبیه خود را به میان بوته های خار می اندازد. آنهم فقط به خاطر افکاری که در هنگام بلوغ به سراغش می آید. یه قسمتهایی از کتاب هم خیلی جالب بود. مثلا اونجا که خایمه در تنهایی و خلوت خودش برخی اعمال مذهبی را انجام می ده و آنها را مانند یک بازی می پنداره. راوی داستان دانای کل می باشد. (سوم شخص)
    اکتاویو پاز شاعر معروف زمانی به فوئنتس لقب چریک خوش پوش داده بود. فوئنتس "آسوده خاطر" را در سال 1961 نوشته بود.


    برای دانلود کتاب:
    لینک 1: http://cketab.com/%DA%A9%D8%A7%D8%B1...7%D8%B7%D8%B1/
    لینک2:
    http://parsiandownload.ir/1478/%D8%A...7%D8%B7%D8%B1/



    جمله هایی از کتاب :
    "چیست که پایدار می ماند و نمی گریزد، چیست که هرگز محو نمی شود و برای همیشه پایدار و دوست داشتنی باقی می ماند؟"


    "تسلیم شدن چقدر راحت، ولی پیگیری کردن و سر حرف خود ایستادن چقدر سخت است."


    "هر سال از زندگی، همچون خوابی شبانه، ورطه هایی از رویای عمیق، و قله هایی از بیداری دارد."


    "هر آنکه بخواهد زندگیش را نجات دهد باید آن را فدا کند."


    "از این پس درباره کسی داوری نخواهد کرد تا درباره خود او داوری نشود. کسی را لعنت نخواهد کرد تا خود لعنت نشود."


    "تنهایی غم انگیزی براین زندگی عریان سایه انداخته است."


    "ترک شهر و دیار کردن، به زنی عشق ورزیدن، گنجینه های مدفون را کشف کردن. بازگشتن و از خویشتن خویش انتقام گرفتن."


    "همه ما احتیاج داریم کسی را دوست داشته باشیم، حتی اگر دوستمان نداشته باشد."


    "ما تنها برای این به دنیا آمده ایم که لحظه های خالی زندگی را با کلمات و عمل بی فکر پر کنیم."
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #107
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    آبشالوم آبشالوم
    (Absalom, Absalom)

    absalom51107044 280x382

    نویسنده : ویلیام فاکنر (1897-1962 آمریکا)
    مترجم : صالح حسینی
    انتشارات : نیلوفر
    413 صفحه


    آدمایی هستند که سر و دلشون با هم در مبارزه اند. یعنی بین احساس و منطق درگیرند. آدمی رو می شناختم که وارد این جنگ شد و در نهایت منطق اش بر احساسش غلبه کرد. اینگونه افراد به فردی خودمدار بیرحم تبدیل می شود که جز هدفش به چیز دیگری فکر نمی کند. تامس ساتپن نیز چنین فردی بود.

    ساتپن یک دورگه اسکاتلندی - انگلیسی ست که روزی به یوکناپاتافا وارد می شود. صد جریب زمین را به دوز و کلکی از سرخ پوستان می خرد و خانه بزرگی را در آن می سازد. با الن دختر یکی از معتمدین شهر ازدواج می کند و صاحب پسر و دختری به نامهای هنری و جودیت می شود. هنری در دانشگاه با چارلز اشنا می شود. چارلز عاشق خواهر هنری می شود و سپس ساتپن می فهمد که چارلز پسر خودش از ازدواج اولش بوده است. رزا خاله هنری و جودیت در حال روایت داستان درحال کشف نکته هایی از این خانواده نفرین شده است....


    داستان جذاب و زیبایی داره. کتاب راویان مختلفی داره که معروفترین آنها کونتین کامپسون رمان خشم و هیاهوست. داستان توو یک خط سیر مستقیم نیست و زمان ها درهم ریخته است. مثل بقیه کارها فاکنر شاهد جمله های خیلی بلند و گاها خسته کننده هستیم. با اینهمه او با قدرت قلم اش خواننده را وادار می کند تا پایان کتاب همراهش شود. در مورد نام رمان هم بگم که آبشالوم نام تنها پسر داوود بوده که با هم مشکل داشته اند و اینکه این پسر در جوانی می میرد. فاکنر این کتاب را در سال 1936 نوشته است.
    ویلیام فاکنر در سال 1949 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد.
    لینکی برای دانلود کتاب:
    1) http://cketab.com/%D8%A7%D8%A8%D8%B4...9%D9%86%D8%B1/



    2) http://readbook.ir/2616/


    جمله هایی از کتاب :
    "به دنیا می آییم و دست و پایی می زنیم و نمی دانیم بهر چه. منتها به این کار ادامه می دهیم، به دنیا آمدنمان هم همزمان با تولد خیلی های دیگر است و قاتی همیم."



    "چیزهایی هست که سه کلمه درباره آنها گفتن از سرشان زیاد است و سه هزار کلمه هم کفاف گفتن آن را نمی کند"


    "خیال می کردم چیزهایی ست که چون زمانی اهمیت داشت هنوز هم اهمیت دارد."


    "بیزاری خوش اقبالها از اقبال بیشتر از بداقبالهاست."


    "جنگها را گاهی برای یگانه هدف رفع و رجوع کردن دشواریها و نارضاییهای جوانان ایجاد می کنند."


    "زن ها درباره ی تقریبا هر چیز دیگری غرور و آبرو نشان می دهند الا درباره ی عشق."

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  11. #108
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    آوريل شكسته
    (Avril brise)

    Kadareh Avrile Shekasteh416IInbt5pL SL500 SS500

    نویسنده : اسماعيل كاداره (1936 آلبانی)
    مترجم : قاسم صنعوي
    نشر : مرکز
    217 صفحه

    داستان در روستایی در فلاتهای مرتفع آلبانی روی می دهد. زمان اوایل قرن بیستم است. آنجا که گیورگ با کشتن زف کریه کرک انتقام خون برادرش را می گیرد. خانواده کریه کرک با قبول پیشنهاد بسای سی روزه، فرصت یک ماهه ای را به گیورگ می دهند تا زندگی کند و بعد از آن می توانند انتقام بگیرند. البته آنها می توانستند دیه هم بگیرند.
    از طرف دیگر بسیان نویسنده جوانی ست که به همراه نامزدش برای ماه عسل از پایتخت به این دشت آمده و از نزدیک شاهد این نوع قضایای "خون" هستند.

    خیلی قشنگ بود. موضوع برام کاملا تازگی داشت. راوی هم در قسمتهایی از داستان دانای کل و در برخی لحظات اول شخص بود.
    ظاهرا این قضیه خون کاملا واقعی ست و در دشتهای آلبانی وجود داشته. به این صورت که خانواده مقتول می توانستند یا دیه را قبول کنند ویا با کمین کردن قاتل را بکشند. ابتدا نیز یک بسای بیست وچهار ساعته از خانواده مقتول می گرفتند و سپس در پایان روز تقاضای بسای یک ماهه می کردند و اگر خانواده مقتول قبول می کرد، قاتل می توانست تا یک ماه آزادانه در شهر بچرخد. اما در پایان مهلت یک ماهه تعقیب و گریز شروع می شد. در بین این خانواده ها سنت عجیب دیگری هم بوده که با مهمان مانند یک خدا رفتار می کردند. و این مهمان اگر کسی را کشته و به خانه ای پناهنده شده باشد صاحب خانه موظف است که خونبهای مقتول را تقبل کند. این کتاب در سال 1978 نوشته شده است.
    از روی این کتاب فیلمی هم در سال 2001 ساخته شده است.

    لینک دانلود کتاب :


    جملاتی از کتاب :

    "کلمات مرا خواهد کشت."

    "تو آزادی که شان انسانی ات را حفظ کنی یا آن را از دست بدهی."


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  12. #109
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    آذر، ماه آخر پاییز

    3684 orig
    نویسنده : ابراهیم گلستان (1301 شیراز)
    انتشارات : روزن
    222 صفحه


    کتاب مجموعه 7 داستان کوتاه است.


    به دزدی رفته ها : خدمتکار خانه ای که بسیار ترسو ست. و ترس و دلهره عجیبی از دزد دارد. تا جایی که مرد خانه را نیز به ترس وا می دارد.



    آذر، ماه آخر پاییز : مردی در زیر باران به خانه دوستش می رود تا وسایل دوستش را بگیرد. دوستش -احمد- به دلایل سیاسی مخفی شده است.


    تب عصیان : احمد کاوه که زندانی سیاسی ست بقیه زندانیان را تشویق می کند تا اعتصاب و اعتراضی را راه بیاندازند. اما بقیه زندانیان بسیار ترسیده اند.


    در خم راه : کهزاد پسر جوانی که در مقابل خان ایستادگی کرده و اینک از ایل فرار کرده است و پدرش نیز با او همراه شده است. سوارانی در پی آنها هستند.


    یادگار سپرده : زن احمد -همانی که زندانی سیاسی ست- شمعدانی های عروسی را که در بانک گرو گذاشته بود می خواهد پس بگیرد و بفروشد تا برای بچه اش دارو بگیرد.


    شب دراز : اتفاقاتی که در زندان می افتد. سواستفاده نگهبانان از زنان زندانی...


    میان دیروز و فردا : دو دوست که به خاطر مسائل سیاسی در زندان هستند. هر کدام به تنهائی لحظاتی از زندگیشان را مرور می کنند.


    از نظر موضوع، داستانها هیچ جذابیتی برام نداشتند. اما قلم خیلی خوبی داره و نثر خیلی روان و زیبایی داره. سه تا از داستانها به نظر میاد که بهم پیوسته باشند. (داستانهایی که احمد تووشون هست) توو بیشتر داستانها شاهد گفتگوهای درونی شخصیتهای اون داستانها هستیم.
    گلستان این کتاب را در سال 1326 نوشته و سال 1348 منتشر می کند. ایشان از سال 1357 در انگلستان زندگی می کنند. دخترش لیلی گلستان مترجم معروف- در ایران زندگی می کند. همچنین مانی حقیقی -کارگردان- نوه اش است.


    جمله ای از کتاب :
    "آدم که پیش خود سرافکنده باشد دیگر تمام شده است."

    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 11 از 11 نخستنخست ... 7891011

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/